غزوه بنی نضیر
نام | غزوه بنینضیر |
---|---|
زمان | ربیعالاول سال چهارم هجری |
مکان | مدینه |
جنگندگان | مسلمانان • یهودیان مدینه |
علت جنگ | پیمانشکنی بنی نضیر از همپیمانان پیامبر(ص) • توطئه چیدن در قتل پیامبر(ص) |
نتیجه جنگ | پیروزی مسلمانان • بیرون راندن بنی نضیر از مدینه |
تلفات | تسلیم شدن یهودیان • خارج شدن از مدینه |
غزوه بنی نضیر، دومین جنگ پیامبر اکرم(ص) با یهودیان مدینه است که در ربیع الاول سال چهارم هجرت اتفاق افتاد. بیشتر تاریخ نویسان اسلامی عقیده دارند که در این حادثه خونی ریخته نشد، ولی مرحوم شیخ مفید می گوید: شب فتح، نبرد مختصری که منجر به قتل ده نفر از یهودیان شد صورت گرفت و با کشته شدن آنها مقدمات تسلیم شدن ارتش بنی نضیر گردید. بدین ترتیب یکى از تحریک کنندگان قبایل عرب بر ضد اسلام از بین رفت. برخی آیات سوره حشر نیز پیرامون این حادثه نازل گردید.
غزوه بنی نضیر
غزوه در اصطلاح به جنگی گفته میشود که پیامبر(ص) خود فرماندهی آن را به عهده داشت. غزوه بنینضیر، دومین جنگ پیامبر(ص) با یهودیان مدینه است که در ربیعالاول سال چهارم هجرت اتفاق افتاد[۱]. جنگ اول با بنیقینقاع در بیستمین ماه هجرت[۲] و جنگ دوم با بنینضیر در سی و ششمین ماه هجرت صورت پذیرفت[۳].
بنینضیر به همراه بنیقینقاع و بنیقریظه، قبایل یهودی ساکن مدینه از هم پیمانان پیامبر(ص) به شمار میرفتند که هر سه پیمانشکن شدند.
پیمانشکنی بنینضیر
در بیان توضیح پیمانشکنی بنینضیر و جنگ پیامبر(ص) با ایشان باید گفت که در سی و هفتمین ماه هجرت رسولخدا(ص) به مدینه[۴] یکی از مسلمانان، به نام "عمرو بن امیه بن ضُمری"[۵] در اتفاقی بر اثر جهل دو نفر از قبیله بنیعامر را کشت. این قبیله که از همپیمانان پیامبر(ص) به شمار میرفتند بر اساس معاهده و پیمان امضا شده با پیامبر(ص)[۶] درخواست دیه کشته شدهها را کردند[۷]. طبق مفاد همان معاهده نامه که بین همه قبایل ساکن در مدینه بسته شده بود، همپیمانان باید در مقدار دیه مشارکت میکردند. پیامبر(ص) به همراه برخی از اصحاب برای اخذ سهم قبیله بنینضیر عازم قلعه آنها شدند. ضمن این که بنینضیر خود از همپیمانان بنیعامر نیز به شمار میرفتند[۸].
جلسه در بیرون قلعه و نزدیک دیوارههای آن تشکیل شد. یهودیان بنینضیر از رسولخدا(ص) و درخواست ایشان استقبال کردند. در همین بین، آنان در مقام توطئه برآمدند و طرح قتل پیامبر(ص) را علیرغم مخالفت گروهی از آنان[۹] مانند "سلام بن مشکم"[۱۰] برنامهریزی کرده و تعهد خود نسبت به پیامبر(ص) و مسلمانان را نقض کردند[۱۱]. آنان تصمیم گرفته بودند با پرتاب سنگ از بالای قلعه، رسولخدا(ص) را از بین ببرند[۱۲] از اینرو قرار شد، "عمرو بن جحاش بن کعب بن بسیل نضری" از یهودیان داخل قلعه این کار را انجام دهد[۱۳]. پیامبر(ص) از طریق وحی از توطئه بنینضیر آگاه شد و بدون خبر، اصحاب خود را ترک کرد[۱۴].
واکنش پیامبر(ص)
پیامبر(ص) به مدینه بازگشت و بعد از بیان حادثه برای اصحاب، محمد بن مسلمه را به سوی آنان فرستاد و فرصت ده روزهای را برای خروج از مدینه برای آنان تعیین کرد. یهودیان بنینضیر پیمانهای خود با اوس و خزرج را به فرستاده پیامبر(ص) یادآوری کردند، مبنی بر اینکه آنها یاور ما هستند و پیامبر(ص) هیچ کاری نمیتواند بکند. محمد بن مسلمه در پاسخ گفت: «دلها برگشته و اسلام عهد و پیمانهای جاهلی را از میان برده است[۱۵].»
تصمیم اولیه بنینضیر و فتنهانگیزی منافقان
یهودیان بنینضیر که بر اشتباه خود آگاه بودند، حکم پیامبر(ص) را قبول کردند. آنان چند روزی به تجهیز و تدارک سفر مشغول بودند. حتی شتران خود را که در «ذیالجَدر» بود آوردند و از «بنیاشجع» نیز شترانی کرایه کردند[۱۶]. بعد از چند روز که آنان آماده کوچ از مدینه شدند، "عبدالله بن ابی بن ابیسلول"، از منافقان مشهور و صحابه رسو لخدا(ص)، پیش بزرگان بنینضیر رفت. او قول یاری دو هزار نفری قبیله خود و برخی قبایل دیگر را داد. همچنین متعهد شده بود تا با همه قوا تا آخرین نفس از آنان حمایت کند[۱۷]. عبدالله بن ابی همچنین متعهد شد، رضایت دیگر قبائل یهودی ساکن در مدینه، مانند یهودیان بنیقریظه و همپیمانان غطفانی بنینضیر را برای کمک به آنان فراهم کند[۱۸].
برنامه عبدالله بن ابی برای مقابله با رسولخدا(ص) مؤثر واقع شد؛ چرا که گروهی از یهودیان بنینضیر بر ماندن مصمم شده بودند، این گروه شعار مقاومت سر میدادند. در مقابل نیز با مخالفت برخی دیگر که بر رفتن تأکید میکردند، روبرو شدند. مخالفان ماندن بر این نظر بودند که سرپیچی از دستور محمد(ص) باعث بدتر شدن وضع میشود و خسارت بیشتری را باید متحمل شوند[۱۹]. به هر حال با تمام اختلاف نظرها آنها برای پیامبر(ص) خبر فرستادند که: «ما از سرزمین خود نمیرویم، هرچه میخواهی بکن[۲۰].»
شروع جنگ
پیامبر(ص) از تصمیم آنان مبنی بر عدم ترک مدینه آگاه شد. از اینرو، همراه سپاهیان اسلام بعد از نماز ظهر، تکبیرگویان به سمت قلعههای بنینضیر حرکت کردند[۲۱]. قبل از حرکت پیامبر(ص) ابن ام مکتوم را به عنوان جانشین خود در مدینه انتخاب کرد[۲۲] و پرچم سپاه را به دست علی بن ابی طالب(ع) داد[۲۳]. سپاهیان اسلام قلعهها را محاصره کردند. محاصرهای که 15 شب به طول انجامید[۲۴]. در این مدت درگیریهای پراکندهای نیز صورت میپذیرفت. در یکی از شبها علی بن ابیطالب(ع) در کمینی "غروک" از شجاعان و قدرتمندان بنینضیر را که قصد شبیخون داشت، از بین برد. او که به همراه ده نفر دیگر در پی ضربه زدن به مسلمانان بودند، توسط سپاهیان اسلام از بین رفتند. به دستور پیامبر(ص) سرهای آنان به درون قلعههای بنینضیر پرتاب شد[۲۵]. این حرکت رعب شدیدی در دلهای یهودیان ایجاد کرد. بنی قریضه که هنوز بر ماندن اصرار میکرد، با راه کاری دیگر از سوی پیامبر(ص) روبرو شد و آن قطع تعدادی از نخلهایشان توسط مسلمانان بود که با ناراحتی و اعتراض شدید بنینضیر مواجه شد. پیامبر(ص) هم یادآور شد که این کار به دستور خداوند صورت پذیرفته است[۲۶]
نتیجه جنگ
یهودیان بنینضیر که از یک سو هیچ نرمشی از طرف پیامبر(ص) مشاهده نکردند، از سوی دیگر، انتظار هیچ نیروی کمکی را هم نداشتند؛ چرا که بنیقریظه ضمن رد هر گونه کمک به بنینضیر، بر دوری از آنها[۲۷] و عهد و پیمان خود با پیامبر تأکید کردند[۲۸]. ضمن این که بر خلاف قول و تعهدات عبدالله بن ابی، نه تنها از لشگر دو هزار نفری قبیله او و دیگر قبایل خبری نشد، حتی قبایل غطفانی همپیمان نیز، آنان را یاری نکردند[۲۹].
باید این نکته را هم اضافه کرد که رعب و وحشت عجیبی توسط خداوند در وجودشان ایجاد شده بود که آنان را در راه ادامه جنگ متزلزل ساخته بود[۳۰].
همه این عوامل دست به دست هم داد تا سرانجام به این نتیجه برسد که راه صلح و تسلیم در برابر دستور رسولخدا(ص) بهترین راه است. آنان برای رسولخدا(ص) پیام فرستادند که حاضر به قبول حکم اولیه هستند؛ ولی رفتار خصمانه آنان باعث رد این پیشنهاد از طرف پیامبر(ص) شد. پیامبر(ص) در حکمی جدید بیان داشت که یهودیان بنینضیر از مدینه بروند؛ اما تنها اجازه خواهند داشت، یک بار شتر با خود همراه برده و سلاحهایی را که برای جنگ با مسلمانان فراهم نمودهاند، باقی گذراند. یهودیان بنینضیر نیز پذیرفتند[۳۱].
آنان از پیامبر(ص) مهلتی پانزده روزه طلب کردند که مورد قبول پیامبر(ص) واقع شد. سپاه اسلام در طول این مدت کنار قلعههای بنینضیر توقف کردند[۳۲]. یهودیان در این پانزده روز خانهها و وسایل خود را با دست خود ویران میساختند و به آتش میکشیدند. همچنین وسایل مفید آن را بر میداشتند تا مسلمانان از آنها استفاده نکنند[۳۳].
سرانجام زمان آنان به پایان رسید و با ششصد شتر به همراه زنان و بچهها از مدینه بیرون رفتند[۳۴]. گروهی از آنان به «اذرعات» واقع در شام[۳۵] و گروهی نیز با قلعههای خیبر رفتند[۳۶] و تعدادی مسلمان شدند که اموالشان بازگردانده شد[۳۷].
تقسیم غنایم
در این غزوه 50 زره، 50 کلاه خود و 340 شمشیر به غنیمت مسلمانان درآمد. گفتنی است، از آنجا که این غزوه از غزوات بدون جنگ و خونریزی مسلمانان به شمار میرفت، همه اموال غنیمتی به عنوان «فئ» به رسولخدا(ص) رسید، تا آن گونه که خود صلاح بداند در جامعه اسلامی هزینه کند[۳۸].
پیامبر(ص) در پایان این غزوه که منافقان مدینه بسیار از آن ناراحت و خشمناک بودند[۳۹]، قسمتی از غنائم را با هماهنگی انصار، بین مهاجرین تقسیم کرد تا برای آنان نیز در زندگی گشایشی ایجاد شود. پیامبر(ص) برای انصار و فرزندانشان دعا کردند[۴۰].
سرانجام باید به این مطلب هم اشاره کرد که آیات متعددی از سوره حشر، درباره غزوه بنینضیر نازل شده است[۴۱].
منبع
برگرفته از سایت غزوه بنی قریظه دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلومhttp://pajoohe.ir
پانویس
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1989م. ، الطبعه الاولی، ج1، ص363.
- ↑ محمد بن اسحاق بن یسار، سیره ابن اسحاق، تحقیق محمد حمیدالله، بیتا، پاریس، ج2، ص295.
- ↑ همان، ج1، ص363.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، تحقیق مؤسسة الهدی، قاهره، دارالتقوی، 2002م. ، الطبعه الاولی، ج2، ص108.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی؛ تحقیق سهل ذکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، 1998م. ، الطبعه الاولی، ج1، ص415.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، تحقیق مؤسسة الهدی، قاهره، دارالتقوی، 2002م. ، الطبعه الاولی، ج2، ص108.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص364.
- ↑ الطبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق ابو صهیب الکرمی، بیت الافکار، بیروت، بیتا، الطبعه الاولی، ص387.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص365.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص44.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص364.
- ↑ ابن هشام، پیشین، ج2، ص109.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص44.
- ↑ طبری، پیشین، ص387.
- ↑ همان، ص387.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص44.
- ↑ همان، ج2، ص44.
- ↑ همان، ج2، ص44.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص368.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص44.
- ↑ همان، ج2، ص44.
- ↑ بلاذری، پیشین، ج1، ص416.
- ↑ ابن هشام، پیشین، ج3، ص139.
- ↑ بلاذری، پیشین، ج1، ص415.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص372.
- ↑ ابن هشام، پیشین، ج3، ص110. لازم به ذکر است که خداوند دراینباره آیهای نازل فرمود که «هرچه از درختان خرما قطع کنید و یا پا بر جا بگذارید، به فرمان خداست.» قرآن کریم، سوره حشر، آیه 5.
- ↑ ابن الجوزی، پیشین، ج3، ص204.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص369.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص44.
- ↑ ابن هشام، پیشین، ج3، ص111.
- ↑ همان، ج3، ص111 و واقدی پیشین، ج1، ص373.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص44.
- ↑ ابن الجوزی، پیشین، ج3 ص205.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص44.
- ↑ طبری، پیشین، ص388.
- ↑ همان، 388.
- ↑ ابن هشام، پیشین، ج3، ص111.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص45.
- ↑ واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج2، ص376.
- ↑ طبری، پیشین، ص388.
- ↑ قرآن کریم، سوره حشر، آیات 1ـ19.