سالمیه

نسخهٔ تاریخ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۴۷ توسط VahdatBot (بحث | مشارکت‌ها) (تمیزکاری)

سالمیه‏ فرقه‏‌اى از متکلمان صوفیه هستند که از نظر فقهى پیرو مالک بن انس بودند. این مذهب در قرن سوم و چهارم هجرى بین عده‌‏اى از مالکیان در بصره رواج داشت.

موسس

مؤسس این فرقه سهل تسترى (شوشترى) است که در سال 283 هجری قمری از دنیا رفت. ولى نام این فرقه از اسم شاگردش ابوعبداللّه محمد بن سالم (در گذشته در 297 هجری قمری گرفته شده است و توسط پسر وى ابوالحسن احمد بن محمد سالم (در گذشته در 350 ه) رونق گرفت.

شرح حال

ابوالحسن احمد بن محمّد سالم از دوستان مجاهد مفسّر معروف بود و در بیان شأن او گفته‌‏اند که ابوطالب مکّى (در گذشته در 380 هجری قمری) صاحب کتاب معروف «قوت القلوب» از شاگردان وى بوده است. بعدا این فرقه مانند «بربهاریه» از نظر فقهى به حنابله پیوستند.

اصول عقاید

اصول عقاید این فرقه بنا به روایت‏ ابویعلى بن الفراء (درگذشته در 458 ه) در کتاب «الغنیه» منسوب به جیلانى چنین آمده است: خداوند پیوسته آفریدگار بوده و افعال او «قدیم» است و در همه جا حاضر و ناظر است و به خصوص در زبان هر قارى قرآن تجلى مى ‏فرماید. مشیت خداوند غیر حادث است، ولى اراده او «حادث» به آن مشیت است. از بندگان معصیت و گناه سر مى ‏زند بدون آن که خداوند آن ها را اراده کرده باشد. ابلیس در آغاز کار، کافر شد و سرانجام به اطاعت خداوند در آمد. خداوند در روز قیامت به صورت آدمى دیده مى ‏شود و در میان خلق تجلى مى ‏فرماید. عمل به شرع با کوشش هایى از روى اراده انجام مى‏ گیرد. صبر از لذات بهتر است تا تمتع و بهره‏مند شدن از آن ها. انبیاء برتر از اولیا هستند. حکمت از ایمان است. آنان مانند صوفیه معتقد به اتحاد روح بنده با خدا هستند و آن شعور مؤمن به ذات خویش است که از فیوضات الهى در ظرف ذات او به اندازه‏اى که خداوند به وى فیض مى ‏بخشد حاصل مى ‏گردد. سالمیه معتقد به بقاى روح و فترت بین موت و بعث بودند. در کتاب «الغنیه» آمده است که: سالمیه مى‏ گویند: خداوند در هر مکان حاضر است و فرق بین عرش و غیر آن نیست. معتقدند که خداوند درباره بندگان اراده طاعت کند نه معصیت. ابلیس بار دوم به آدم سجده کرد ولى هرگز به بهشت اندر نیامد. خداوند در روز قیامت به صورت آدمى محمدى بر انس و جن و ملائکه و حیوانات ظاهر مى ‏شود، و کافران هم خداوند را مى ‏بینند، و خدا از ایشان بازخواست مى ‏نماید. ابو نصر سراج طوسى (در گذشته در 370 ه) در کتاب خود «اللمع» آورده که از احمد بن سالم از معنى این حدیث پیغمبر (ص) پرسیدند که فرمود: «اطیب ما اکل الرجل من کسب یده»، یعنى: آنچه را که مرد از کسب دستش بخورد، گواراترین چیز است. احمد بن سالم گفت کسب سنت رسول اللّه (ص) و توکل حال او بوده است و از این جهت کسب را براى امت خود سنت قرار داده و از توکل ایشان چیزى نفرموده، زیرا آگاه به ضعف اراده آنان بوده است. در کتاب «الغنیه» آمده که سالمیه مى‏‌گفتند خداوند را رازى است که اگر آن را آشکار کند تدبیر باطل شود و انبیاء را نیز رازى، اگر آن را بازگویند نبوت باطل گردد و علما را نیز رازى، که اگر آن راآشکار کنند، علم باطل شود. در کتاب «اللمع» آمده که احمد بن سالم بر بایزید بسطامى به واسطه شطحیاتى که در حال فنا از او صادر می شد و مى‏‌گفت سبحانى سبحانى، ما اعظم شانى سخت اعتراض مى‏ کرد و این سخنان را کفر مى ‏دانست. در «کشف المحجوب» آمده که اکثر سالمیه از حلولیه بوده‏ اند.[۱]

پانویس

  1. محمد جواد مشکور، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 210 با ویرایش و اصلاح عبارات