سالمیه
سالمیه فرقهای از متکلمان صوفیه هستند که از نظر فقهی پیرو مالک بن انس بودند. این مذهب در قرن سوم و چهارم هجری بین عدهای از مالکیان در بصره رواج داشت.
موسس
مؤسس این فرقه سهل تستری (شوشتری) است که در سال 283 هجری قمری از دنیا رفت. ولی نام این فرقه از اسم شاگردش ابوعبداللّه محمد بن سالم (در گذشته در 297 هجری قمری گرفته شده است و توسط پسر وی ابوالحسن احمد بن محمد سالم (در گذشته در 350 ه) رونق گرفت.
شرح حال
ابوالحسن احمد بن محمّد سالم از دوستان مجاهد مفسّر معروف بود و در بیان شأن او گفتهاند که ابوطالب مکّی (در گذشته در 380 هجری قمری) صاحب کتاب معروف «قوت القلوب» از شاگردان وی بوده است. بعدا این فرقه مانند «بربهاریه» از نظر فقهی به حنابله پیوستند.
اصول عقاید
اصول عقاید این فرقه بنا به روایت ابویعلی بن الفراء (درگذشته در 458 ه) در کتاب «الغنیه» منسوب به جیلانی چنین آمده است: خداوند پیوسته آفریدگار بوده و افعال او «قدیم» است و در همه جا حاضر و ناظر است و به خصوص در زبان هر قاری قرآن تجلی می فرماید. مشیت خداوند غیر حادث است، ولی اراده او «حادث» به آن مشیت است. از بندگان معصیت و گناه سر می زند بدون آن که خداوند آنها را اراده کرده باشد. ابلیس در آغاز کار، کافر شد و سرانجام به اطاعت خداوند در آمد. خداوند در روز قیامت به صورت آدمی دیده می شود و در میان خلق تجلی می فرماید. عمل به شرع با کوشش هایی از روی اراده انجام می گیرد. صبر از لذات بهتر است تا تمتع و بهرهمند شدن از آنها. انبیاء برتر از اولیا هستند. حکمت از ایمان است. آنان مانند صوفیه معتقد به اتحاد روح بنده با خدا هستند و آن شعور مؤمن به ذات خویش است که از فیوضات الهی در ظرف ذات او به اندازهای که خداوند به وی فیض می بخشد حاصل می گردد. سالمیه معتقد به بقای روح و فترت بین موت و بعث بودند. در کتاب «الغنیه» آمده است که: سالمیه می گویند: خداوند در هر مکان حاضر است و فرق بین عرش و غیر آن نیست. معتقدند که خداوند درباره بندگان اراده طاعت کند نه معصیت. ابلیس بار دوم به آدم سجده کرد ولی هرگز به بهشت اندر نیامد. خداوند در روز قیامت به صورت آدمی محمدی بر انس و جن و ملائکه و حیوانات ظاهر می شود، و کافران هم خداوند را می بینند، و خدا از ایشان بازخواست می نماید. ابو نصر سراج طوسی (در گذشته در 370 ه) در کتاب خود «اللمع» آورده که از احمد بن سالم از معنی این حدیث پیغمبر (ص) پرسیدند که فرمود: «اطیب ما اکل الرجل من کسب یده»، یعنی: آنچه را که مرد از کسب دستش بخورد، گواراترین چیز است. احمد بن سالم گفت کسب سنت رسول اللّه (ص) و توکل حال او بوده است و از این جهت کسب را برای امت خود سنت قرار داده و از توکل ایشان چیزی نفرموده، زیرا آگاه به ضعف اراده آنان بوده است. در کتاب «الغنیه» آمده که سالمیه میگفتند خداوند را رازی است که اگر آن را آشکار کند تدبیر باطل شود و انبیاء را نیز رازی، اگر آن را بازگویند نبوت باطل گردد و علما را نیز رازی، که اگر آن راآشکار کنند، علم باطل شود. در کتاب «اللمع» آمده که احمد بن سالم بر بایزید بسطامی به واسطه شطحیاتی که در حال فنا از او صادر می شد و میگفت سبحانی سبحانی، ما اعظم شانی سخت اعتراض می کرد و این سخنان را کفر می دانست. در «کشف المحجوب» آمده که اکثر سالمیه از حلولیه بوده اند.[۱]
پانویس
- ↑ محمد جواد مشکور، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 210 با ویرایش و اصلاح عبارات