مالک بن انس
مالک پسر انس بن الحارث بن غَیمان بن خُثیل بن عمرو بن الحارث الأصبحی و عالیة - دختر شریک بن عبدالرحمان بن شریک اسدی- است. وی در سال ۹۳ هجری قمری در روستایی به نام «ذُو المَروَه» - در شمال مدینه - که در حدود ۳۲ فرسخ از مدینه فاصله داشت متولد شد. وی در مدینه از محضر اساتیدی همچون: امام جعفر بن محمّد الصادق (ع)، ربیعة بن ابی عبدالله، عبدالرحمان بن هرمز، نافع غلام عبدالله بن عمر، محمد بن شهاب الزهری، یحیی بن سعید الأنصاری و ربیعه بن ابی عبدالرحمان استفاده نمود. و از مشهورترین شاگردان وی؛ شافعی، عبدالرحمن بن قاسم، اسد بن فرات و عبدالله بن وهب، عبدالرحمان بن قاسم، اسد بن الفرات بن سنان، محمد بن دینار، عبدالعزیز ابن ابی حازم، عثمان بن عیسی بن کنانه و عبدالرحیم بن خالد اسکندرانی میتوان نام برد.
شرح حال مالک بن انس
ابوعبدالله مالک بن انس بن مالک بن ابی عامر بن عمرو بن حارث حمیری اصبحی مدنی یکی از امامان چهارگانه اهل سنت است. وی که دارای القابی نظیر شیخ الاسلام و حجةالامه است در سال 73 هجری قمری (یا 75 و یا 95هـ. ق) در مدینه به دنیا آمده است. جد او مالک از تابعین بوده است وی از جوانی در طلب علم فعالیت نموده و از بزرگان مدینه نظیر نافع، زهری و عبدالله بن دینار و جمع بسیار زیادی اخذ حدیث مینماید.
مالک تحقیقاً از جمله کسانی است که در جمعآوری حدیث و کثرت مشایخ در میان اهل سنت کم نظیر است. از بیش از هزار و چهارصد نفر روایت نقل کرده و جمع بسیار زیادی از جمله ابوحنیفه و شافعی از وی نقل حدیث کردهاند و این در حالی بوده که وی در نوجوانی به اخذ روایت پرداخته و در حالی که 21 سال داشته کرسی نقل حدیث داشته است. روابط وی با حکومت عباسی گرم بوده است به جز در ایامی که وی توسط حاکم مدینه، جعفر بن سلیمان که عموی منصور عباسی بوده، مورد ضرب و شتم قرار نمیگیرد.
تا جایی که کتاب معروف وی که موّطّأ نام دارد گویا به سفارش منصور (م: 158هـ. ق) نگاشته شده و در دوره هارون الرشید (م: 193هـ. ق) شهرت وی به اوج خود رسیده و در برخی ایام، حکومت فتوای وی را در حج رسمیت داده است. گویا در خروج محمد نفس زکیه (م: 145هـ. ق) مالک با وی همراهی کرده و مردم را نسبت به وی تشویق کرده است. مالک در فقه خویش به آراء عبدالله بن عمر (م: 76هـ. ق) بسیار اتکا داشته است. در میان اهل سنت مالک بسیار ستوده شده و کتابهای زیادی در مناقب وی نوشته شده است.
مذهب مالک در بسیاری از سرزمینهای اسلامی پراکنده گردیده و اکنون مذهب غالب شمال آفریقا است. مالک احادیثی را از امام صادق (شهادت 148هـ. ق) نقل کرده که حدود 16 عدد آن در موّطأ آمده است. مالک در حالی که 89 یا 85 سال داشته در سال 179 هجری قمری وفات یافته است. گروهی وی را اولین کسی میدانند که از احادیث غیر ثقه روی گردان شده است.
ابن ندیم مینویسد پس از آن که وی را برهنه کرده و تازیانه زدند به حدّی که دستش از جا در رفت، قدر و منزلتش بالا گرفت و چنان نمود که آن تازیانهها زیوری بود که بر وی پوشاندند. مالک سفیدروی و گویا بسیار خوش لباس و بلند قامت بوده است. [۱]
دلیل احترام امام صادق(ع)به مالک ابن انس
مالک بن انس پیشوای فرقهی مالکیه نقل میکند که نزد امام صادق(ع) رفتم. حضرتشان یک بالشت به من داد، مرا گرامی داشت و فرمود: ای مالک! من تو را دوست میدارم!
من نیز از ابراز علاقهی امام خوشحال شدم و خداوند را سپاس گفتم. سپس مالک در ادامهی این روایت به بیان فضائل امام صادق(ع) میپردازد: ایشان کسی بود که یا روزه میگرفت و یا نماز اقامه میکرد و یا ذکر خدا میگفت. او از برترین بندگان و زاهدان برگزیده بود که از خداوند پروا داشت. ایشان(ع) بسیار حدیث میگفت و خوشبیان و تأثیرگذار بود. وقتی از پیامبر(ص) سخنی روایت میکرد، گاهی رنگ رخسارش سبز و گاه زرد میشد، به گونهای که در دگرگونی رنگ چهرهاش ناشناس میشد. سالی همراه با آنحضرت به زیارت خانه خدا رفتم. وقتی ایشان خواست «تلبیه» بگوید، گویی گلویش میگرفت و سپس میفرمود: چگونه به خود اجازه دهم و «لبیک اللهم لبیک» بگویم در حالی که میترسم که خداوند بفرماید «لا لبیک و لا سعدیک»! [۲]
آنچه در مورد این روایت میتوان گفت این است که این روایت با آنکه در کتابهای معتبر روایی نقل شده است؛ اما باید توجه داشت که اولین راوی آن خود «مالک بن انس» است که علاوه بر نقل فضائل امام صادق(ع) از احترام زیاد حضرتشان به خودش سخن میگوید و در حالت عادی تعریف فرد از خود نمیتواند چندان معتبر باشد، بهویژه اگر بخواهد خود را از افراد نزدیک و مورد علاقه یکی از بزرگترین شخصیتهای دینی - که مورد احترام موافقان و مخالفان بود - نشان دهد.
علاوه بر آنکه در این گزارش، مالک بن انس مهمان امام صادق(ع) بود و آموزههای دینی بر رعایت احترام مهمان تأکید میکند حتی اگر آن مهمان، مسلمان و یا همعقیده نیز نباشد؛ و از اینرو احترام امام(ع) به مالک را باید از نوع احترام میزبان به مهمان ارزیابی کرد، نه اینکه آنحضرت با تمام عقاید مالک موافق باشد.
از سوی دیگر احتمال دارد که امام(ع) با این رفتار خویش در صدد آن بود که از دور شدن بیشتر مالک بن انس از راه مستقیم اسلامی که توسط پیشوایان اهل بیت(ع) ترویج و محافظت میشد جلوگیری کند. [۳]
مکانت حدیثی مالک بن انس
مالک در مدینه از استادان بسیاری بهره گرفته که برخی شمارِ آنها را صد تن [۴] و برخی دیگر حدود نُهصد تن دانستهاند که از این تعداد سیصد تن آنها در شمارِ تابعیان و بقیه در طبقه تابعِ تابعیان بودهاند. [۵] معروف ترین استادان حدیثی وی عبارتاند از: محمّد بن شهاب زهری، ربیعة بن ابی عبدالرحمان و نافع، مولی عبداللّٰه بن عمر. [۶] مالک با توجّه به معمّر بودنش، شاگردان بسیاری از محدّثان حجاز، یمن، عراق[۷]، شام[۸]، مصر و افریقا داشت که از جمله میتوان از: شافعی، عبداللّٰه بن وهب بن مسلم، عبدالرحمان بن قاسم، عبدالعزیز بن ابی حاتم، محمّد بن دینار، سفیان ثوری و محمّد بن حسن شیبانی نام برد. [۹] علمای اهل سنّت، او را ستوده و به بزرگی یاد کردهاند. [۱۰] مالک، ۱۰۰ هزار حدیث نگاشته و از نافع و دیگران روایت نقل کرده است. همچنین مالک به دقّت در نقل و سختگیری نسبت به نقد راویان حدیث معروف است و روایتی را که اطمینان به آن نداشت، نقل نمیکرد. [۱۱]
آثار حدیثی مالک بن انس
کتابها و رسالههای مختلفی به مالک منسوب است. مهمترین آثار وی عبارتاند از: الموطّأ. برخی علمای اهل سنّت همه احادیث این کتاب را مسند و صحیح میدانند. [۱۲] این کتاب دربردارنده احادیثی از پیامبر خدا(ص) و اقوال و فتاوای صحابیان و تابعیان است و بر اساس ابواب کتابهای فقهی تنظیم شده است. در شماره احادیث کتاب الموطّأ، میان پانصد، [۱۳] تا ۱۷۲۰ [۱۴] و رقمهای دیگر اختلاف است. تألیف الموطّأ چهل سال طول کشید. [۱۵] کتابهای تفسیر غریب القرآن و الرّد علی القدریة نیز از او هستند. [۱۶]
مالک بن انس(یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت)
ابوعبدالله مالک بن انس به مالک بن ابی عامر اصبحی حمیری (179-93 ق / 795-715 م)، فقیه نامدار مدینه بنیانگذار مذهب مالکی و پیشوای یکی از چهار مذهب اهل سنت و جماعت در طی تاریخ سدههای اسلامی است.
"مالک بن انس" در دوره "هارون الرشید" یکی از مهمترین فقیهان بود و اعتبار مکتبش به اوج خود رسید. [۱۷] وی در مقام استادی شاگردان بسیاری تربیت کرد که در میان آنان نام مشاهیری چون "محمد بن ادریس شافعی"، "اشهب بن عبدالعزیز"، "عبدالله ابن عبدالحکم"، "ابوداوود طیالسی"، "سعید بن منصور"، "قتیبة بن سعید"، "ابومصعب زهری"، "عبدالله بن وهب" و "عبدالرحمن بن قاسم عتقی" از فقیهان و محدثان دیده میشود. [۱۸]
به گفته واقدی او دائم در نماز جماعت و جمعه حضور داشت، در مسجد مینشست و یارانش گرد او میآمدند، در تشیع جنازهها شرکت میکرد و از بیماران عیادت میکرد؛ اما یکایک از این فعالیتها کناره گرفت تا آنکه خانهنشین شد و چون مورد پرسش قرار میگرفت، یادآور میشد که نمیتواند عذر خود را به زبان آورد. [۱۹] او در همان عزلت، در مدینه وفات یافت و در گورستان بقیع به خاک سپرده شد. [۲۰]
مهمترین نوشته مالک کتاب مشهور الموطأ است که یک متن فقهی با تکیه عمده بر احادیث و آثار است؛ البته بخش کوچکی از مضامین آن نیز به مباحث اعتقادی و اخلاقی اختصاص یافته است. در مغرب جهان اسلام و حتی برخی از مشرقیان مانند ابن اثیر جزری، موطأ در شمار صحاح سته و اولین آنها شمرده شده است. [۲۱]
شفاعت از دیدگاه مالک بن انس
او در کنار قبر پیامبر(ص) بود. ابی جعفر منصور دوانیقی خلیفه عباسی از او سئوال کرد که آیا روبه قبله بایستم و دعا کنم یا رو به قبر رسول خدا(ص)؟
مالک به او گفت: «چرا صورت خود را از قبر آن حضرت برگردانی در حالی که او وسیله تو و وسیله پدرت آدم[۲۲] است در روز قیامت؟ بلکه رو به قبر کن و او را شفیع قرار ده. [۲۳]
از این مکالمه چند مطلب استفاده میشود:
1ـ این که دعا نزد قبر پیامبر(ص) مورد عمل تابعین اصحاب پیامبر آن هم فردی مانند مالک بن انس که از پیشوایان اهل سنت است میباشد.
2ـ هیچ یک از علمای مدینه و مسلمانها این سخن را بر او استنکار و او را سرزنش نکردند و اگر مورد انکار اهل مدینه قرار میگرفت حتماً در تاریخ ثبت میگردید، زیرا انگیزه در بیان این گونه مطالب با اختلافی که بین مذاهب بوده وجود داشته است.
3ـ توسل و شفیع قرار دادن پیامبر(ص) بعد از مرگ نیز مورد عمل فردی مانند مالک بن انس بوده و صریحاً به خلیفه وقت منصور میگوید: «استشفع به» او را شفیع قرار ده و به او توسل بجو.
4ـ مالک میگوید «او وسیله تو و وسیله پدرت آدم است در روز قیامت» این سخن اشاره است به آیه شریفه: «یا ایُّهاالَّذینَ آمَنو اتَّقُوا اللّهَ و ابْتَغُوا اِلَیْهِ الوسِیلَةَ»؛ [۲۴] (ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوا پیشه کنید و طلب کنید به سوی او و برای نزدیکی به او وسیله را (چیزی که شما را به او نزدیک کند)).
5ـ از این مناظره استفاده میشود که حرمت رسول خدا پس از مرگ نیز مانند احترام و حرمت در حال حیات است، چون متوجه میسازد که این جا حرم رسول خداست و باید صدای خود را کوتاه کنی و این آیه را برای او قرائت میکند:«...لاَترْفَعُوا اَسواتَکُمْ فَوقَ صَوْتِ النَّبِیَّ»؛ [۲۵] (صدای خود را بالاتر از صدای پیامبر نسازید).
هم چنین نکوهش دسته دیگری که رعایت ادب را نمیکنند میفرماید: «اِنَّ الَّذینَ نُیادَنَکَ من وَراء الهُجُراتِ اَکثَرُهُمْ لا یَعْقِلُون»؛ [۲۶] (آنان که تو را (ای رسول خدا) صدا میزنند از پشت حجرهها اکثرشان نادانند).
مالک با قرائت این آیات منصور را هشدار میدهد که حرمت رسول خدا(ص) در حال ممات مانند حرمت او در حال حیات است زیرا اگر این آیات مخصوص به حال حیات بود استناد به آنها جای نداشت، بنابراین وسیله بردن پیامبر برای انسان سبب میشود که انسانی چون مالک متوجه مرقد مطهر او شود و از او رو بر نگرداند و بعد دو مطلب بر این وسیله بودن رسول خدا متفرّع و مترتب ساخته است:
یکی این که رو به روی قبه قرار میگیرد دوم این که او را شفیع و واسطه خود قرار ده که معنای وسیله بودن و توسل نیز همین است یعنی چون رسول خدا وسیله توست باید او را قبله خود قرار دهی و روبه روی او قرارگیری و او را شفیع و واسطه قرار دهی و به او توسل بجویی.
6ـ کلام مالک بن انس صریح است در این که طلب شفاعت از پیامبر (ص) در عالم برزخ و پس از مرگ امری مطلوب است و به خلاف آن چه وهابیها گفتهاند که شفاعت خواهی حرام[۲۷] یا شرک است مالک میگوید او وسیله و واسطه توست و جمله: «استشفع به» هم معناش همین است و توسل به پیامبر در عالم برزخ نسبت به امور دنیا نیز از این مکالمه مالک کاملاً استفاده میگردد. چه این که وقتی جایز است برای گناهان و امور آخرت او را شفیع و واسطه قرار دهیم در امور دنیا و حاجتهای آن به طریق اولی جایز است.
7ـ سخن مالک صراحت دارد که مسلمانها هنگام دعا در حرم پیامبر رو به روی قبر قرار میگرفتند و دعا میگردند و اگر چنین نبود مالک با این صراحت به خلیفه عباسی نمیگفت: رو به قبر بایست، بر خلاف گفته ابن تیمیه که میگوید: هر گاه اصحاب وتابعین و پیروان آنها نزد قبر پیامبر(ص) میآمدند فقط بر او سلام مینمودند و اگر میخواستند دعا کنند رو به طرف قبله میکردند و از قبر منحرف میشدند. [۲۸]
پانویس
- ↑ الاعلام قاموس التراجم، خیرالدین زرکلی، ج5، ص257 / الانساب، عبدالکریم بن محمد سمعانی، ج1، ص174 / البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج10، ص124 / تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، جمال الدین مزی، ج27، صفحات 91 تا 120 / حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ابی نعیم اصفهانی، ج6، صفحات274 تا 310 / روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، محمدباقر موسوی خوانساری، ج7، ص211 / سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبی، ج7، صفحات 382 تا 437 / شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ابن عماد حنبلی، ج1، ص289 / الفهرست، ابن ندیم، ص251 / اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج1، ص69 / معجم رجال الحدیث، آیتالله خویی، ج14، ص159 / موسوعه ادیان، ص430 / موسوعة طبقات الفقهاء، آیتالله جعفر سبحانی، ج2، ص474
- ↑ شیخ صدوق، امالی، ص 169، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق
- ↑ «ائمه اربعه اهل سنت»، 83007؛ «مذاهب چهارگانۀ اهل سنت»، 12338
- ↑ هذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۲۷ ص۹۳-۱۰۶ ش۵۷۲۸، تهذیب التهذیب: ج۵ ص۳۲۶ و ۳۲۷ ش۷۵۸۴
- ↑ الحدیث و المحدّثون: ص۲۸۸
- ↑ الإمام الصادق(ع) و المذاهب الأربعة: المجلد الاول، الجزء الثانی ص۵۳۱، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۲۷ ص۱۱۴- ۱۱۶ ش۵۷۲۸، تهذیب التهذیب: ج۵ ص۵۳۲۸ ش۷۵۸۴
- ↑ ر. ک:مقاله عراق
- ↑ ر. ک:مقاله شام
- ↑ سیر أعلام النبلاء: ج۸ ص۵۲- ۵۴ ش۱۰، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۲۷ ص۱۰۷ - ۱۱۰
- ↑ التمهید، ابن عبدالبر: ج۱ ص۸۹، الثقات: ج۷ ص۴۵۹، تذکرة الحفّاظ: ج۱ ص۲۰۷ ش۱۹۹، سیر أعلام النبلاء: ج۸ ص۵۸ ش۱۰
- ↑ تهذیب التهذیب: ج۵ ص۳۲۹
- ↑ الحدیث و المحدّثون: ص۲۴۶
- ↑ تنویر الحوالک: ج۱ ص۶
- ↑ تنویر الحوالک: ج۱ ص۸
- ↑ الحدیث و المحدّثون: ص۲۴۶
- ↑ الأئمّة الأربعة: بخش دوم ص۱۲۶
- ↑ احمد یعقوبی، التاریخ، بیروت: دار صادر، 1397 ق/ 1960م، ج 2، ص431
- ↑ محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنئوط و دیگران، بیروت: مؤسسه الرساله، 1405 ق / 1985م، ج 8، صص 52
- ↑ محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، (قسم متمم فی تابعان مدینه)، به کوشش: زیاد محمد منصور، مدینه: مکتب العلوم و الحکم، 1403 ق/1983م، ص442
- ↑ محمد ابن ندیم، الفهرست، به کوشش: رضا تجدد، تهران: کتابخانه اسدی،1350 ش،، ص 251
- ↑ مبارک ابن اثیر، جامع الاصول، به کوشش محمد حامد الفقی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1404 ق / 1984م، ج 1، ص 19
- ↑ ر. ک:مقاله آدم
- ↑ سبل الهدى و اله شاد، ج 11، ص 439؛ و وفاالفاء، ج 4، ص 1376
- ↑ سوره مائده، آیه 35
- ↑ سوره حجرات، آیه 2
- ↑ سوره حجرات، آیه 4
- ↑ ر. ک:مقاله حرام
- ↑ کتاب: دعا و توسل، آیتالله سید حسن طاهری خرم آبادی، موسسه بوستان کتاب، چاپ دوم، ص 65 تا 62