طلحة بن عبیدالله، صحابی پیامبر که در دوران خلافت امام علی[۱](ع) به همراهی زبیر بن عوام، سردمدار نفاقی بزرگ و برپایی نبرد جمل شدند. طلحه در میان اهل سنت از جمله عشره مبشره است، اما نقل او در نزد امامیه پذیرفته نیست.

عمر بن خطاب
طلحه
نام کامل طلحه بن عبیدالله بن عثمان بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب قرشی تیمی
کنیه ابومحمد
زادروز ۱۰ سال پیش از بعثت
زادگاه مکه
درگذشت در جنگ جمل (۳۶ق)
آرامگاه
محل زندگی
نسب/قبیله
دلیل شهرت
حضور در جنگ‌ها اکثر غزوات پیامبر(ص)
زمان اسلام آوردن جزء نخستین گروندگان پس از ابوبکر

طلحه در زمان عثمان حاکم بیت المقدس و فلسطین بود، اما پس از عثمان[۲] با امام علی(ع) بیت کرد، در حالی که در سر هوای امارت داشت. اما هنگامی که امام به خلافت رسید و در تقسیم بیت المال او را مانند سایر مردمان در نظر گرفت و از امتیازهای خاص برایش صرف‌نظر کرد و توقع او برای سپردن امارت بصره[۳] نیز با مخالفت و ممانعت امام(ع) روبه‌رو شد، بیعت خویش را به فراموشی سپرد و به بهانه خون‌خواهی عثمان به همراه زبیر با امام به مخالفت برخاستند و بیعت خویش را شکستند.

زندگی‌نامه طلحه

طلحة بن عبیدالله، از تیره بنی تیم بن مرة، از قبیله قریش بود که کمتر از ۱۰ سال قبل از بعثت به دنیا آمد. مادرش صعبة بنت حضرمی، در دوران پیامبر(ص) می‌زیست و بنابر گفتار برخی از خاندان طلحه، مسلمان از دنیا رفته است. [۴]

بنابر منابع تاریخی، طلحه، هفت زن و دو کنیز ام ولد داشت؛ حمنة بنت جحش، دخترعمه پیامبر(ص)، ام کلثوم دختر ابوبکر، سعدی بنت عوف، خولة بنت قعقاع، و ام حارث بنت قسامه برخی از آنان هستند. [۵]

طلحه در زمان پیامبر

طلحة بن عبیدالله توسط ابوبکر[۶] به اسلام گرایش یافته و مسلمان شد. بنابر نقلی دیگر، راهبی در شام[۷] خبر ظهور پیامبری به نام احمد فرزند عبدالمطلب را به طلحه داده و او پس از آمدن به مکه، به همراه ابوبکر مسلمان می‌شود. [۸]

طلحه، از جمله مهاجرانی است که قبل از هجرت پیامبر(ص)، به همراه برخی از خانواده پیامبر(ص) به مدینه رفت و در خانه حبیب بن اساف از بنی حرث بن خزرج سکنی گزید. پیامبر(ص) در مکه، بین طلحه و زبیر بن عوام [۹] یا سعد بن ابی وقاص عقد اخوت بست.

طلحه از جمله راویانی است که روایت مشهوری از پیامبر را نقل کرده که بر اساس آن، پیامبر در پاسخ به این سوال که چگونه باید بر او صلوات فرستاد، پاسخ داده‌اند: بگو:اللَّهمّ صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی إبراهیم إنک حمید مجید و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی آل إبراهیم إنک حمید مجید. [۱۰]

طلحه، هنگام غزوه بدر، در مدینه حضور نداشت و پیامبر(ص)، او و سعید بن زید را برای تجسس به سمت شام فرستاده بود. وی پس از اتمام جنگ بدر به مدینه بازگشت و به پیامبر(ص) مراجعه و سهم خود از غنایم این غزوه را درخواست کرد و پیامبر(ص) سهمی از غنایم را به وی اختصاص داد. [۱۱] او در غزوه احد حضور داشت و بنابر برخی نقل‌ها از خود رشادت‌هایی نشان داد. وی در این جنگ زخمی شد و برخی انگشتانش از کار افتاد.

طلحه پس از شکست مسلمانان در اواخر جنگ احد و پخش شدن شایعه کشته شدن پیامبر(ص)، به همراه برخی مهاجرین و انصار، از جنگ کناره‌گیری کرد. [۱۲] برخی منابع نیز، طلحه را از معدود کسانی دانسته‌اند که پس از فرار مسلمانان در پی حمله قریش در اواسط نبرد، ثابت‌قدم نزدیک پیامبر(ص) ماند.

برخى مفسّران در شأن نزول آیه ۵۳ سوره احزاب گفته اند: در پى گفتار طلحه -که اگر پیامبر صلى الله علیه و آله از دنیا برود من با زنان وى ازدواج مى کنم (و منظور او عایشه بود)- این آیه نازل شد که ضمن رد این پندار، آن را موجب اذیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و گناهى بزرگ دانست. [۱۳]

طلحه و شرکت در قتل عثمان

طلحه از جمله محاصره‌کنندگان خانه عثمان در سال ۳۵ قمری بود که برای این کار اصرار بسیاری داشت و از کسانی بود که مانع ورود آب به خانه عثمان ‌شد؛ تا زمانی‌که حضرت علی(ع) با اطلاع از این عمل برآشفت و پس از آن اجازه ورود مشک‌های آب به خانه عثمان صادر گردید. [۱۴] بنابر نقل ابن اعثم، طلحه به همراه مردی از بنی‌تیم خانه عثمان را محاصره کرد که پس از مداخله حضرت علی(ع) در این ماجرا، طلحه و همراهش از محاصره خانه دست کشیدند. [۱۵]

طلحه در ماجرای قتل عثمان متهم به قتل خلیفه[۱۶] سوم شده است که برای آن شواهدی وجود دارد؛ از جمله:

عثمان در زمان محاصره‌شدن خانه‌اش، طلحه را مسئول مخالفت‌ها می‌دانست و او را تحریک‌کننده اصلی شورش علیه خلافت معرفی می‌کرد. [۱۷] یعقوبی از طلحه در کنار زبیر و عایشه[۱۸] به عنوان اصلی‌ترین تحریک‌کنندگان مردم بر قتل خلیفه سوم نام می‌برد. پسرش محمد نیز وی را در قتل عثمان شریک می‌دانست. مروان بن حکم علت کشتن طلحه را در جنگ جمل این مطلب عنوان می‌کرد که هیچ‌کس بر کشتن عثمان بیشتر از طلحه سعی نمی‌کرد.

بیعت‌شکنی طلحه و جنگ جمل

طلحه اولین نفر بود که پس از قتل عثمان با امام علی(ع) بیعت کرد و چون دستش فلج بود، مردی از بنی‌اسد بیعت وی را شوم دانست. [۱۹] وی پس از اندک زمانی، این بیعت را نقض و برای تشکیل سپاهی علیه حضرت علی(ع) به همراه زبیر و عایشه عازم بصره شد و جنگ جمل را به راه‌انداخت. [۲۰]

با ورود طلحه و زبیر به بصره، عبدالله بن حکیم تمیمی با آشکار کردن نامه‌های وی در جهت تحریک و جمع‌آوری سپاه بر علیه عثمان، از خون‌خواهی خلیفه سوم توسط طلحه ابراز تعجب کرد؛ ولی وی در جواب گفت امروز چیزی جز توبه و طلب خون عثمان صحیح نیافتم. [۲۱] حضرت علی(ع) در این جنگ، طلحه را مکارترین شخص توصیف و از او در کنار زبیر، عایشه و یعلی بن منیه به عنوان سرسخت‌ترین دشمنان یاد کرده است.

مروان بن حکم در ابتدای جنگ یا پس از فرار سپاهیان جمل و آشکار شدن شکست‌شان، تیری به سمت طلحه انداخت که بر زانوی او اصابت کرد و به خاطر همین تیر از پا در آمد. او را در کنار رود آبی در بصره به خاک سپردند. [۲۲] گفته‌اند وی در هنگام وفات ۶۴ یا ۶۲ سال داشت.

پانویس

  1. ر.ک:مقاله امام علی
  2. ر.ک مقاله عثمان
  3. ر.ک:مقاله امام علی
  4. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۱۲۹
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۶۰-۱۶۱؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۸۸و۲۴۴، ج۱۰، ص۱۱۷و۱۳۰؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۱۵۷
  6. ر.ک:مقاله ابوبکر
  7. ر.ک:مقاله شام
  8. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۱۱۵؛ بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، مقدمه، ص۲۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۹
  9. ابن هشام،‌السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۵۶۱
  10. مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۳۳
  11. مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۰۵
  12. طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۲، ص۵۱۷
  13. الدّرّالمنثور، ج۶، ص۶۴۳؛ مجمع البیان، ج۷-۸، ص۵۷۴
  14. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۶۱
  15. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۶۱
  16. ر.ک:مقاله خلیفه
  17. طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۷۹
  18. ر.ک:مقاله عایشه
  19. ابن خیاط، تاریخ خلیفه، ۱۴۱۵ق، ص۱۰۸
  20. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۲۹ و ۲۳۰
  21. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۲۹ و ۲۳۰
  22. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۴۶-۲۴۷، ج۶، ص۲۵۷