ابوهریره: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۰: خط ۹۰:


وی به كنیه ابوهریره شهرت داشت. بر پایه گزارش خودش، از آن‌جا كه در جوانی گربه‌ای را نگاه می‌داشت، <ref>الطبقات، ابن سعد، ج4، ص245؛ اسد الغابه، ج5، ص320</ref> این كنیه را پدرش به او داد. <ref>تاريخ دمشق، ج67، ص298؛ البداية و النهايه، ج8، ص103</ref> برخی بر آنند كه [[رسول خدا]] این كنیه را به او داده است. <ref>الاستيعاب، ج4، ص1770؛ البداية و النهايه، ج8، ص103</ref> این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا رسول خدا بر كسی لقب زشت نمی ‏نهاد، بلكه لقب‏ ها و نام ‏های ناروا را تغییر می‏داد. از او با لقب <big>شیخ المَضِیره</big> نیز یاد شده؛ زیرا بر سفره مضیره (غذای مخصوص و لذیذ معاویه) حضور می‌یافت.<ref>ربيع الابرار، ج3، ص227؛ الكني و الالقاب، ج1، ص181</ref> او را فردی شوخ طبع، گندمگون، چهارشانه، دارای موی بلند، گشاده دندان، با ریش بلند خضاب شده به رنگ زرد، و دارای سبیل تراشیده وصف كرده‏اند. <ref>المعارف، ص278؛ سير اعلام النبلاء، ج2، ص586</ref>
وی به كنیه ابوهریره شهرت داشت. بر پایه گزارش خودش، از آن‌جا كه در جوانی گربه‌ای را نگاه می‌داشت، <ref>الطبقات، ابن سعد، ج4، ص245؛ اسد الغابه، ج5، ص320</ref> این كنیه را پدرش به او داد. <ref>تاريخ دمشق، ج67، ص298؛ البداية و النهايه، ج8، ص103</ref> برخی بر آنند كه [[رسول خدا]] این كنیه را به او داده است. <ref>الاستيعاب، ج4، ص1770؛ البداية و النهايه، ج8، ص103</ref> این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا رسول خدا بر كسی لقب زشت نمی ‏نهاد، بلكه لقب‏ ها و نام ‏های ناروا را تغییر می‏داد. از او با لقب <big>شیخ المَضِیره</big> نیز یاد شده؛ زیرا بر سفره مضیره (غذای مخصوص و لذیذ معاویه) حضور می‌یافت.<ref>ربيع الابرار، ج3، ص227؛ الكني و الالقاب، ج1، ص181</ref> او را فردی شوخ طبع، گندمگون، چهارشانه، دارای موی بلند، گشاده دندان، با ریش بلند خضاب شده به رنگ زرد، و دارای سبیل تراشیده وصف كرده‏اند. <ref>المعارف، ص278؛ سير اعلام النبلاء، ج2، ص586</ref>
=ابوهریره از اصحاب صفه=
ابوهریره جزء اصحاب صفه بود، چنانچه ابو نعیم اصفهانی تصریح کرده است که ابوهریره شناخته‌ترین فرد اهل صفه بوده و در طول عمر پیامبر(ص) از آنجا منتقل نشده و همه اهل صفّه را به خوبی می‌شناخت.[۵]
ابوهریره در روایتی درباره خود چنین می‌گوید: از اهل صفه بودم و [[روزه]] دار. شب که فرا رسید از درد شکم به قصد قضای حاجت بیرون رفتم و هنگامی که برگشتم غذا تمام شده بود. گفتم حال که غذا تمام شده پیش چه کسی بروم؟ کسی گفت: برو پیش [[عمربن خطاب]] وقتی پیش عمر رفتم که او تسبیح پس از [[نماز]] می‌گفت وقتی فارغ گشت به او گفتم برایم [[قران]] بخوان در حالیکه چیزی جز غذا نمی‌خواستم آنگاه چند آیه از [[سوره آل عمران]] را خواند وقتی به خانه رسید مرا کنار در رها کرد و خود به درون رفت ولی دیر کرد با خود گفتم شاید لباسش را سبک می‌کند بعد فرمان می‌دهد که برایم غذا بیاورند ولی چیزی ندیدم بعد از معطلی زیاد برخاستم و راه افتادم و به [[رسول خدا(ص)]] برخوردم با او به راه افتادم تا به خانه رسید کنیزکی سیاه را که داشت فرا خواند و فرمود: آن ظرف را بیاور، او نیز ظرفی را که اندک غذایی در آن بود آورد گویا غذای جو بود که پس از خورده شدن اندکی در کناره‌های ظرف مانده بود آنقدر از آن خوردم که سیر شوم. <ref>حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۷۸، ابو نعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه بیروت، ط اول، ۱۴۰۹ هـ، متوفای ۴۳۰</ref>


=پانویس=
=پانویس=

نسخهٔ ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۴۴


ابوهریره
نام ابوهریره
نام کامل عبدالله (یا عبدالرحمان) بن عامر (یا صخر) دَوسی
کنیه ابوهُرَیره
لقب شیخ المضیره
محل زندگی مدینه
قبیله طایفه «دوس‌» یکی از شاخه‌های قبیله «‌ازد‌»
زمان اسلام آوردن سال هفتم هجرت
حضور در جنگ‌ها جنگ خیبر
نقش‌های برجسته حکومت بر بحرین و یمن
فعالیت‌ها هواخواهی عثمان
دلیل شهرت روای پیامبر (ص)
نام‌های دوران جاهلی عبدشمس • عبدغنم
نام‌های دوران اسلامی عبدالله • عبدالرحمن
درگذشت ۵۹ق
مدفن شام • طبریه

ابوهریره در سن ۳۰ سالگی و در سال هفتم هجری با پیامبر(ص) بیعت کرد. او از معروف‌ترین اصحاب صفه بود. در تاریخ چیزی از داده شدن مأموریت، حضور در جنگ و همراهی پیامبر(ص) در مواقع خاص نقل نشده است. او مجموعا سه سال پیامبر(ص) را درک کرد اما تعداد روایاتی که از ابوهریره در کتب اهل سنت نقل شده است بسیار بیشتر از روایات اصحاب پیامبر(ص)، همچون علی(ع)، ابوبکر، عمر و عایشه است.

کار جعل حدیث ابوهریره به جایی رسید که عمر در زمان خلافتش به او تازینه زد و او را از نسبت دادن حدیث دروغ به پیامبر(ص) بر حذر داشت. بیشترین حدیث نقل شده از ابوهریره در زمان عثمان و معاویه بوده است.

نسب او به قبیله (الأزو اعظم) یکی از قبائل یمن می‌رسد.او پس از فتح خیبر به یثرب آمده و در آنجا به ظاهر اسلام آورد.

وجه تسمیه ابوهریره

وی با بچه گربه ای مانوس بود و بچه گربه در زبان عربی هریر گفته می‌شود و پیامبر با مشاهده این وضع او را ابوهریره نامید. ابوهریره به کنیه‌اش معروف است و با آن شناخته می‌شد و کنیه‌اش بر اسمش غالب آمده و تقریباً نام او به فراموشی سپرده شده بود. [۱]

معرفی ابوهریره

عُمیر بن عامر بن ذی الشری [۲] از تیره دَوْس قبیله اَزْد یمن بود. [۳] شرح حال‌نگاران با توجه به اختلاف بسیار در نام او، شرح حالش را در بخش كنیه‌ها آورده‌اند. كتاب‌های رجالی و تاریخی بیش از 18 نام برای او ثبت كرده‌اند؛ از جمله: عبدالرحمن بن صخر، عبدالله بن عامر، عبدالله بن عائذ، سُكَین بن صخر و عامر بن عبدشمس. [۴] میمونه / امیمه [۵] دختر صُفیح / صبیح بن حارث، مادر او بود. [۶] كه به گزارش ابوهریره با دعای پیامبر مسلمان شد. از آن‌جا كه وی به سال 58ق. در 78 سالگی درگذشت، می‌توان تولد او را حدود 20 سال پیش از هجرت دانست. [۷]

وی به كنیه ابوهریره شهرت داشت. بر پایه گزارش خودش، از آن‌جا كه در جوانی گربه‌ای را نگاه می‌داشت، [۸] این كنیه را پدرش به او داد. [۹] برخی بر آنند كه رسول خدا این كنیه را به او داده است. [۱۰] این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا رسول خدا بر كسی لقب زشت نمی ‏نهاد، بلكه لقب‏ ها و نام ‏های ناروا را تغییر می‏داد. از او با لقب شیخ المَضِیره نیز یاد شده؛ زیرا بر سفره مضیره (غذای مخصوص و لذیذ معاویه) حضور می‌یافت.[۱۱] او را فردی شوخ طبع، گندمگون، چهارشانه، دارای موی بلند، گشاده دندان، با ریش بلند خضاب شده به رنگ زرد، و دارای سبیل تراشیده وصف كرده‏اند. [۱۲]

ابوهریره از اصحاب صفه

ابوهریره جزء اصحاب صفه بود، چنانچه ابو نعیم اصفهانی تصریح کرده است که ابوهریره شناخته‌ترین فرد اهل صفه بوده و در طول عمر پیامبر(ص) از آنجا منتقل نشده و همه اهل صفّه را به خوبی می‌شناخت.[۵]

ابوهریره در روایتی درباره خود چنین می‌گوید: از اهل صفه بودم و روزه دار. شب که فرا رسید از درد شکم به قصد قضای حاجت بیرون رفتم و هنگامی که برگشتم غذا تمام شده بود. گفتم حال که غذا تمام شده پیش چه کسی بروم؟ کسی گفت: برو پیش عمربن خطاب وقتی پیش عمر رفتم که او تسبیح پس از نماز می‌گفت وقتی فارغ گشت به او گفتم برایم قران بخوان در حالیکه چیزی جز غذا نمی‌خواستم آنگاه چند آیه از سوره آل عمران را خواند وقتی به خانه رسید مرا کنار در رها کرد و خود به درون رفت ولی دیر کرد با خود گفتم شاید لباسش را سبک می‌کند بعد فرمان می‌دهد که برایم غذا بیاورند ولی چیزی ندیدم بعد از معطلی زیاد برخاستم و راه افتادم و به رسول خدا(ص) برخوردم با او به راه افتادم تا به خانه رسید کنیزکی سیاه را که داشت فرا خواند و فرمود: آن ظرف را بیاور، او نیز ظرفی را که اندک غذایی در آن بود آورد گویا غذای جو بود که پس از خورده شدن اندکی در کناره‌های ظرف مانده بود آنقدر از آن خوردم که سیر شوم. [۱۳]

پانویس

  1. المستدرك، 3/506
  2. سير اعلام النبلاء، ج2، ص578؛ تهذيب الكمال، ج34، ص366
  3. الطبقات، ابن سعد، ج5، ص196؛ جمهرة انساب العرب، ص381-382؛ البداية و النهايه، ج8، ص103
  4. الاستيعاب، ج4، ص1768-1769؛ اسد الغابه، ج5، ص319؛ الاصابه، ج7، ص352
  5. المعارف، ص277؛ الاصابه، ج8، ص32
  6. المعارف، ص227؛ سير اعلام النبلاء، ج2، ص579
  7. الاصابه، ج7، ص362
  8. الطبقات، ابن سعد، ج4، ص245؛ اسد الغابه، ج5، ص320
  9. تاريخ دمشق، ج67، ص298؛ البداية و النهايه، ج8، ص103
  10. الاستيعاب، ج4، ص1770؛ البداية و النهايه، ج8، ص103
  11. ربيع الابرار، ج3، ص227؛ الكني و الالقاب، ج1، ص181
  12. المعارف، ص278؛ سير اعلام النبلاء، ج2، ص586
  13. حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۷۸، ابو نعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه بیروت، ط اول، ۱۴۰۹ هـ، متوفای ۴۳۰