عشره مبشره
عَشْرَه مُبَشَّرَه، عنوانی در اصطلاح تاریخ و حدیث اهل سنت برگرفته از حدیث نبوی، برای اشاره به ده نفر از اصحاب است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به آنها بشارت بهشت داده است. به این معنا که آنها در هر حال، به بهشت خواهند رفت. یعنی اینکه این ده نفر قطعا بهشتی هستند و حتی با وجود گناهان متعدد، هرگز داخل جهنم نخواهند شد.
عشره مبشره | |
---|---|
نام حزب | عشره مبشره |
رهبران | |
عشره مبشره چیست
عشره مبشره، واژه ترکیبی مصطلح در تاریخ و حدیث اهلسنت است. بر طبق این حدیث پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) به ده نفر بشارت بهشت داده است؛ یعنی اینکه این ده نفر قطعا بهشتی هستند و حتی با وجود گناهان متعدد، هرگز داخل جهنم نخواهند شد.
متن حدیث
«حدثنا قتیبة أخبرنا عبدالعزیز بن محمد، عن عبدالرحمن بن حمید، عن أبیه، عن عبدالرحمن بن عوف، قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآله): «أبوبکر فی الجنة، و عمر فی الجنة، و عثمان فی الجنة، و على فی الجنة، و طلحة فی الجنة، و الزبیر فی الجنة، و عبدالرحمن بن عوف فی الجنة، و سعد بن أبی وقاص فی الجنة، و سعید بن زید فی الجنة، و أبو عبیدة بن الجراح فی الجنة».
این ده نفر بر طبق سنن ترمذی افراد ذیل هستند:
بررسی سندی حدیث
حدیث عشره مبشره، چندین سند دارد که در این جا به ذکر دو سند مشهور اکتفا میشود:
- طریق اول، حمیدبنعبدالرحمنبنعوف از پدرش عبدالرحمن نقل میکند. در حالی که حمید در سال 32 ه. ق به دنیا آمده، و عبدالرحمن(پدر او)در سال 33 ه. ق فوت کرده است؛ پس او نمیتواند از پدرش مستقیما حدیث نقل کند، و حتما باید واسطهای بین این دو باشد که هویت این واسطه معلوم نیست.
- طریق دوم، عبداللهبنظالم از سعیدبنزید نقل کرده است. این طریق به نظر بخاری و مسلم صحیح نیست.
اختلاف در سند و محتوای حدیث
عالمان شیعه نقدهایی به لحاظ سند و محتوا به این حدیث وارد کردهاند که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
اختلاف در افراد روایت
در یکی از نقلها ابوعبیده، جزو ده تن است، ولی در روایتی که مستدرک نقل کرده، به جای وی نام ابنمسعود آمده است. در روایتی که در سنن ابیداود و سنن ابنماجه نقل شده به جای هر دوی آنها نام رسولخدا(صلیاللهعلیهوآله) عنوان شده است. [در "الاستیعاب" به این اختلافات اشاره شده است.]
همچنین در یکی از روایات ابیداود، یکی از آن ده تن، سعدبنابیوقاص است؛ اما در روایات دیگری که ابیداود ناقل آن است، به جای سعدبنابیوقاص، سعدبنمالک ذکر شده است.
وجود نام راویان در روایت
نکته دیگری که باعث تضعیف این حدیث میشود، آنکه نام عبدالرحمنبنعوف و سعیدبنزید جزء افراد بشارت داده شده به بهشت است؛ این در حالی است که آنان خود این حدیث را نقل کردهاند و این موجب شک و تردید است. از طرفی، چرا این حدیث به وسیله هشت نفر دیگر، نقل نشده است؟! چرا در روز سقیفه که بر سر خلافت، اختلاف بود و مهاجرین برای شایستگی خود فضایلی را نقل میکردند، کسی به این حدیث استناد نکرد؟!
مخالفت با قرآن
اگر قرار باشد که عشره مبشره با وجود هر گونه گناه صد در صد بهشتی باشند، پس باید پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) هم به طریق اولی اینچنین باشد؛ در حالی که قرآن کریم خلاف آن را میگوید.
خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: و لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا. إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا[۱] [؟–؟] .
«و اگر ما تو را ثابت قدم نمیگرداندیم، نزدیک بود که به مشرکین اندک تمایل و اعتمادی بکنی. که در این صورت، کیفر این عمل تو را به تو میچشاندیم و عذاب تو را در دنیا و آخرت مضاعف میکردیم، آنگاه از قهر و خشم ما هیچ یاوری بر خود نمییافتی»
خداوند در قرآن کریم چنان حمایتی از پیامبرش کرده که از احدی نکرده است؛ اما با اینحال، به او میگوید که اگر کمی از راه حق منحرف شوی و به مشرکین تمایل پیدا کنی، تو را عذاب خواهم کرد!
با این وضعیت، چگونه ممکن است به اصحاب او آن چنان آزادی داده شود که با وجود هر گناهی باز هم به بهشت برین راه یابند؟!
نکاتی در نقد حدیث «عشره مبشَّره»
متن حدیث به روایت عبد الرحمان بن عوف
احمد بن حنبل، در مسند خود، از قتیبة بن سعید از عبد العزیز بن محمّد دراوردی از عبد الرحمان بن حمید از پدرش از عبد الرحمان بن عوف صحابی، گزارش کرده که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: ابو بکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و عبد الرحمان بن عوف و سعد بن ابی وقّاص و سعید بن زید و ابو عبیده جرّاح، در بهشت اند. [۲]
متن حدیث به روایت سعید بن زید
ابو داوود از حفص بن عمر نمری از شُعبه از حُرّ بن صیاح از عبد الرحمان بن اَخنَس، چنین نقل کرده است: سعید بن زید صحابی گفت: از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شنیدم که ده نفر، در بهشت اند: پیامبر، ابو بکر، عمر، عثمان، علی، طلحه، زبیر بن عَوّام، سعد بن مالک و عبد الرحمان بن عوف. اگر می خواستم، [نفر] دهم را نام می بُردم. از وی پرسیدند: چه کسی است؟ ساکت شد. چون دوباره پرسیدند، گفت: سعید بن زید. [۳]
ارزیابی حدیث عشره مبشره
در ارزیابی این حدیث، به نکاتی می رسیم که نشان می دهند این حدیث، حتّی بر پایه معیارهای حدیث شناسی اهل سنّت، فاقد اعتبار است. این نکات، عبارت اند از:
نقل نشدن آن به وسیله بخاری و مسلم
نخستین نکته قابل تأمّل در مورد حدیث «عشره مبشَّره»، این است که این حدیث، در مهم ترین کتب حدیثی اهل سنّت، یعنی: صحیح البخاری و صحیح مسلم، نقل نشده است. با توجّه به اهمّیت این حدیث و موضوع آن، اگر این حدیث اعتبار لازم را داشت، قطعا مورد توجّه بخاری و مسلم، قرار می گرفت و در کتاب هایشان نقل میشد. این موضوع، نشان می دهد که آنان، اعتمادی به این گزارش نداشته اند.
اشکال سندی در روایت عبد الرحمان بن عوف
علاوه بر مسند ابن حنبل، منابع دیگری از اهل سنّت، مانند: سنن الترمذی، [۴]مسند أبی یعلی، [۵]صحیح ابن حبّان، [۶]السنن الکبری [۷]و الآحاد و المثانی، [۸] به اسناد خود، حدیثِ یاد شده را از عبدالرحمان بن عوف، نقل کرده اند؛ ولی هیچ یک از سندها صحیح نیستند. در سند روایت ، نام او ، «عبد العزیز بن محمّد بن عبید الدراوردی» آمده است . در کتب رجالی اهل سنّت ، در باره او چنین آمده است : «عبد العزیز بن محمّد بن عبید الدراوردی، أبو محمّد المدنی ، کان ثقة کثیر الحدیث یغلط» [۹] ابن حجر گفته است : «صدوق ، کان یحدّث من کتب غیره فیخطی» [۱۰] نسایی، گفته است : «لیس بقوی و قال أبو زرعة : سیئ الحفظ» [۱۱]ابو حاتم نیز گفته است : «لا یحتجّ به». [۱۲]
افزون بر این، در این اسانید، حدیثِ یاد شده، از حمید فرزند عبد الرحمان بن عوف، نقل شده که ولادتش سال ۳۲ هجری بوده،[۱۳]در صورتی که وفات پدرش در یکی از سال های ۳۱، ۳۲ و ۳۳ هجری گزارش شده است [۱۴] بنا بر این، او پدرش را یا درک نکرده و یا در یک سالگی درک کرده است و بدیهی است که در این سن، امکان دریافت حدیث، وجود ندارد، چنان که روایت کودکی با این سن، به اتّفاقِ همه علما، قابل قبول نیست. [۱۵]
اشکالِ سندی در روایت سعید بن زید
راوی دوم حدیث «عشره مبشَّره»، سعید بن زید است. او خودش را نیز در شمارِ این ده تن آورده است. این روایت، به طرق ذیل، از سعید بن زید، نقل شده است: طریق اوّل، از عبد الرحمان بن اَخنس. [۱۶] ابن معین او را تضعیف کرده است. راوی بعد از او یعنی محمد بن طلحه هم تضعیف شده است. [۱۷] طریق دوم، از ریاح بن حارث. [۱۸] این روایت، از متفرّداتی است که نوه او از وی نقل کرده است و مضمون آن به صورت مضطرب، نقل شده است. طریق سوم، از زیاد بن علاقه. [۱۹] طریق این روایت، واحد است و زیاد بن علاقه هم منحرف از اهل بیت (علیه السلام) بوده است. [۲۰] طریق چهارم، از عبد الرحمان بن حمید. [۲۱] دو نفر از او روایت را نقل کرده اند که یکی به گزارش ابن حجر و ذهبیر. [۲۲]و دیگری به تصریح نسایی [۲۳] ، ضعیف شمرده شده است. طریق پنجم، از عبد اللّه بن ظالم. [۲۴] نسائی و دار قطنی به صحیح نبودن این طریق تصریح کرده اند. [۲۵] طریق ششم، از ابو طفیل .[۲۶] این طریق از منفردات روایت اوست. [۲۷] روشن است که چنین سندی با ویژگی های ذکر شده، حدیث را از حدّ واحد بودن و تردید در صدور آن، خارج نمی کند.
نقل نشدن آن به وسیله دیگر افرادی که بهشتی نامیده شده اند
نکته دیگری که موجب تضعیف حدیث «عشره مبشَّره» می شود، این است که جز عبد الرحمان بن عوف و سعید بن زید، دیگر افرادی که در این حدیث، بهشتی معرّفی شده اند، آن را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل نکرده اند. این پرسش جدّی است که: چرا پیش از این که سعید بن زید، این حدیث را در زمان عثمان از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل کند، هیچ یک از آن نُه نفر، به نفع خود به آن استناد نکرده است؟ و چرا در جنگ جمل، زبیر در احتجاج با امام علی (علیه السلام)، آن را از سعید بن زید نقل کرده، [۲۸] نه از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)؟
نپذیرفتن شهادت متّهم
با عنایت به این که سند حدیث «عشره مبشَّره»، به عبد الرحمان بن عوف و سعید بن زید میرسد و این دو، خود، در شمارِ بشارت داده شدگان به بهشت در این حدیث اند، شهادت آنها بر خوبی خود، هر چند در کنار دیگران، به اتّفاق علما، قابل قبول نیست. ر . ک : تدریب الراوی : ص ۲۶۵ . گفتنی است که علما ، تمام شرایط شاهد را برای راوی هم معتبر شمرده اند و متّهم بودن راوی به تعریف از خودش ، یکی از موانع پذیرش روایت ، دانسته شده است . اجماع فقها در این موضوع ، ثابت است. [۲۹]
اضطراب در متن حدیث
افزون بر ضعف اسناد حدیث «عشره مبشَّره»، اضطراب شدید متن آن، قرینه ای دیگر بر عدم صدور حدیثِ یاد شده است ؛ زیرا در برخی از گزارش ها، نام پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در شمارِ بهشتیان آمده و در برخی دیگر، نیامده است. [۳۰] نیز در برخی از گزارش ها، نام ابو عبیده جرّاح آمده [۳۱] و در برخی نیامده است ؛بلکه در برخی گزارش ها، تنها نام شش نفر ذکر شده است [۳۲] همچنین در برخی گزارش ها به نقل از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، نام ده نفر، ذکر شده [۳۳] و در برخی، نام افراد به وسیله سعید بن زید و پس از طرح کلّی موضوع، ذکر شده است. [۳۴]
تعارض با برخی از احادیثِ مورد قبول اهل سنّت
بر پایه دیدگاه اهل سنّت، حدیث «عشره مبشَّره»، با احادیث دیگری که مورد قبول آنهاست، معارض است، مانند: آنچه مؤلّفان کتاب های شش گانه (بخاری، مسلم، نسایی، ابو داوود، ترمذی، ابن ماجه) و غیر آنها از سعد بن ابی وقّاص ـ که خود، یکی از عشره مبشّره است ـ نقل می کنند که وی می گوید: نشنیدم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای کسی که روی زمین راه می رود، بگوید از اهل بهشت است، مگر برای عبد اللّه بن سلام. ص[۳۵]
به همین دلیل، بزرگان اهل سنّت، در صدد توجیه این تعارض بر آمده اند. از جمله : «إنّ سعدا کرّه تزکیة نفسه لأنّه أحد العشرة ؛ یکی از توجیهات این است که چون سعد بن ابی وقّاص یکی از این ده تن بوده است، نخواسته از خود تعریف و تمجید کند» [۳۶] «إنّ نفی سماعه ذلک ، لا یدلّ علی نفی البشارة لغیره؛ توجیه دیگر آن است که نشنیدن او، دلالتی بر بشارت ندادن به دیگران ندارد» [۳۷] ، «أی البشارة وقعت حینما کان یمشی عبد اللّه بن سلام بخلاف بشارات غیره؛ توجیه دیگر این که مقصود سعد این است که تنها بشارت دادن به عبداللّه بن سلام در حال راه رفتن او بوده است ولی بشارت دیگران در حالتهای دیگر بوده است.» ([۳۸] و «إنّ سعدا قال ذلک بعد موت المبشَّرین و لم یتأخّر إلاّ سعدا و سعیدا ؛ و توجیه آخر اینکه، سعد این جمله را پس از مرگ بشارت داده شدگان گفته است، هنگامی که تنها خود او و سعید زنده بوده اند» [۳۹] .
برخی شواهد تاریخی بر نادرستی حدیث
یکی از نکات مهم در ارزیابی حدیث «عشره مبشَّره»، این است که بعید است سعید بن زید در دوران حیات پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله)، این حدیث را از ایشان شنیده باشد، ولی آن را در دوران خلیفه اوّل و دوم و سوم، بازگو نکرده باشد. شاهد این مطلب، آن است که خلیفه اوّل در جریان سقیفه به آن استناد نکرد، در صورتی که به اموری کم اهمّیت تر از این موضوع، استناد کرد. همچنین اگر این حدیث، صحّت داشت و در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده بود، هنگامی که عثمان در محاصره قرار گرفت، به آن استناد می کرد و بسیاری از بزرگان مهاجر و انصار، از جمله طلحه و زبیر ـ که طبق این حدیث، خود، جزء ده بهشتی بشارت داده شده به بهشت اند ـ اقدام به محاصره و قتل او نمی کردند، یا برای پیشگیری از قتل وی، به آن استناد میشد، در حالی که در هیچ یک از مصادر تاریخی به آن اشاره نشده است.
توجّه به عملکرد افراد بشارت داده شده
ارزیابی عملکرد افرادی که بهشتی خوانده شده اند، روشن ترین قرینه صحّت یا بطلان گزارش است. بر این اساس، با توجّه به عملکرد شماری از کسانی که در این حدیث، بهشتی خوانده شده اند، قطعا نمی توان صحّت آن را تأیید کرد.
تکذیب حدیث از سوی امام علی (علیه السلام)
نکات یاد شده، هنگامی که در کنار تکذیب شدید امام علی (علیه السلام) در جنگ جمل قرار می گیرد، هر پژوهشگر منصفی را به یقین می رساند که حدیث «عشره مبشَّره»، نادرست است. متن گزارش، چنین است: سُلَیم بن قیس: هنگامی که امیر مؤمنان (علیه السلام) در جنگ جمل با اهل بصره رویارو شد، زبیر را به سوی خود خواند. زبیر همراه طلحه، بیرون آمد. علی (علیه السلام) به آنها فرمود: «شما دو تن و همه صاحبان دانش از خاندان محمّد و عایشه دختر ابو بکر، می دانید که همه اهل جمل، بر زبان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نفرین شده اند و ناکام، کسی است که دروغ بندد. آن دو گفتند: چگونه نفرین شده ایم، در حالی که ما بدری و بهشتی هستیم؟! علی (علیه السلام) فرمود: «اگر یقین داشتم که شما بهشتی هستید، هرگز جنگیدن با شما را روا نمی دانستم». زبیر گفت: آیا خبر سعید بن زید بن عمرو بن نفیل را نشنیده ای که از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شنیده که می فرمود: «ده نفر از قریش، در بهشت اند»؟ علی (علیه السلام) فرمود: «شنیدم که آن را عثمان در زمان خلافتش می گفت». زبیر گفت: آیا آن را دروغی بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) می دانی؟ علی (علیه السلام) فرمود: «تو را از چیزی خبردار نمی کنم، مگر آن که آن ده تن را نام ببری». زبیر گفت: ابو بکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، عبد الرحمان بن عوف، سعد بن ابی وقّاص، ابو عبیدة بن جرّاح و سعید بن عمرو بن نفیل. علی (علیه السلام) فرمود: «نُه نفر شمردی. پس دهمی کیست؟». گفت: تو. علی (علیه السلام) فرمود: «اقرار کردی که من از اهل بهشتم ؛ ولی آنچه را در باره خود و یارانت ادّعا کردی، من نمی پذیرم و منکر آن هستم». زبیر گفت: آیا آن را دروغ بستن بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) می پنداری؟ فرمود: «دروغ نمی پندارم ؛ بلکه سوگند به خدا، یقین دارم». سپس فرمود: «به خدا سوگند، برخی از افرادی را که نام بردی، در تابوتی در قسمتی از یک گودال در پایین ترین جای جهنّم هستند. بر این گودال، سنگی است که وقتی خدا می خواهد آتش جهنّم را بیفروزد، این سنگ را بر می دارد. من، این را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شنیدم. [اگر نمی پذیری،] خدا تو را بر من پیروز کند و خونم را به دست تو بریزد، و گر نه خدا مرا بر تو و یارانت پیروز کند و خون شما را به دست من بریزد و روح شما را زودتر به آتش برساند!». آن گاه، زبیر باز گشت، در حالی که اشک می ریخت. [۴۰] گفتنی است علاّمه امینی به این حدیث پرداخته و اسناد آن را بررسی کرده است. [۴۱]
منابع
- سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، قم: دانش، چ دوم 1376، ج 1، 6و 7.
- بن عیسی محمد الترمذی، جامع الترمذی، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف، من مجموعه الکتب السته، باشراف صالح بن عبدالعزیز، عربستان، دارالسلام، چ3، 1421ه. ق، ص 2037
- العسقلانی، شهاب الدین، تهذیب التهذیب، بیروت، دار الفکر، ط1، 1404، ج3، ج5
- ابی عبدالله محمد بن یزید ابن ماجه، سنن ابن ماجه، باب فی فضائل اصحاب رسول الله(صلیاللهعلیهوآله)، من مجموعه الکتب السته، باشراف صالح بن عبدالعزیز، عربستان، دارالسلام، چ3، 1421ه. ق، ص2485
- ابی داوود سلیمان بن الاشعث، سنن ابی داود، باب فی الخلفا، من مجموعه الکتب السته، باشراف صالح بن عبدالعزیز، عربستان، دارالسلام، چ3، 1421ه. ق، ص 1564
- بن سورْ، محمد بن عیسی؛ الجامع الصحیح، کتابْ المناقب، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف.
- حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، الجزء الثالث، کتاب معرفْ الصحابْ، باب مناقب عبدالله بن مسعود.
- الاستیعاب بهامش الاصابه لابن حجر، الجز الثالث، ص 2 حرف "ه" باب عامر، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول 1328ه. ق
منابع مقاله
برگرفته از سایت دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم شناخت نامه حدیث، محمد محمدی ری شهری، قم،1397، ج ۲ ص ۳۵۱ ـ ۳۵۹.
پانویس
- ↑ (اسراء/75_74)
- ↑ مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۱۰ ح ۱۶۷۵ .
- ↑ ر .ک : ح ۸۳۲ (سنن أبی داود عن عبدالرحمن بن الأخنس) .
- ↑ سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ .
- ↑ مسند أبی یعلی : ج ۲ ص ۳۸۲ ح ۸۳۱ .
- ↑ صحیح ابن حبّان : ج ۱۵ ص ۴۶۳ ح ۷۰۰۲ .
- ↑ السنن الکبری : ج ۵ ص ۵۶ ح ۸۱۹۴ .
- ↑ الآحاد و المثانی : ج ۱ ص ۱۸۲ ح ۲۳۲ .
- ↑ الطبقات الکبری : ج ۵ ص ۴۲۴ ، تهذیب الکمال : ج ۱۸ ص ۱۸۷ ش ۳۴۷۰ .
- ↑ (تقریب التهذیب : ص ۶۱۵) .
- ↑ (تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ ش ۴۸۲۵) .
- ↑ (میزان الاعتدال : ج ۲ ص ۶۳۴ ش ۵۱۲۵) .
- ↑ ر . ک : الغدیر : ج ۱۰ ص ۱۲۲ .
- ↑ الاستیعاب : ج ۲ ص ۳۹۰ ش ۱۴۵۵ ، تهذیب الکمال : ج ۱۷ ص ۳۲۸ ش ۳۹۲۳ .
- ↑ ر . ک : تدریب الراوی : ص ۲۶۵ .
- ↑ ر. ک : همان ، ح ۸۰۴
- ↑ ر. ک : فتح المغیث : ص ۱۳۵ ـ ۱۴۵ و تهذیب التهذیب : ج ۵ ص ۱۴۴
- ↑ ر. ک : مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۹۷ ح ۱۶۲۹
- ↑ ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۴ ص ۳۳۹ ح ۴۳۷۴
- ↑ ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۲ ص ۲۲۷ ش ۲۴۴۶همچنین حسن بن صالح، او را فراوان مذمت کرده است. ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۱ ص ۵۵۴ ـ ۵۵۶
- ↑ ر. ک : سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ .
- ↑ ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ و میزان الاعتدال : ج ۳ ص ۶۳۴ .
- ↑ ر. ک : الضعفاء و المتروکون : ص ۲۳۶ .
- ↑ ر. ک : سنن أبی داوود : ج ۴ ص ۲۱۱ ح ۴۶۴۸ .
- ↑ ر.ک : الضعفاء الکبیر : ج ۲ ص ۲۶۷ . نیز ، ر . ک : فضائل الصحابة ، نسایی : ص ۲۸ ، العلل ، دارقطنی : ج ۴ ص ۴۰۹ .
- ↑ ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹ .
- ↑ ر . ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰ ح ۲۰۰۹ .
- ↑ ر . ک : الإفصاح : ص ۷۱ ، تلخیص الشافی : ج ۳ ص ۲۴۱ .
- ↑ ر . ک : الفقه الإسلامی و أدلّته : ج ۸ ص ۶۰۴۱
- ↑ سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۱۰ ح ۱۶۷۵.
- ↑ سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۱۰ ح ۱۶۷۵ .
- ↑ الآحاد و المثانی : ج ۱ ص ۱۸۲ ح ۲۳۲ ، جزء ابن عاصم : ص ۸۰ .
- ↑ مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۹۸ ح ۱۶۳۱ .
- ↑ المعجم الأوسط : ج ۱ ص ۲۶۷ ح ۸۶۹ و ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹ .
- ↑ حیح البخاری : ج ۳ ص ۱۳۸۷ ح ۳۶۰۱ ، صحیح مسلم : ج ۴ ص ۱۹۳۰ ح ۱۴۷ ، فضائل الصحابة، نسایی : ص ۴۵ ح ۱۴۸ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۵۸ ح ۱۴۵۳ ، السنن الکبری : ج ۵ ص ۷۰ ح ۸۲۵۲ .
- ↑ فتح الباری : ج ۷ ص ۱۲۹ ،
- ↑ (شرح صحیح مسلم ، نووی : ج ۶ ص ۱۶۴)
- ↑ مرقاة المفاتیح : ج ۵ ص ۶۲۲)
- ↑ (فتح الباری : ج ۷ ص ۱۳۰)
- ↑ الاحتجاج : ج ۱ ص ۳۷۶ ح ۷۰ ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۲۱۶ ذیل ح ۱۷۱ .
- ↑ الغدیر : ج ۱۰ ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳ .