ازدواج

ازدواج و تشکیل خانواده پیمانی مقدس و الهی است که بین زن و شوهر و بر اساس فطرت خدایی و امر خداوند متعال صورت می‌گیرد. هر چند در امر ازدواج و تشکیل خانواده نیازهای جنسی و عاطفی و روانی دخالت دارند ولی ازدواج نوعی تکامل روانی و رسیدن به تمامیت شخصیت است. یعنی همان‌طور که ما در تعریف شخصیت می‌گوییم که شخصیت کل صفات و خصوصیات فرد است؛ در واقع یکی از آن صفات و خصوصیات مهم ازدواج است. بهترین تعبیر از ازدواج را خداوند متعال در قرآن کریم بیان فرموده است: Ra bracket.png وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ [روم–20 - 22] La bracket.png. و از نشانه‌های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش بیابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند!

تعریف ازدواج

ازدواج ایجاد پیوند زناشویی به وسیله صیغه عقد می‌شود. که در مذهب شیعه امامی‌ ازدواج دو گونه دارد:

  1. ازدواج دائم
  2. ازدواج موقت.

ازدواج دئم

صیغه دائم

در صیغه دائم، اگر خود زن و مرد صیغه ازدواج را بخوانند، در صورتی عقد صحیح است که، ابتدا زن بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسیِ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ»؛ یعنی در قبال مهریه‌ای که معین‌ شده، خود را به همسری تو درآوردم. پس از آن مرد بدون فاصله باید بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ»؛ یعنی این ازدواج را قبول کردم[۱]. اگر زن و مرد هر یک جداگانه شخص دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها عقد ازدواج دائم را بخوانند، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد، وکیل زن باید بگوید: «زَوَّجْتُ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُوم»؛ یعنی در قبال مهریه‌ای که معین شده، موکله خودم فاطمه را به ازدواج موکل شما احمد درآوردم. پس از آن بدون فاصله وکیل مرد باید بگوید: «قَبِلْتُ التَّزویجَ[۲]».

ازدواج موقت

جواز نکاح موقت در دیدگاه شیعیان به صورت مطلق و یا با قیودی مسلم است اما اهل‌سنت نسبت به جواز آن در تردید و توقف هستند ولی منابع خود آنان هم جواز این امر را در دوره نبوی تأیید می‌کند و تحریم آن را به خلیفه دوم نسبت می‌دهد. جواز نکاح موقت در کتاب‌های معتبر حدیثی اهل‌سنت، نقل‌هایی وجود دارد که نشانه حلال و مشروع بودن ازدواج موقت، در زمان پیامبر اکرم و بعد آن است و نشانه این است که این ازدواج، یکی از انواع ازدواج‌ها بوده که با ازدواج دائم کمی متفاوت است.

تعدادی از روایات معتبر دال بر جواز نکاح موقت در منابع اهل‌سنت

  1. در باب «نکاح المتعة» صحیح مسلم و صحیح بخاری و مصنَّف عبدالرزاق و مصنَّف ابن ابی شیبه و مسند احمد و سنن بیهقی و غیر آنها از عبداللَّه بن مسعود روایت می‌کنند که گفت: «ما در کنار رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) می‌جنگیدیم و همسر نداشتیم، گفتیم: بهتر نیست خود را اخته کنیم؟ پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) ما را از این کار بازداشت. سپس به ما اجازه داد تا با پرداخت مهریه [جامه و امثال آن] زنان را به عقد موقت خود درآوریم.» عبداللَّه سپس این آیه را تلاوت کرد که:   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدین [مائده–87]  . ای اهل ایمان پاکیزه‏‌هایی را که خداوند برای شما حلال کرده، حرام نکنید و از حد تجاوز نکنید که خداوند تعدی‌کنندگان را دوست نداردref>«سَمِعْتُ عَبْدَ اللهِ، یَقُولُ: "کُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، لَیْسَ لَنَا نِسَاءٌ، فَقُلْنَا: أَلَا نَسْتَخْصِی؟ فَنَهَانَا عَنْ ذَلِکَ، ثُمَّ رَخَّصَ لَنَا أَنْ نَنْکِحَ الْمَرْأَةَ بِالثَّوْبِ إِلَی أَجَلٍ"، ثُمَّ قَرَأَ عَبْدُ اللهِ: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ} [المائدة: 87]،» صحیح مسلم، کتاب نکاح، ج2، ص1022، ح1404، با سندهای متعدد؛ «قَالَ عَبْدُ اللَّهِ: کُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلَیْسَ لَنَا شَیْءٌ، فَقُلْنَا: أَلاَ نَسْتَخْصِی؟ " فَنَهَانَا عَنْ ذَلِکَ، ثُمَّ رَخَّصَ لَنَا أَنْ نَنْکِحَ المَرْأَةَ بِالثَّوْبِ، ثُمَّ قَرَأَ عَلَیْنَا: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ، وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ المُعْتَدِینَ} [المائدة: 87]» صحیح بخاری، ج7، ص4، باب استحباب النکاح لمن تاقت إلیه نفسه؛ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: کُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَتَطُولُ غُرْبَتُنَا فَقُلْنَا: أَلَا نَخْتَصِی یَا رَسُولَ اللَّهِ؟: «فَنَهَانَا، ثُمَّ رَخَّصَ أَنْ نَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ إِلَی أَجَلٍ بِالشَّیْءِ،...» مصنف عبدالرزاق، ج 7، ص 506؛ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَنَحْنُ شَبَابٌ، فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَلَا نَسْتَخْصِی؟ قَالَ: «لَا» ثُمَّ رَخَّصَ لَنَا أَنْ نَنْکِحَ الْمَرْأَةَ بِالثَّوْبِ إِلَی الْأَجَلِ، ثُمَّ قَرَأَ عَبْدُ اللَّهِ {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ} [المائدة: 87].» مصنف ابن ابی‏شیبة، ج3، ص454 و 552؛ «عَنْ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: کُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلَیْسَ لَنَا نِسَاءٌ، فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللهِ، أَلَا نَسْتَخْصِی؟ " فَنَهَانَا عَنْهُ، ثُمَّ رُخِّصَ لَنَا بَعْدُ فِی أَنْ نَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ بِالثَّوْبِ إِلَی أَجَلٍ "، ثُمَّ قَرَأَ عَبْدُ اللهِ: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ} [المائدة: 87].» مسند احمد، ج7، ص93، 185 و 328؛ «سَمِعْتُ عَبْدَ اللهِ یَقُولُ: کُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیْسَ لَنَا نِسَاءٌ، فَقُلْنَا: أَلَا نَسْتَخْصِی " فَنَهَانَا عَنْ ذَلِکَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ رَخَّصَ لَنَا أَنْ نَنْکِحَ الْمَرْأَةَ بِالثَّوْبِ، ثُمَّ قَرَأَ عَلَیْنَا: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللهُ لَکُمْ، وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ} [المائدة: 87]» سنن الکبری بیهقی، ج7، ص127 و 326.</ref>.»
  2. در صحیح بخاری، صحیح مسلم، مصنف عبدالرزاق و مسند احمد از جابر بن عبداللَّه و سلمة بن اکوع روایت شده که گفته‌‏اند: «منادی [جارچی] رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به‌سوی ما آمد و گفت: «پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) به شما اجازه فرمود تا زنان را متعه کنید»، یعنی (ازدواج موقت) نمایید[۳].
  3. در صحیح مسلم، مسند احمد و سنن بیهقی از سبره جهنی روایت شده که‏ گفت: «رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ما اجازه متعه [ازدواج موقت] داد، من و مرد دیگری به خواستگاری زنی از قبیله بنی عامر رفتیم، زنی قوی و گردن فراز، پرسید، مهریه چه می‌دهید؟ من گفتم: ردایم را و رفیقم نیز گفت: ردایم. ردای رفیقم از ردای من بهتر بود ولی من از او جوانتر بودم. به ردای او که نگاه کرد آن را پسندید و به من که نگاه کرد خودم را پسندید و گفت: تو و ردایت مرا بس. با او ازدواج موقت کردم و سه روز با او بودم که رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) فرمود: «هر کس با این زنان [ازدواج موقت] کرده، آنان را آزاد بگذارد[۴]
  4. در مسند طیالسی از مسلم قرشی روایت شده که گفت: «نزد اسماء دختر ابوبکر رفتیم و از او درباره «ازدواج موقت» پرسیدیم»، گفت: «ما در زمان رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) آن را انجام دادیم[۵]
  5. در مسند احمد و غیر آن از ابوسعید خدری روایت شده که گفت: «ما در زمان‏ رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) متعه [ازدواج موقت] می‌کردیم و مهریه را لباس و جامه تعیین‏ می‌کردیم.» «عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، قَالَ: "کُنَّا نَتَمَتَّعُ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالثَّوْبِ".» مسند احمد، ج17، ص257؛ [۶]
  6. در مصنف عبدالرزاق است که: «برخی از ما با قدح پر از آرد متعه می‌کردیم[۷]
  7. در صحیح مسلم و مسند احمد و غیر آنها از عطا روایت کنند که گفت: جابر بن‏ عبداللَّه برای انجام عمره [به مکه] آمد و ما در منزل به دیدارش رفتیم؛ مردم از او مسائلی پرسیدند و سپس بحث «متعه» را پیش کشیدند؛ جابر گفت: «آری! ما در زمان رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) و ابوبکر و عمر «متعه» [ازدواج موقت] می‌کردیم.» [۸]در عبارت مسند احمد بعد از آن گوید: «و این کار تا اواخر خلافت عمر ادامه داشت[۹].» در بدایة المجتهد از جابر نقل شده: «این کار تا نیمه خلافت عمر ادامه داشت، سپس عمر مردم را از انجام آن بازداشت[۱۰]

این روایات، جواز ازدواج موقت را در زمان‌ها و شرایط مختلف بیان می‌دارد، ازجمله روایات ابن مسعود، جابر و سلمة بن اکوع که در جنگ بوده و روایت اسماء که نشانی از جنگ در آن نیست و روایاتی که استمرار جواز آن را تا نیمه یا اواخر خلافت خلیفه دوم می‌داند که بیانگر مشروعیت ازدواج موقت و فحشا نبودن آن است.

صیغه ازدواج موقت

در صیغه عقد ازدواج موقت، مدت معینی در نظر گرفته می‌شود و بعد از آن مدت زن و شوهر بدون طلاق از هم جدا می‌شوند. [۱۱]

ازدواج موقت در زمان پیامبر اسلام(صلی الله علیه) جایز بود؛ اما از زمان خلیفه دوم، حرام اعلام شد.[۱۲] از میان مذاهب اسلامی تنها مذهب شیعه امامیه، ازدواج موقت را جایز می‌داند. [۱۳] مهم‌ترین تفاوت ازدواج موقت و ازدواج دائم، در مدت‌دار بودن ازدواج موقت و لزوم بیان مدت آن در صیغه عقد است. [۱۴]

مزایای ازدواج

پاسخ مثبت به فطرت - عامل تکامل استعدادها و دین و ایمان - ایجاد امنیت و آسایش [۱۵] - بقای نسل [۱۶] - جلوگیری از فساد و حفظ پاکدامنی - ایجاد دوستی و محبّت و عشق - تأمین سلامت جسم و برقراری تعادل - یکی از عوامل خوشبختی - خود کفایی و نیاز به استقلال - احساس مسئولیت - محفوظ ماندن از بیماریهای عصبی و روان - بهره‌مندی از دوران شیرین و با نشاط نو جوانی - نیکو شدن اخلاق و خارج شدن از خود خواهی - تأثیر آن در تکمیل انسان [۱۷]

انواع صیغه ازدواج

صیغه ازدواج دو قسم است: دائم و موقت. [۱۸] در عقد دائم مدت زناشویی معین نمی‌شود اما در عقد موقت مدت ازدواج مشخص می‌شود. [۱۹] از نظر فقهای شیعه، بهتر آن است که صیغه ازدواج توسط خود زن و مرد خوانده شود. همچنین یک نفر می‌تواند از طرف زن و مرد وکیل شود و عقد ازدواج را جاری کند؛ در این صورت برخی از فقها احتیاط مستحب می‌دانند که یک نفر از طرف زن و شخص دیگری از طرف مرد وکیل در خواندن صیغه ازدواج باشد. زن و مرد نیز می‌توانند از طرف همدیگر وکیل در اجرای عقد ازدواج باشند، اما برخی از فقها وکالت زن و مرد از همدیگر در اجرای صیغه عقد را صحیح نمی‌دانند. [۲۰]

صیغه موقت

در صیغه موقت، اگر خود زن و مرد صیغه ازدواج را می‌خوانند، اول باید میزان مهریه و مدت ازدواج را مشخص کنند، بعد از آن، زن باید بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسیِ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم»؛ یعنی خودم را در قبال مهریه‌ای که مشخص شده در مدت‌زمانی که مشخص شده، به ازدواج تو درآوردم، بعد از آن مرد بدون فاصله بگوید: «قَبِلْتُ». [۲۱]

در عقد موقت اگر زن و مرد هر یک شخصی را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه ازدواج موقت را بخوانند، وکیل زن باید بگوید: «مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتی مُوَکِّلَکَ فِی المُدّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلومِ»؛ یعنی موکّلۀ خودم را در قبال مهریه‌ای که مشخص شده، در مدت زمانی که مشخص شده، به ازدواج موکّل تو درآوردم. پس از آن بدون فاصله وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی هکَذا»؛ یعنی قبول کردم برای موکّل خودم همین‌طور. [۲۲]

شرایط صیغه ازدواج

صیغه (عقد) ازدواج چند شرط دارد:

اول: به عربی خوانده شود. [۲۳] اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود و معنا را عوض کند، عقد باطل است. [۲۴] اگر نمی‌توانند به عربی بخوانند، به هر لفظی که بخوانند صحیح است، اما باید معنای «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» را بفهماند. [۲۵] برخی از فقهای شیعه، حتی در صورت قدرت بر عربی خواندنِ صیغه، خواندن ترجمه صیغه به هر زبانی را کافی می‌دانند. [۲۶]

دوم: کسی که صیغه را می‌خواند، قصد انشاء و ایجاد زوجیت و همسری بین زن و مرد داشته باشد. [۲۷]

سوم: کسی که صیغه را می‌خواند، بالغ و عاقل باشد. [۲۸]

چهارم: زن و شوهر در صیغه ازدواج مشخص باشند. [۲۹]

پنجم: زن و مرد به ازدواج راضی باشند. [۳۰] حضور دو شاهد عادل در هنگام خواندن صیغه ازدواج دائم و موقت لازم نیست، اما برخی فقها آن را احتیاط مستحب می‌دانند. [۳۱]

پانویس

  1. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص451، بخش دستور خواندن عقد دائم، مسئله 2368
  2. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص451، بخش دستور خواندن عقد دائم، مسئله 2368
  3. «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، وَسَلَمَةَ بْنِ الْأَکْوَعِ، قَالَا: خَرَجَ عَلَیْنَا مُنَادِی رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَدْ أَذِنَ لَکُمْ أَنْ تَسْتَمْتِعُوا» یَعْنِی مُتْعَةَ النِّسَاءِ» صحیح مسلم، ج2، ص1022، ح1405؛ «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، وَسَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ، قَالاَ: کُنَّا فِی جَیْشٍ، فَأَتَانَا رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «إِنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَکُمْ أَنْ تَسْتَمْتِعُوا فَاسْتَمْتِعُوا».» صحیح بخاری، ج7، ص13؛ «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، وَسَلَمَةَ بْنِ الْأَکْوَعِ، قَالَا: " خَرَجَ عَلَیْنَا مُنَادِی رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَنَادَی: إِنَّ رَسُولَ اللهِ قَدْ أَذِنَ لَکُمْ فَاسْتَمْتِعُوا "، یَعْنِی: مُتْعَةَ النِّسَاءِ.» مسند احمد، ج27، ص63؛ «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، وَسَلَمَةَ بْنِ الْأَکْوَعِ رَجُلٍ مِنْ أَسْلَمَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُمَا قَالَا: کُنَّا فِی غَزْوَةٍ، فَجَاءَ رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «اسْتَمْتِعُوا».» مصنف عبدالرزاق، ج7، ص498. «...سَبْرَةَ، أَنَّهُ قَالَ: أَذِنَ لَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْمُتْعَةِ، فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَرَجُلٌ إِلَی امْرَأَةٍ مِنْ بَنِی عَامِرٍ، کَأَنَّهَا بَکْرَةٌ عَیْطَاءُ، فَعَرَضْنَا عَلَیْهَا أَنْفُسَنَا، فَقَالَتْ: مَا تُعْطِی؟ فَقُلْتُ: رِدَائِی، وَقَالَ صَاحِبِی: رِدَائِی، وَکَانَ رِدَاءُ صَاحِبِی أَجْوَدَ مِنْ رِدَائِی، وَکُنْتُ أَشَبَّ مِنْهُ، فَإِذَا نَظَرَتْ إِلَی رِدَاءِ صَاحِبِی أَعْجَبَهَا، وَإِذَا نَظَرَتْ إِلَیَّ أَعْجَبْتُهَا، ثُمَّ قَالَتْ: أَنْتَ وَرِدَاؤُکَ یَکْفِینِی، فَمَکَثْتُ مَعَهَا ثَلَاثًا، ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ کَانَ عِنْدَهُ شَیْءٌ مِنْ هَذِهِ النِّسَاءِ الَّتِی یَتَمَتَّعُ، فَلْیُخَلِّ سَبِیلَهَا».» صحیح مسلم، کتاب نکاح، ص1023، ح1046؛ «سَبْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: أَذِنَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْمُتْعَةِ , فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَرَجُلٌ إِلَی امْرَأَةٍ مِنْ بَنِی عَامِرٍ کَأَنَّهَا بَکْرَةٌ عَیْطَاءُ فَعَرَضْنَا عَلَیْهَا أَنْفُسَنَا فَقَالَتْ: مَا تُعْطِینِی؟ فَقُلْتُ: رِدَائِی , وَقَالَ صَاحِبِی: رِدَائِی , وَکَانَ رِدَاءُ صَاحِبِی أَجْوَدُ مِنْ رِدَائِی , وَکُنْتُ أَشَبَّ مِنْهُ فَإِذَا نَظَرَتْ إِلَی رِدَاءِ صَاحِبِی أَعْجَبَهَا وَإِذَا نَظَرَتْ إِلِیَّ أَعْجَبْتُهَا , ثُمَّ قَالَتْ: أَنْتَ وَرِدَاؤُکَ تَکْفِینِی فَکُنْتُ مَعَهَا ثَلَاثًا , ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " مَنْ کَانَ عِنْدَهُ شَیْءٌ مِنْ هَذِهِ النِّسَاءِ الَّتِی یَتَمَتَّعُ بِهِنَّ فَلْیُخَلِّ سَبِیلَهَا ".» سنن بیهقی، ج 7، ص328؛ «سَبْرَةَ الْجُهَنِیِّ، أَنَّهُ قَالَ: أَذِنَ لَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْمُتْعَةِ، قَالَ: فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَرَجُلٌ هُوَ أَکْبَرُ مِنِّی سِنًّا مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَقِینَا فَتَاةً مِنْ بَنِی عَامِرٍ کَأَنَّهَا بَکْرَةٌ عَیْطَاءُ، فَعَرَضْنَا عَلَیْهَا أَنْفُسَنَا، فَقَالَتْ: مَا تَبْذُلَانِ؟ قَالَ: کُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا رِدَائِی، قَالَ: وَکَانَ رِدَاءُ صَاحِبِی أَجْوَدَ مِنْ رِدَائِی، وَکُنْتُ أَشَبَّ مِنْهُ، قَالَ: فَجَعَلَتْ تَنْظُرُ إِلَی رِدَاءِ صَاحِبِی، ثُمَّ قَالَتْ: أَنْتَ وَرِدَاؤُکَ یَکْفِینِی، قَالَ: فَأَقَمْتُ مَعَهَا ثَلَاثًا، قَالَ: ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " مَنْ کَانَ عِنْدَهُ مِنَ النِّسَاءِ الَّتِی تَمَتَّعَ بِهِنَّ شَیْءٌ، فَلْیُخَلِّ سَبِیلَهَا " قَالَ: فَفَارَقْتُهَا.» مسند احمد، ج24، ص67.
  4. «...سَبْرَةَ، أَنَّهُ قَالَ: أَذِنَ لَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْمُتْعَةِ، فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَرَجُلٌ إِلَی امْرَأَةٍ مِنْ بَنِی عَامِرٍ، کَأَنَّهَا بَکْرَةٌ عَیْطَاءُ، فَعَرَضْنَا عَلَیْهَا أَنْفُسَنَا، فَقَالَتْ: مَا تُعْطِی؟ فَقُلْتُ: رِدَائِی، وَقَالَ صَاحِبِی: رِدَائِی، وَکَانَ رِدَاءُ صَاحِبِی أَجْوَدَ مِنْ رِدَائِی، وَکُنْتُ أَشَبَّ مِنْهُ، فَإِذَا نَظَرَتْ إِلَی رِدَاءِ صَاحِبِی أَعْجَبَهَا، وَإِذَا نَظَرَتْ إِلَیَّ أَعْجَبْتُهَا، ثُمَّ قَالَتْ: أَنْتَ وَرِدَاؤُکَ یَکْفِینِی، فَمَکَثْتُ مَعَهَا ثَلَاثًا، ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ کَانَ عِنْدَهُ شَیْءٌ مِنْ هَذِهِ النِّسَاءِ الَّتِی یَتَمَتَّعُ، فَلْیُخَلِّ سَبِیلَهَا».» صحیح مسلم، کتاب نکاح، ص1023، ح1046؛ «سَبْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: أَذِنَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْمُتْعَةِ , فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَرَجُلٌ إِلَی امْرَأَةٍ مِنْ بَنِی عَامِرٍ کَأَنَّهَا بَکْرَةٌ عَیْطَاءُ فَعَرَضْنَا عَلَیْهَا أَنْفُسَنَا فَقَالَتْ: مَا تُعْطِینِی؟ فَقُلْتُ: رِدَائِی , وَقَالَ صَاحِبِی: رِدَائِی , وَکَانَ رِدَاءُ صَاحِبِی أَجْوَدُ مِنْ رِدَائِی , وَکُنْتُ أَشَبَّ مِنْهُ فَإِذَا نَظَرَتْ إِلَی رِدَاءِ صَاحِبِی أَعْجَبَهَا وَإِذَا نَظَرَتْ إِلِیَّ أَعْجَبْتُهَا , ثُمَّ قَالَتْ: أَنْتَ وَرِدَاؤُکَ تَکْفِینِی فَکُنْتُ مَعَهَا ثَلَاثًا , ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " مَنْ کَانَ عِنْدَهُ شَیْءٌ مِنْ هَذِهِ النِّسَاءِ الَّتِی یَتَمَتَّعُ بِهِنَّ فَلْیُخَلِّ سَبِیلَهَا ".» سنن بیهقی، ج 7، ص328؛ «سَبْرَةَ الْجُهَنِیِّ، أَنَّهُ قَالَ: أَذِنَ لَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْمُتْعَةِ، قَالَ: فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَرَجُلٌ هُوَ أَکْبَرُ مِنِّی سِنًّا مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَقِینَا فَتَاةً مِنْ بَنِی عَامِرٍ کَأَنَّهَا بَکْرَةٌ عَیْطَاءُ، فَعَرَضْنَا عَلَیْهَا أَنْفُسَنَا، فَقَالَتْ: مَا تَبْذُلَانِ؟ قَالَ: کُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا رِدَائِی، قَالَ: وَکَانَ رِدَاءُ صَاحِبِی أَجْوَدَ مِنْ رِدَائِی، وَکُنْتُ أَشَبَّ مِنْهُ، قَالَ: فَجَعَلَتْ تَنْظُرُ إِلَی رِدَاءِ صَاحِبِی، ثُمَّ قَالَتْ: أَنْتَ وَرِدَاؤُکَ یَکْفِینِی، قَالَ: فَأَقَمْتُ مَعَهَا ثَلَاثًا، قَالَ: ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " مَنْ کَانَ عِنْدَهُ مِنَ النِّسَاءِ الَّتِی تَمَتَّعَ بِهِنَّ شَیْءٌ، فَلْیُخَلِّ سَبِیلَهَا " قَالَ: فَفَارَقْتُهَا.» مسند احمد، ج24، ص67.
  5. «دَخَلْنَا عَلَی أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ، فَسَأَلْنَاهَا عَنْ مُتْعَةِ النِّسَاءِ، فَقَالَتْ: «فَعَلْنَاهَا عَلَی عَهْدِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ».» مسند طیالسی، ج3، ص208.
  6. «عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: کُنَّا نَتَمَتَّعُ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ – بِالثَّوْبِ.» رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَالْبَزَّارُ، وَرِجَالُ أَحْمَدَ رِجَالُ الصَّحِیحِ.» مجمع الزوائد، ج4، ص264.
  7. «عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: «لَقَدْ کَانَ أَحَدُنَا یَسْتَمْتِعُ بِمِلْءِ الْقَدَحِ سُوَیْقًا».» مصنف عبدالرزاق، ج7، ص497.
  8. «قَدِمَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ مُعْتَمِرًا، فَجِئْنَاهُ فِی مَنْزِلِهِ، فَسَأَلَهُ الْقَوْمُ عَنْ أَشْیَاءَ، ثُمَّ ذَکَرُوا الْمُتْعَةَ، فَقَالَ: «نَعَمْ، اسْتَمْتَعْنَا عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ».» صحیح مسلم، کتاب نکاح، ج2، ص1023، ح1405؛ «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: " کُنَّا نَتَمَتَّعُ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ، حَتَّی نَهَانَا عُمَرُ أَخِیرًا " یَعْنِی النِّسَاءَ.» مسند احمد، ج22، ص169 و ج23، ص306.
  9. «حِینَ قَدِمَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ مُعْتَمِرًا فَجِئْنَاهُ فِی مَنْزِلِهِ، فَسَأَلَهُ الْقَوْمُ عَنْ أَشْیَاءَ، ثُمَّ ذَکَرُوا لَهُ الْمُتْعَةَ، فَقَالَ: " نَعَمْ اسْتَمْتَعْنَا عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ حَتَّی إِذَا کَانَ فِی آخِرِ خِلَافَةِ عُمَرَ " رَضِیَ اللهُ عَنْهُ.» مسند احمد، ج23، ص306.
  10. «سَمِعْتُ «جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ: تَمَتَّعْنَا عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - وَأَبِی بَکْرٍ وَنِصْفًا مِنْ خِلَافَةِ عُمَرَ، ثُمَّ نَهَی عَنْهَا عُمَرُ النَّاسَ».» بدایة المجتهد ونهایة المقتصد، ابن رشد، ج3، ص81.
  11. مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۹۲ش، ج۱، ص۳۹۰
  12. سبحانی، «ازدواج موقت در کتاب و سنت»، ص۱۲۵، ۱۲۶
  13. سبحانی، «ازدواج موقت در کتاب و سنت»، ص۶۳
  14. حسینی، احکام ازدواج، ۱۳۸۹ش، ص۱۲۱
  15. سوره روم، آیه 21
  16. سوره شوری، آیه 11
  17. خدابخش قیصری، راسخون
  18. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص499، بخش احکام نکاح
  19. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص499، بخش احکام نکاح
  20. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص451، بخش احکام عقد، مسئله 2367.
  21. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص453، بخش دستور خواندن عقد غیر دائم، مسئله 2369
  22. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص453، بخش دستور خواندن عقد غیر دائم، مسئله 2369
  23. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص453، بخش شرایط عقد، مسئله 2370
  24. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص453، بخش شرایط عقد، مسئله 2371
  25. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص453، بخش شرایط عقد، مسئله 237
  26. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص455، آیت‌الله بهجت، بخش شرایط عقد، ذیل مسئله 2370
  27. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص453، بخش شرایط عقد، مسئله 2370
  28. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص453، بخش شرایط عقد، مسئله 2370
  29. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص453، بخش شرایط عقد، مسئله 2370
  30. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص453، بخش شرایط عقد، مسئله 2370
  31. امام خمینی و سایر مراجع، رساله توضیح المسایل (مراجع)، ج2، ص456، آیت‌الله بهجت، بخش شرایط عقد، ذیل مسئله 2370


منابع

  • ابن رشد، أبوالولید محمد بن أحمد بن محمد بن أحمد بن رشد قرطبی مشهور به ابن رشد حفید، متوفای 595هـ. ق، بدایة المجتهد ونهایة المقتصد، دار‌الحدیث – قاهرة، 1425هـ. ق - 2004 م.
  • ابن ابی‌شیبه، أبوبکر عبدالله بن محمد بن إبراهیم بن عثمان بن خواستی عبسی، متوفای: 235هـ. ق، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، محقق: کمال یوسف الحوت، مکتبة الرشد – ریاض، 1409 هـ. ق.
  • احمد بن حنبل، أبوعبدالله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد شیبانی، متوفای 241هـ. ق، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، مؤسسة الرسالة، 1421 هـ. ق - 2001 م.
  • بخاری، محمد بن إسماعیل أبوعبدالله بخاری جعفی، صحیح بخاری، محقق: محمد زهیر بن ناصرالناصر، دار طوق النجاة، 1422هـ. ق.
  • بیهقی، ابوبکر أحمد بن حسین بن علی بن موسی خُسْرَوْجِردی خراسانی، متوفای 458هـ. ق، السنن الکبری، محقق: محمد عبدالقادر عطا، دار الکتب العلمیة، بیروت – لبنان، 1424 هـ. ق - 2003 م.
  • طیالسی، أبوداود سلیمان بن داود بن جارود طیالسی بصری، متوفای 204هـ. ق، مسند أبی داود الطیالسی، محقق: دکتر محمد بن عبدالمحسن ترکی، دار هجر – مصر، 1419 هـ. ق - 1999 م.
  • عبدالرزاق صنعانی، أبوبکر عبدالرزاق بن همام بن نافع حمیری یمانی، متوفای 211هـ. ق، المصنف، محقق: حبیب الرحمن أعظمی، المکتب الإسلامی – بیروت، 1403 هـ. ق.
  • مسلم نیشابوری، مسلم بن حجاج أبوالحسن قشیری، متوفای 261هـ. ق، صحیح مسلم، محقق: محمد فؤاد عبدالباقی، دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
  • هیثمی، أبوالحسن نورالدین علی بن أبی‌بکر بن سلیمان هیثمی، متوفای 807هـ. ق، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، محقق: حسام الدین قدسی، مکتبة القدسی، قاهره، 1414 هـ. ق، 1994 م.