اخوان المسلمین پاکستان
نام جریان | اخوانالمسلمین پاکستان |
---|---|
سال تاسیس | 1941 |
موسس | ابوالاعلی المودودی |
افراد موثر | حسین أحمد. |
جماعت اسلامی پاکستان در سال ۱۹۴۱ به دست ابوالاعلی مودودی پایهگذاری شد. بزرگترین حزب سیاسی مذهبی کشور پاکستان، زیرا این هشتمین گروه مشهوری است که در دوران مدرن در جهان اسلام ظاهر شد و ویژگیهای تأسیس آن از زمانی آغاز میشود که در 16 آگوست 1941، 75 شخصیت برجسته در لاهور جمع شدند از مناطق مختلف کشور به رهبری ابوالأعلی مودودی و گروه اسلامی را تأسیس کردند و آنها مودودی را به عنوان رئیس گروه انتخاب کردند. در سال 1943، گروه اسلامی مرکز اصلی خود را از لاهور به دارالسلام، یکی از روستاهای شهر بتهانکوت منتقل کرد[۱].
تاسیس و فعالیت
«جماعت اسلامی پاکستان» مهمترین حزب اسلامی در پاکستان شناخته شده است. این حزب در ۲۶اوت ۱۹۴۱در لاهور تأسیس شد. در زمان تأسیس فقط ۷۵نفر عضو رسمی آن بودند؛ اما پس از مدتی، بر تعداد اعضا و هواداران آن به شدت افزوده شد؛ به طوری که تا آوریل ۱۹۴۲حدود هفتصد نفر به عضویت آن در آمدند. شخصیت علمی و فکری رهبر آن مودودی (۱۹۰۳-۱۹۷۹)که از سال ۱۹۲۵ مدیریت نشریۀالجمعیه، ارگان«جمعیت علمای هند» را به عهده گرفته بود و از سال ۱۹۳۱ ماهانۀ ترجمان القرآن را در حیدر آباد اداره میکرد، در رشد جماعت اسلامی تأثیر به سزایی داشت. مودودی به عنوان یک متفکر، نویسنده روشنفکر که داعیۀ ایجاد تحول فکری و فرهنگی در میان مسلمانان شبه قاره را داشت، در مجامع علمی و روحانی آن روز به خوبی شناخته شده بود.
تأثیر شخصیت فکری و سیاسی مودودی بر «جماعت اسلامی» به اندازهای است که تا امروز نمیتوان جماعت اسلامی را جدا از مودودی مطالعه کرد. محبوبیت جماعت اسلامی در واقع مرهون شخصیت علمی مودودی است. جماعت اسلامی از لحاظ فعالیتهای فرهنگی و سیاسی از زمان تأسیس تاکنون، سه مرحلۀ عمده را تجربه کرده است: قبل از تأسیس پاکستان (۱۹۴۱-۱۹۴۷)، بعد از تأسیس پاکستان تا سال ۱۹۵۱ و از۱۹۵۱ تا به حال.
مرحله نخست
در مرحلۀ اول از تاریخ طولانی جماعت اسلامی، جماعت هدف اساسی خود را بر تبلیغ دین، تربیت نیروهای انسانی صالح و متدین، مبارزه با بدعتها و خرافات، سازماندهی مردم در تشکیلاتی واحد و ایجاد مرکزیت فکری و اجتماعی، استوار کرده بود. اندیشۀغالب حاکم بر «جماعت» در این مقطع، اندیشۀ«جهان اسلامی» است. مودودی در سخنرانی آوریل ۱۹۴۵گفت: ما همه بندگان خدا را به طور کل و آنانی که اسلام را پذیرفتهاند، به طور خاص به بندگی خدا دعوت میدهیم. مودودی در اولین خطبه پس از احزار مقام «امیری» جماعت نیز گفت: هدف ما پرداختن به مسائل محدود روزمره و زود گذر یک ملتی یا کشور خاصی نیست، بلکه مربوط به تمام بشر و همۀ کره زمین است. مسائل زندگی همۀ انسانها، مسائل زندگی ماست. جماعت اسلامی با الهامگیری از اندیشه جهانی اسلام، دایره فعالیت خود را تمام جهان و نوع بشر، دایرۀ فعالیت خود را تمام جهان و نوع بشر، تصور میکرد. این نوع تصور میگردید تا مسائل ملی و محلی مورد توجه قرار نگیرد. زمانی که نهضت استقلال پاکستان با تمام قدرت در هند پیش میرفت، مودودی در برابر آن سکوت اختیار کرد، زیرا تلاش ملیگرایانۀ مسلمانان در ایجاد دولتی مبتنی بر ملیت اسلامی و محدود به سرزمین خاصی با اندیشۀ جهانی مودودی سازگاری نداشت. مودوی نه تنها از نهضت سیاسی پاکستان حمایت نکرد، بلکه از هر نوع فعالیت سیاسی نیز خود را کنار کشید. فعالیت سیاسی و شرکت در انتخابات که مسئلۀ ای ملی و موقت به حساب میآمد، از نظر جماعت اسلامی مودودی با تفکر دینی همخوانی نداشت.
مرحله دوم
مرحله دوم فعالیت «جماعت اسلامی» پس از استقلال پاکستان (۱۴ اوت ۱۹۴۷) آغاز میشود. با استقلال پاکستان، مولانا مودودی هجرت به پاکستان را بر ماندن در هند ترجیح داد. او در این مرحله از حالت بی طرفی بیرونم آمده و پشتیبانی خود را از پاکستان اعلام کرد. فعالیت سیاسی جماعت اسلامی در دوران پس از تاسیس پاکستان، بر اسلامیکردن نظام سیاسی متمرکز یافته بود. این چرخش مهمی در سیاست «جماعت اسلامی» به شمار میرفت جماعت سد تحریم فعالیت سیاسی را شکسته و با جدیت تمام وارد فعالیت سیاسی میگردید. اما این فعالیتها محدود به اصلاحات فکری، تنظیم نظام حقوقی و اعمال فشار از بیرون بر سیاست مداران در ایجاد تغییرات سیاسی میگردید. «جماعت» هنوز ورود مستقیم به صحنه سیاسی و مشارکت در قدرت را مجاز نمیدانست. نگرانی واقعی جماعت از ناحیه سکولاریستهای مسلم لیگ بود که مجدانه تلاش میکردند تا بنیان نظام پاکستان را بر رژیم غربی به ویژه بریتانیا استوار سازند. اولین تلاش جدی جماعت در جهت اسلامی ساختن کشور، پیشنهاد چهارگانه مودودی راجع به اسلامی ساختن نظام حقوقی کشور بود. این چهار نکته که به «قرارداد مقاصد شهرت یافته، از این قرار است: ۱) سلطنت فقطازآن خداوند استو فلسفۀ وجودی حکومت پاکستان چیزی جز تأمین رضایت الهی در اینکشور نیست؛ ۲) قانون اساسی پاکستان شریعت اسلامی است؛ ۳) تمامی قوانینی که تا به حال بر خلاف شرع وجود داشته باید ملغا شوند و در آینده نیز قوانینی که منافی شرع باشند وضع نگردند؛ ۴) دولت پاکستان اختیارات خود را در محدودهای که شریعت تعیین کرده است به کار گیرد. «قرار داد مقاصد» سرانجام در پی مبارزات دامنه دار مودودی و حمایت همه جانبه مردم و احزاب اسلامی در ۱۲ مارس ۱۹۴۹در مجلس قانونگذاری به تصویب رسید.
دومین کوشش مودودی در راستای اسلامیکردن کشور، ا ز یک سو، نگارش کتاب و اصول قانون اساسی اسلام از سوی دیگر، بر گزاری گرد همایی کمنظیری در ۲۱ تا ۲۴ ژانویۀ۱۹۵۱در کراچی به همراه دیگر احزاب اسلامی و شخصیتهای روحانی و نیز تدوین «دستور اسلامی» بود. این دستور شامل ۲۲ نکته میشد که به «۲۲نکات» حداقل از دو جهت، حرکت کمنظیری در تاریخ سیاسی پاکستان به شمار میآید: اول از جهت اینکه برای اولین بار تمامی مذاهب و گروههای فکری اسلامی پاکستان علارغم خصومتهای دیرینه شان (در تاریخ پاکستان)روی یک سلسلۀاصول عام و همۀ شمول به توافق رسیدند؛ دوم اینکه جامعیت دستور مذبور و نیز شرایط زمانی خاص آن، نقطۀ عطفی در تحول نظام «سکولار» به نظام «دینی» و خلع ید سکولاریستها در نظام حقوقی کشور به شمار میآمد.
مرحله سوم
مرحلۀ سوم فعالیت«جماعت» از سال ۱۹۵۱ به بعد شروع میشود. سال ۱۹۵۱از آن جهت نقطۀعطفی در فعالیت جماعت محسوب میگردد که جماعت در گردهمایی اعضای خود در کراچی (نوامبر ۱۹۵۱)چهار اصل مهم را به تصویب رساند که چهارمیثن اصل آن کاملاً تازگی داشت. وبلکه از لحاظ ظاهری با گفتهها و موضعگیریهای قبلی و در مجموع با اندیشۀ مودودی در تضاد قرار میگرفت. این چهار اصل عبارتند از: ۱) تطهیر و تعمیر افکار؛ ۲) جستجوی افراد صالح، تربیت و سازماندهی آنان؛ ۳) کوشش برای اصلاح اجتماعی؛ ۴) اصلاح نظام سیاسی. نکتۀ تازه و مهم در این مصوبات، اصل چهارم آن است که راه را برای ورود «جماعت» به سیستم سیاسی از طریق مشارکت درانتخابات باز میکرد. جماعت تا آن زمان هر نوع مشارکت در قدرت را گمراه کننده میدانستند؛ اما پس از این تصمیم، اعلام کرد مبارزه برای اصلاح نظام سیاسی که مکمل مبارزات دیگر است را از راه نمایندگان متقی و صالح در دولت پیگیری خواهد کرد. مولانا مودودی در توجیه اتخاذ سیاست جدید سه دلیل را ارئه میکرد: اول، شرایط کنونی جامعه ما با شرایط زمان قبل از تءسیس پاکستان کاملاً تغییر یافته است، زیرا اکنون موانع شرعی از مسیر مشارکت در قدرت بر طرف شده است. دوم، استراتژی چهار گانه جماعت مبنی بر تطهیر افکار، ترتیب افراد اصلاح جامعه و اصلاح حکومت، در مجموع شبکه واحدی را تشکیل میدهند که فقدان هر یک باعث نا کار آمدی خود بکه میگردد؛ سوم، کنارهگیری دایمی از قدرت موجب بروز سوءتفاهم در میان اعضا و هواداران «جماعت» گردیده و این در دراز مدت به پایگاه مردمی و ما لطمه خواهد زد.
به هر حال از همان سال، «جماعت» در انتخابات پنجاب شرکت کرد با این شرط که با هیچ حزب و گروه دیگری که همفکر با جماعت نباشد اتلاف نکند. اصولگرایی«جماعت» در دورههای بعد به تدریج تعدیل شد، به ویژه در سال ۱۹۶۵تحول مهم دیگری در تفکر رهبری آن به وجود آمد و «جماعت» بر خلاف مواضع قبلی خود، با مسلم لیگ در مبارزۀ انتخاباتی ائتلاف کرد و از نامزدی «فاطمه جانح» خواهر قائد اعظم، حمایت نمود. این اقدام، نه تنها از جهت شرکت در یک ائتلاف سیاسی، بلکه از جهت حمایت از ریاست یک «زن» در حکومت اسلامی بسیار قابل توجه بود. «جماعت» در انتخابات سال ۱۹۷۷واردیک ائتلاف پیچیده تری گردید تا شاید بتواند به حکومت نیمه سوسیالیستی ذوالفقار علی بوتو خاتمه بدهد. این ائتلاف از احزاب دینی و سکولار و نیز احزاب فرقهنگاری مذهبی تشکیل شده بود ائتلاف مزکور، گرچه موفقیتی درانتخابات به دست نیاورد، اما از لحاظ فکری توانست تحولی در «جماعت» به وجود آورد. جماعت از آن زمان تاکنون گاهی به صورت مستقل و گاهی در ائتلاف با دیگر احزاب سیاسی و مذهبی به طور مداوم در انتخابات شرکت کرده است؛ امانتایج آن امیدوار کننده نبود.
بینش و اندیشه
جماعت اسلامی یکی از گروههای مهم اصولگرا به شمار میرود که پایههای خطوط فکری و سیاسی خود را بر باز گشت به قرآن و سنت در پرتو اجتهاد استوار ساخته است. در ماده سوم اساس نامهاین حزب آمده است: مبنای اعتقادی جماعت اسلامی پاکستان«لا اله الا الله» و «محمد رسول الله» است، یعنی این که تنها و تنها یک خدا وجود دارد و غیر آن خدایی نیست و حضرت محمد (صلی علی علیه و اله) فرستاده خداوند است.
در تفسیر ماده سوم، به حاکمیت مطلق خداوند در همه زمینهها اشاره کرده و خدا محوری را به نحو کامل آن تجسم بخشیده است. در ماده چهارم همین اساسنامه هدف اصلی «جماعت» را چنین بیان کرده است: هدف بنیادی جماعت اسلامی پاکستان و مقصود از تمامی سعی و تلاش آن عملاً اقامۀ دین (ایجاد حکومت الهی یا نظام زندگی اسلامی)و درواقع کسب رضای الهی و رستگاری اخروی میباشد سپس در تشریح مفهوم «اقامۀ دین» آورده است که «هدف از اقامۀدین، اقامۀ بخش خاصی از دین نیست، بلکه اقامۀ تمامی دین است، چهاینکه مربوط به زندگی فردی باشد یا مربوط به زندگی اجتماعی، از نوع نماز، روزه، حج و زکات باشد یا از نوع اقتصاد، جماعت، سیایت و تمدن». مودودی مؤسس جماعت اسلامی که سه ده رهبری حزب را به عهده داشت، هدف خود را هدایت تمام انسانها و تبلیغ دین در سطح کلیۀ بشر اعلام کرد. از دیدگاه مودودی تمایز واقعی انسانها در اسلام، «در تمایز افکارو اخلاق و هدف زندگ انسانها پدیدار میشود» و انسانها همه ملت واحد بوده که به گروهای مختلف نژادی تقسیم شده است و اسلام آمده تا این گروههای نزادی و فرهنگی را گرد هم آورد و جامعه واحدی بر مبنای عقیده و اخلاق و هدف واحد تشکیل دهد. اصل مهم در اندیشه مودودی، رویکرد جامع در نظاممند به دین بود. او دین را مجموعۀ کامل مربوط به تمامی ابعاد زندگی و تمدن بشر میدانست که تمامی اجزاءآن در ارتباط نزدیک با یکدیگر قرار دارند. تحقیق واقعی دین تنها در صورتی امکان پذیر است که نظام سیاسی و اقتصادی دین نیز به خوبی پیاده گردد. مودودی در مطلعات تاریخی، کلامی و فقهی اسلام، دید نقادانه داشت. اهمیت دادن او به«اجتهاد» به عنوان عنصری متروک در مکتب اهل سنت و رویکرد به دنیای مدرن و شرایط زمان و مکن، چهره بخصوصی از او ترسیم کرده بود و این امر عامل بروز تنشهای فکری میان او و سنتگرایان دیو بندی و اهل حدیث گردید. اسلام موجود در جهان امروز از نظر او، اسلام تعریف شده، مسخ شده و غیر اصلی جلوه میکرد که نیاز شدید به پالایش داشت. او توانست در پرتو اجتهاد شخصی، تعریف کاملاً تازهای از نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام ارائه دهد و آثار زیادی در این موضوعات از خود به یادگار گذاشت. نظام سیاسی مطلوب مودودی نظامی بود که او آن را «تئوکراسی» یا حکومت الهی نامیده است. او میگوید: . . . سیستم حکومت اسلامی با دموکراسی عرفی انطباق ندارد. . . در مکتب اسلام این جمهوری مقامی ندارد؛ لذااطلاق جمهوری(به مفهوم رایج)به رژیم حکومت اسلامی صحیح نیست، بلکه تعبیر درست همانا جملۀ«حکومت الهی» یا تئوکراسی(Theo Cracy)است، اما تئوکراسی اروپایی با تئوکراسی اسلامی فرق زیادی دارد. مودودی بر خلاف بسیاری از اسلامگرایان دیگر که شعار ایجاد «خلافت اسلامی» یا حکومتی از نوع«خلافت راشده» را سر میدادند، هرگز از نظام خلافت به مفهوم تاریخی آن دفاع نکرد، زیرا به اعتقاد او نظام خلافت در زمان حاضر کارائی خود را از دست داده است. او از نظامی دفاع میکرد که ماهیت مردمی و جمهوری داشته و دارای قوای سه گانه مجزا از هم بوده باشد؛ اما نظام حزبی برای او مطلوب نبود. عقیده او درباره ساخت دولت اسلامی این بود که«دولت اسلامی ساخت دموکراتیک دارد، اما این دموکراسی در تشریع و تقنین نیست، بلکه دموکراسی در اجرای قوانین است». یکی از ویژگیهای مهم تفکر جماعت اسلامی، اجتناب از غلتیدن در چهار چوبهای بسته و انعطاف نا پذیر فرقهای(مذهبی)است. این حزب، احیای اسلام، ایجاد حکومت اسلامی و بر پایی جامعۀدیی را به طور کل مطمح نظر قرار داد و در تفسیر «سنت» هرگز تحت تأثیر سنتگرایان دیوبندی و اهل حدیث قرار نگرفت.
در تبصره پنج از مادۀ سه اساس نامه(دستورالعمل)جماعت آمده است: تمامی عصبیتها را از دل بیرون سازید. عصبیت شخصی، خانوادگی، قبیلهای، نژادی، ملی و میهنی یا مذهبی و گروهی. در دوستی یااعتقاد، به هیچ چیزی گرفتار نشوید که بر حق دوستی پیامبر اسلام برتری یابد یا در برابر آن قرار بگیرد در تبصره هفت همین ماده به نکتۀ اصولی دیگری نیز اشاره میکند که در واقع روح اخوت دینیرا گسترش داده و مانع از بروز تنشهای مذهبی و فرقهای در داخل جامۀ اسلامی میگردد. در آنجا میگوید: بعد از حضرت پیامبر اسلام برای هیچ فردی چنان مقام و منزلتی قائل نگردید که پذیرش و یا انکارآن نقطه تعیین کفریت، یا ایمان داری کسی به حساب آید.
ذکر این اصل در اساس نامۀ «جماعت» از آن جهت بسیار مهم مینماید که اکثریت احزاب اسلامی رادیکال پاکستان، رد مقام خلافا و صحابه را نشانۀ کفریت افراد تلقی کردهاند. جماعت اسلامی با وجود اصولگرائی در اعتقاد و صلابت و فلابت بر اندیشه دینی، از لحاظ شیوههای مبارزاتی هرگز گروهی انقلابی و رادیکال به شمار نمیآید. روشی را که آنها برای تغییر نظام سیاسی در پیش گرفتهاند روش دموکراتیک و قانونی است. مودودی در ضرورت تقید به نظام قانونی و دوکراسی گفته است: سوم اینکه در صورت زندگی در یک نظام قانونی و جمهوری، در پیش گرفتن روشای قانونی برای تغییر رهبری شرعاً جایز نیست. مودودی حتی بلاتر از آن، اقدام برای تغییر نظام سیاسی بدون تغییر در تفکر و اخلاق و اندیشۀ اجنماعی و راهکاری ناسواب میپنداشت. او معتقد بود که مبارزه برای تحول نظام سیاسی زمانی ثمر بخش خواهد بود که جامعه از لحاظ مبانی فکری و اعتقاد دینی به دازۀ لازم دگرگون شده باشد.
به نظر میرسد جماعت اسلامی بیا وجود بر جستگیهای زیادی که از لحاظ روشنفکری دینی، انضباط سازمانی، نظام فکری و نیروی انسانی متخصص دارد. در حیات طولانی خود دچار لغزشهایی نیز گردیده است. «جماعت» در ابتدا بیش از حد آرمانگرا بود و همین آرمانگرا او را در محافل سیاسی و تودهای منزوی کرد و عملاً مانع آن شد تا از نهظت استقلال پاکستان حمایت کند. بی تفاوتی «جماعت» در قبال جنبشهای پاکستان بر مقبولیت سیاسی آن در سالهای بعد تأثیر منفی گذاشت. از طرف دیگر، جماعت اسلامی علارغم استراتژی«تقدم تحول فکری بر تحول فکری سیاسی» به تحول و آموزش افکار مردمی وتودهای که نیروهای اصلی یک انقلاب را تشکیل میدهد، توجهای کمتری کرده و عمده تلاش خود را بر نخبگان جامعه متمرکز نموده بود. نخبهگرائی «جماعت» سبب گردید کهاین زمان زودتر از آنچه انتظار میرفت، به سمت محافظه کاری و همکاری با نظام سیاسی روی آورد.
نکتۀ دیگری که در جماعت اسلامی جلب توجه میکند، وجود تناقضاتی است که گاهی در موضعگیری جماعت به چشم میخورد. گرچه مکن است این نوع تناقضات برای یک حزب سیاسی کاملاً طبیعی باشد، ما برای یک حزب اسلامی میتواند پیامدهای منفی خاصی در پی داشته باشد. جماعت اسلامی در آغاز فعالیت خود، از فعالیت سیاسی خود بویژه مشارکت در قدرت خودداری میورزید و آن را در مرحلۀ پس از تحول فکری جامعه قرار داده بود؛ اما دیری نپائید که مودودی این فرضیه را رد کرد و با استناد به سیاست انگلیسیها در شبه قاره، تحول سیاسی را مقدم بر تحول اجتماعی و فکری قرار داد[۲].