عامر بن عبدالله بن جراح

از ویکی‌وحدت
ابوعبیده
نام ابوعبیده
نام کامل عامر بن عبدالله بن جرّاح بن هلال بن ابی طلحه بن حارث فهری قرشی
کنیه ابوعبیده
محل زندگی مکهمدینه
مهاجر • انصار مهاجر
نسب • قبیله بنی‌حارث • قریش
زمان اسلام آوردن از نخستین مسلمانان
حضور در جنگ‌ها در تمامی غزوات به جز غزوه تبوک
هجرت به حبشه • مدینه
دیگر فعالیت‌ها نقش پررنگ در بیعت گرفتن از مخالفان حکومت ابوبکر
دلیل شهرت حضور در سقیفه بنی‌ساعده
درگذشت ۱۸ق • بر اثر بیماری طاعون
مدفن اردن

عامر بن عبدالله بن جراح، معروف به ابوعبیده، از طایفه بنی الحارث قبیله قریش بود. پدرش عبدالله در جنگ فجار از سرکردگان قریش و مادرش نیز از قریشیانی بود که بعدها اسلام آورد. ابو عبیده در سال های نخست بعثت به همراه ارقم بن ارقم و عثمان بن مظعون نزد پیامبر اسلام (ع) آمد و اسلام آورد. نام وی جزو کسانی ذکر شده که به حبشه هجرت کردند. ابوعبیده پس از هجرت پیامبر به مدینه، از حبشه به مکه بازگشت و سپس به مدینه هجرت کرد. پیامبر بین او و سعد بن معاذ یا سالم مولی ابی حذیفه یا محمد بن مسلمه پیمان برادری بست.

ابوعبیده در جنگ بدر و سایر غزوه‌های پیامبر اسلام شرکت کرد. گفته شد که وی برخی از سریه‌ها (جنگ‌هائی که پیامبر خود در اّن شرکت نداشتند) را فرماندهی کرده است. در پیمان صلح حدیبیه از شاهدان صلح‌نامه بود. وی به هنگام رحلت پیامبر در سپاه اسامة بن زید بود و وقتی خبر وفات پیامبر به سپاه رسید، به همراه اسامه به مدینه بازگشت.

وی به همراه عمر بن خطاب در رساندن ابوبکر به خلافت نقش بسزایی داشت. همسویی وی با ابوبکر و عمر در این امر و نیز نقش گسترده اش در حوادث بعدی جای هیچ گونه انکار و تردید نیست. پس از تثبیت ابوبکر در خلافت، ابوعبیده به اداره بیت المال مشغول شد و تا پایان زندگی یکی از مهمترین عناصر استحکام ارکان خلافت بود. در سال 17 یا 18 قمری، بیماری طاعون شام را فرا گرفت.

نسب

عامر بن عبدالله بن جراح مشهور به ابوعبیده جراح صحابی پیامبر(ص) و از تیره بنی‌حارث بن فهر از قریش بود جراح نام جد وی بوده است. [۱] اما دلیلی برای آن ذکر نشده است. درباره پدر او سخنان متناقضی نقل شده است. بر پایه نقلی او پیامبر اسلام را درک کرد و به وی ایمان آورد [۲] اما بر پایه گزارشی دیگر از مخالفان پیامبر بود و ایشان را سب می‌کرد. ابوعبیده در جنگ بدر سر او را برید و نزد رسول خداآورد [۳] البته برخی با استناد به مرگ وی پیش از اسلام، در صحت این گزارش تردید کرده‌اند. [۴] و برخی این داستان را در جهت فضیلت‌تراشی برای صحابه دانسته‌اند. [۵] مادر او امیمه بنت غنم بن جابر از تیره بنی‌حارث قریش بود و بعدها اسلام آورد. [۶] برخی منابع شیعی شأن نزول آیات ۹۰ سوره مائده، [۷] ۵۱ قلم، [۸] ۷۴ توبه، [۹] ۱۰۸ نساء، [۱۰] زخرف، [۱۱]محمد [۱۲] را در نکوهش او دانسته‌اند.

هجرت به حبشه

در تاریخ نقل شده است که ابوعبیده یکی از دعوت کنندگان به اسلام بود [۱۳] و نام او جزو کسانی ذکر شده که پیش از جعفر بن ابی طالب به حبشه هجرت کردند. [۱۴] برخی نیزگفته‌اند که او در مهاجرت دوم، به حبشه رفت [۱۵] و برخی او را مهاجر هر دو هجرت دانسته‌اند. [۱۶]

هجرت به مدینه

ابوعبیده پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه از حبشه به مکه بازگشت و سپس به مدینه هجرت کرد [۱۷] و پیامبر(ص) میان او و سعد بن معاذ بن نعمان [۱۸] یا سالم، مولای ابی حذیفه [۱۹] عقد برادری بست و با محمد بن مسلمه نیز به منظور برخورداری از میراث یکدیگر [۲۰] پیمان برادری برقرار کرد.

نقش ابوعبیده در به خلافت رساندن ابوبکر

روایاتی نشان می‌دهد که ابوعبیده به همراه عمر در رساندن ابوبکر به خلافت نقش داشته است؛ اگرچه نقش اصلی ابوعبیده در واقعه سقیفه چندان روشن نیست، اما نمی‌توان همسویی او و ابوبکر و عمر را در این امر و همچنین نقش گسترده‌اش را در حوادث بعدی، صرفاً تصادفی تلقی کرد. هنگامی که ابوبکر و عمر شتابان به سوی سقیفه بنی ساعده روان بودند، به ابوعبیده برخوردند. [۲۱] و زمانی به سقیفه رسیدند که انصار برای انتخاب خلیفه در آنجا گرد آمده بودند. [۲۲] ابوبکر خواست با ابوعبید یا عمر بیعت کند [۲۳] و حتی گفته‌اند عمر نیز نخست قصد بیعت با ابوعبیده را داشت. [۲۴]

بیعت گرفتن از مخالفان حکومت

وقتی ابوبکر به خلافت رسید، ابوعبیده نقش مهمی در بیعت گرفتن از مخالفان و خاصه حضرت علی(ع) بر عهده گرفت. [۲۵] ابوعبیده، همچنین به همراه ابوبکر وعمر و مغیرة بن شعبه در گرفتن بیعت از عباس عموی پیامبر(ص)‌، برای ابوبکر تلاش کرد [۲۶] و پس از تثبیت ابوبکر در خلافت، به اداره بیت المال مشغول شد و تا پایان زندگی یکی از مهم‌ترین عناصر استحکام ارکان خلافت بود. [۲۷]

ابوعبیده در شأن نزول

با توجه به جایگاه ابوعبیده در تاریخ اسلام و نقش‌آفرینى‌هاى وى در جریان خلافت ابوبكر و عمر در كتاب‌هاى تفسیرى، نگاه شیعه و سنى درباره او همگون ‌نیست.

1. در ذیل آیه 172 سوره آل ‌عمران/3 از ابن‌عباس آمده است: [۲۸] پس از جنگ احد، وقتى پیامبر (ص) خواست با سپاهى از مسلمانان به تعقیب مشركان برود، عده‌اى با وجود خستگى و آثار ناشى از شكست و نیز ترس و وحشت به آن حضرت پاسخ مثبت دادند و خداوند در وصف آنان فرمود: «الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِيمٌ». خداوند در این آیه به آنان كه دعوت خدا و پیامبر را اجابت كرده و پرهیزكار و نیكوكار بوده‌اند، وعده پاداش بزرگ داده است. در ضمنِ روایت پیشین نام ابوعبیده نیز آمده است.

2. سیوطى به نقل از ابن‌عباس، بخشى از آیه ‌29 سوره فتح/48: «...‌سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ...» را اشاره به چند تن، از ‌جمله ابوعبیده مى‌داند؛ [۲۹] اما نظر به دیگر مصادیقى كه سیوطى در ذیل این آیه بیان مى‌كند، آشكارا بدست مى‌آید كه ذكر این مصادیق از باب فضیلت‌سازى است.

3. آیه 22 سوره مجادله/58: «لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ»؛ قومى را نَیابى كه به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشند و با كسانى‌ كه با خداوند و پیامبر او مخالفت مى‌ورزند، دوستى كنند؛ هر چند پدرانشان یا فرزندانشان یا خاندانشان باشند. ابن ‌شوذب بر آن است كه این آیه درباره ابوعبیده نازل شده كه پدرش را در جنگ بدر به ناچار كشت؛ [۳۰] البته با توجه به آنچه از واقدى منقول‌ است كه پدر ابوعبیده پیش از ظهور اسلام از دنیا رفته بود، [۳۱] پذیرش سخن ابن ‌شوذب ناموجه مى‌نماید.

4. ماوردى در ذیل آیه 9 سوره انسان/76، به نقلى چنین آورده است: این آیه به كسانى اشاره دارد كه سرپرستى اسراى بدر را بر عهده گرفتند و ابوعبیده نیز از آنان بود: [۳۲] «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا»؛ ما فقط براى خشنودى خداوند شما را اطعام مى‌كنیم؛ از شما نه پاداشى مى‌خواهیم و نه سپاسى. اما با توجه به قبل آیه و سیاق مجموعه آیات و نیز آنچه مفسران شیعه و سنى گفته‌اند، شأن نزول آن نذر امام على و حضرت فاطمه (س) و ایثارگرى‌هاى آنان است؛ [۳۳] بنابراین هیچ ارتباطى به سرپرستى اسیران جنگ بدر ندارد.

5. قتاده از حسن بصرى نقل مى‌كند كه آیه‌ 90 سوره مائده/5، پس از آن نازل شد كه جمعى از ‌جمله ابوعبیده جراح، در خانه سعد بن ‌ابى وقاص گرد آمدند و پس از صرف غذا با شراب پذیرایى شدند و چون خبر به پیامبر (ص) رسید، این آیه نازل شد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ... رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ...» و بدین ‌گونه از نوشیدن شراب نهى شدند. [۳۴]

6. نقل است كه آیه‌ 51 سوره قلم/68 در شأن ابوعبیده و دوستانش نازل شده است؛ آنگاه كه پس از نصب على (ع) به امامت و خلافت در غدیرخم به یكدیگر مى‌گویند: چشمان پیامبر را ببین كه همچون چشمان دیوانگان مى‌چرخد: [۳۵] «وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»؛ هر چند با توجه به نزول آیه كه پیش از هجرت بوده و نیز سیاق آن، این نقل را نمى‌توان پذیرفت.

7. آیه‌ 74 سوره توبه/9: «يَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ...‌»؛ اینان به خدا سوگند یاد مى‌كنند كه نگفته‌اند؛ ولى به راستى سخن كفرآمیز را گفته‌اند و پس از اسلام ‌آورد نشان كافر شده و آهنگِ كارى را كرده‌اند كه به آن دست نیافتند‌..‌. به نقل از حذیفه و عمار آیه درباره عده‌اى از ‌جمله ابوعبیده نازل شده كه بر آن بودند پیامبر (ص) را به‌گونه‌اى از پاى درآورند. [۳۶]

8. از امام ‌باقر و امام كاظم (ع) نیز در ذیل آیه‌ 108 سوره نساء/4: «إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ» نقل شده كه این آیه در شأن چند تن از ‌جمله ابوعبیده است كه در مجالس خود سخنانى برخلاف رضایت خدا بر زبان مى‌آوردند. [۳۷]

كلینى از امام صادق (ع) نقل مى‌كند كه آیات 79‌ـ‌80 سوره زخرف/43: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ × أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم» در شأن همه آنان نازل شده كه در نشستى پنهانى بر آن شدند تا پس از پیامبر (ص) نگذارند خلافت در بنى‌هاشم باشد،[۷۳] و در این معاهده، ابوعبیده نقش كاتب را داشته است. [۳۸]

خداوند در این آیات سخن از توطئه آنان به ‌میان آورده، مى‌فرماید: آنان مى‌پندارند ما اسرار پنهانشان را نمى‌دانیم. در همین روایت آیات 25‌ـ‌26 سوره محمد/47 نیز بر این افراد تطبیق شده [۳۹] كه پس از روشن شدن راه هدایت به گذشته جاهلى خویش بازگشته مرتد شدند. آیه ‌7 سوره مجادله/58 را نیز درباره ابوعبیده و جلسه مخفیانه پیش گفته دانسته‌اند:[۷۶] «مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ...».

درگذشت

در ۱۷ یا ۱۸ق [۴۰] بیماری طاعون شام را فرا گرفت و گفته‌اند عمر که از فرا رسیدن مرگ ابوعبیده بیمناک بود، وی را به مدینه فراخواند. ولی او سرباز زد [۴۱] و سرانجام، همچون برخی دیگر از صحابه، بیمار شد و در ۱۷ یا ۱۸ق درگذشت. [۴۲] گفته‌اند که قبر او در اردن بوده است. [۴۳] از ابوعبیده فرزندی بر جای نماند. [۴۴]

پانویس

  1. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۵؛ تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۴۳؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵
  2. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۵
  3. البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷
  4. المحبر، ص۱۷۰؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۶
  5. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۳۶؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۸۱۷
  6. المعارف، ص۲۴۷؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵
  7. البرهان، ج۲، ص۳۶۰
  8. الکافی، ج۴، ص۵۶۶-۵۶۷
  9. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۱
  10. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۷۵؛ الکافی، ج۸، ص۳۳۴. ۷۹-۸۰
  11. الکافی، ج۱، ص۴۲۱. ۲۵-۲۶
  12. الکافی، ج۱، ص۴۲۱؛ البرهان، ج۴، ص۸۸۴
  13. بلاذری، انساب، ج۱، ص۱۲۳
  14. ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص.۱۷۷
  15. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص.۴۱۰
  16. بلاذری، انساب، ۲/گ ۳۴۶ الف
  17. نک : ابن هشام، السیره النبوه، ج۱، ص۳۶۹؛ ابونعیم، معرف‍ـه الصحاب‍ـه، ج۲، ص۲۰
  18. ابن هشام السیره النبوه،، ج۱، ص۵۰۵؛‌ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱
  19. ابن حبیب، المحبَّر، ص۷۱؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۰؛ قس: احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۱۵۲؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۷۱
  20. بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۰ ـ ۲۷۱؛ ابن حبیب، المحبَّر، ص۷۵
  21. .طبری، ج۳، ص۲۱۹
  22. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۶۲؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۵۸۰ ـ ۵۸۱؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۲۳
  23. زهری، المغازی النبوی‍ـه، ص۱۴۲؛ واقدی، الرّده، ص۲۳، ۲۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغ‍ـه، ج۶، ص۸، ۱۰، به نقل از جوهری
  24. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۳۵
  25. واقدی، الرّده، ص۲۹
  26. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ ابن ابی الحدید،‌ شرح نهج البلاغ‍ـه، ج۱، ص۱۲۹ ـ ۲۲۰
  27. خلیفه،‌ الطبقات، ج۱، ص۱۰۸؛ احمد بن حنبل، العلل، ج۳، ص۴۹۱؛ طبری، ج۳، ص۴۲۶
  28. الدر المنثور، ج‌ 2، ص‌ 385
  29. الدر المنثور، ج‌ 7، ص‌ 544
  30. المعجم الكبیر، ج‌ 1، ص‌ 155؛ تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 4، ص‌ 352؛ الدرالمنثور، ج‌ 8، ص‌ 86
  31. تاریخ دمشق، ج‌ 25، ص‌ 447؛ تهذیب التهذیب، ج‌ 5، ص‌ 67
  32. تفسیر ماوردى، ج‌ 6، ص‌ 167
  33. تفسیر قمى، ج‌ 2، ص‌ 422؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 10، ص‌ 320؛ الكشّاف، ج 4، ص‌ 670
  34. البرهان، ج‌ 2، ص‌ 360
  35. الكافى، ج‌ 4، ص‌ 566‌ـ‌567؛ بحارالانوار، ج‌ 37، ص‌ 172
  36. بحارالانوار، ج‌ 21، ص‌ 222‌ـ‌223؛ البرهان، ج‌ 2، ص‌ 819
  37. تفسیر عیاشى، ج‌ 1، ص‌ 275
  38. الكافى، ج‌ 8، ص‌ 179‌ـ‌180، بحارالانوار، ج‌ 24، ص‌ 325
  39. الكافى، ج‌ 1، ص‌ 421؛ البرهان، ج‌ 4، ص‌ 884
  40. طبری، ج۴، ص۶۰
  41. طبری، ج۴، ص۵۸؛ محب طبری، الریاض النضره فی مناقب العشره، ج۳، ص۳۵۵ ـ ۳۵۶؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۸
  42. ازدی، تاریخ فتوح الشام، ص۲۶۷؛‌ بلاذری،‌ فتوح، ج۱، ص۱۶۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدین‍ـه دمشق، ص۳۱۹ ـ ۳۲۲
  43. ازدی، تاریخ فتوح الشام، ص۲۶۷؛ ابوزرعه، تاریخ، ج۱، ص۲۱۸؛ ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۱، ص۳۱۱؛ ابونعیم، معرف‍ـه الصحاب‍ـه، ج۲، ص۲۰.
  44. ابن قتیبه، المعارف، ص۲۴۷؛ ابن حزم، جمهره انساب العرب، ص۱۷۶؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء،ج۱، ص۸، به نقل از زبیر بن بکار