خروج سفیانی

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۰۴ توسط Hoosinrasooli (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «بی‌قاب|چپ '''خروج سفیانی''' در بسیاری از منابع شیعه و سنی یکی از نشانه‌های ظهور معرفی شده است. در اینکه منظور از سفیانی شخص معینی از آل ابوسفیان است یا اینکه منحصر به شخصی معین ن...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
خروج سفیانی.jpg

خروج سفیانی در بسیاری از منابع شیعه و سنی یکی از نشانه‌های ظهور معرفی شده است. در اینکه منظور از سفیانی شخص معینی از آل ابوسفیان است یا اینکه منحصر به شخصی معین نبوده و برای اشاره به برنامه‌های او از این تعبیر استفاده شده، در روایات، دلالت هایی بر هر دو معنا می‌توان یافت. ظهور سفیانی برای خنثی کردن تلاش‌های انقلابی حضرت ولیعصر(عجل الله فرجه الشریف)، اندکی قبل از زمان ظهور امری مسلم است. تفاوت آن با دجال در این است که دجال مأموریت اخلال در انقلاب حضرت را با حیله و تزویر دنبال می‌کند اما سفیانی با تخریب و سلطه.

نام و نسب سفیانی

بر اساس بررسی‌های جامعی که بر روی روایات ظهور انجام شده نام اصلی سفیانی عثمان و نام پدر او عنبسه می‌باشد. البته در برخی از روایات نام پدر او «عیینه» ذکر شده است. به دلایل فراوانی نقل قول‌ها و روایاتی که در این زمینه آمده است نام‌های دیگری هم برای سفیانی ذکر شده است. از آن جمله؛ حرب بن عنبسه، ابو عتبه، معاویه بن عتبه، عروه بن محمد، عنبسه بن هند، عبدالله بن یزید و عنبسه بن مره است. البته در روایات مشهور اهل‌سنت نام او عبدالله بن یزید است و نسب او هم به یزید بن معاویه بن ابی سفیان باز می‌گردد.

در برخی روایات نیز، لقب «صخری» به او داده‌اند یعنی منسوب به صخر، پدر ابو سفیان. برخی روایات نیز از او با نام خرناس یاد کرده‌اند. در اینکه نسب سفیانی به ابوسفیان برمی‌گردد شکی نیست اما اینکه از نسل کدام یک از فرزندان ابوسفیان است، نقل قول‌های متفاوتی شده است. برخی او را از نسل یزید می‌دانند و برخی از نسل عتبه بن ابوسفیان و برخی دیگر نیز از نسل خالد بن یزید بن ابوسفیان. نسب سفیانی از سمت مادر نیز به کلبیان می‌رسد[۱].

ویژگی‌ها و خصوصیات

برای نیل به حقیقت و پرهیز از هرگونه اقدام به وقت گذاری برای ظهور و ایجاد شک و شبهه، ویژگی‌های ظاهری و رفتاری سفیانی در روایات به خوبی توصیف شده است. بر اساس روایات، او دارای پوستی سفید متمایل به سرخ است. چشمان زاغ و رنگی دارد. موهای او زرد است، صورتش آبله دارد و به عبارت دیگر صورتی ناصاف دارد. چهارشانه است، طبع خونریز و پلیدی دارد.

از قسمتی از شهر دمشق (پایتخت سوریه کنونی) که به سرزمین یابس (سرزمین خشک و بی‌آب و علف) معروف است قیام خود را آغاز می‌کند. در برخی از روایات از او با عنوان مسلمان تازه مسیحی شده ( مستبصر)، یاد کرده‌اند چنانچه شیخ طوسی (علیه رحمه)، این گونه توصیف نموده است که: «سفیانی در حالی که رهبری قومی را بر عهده دارد به مانند شخص نصرانی و صلیب در گردن از جانب بلاد روم می‌آید[۲].» در رذالت و سفاک بودن سفیانی همین بس که امام صادق (علیه السلام) در توصیف او فرموده است: «اگر سفیانی را ببینید، پلیدترین مردم را دیده‌اید.»

تفاوت سفیانی و دجال

تفاوتی که «سفیانی» با «دجّال» دارد شاید بیشتر در این است که دجال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامه های شیطانی خود را پیاده می کند، اما سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام می دهد؛ همان‌گونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد[۳]. که نظیر آن را در حکومت ابوسفیان و معاویه و یزید در تاریخ خوانده‌ایم. هیچ مانعی ندارد که سفیانی آخر زمان که در برابر مصلح بزرگ جهانی «مهدی» قیام می کند از نواده های ابوسفیان باشد و شجره نامه و نسبش به او منتهی گردد، همانطور که در اخبار آمده است؛ ولی مهمتر از مسأله نسب این است که برنامه‌های او و صفات و مشخصات و تلاش‌ها و کوشش‌هایش همه مانند ابوسفیان است و روشی همسان او دارد. این «سفیانی» مانند همه ابوسفیان‌ها و همه سفیانی‌های دیگر، سرانجام در برابر جنبش انقلاب جهانی مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به زانو در خواهد آمد و تلاش‌ها و کوشش‌ها و نقشه‌هایش نقش بر آب خواهد شد. از همه مهم تر آن است که باید مردم «دجال‌ها» و «سفیانی‌ها» را بشناسانند. این سفیانی‌ها گذشته از نشانه‌هایی که قبلا گفتیم نشانه دیگری نیز دارند که نمونه‌اش در تاریخ اسلام به روشنی دیده می‌شود و آن این‌که: صلحا و شایستگان را از صحنه اجتماع کنار می‌زنند و افراد ناصالح و مطرود را به جای آنها قرار می‌دهند. «بیت المال» را ـ چنانکه در حکومت دودمان ابوسفیان آمده ـ میان حواشی و طرفداران خود تقسیم می کنند؛ طرفدار انواع تبعیض‌ها، تحمیق‌ها و پراکندگی‌ها هستند و با این مشخصات می‌توان آنها را شناخت و شناساند[۴].

خسف بیدا

واژه «خسف» ، به معنای فرورفتن و پنهان شدن است و «بيداء» نام سرزمينی بين مكه و مدينه است. لشكر سفيانی به مدينه رفته و مدت سه شبانه‌روز دست به تاراج و غارت می‌زنند و آنگاه متوجه مكه می‌گردند و چون به سرزمين «بيداء» كه جائی است ما بين مكه و مدينه رسيدند، خداوند جبرئيل را می‌فرستد و می‌فرمايد برو و آنها را نابود كن، جبرئيل هم می‌آيد و با پای خود ضربتی به زمين می‌زند و خداوند به وسيله آن ضربت آنها را به زمين فرومی‌برد، و كسی از آنها باقی نمی‌ماند مگر دو نفر از قبيله جهينه[۵]. بنام بشير و نذير، كه بشير به مكه می‌رود و حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) را به هلاكت لشكريان سفيانی بشارت می‌دهد و نذير كه بطرف شام می‌رود و جريان هلاكت لشكريان را به سفيانی خبر می‌دهد[۶].

و اين است آن وحشتی كه خدای تعالی در قرآن كريم فرموده است: اگر آنان را مشاهده كنی كه دچار وحشت شده‌‏اند و رهایی ندارند و از مكان نزدیك گرفتار می‏شوند[۷].

رسول اكرم (صلّی اللّه عليه و اله و سلم) در اين‌باره فرمود: گروهی از شام به سوی او برانگيخته می‌شوند؛ چون به منطقه بيداء می‌رسند، به زمين فروبرده می‌شوند[۸]

سرانجام سفیانی

چون خبر خروج مهدی به سمت مکه به فرمانده اعزامی سفیانی می‌رسد، لشکری را در پی او روانه می کند؛ ولی به او نمی رسند و مهدی همچون موسی بن عمران، بیمناک و مراقب وارد مکه می‌شود. سپس فرمانده لشکر اعزامی سفیانی، وارد بیدا (بیابان میان مدینه و مکه) می شود و منادی ای از آسمان، ندا می دهد: «ای بَیدا! این قوم را هلاک کن» و همگی در زمین فرو می روند و جز سه تن از آنها نمی توانند بگریزند، و خداوند، سر و صورت این سه تن را ـ که از قبیله کلب هستند ـ ، وارونه می کند[۹]. امام باقر(علیه‌السلام) در حدیثی، سرنوشت سفیانی را این گونه توصیف فرموده است: مهدی، سفیانی را زیر درختی که در حیره است و شاخه‌هایش دراز و تا به زمین رسیده است، شکست می‌دهد.[۱۰]. [۱۱].

پانویس

  1. ازشناسی علائم حتمی ظهور، سید بن طاووس، التشریف بالمنن، ص۲۹۶،ب۷۹
  2. بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۸۲
  3. بحارالانوار، ج 52، ص 26.
  4. کتاب حکومت جهانی مهدی، آيت الله العظمی ناصر مكارم شيرازی، انتشارات نسل جوان‏، قم، 1390ش، نوبت هشتم، ص 180.
  5. درسنامه مهدویت ج ۲ خدا مراد سلیمان ص۹۳
  6. زمینه سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) ج ۱ اسدالله هاشمی شهیدی ص۷۱
  7. آیه ۵۱/سبأ
  8. درسنامه مهدویت ج ۲ خدا مراد سلیمان ص۹۳
  9. الغیبة، نعمانی: ص ۲۷۹ ح ۶۷.
  10. بحار الأنوار: ج ۵۲ ص ۳۸۶ ح ۱۹۹.
  11. ر.ک: دانش نامه امام مهدی(ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ: ج ۷ ص ۶۵ ـ ۱۳۵.

منابع