حارث بن سعید بن حمدان
حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی، ابوفراس حمدانی از شعرای شیعه است.
حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی | |
---|---|
نام کامل | حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | 320 ق، ۳۱۱ ش، ۹۳۲ م |
سال درگذشت | 357 ق، ۳۴۷ ش، ۹۶۸ م |
محل درگذشت | سرزمین شام، منطقه صدد |
دین | اسلام، شیعه |
شاگردان | ابن خالویه نحوی ابوعبدالله حسین بن محمد بن احمد |
فعالیتها | شاعر |
زندگینامه
حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی، ابوفراس حمدانی از شاعران توانا و بی پروای اهلبیت (علیهالسلام) و از سرداران دلیر دولت شیعی آل حمدان میباشد. در سال 320 هجری در «منبج» از بلاد شام متولد شد و طبق برخی از گزارشها در روز چهارشنبه 22جمادیالثانی سال 357 هجری در سن 37 سالگی به دست «قرغویه» از سرداران سعدالدوله(فرزند سیفالدوله) در منطقهای به نام «صدد» از سرزمین شام به قتل رسید. وی در خانوادهای عربی و اصیل دیده به جهان گشود و بیشتر افراد خانواده و بستگانش طی چند سده، نه تنها از ملوک و فرمانروایان پاک سیرت سرزمینهای اسلامی بودند، بلکه همه آنها از شاعران و بدیعه سرایان عصر خویش بودند.
وی چهار برادر داشت که از جمله آنها «ابوالهیجاء حرب بن سعید بن حمدان» است و همگی از شاعران زمان او بودند. جد اعلای او «حارث بن لقمان بن راشد» از نوابغ عصر خود بود. پدرش «سعیدبن حمدان» از شاعران بود و با مکر و حیله برادرزادهاش ناصرالدوله، در سال 323 هجری به قتل رسید. در آن هنگام وی کودکی سه ساله بود و مادرش پس از مرگ شوهرش، وی را نزد «سیفالدوله حمدانی» به حلب آورد و وی را تحت سرپرستی او قرار داد. در این فرصت سیفالدوله با خواهر ابوفراس ازدواج کرد تا بهتر بتواند تربیت او را بر عهده گیرد. سیفالدوله پسرعموی ابوفراس بود و علاقه فراوانی به او داشت از اینرو در پرورش او نقش اساسی ایفاء کرده است. ابوفراس این موضوع را به خوبی میدانست و سیفالدوله را همچون پدر مینگریست. پس از سپری شدن دوران بلوغ ابوفراس، در شانزدهسالگی از سوی سیفالدوله، به زادگاهش (منبج) منتقل شد و به عنوان فرمانده نظامی آنجا برگزیده شد و علیرغم سن کمی که داشت در نبرد با قبایل نزاری در صحرای شام، موفقیتهای زیادی کسب نمود.
دوران اسارت
وی جوانی درخشان، جوانمرد و دلیر بود و کنیه «ابوفراس» نیز از همین روی به او داده شد. از آن پس در اثر پیروزیهای چشمگیرش، سیفالدوله او را در نبردهای خود با رومیان، پیوسته همراه داشت و احترام زیادی برای او قائل بود. ابوفراس در سال 348 هجری به دست رومیان اسیر و در قلعه «خرشنه» زندانی شد لکن با تهوری شجاعانه اسب خود را از فراز قلعه به رود فرات انداخت و از آن مهلکه نجات یافت[۱].
در شوال سال 351 هجری در جنگی دیگر با رومیان، زخمی شد و دوباره اسیر گشت. او را به قسطنطنیه (استانبول) بردند و مدت چهارسال در اسارت به سر برد. وی در این مدت از سیفالدوله تقاضا کرده بود که برای آزادیاش با دولت روم مذاکره کند اما پسرعمویش (به دلایل نامعلومی) نپذیرفت تا اینکه به سال 355هجری با تبادل اسرای طرفین، زمینه آزادی او فراهم گردید. پس از آزادی به امارت «حمص» منصوب گردید.
شاعری
وی گذشته از دلاوریها و آشنایی با فنون رزمی، در شعر و شاعری نیز دستی تمام داشته است چندانکه به «شاعر زمان» لقب گرفت و ابوطیب متن بی وی را از خود شاعرتر میدانسته است. از هم عصران او «صاحب بن عباد» است که وی را به «ملکالشعراء» لقب داده است. وی مشهورترین اشعار و قصائد خود را که به «رومیات» یا «حبسیات» معروف است هنگامی سرود که در زندانهای روم و استانبول اسیر بوده است. از امتیازات او این بود که میکوشید اسطورههای شعر عربی را با صفاتی که برای خود در اشعارش بر میشمرد منطبق سازد و در بزم و رزم، و شمشیر و قلم سرمشق دیگران باشد. به گفته ثعالبی وی یگانه روزگار و خورشید عصر خود بوده است. از سرودههای او در وصف آل حمدان، قصیده معروف «رائیه» است که در آن به طور ضمنی خود را نیز ستوده است. وی علاوه بر خصال شخصی و مقام ادبی، شیعی پاک اعتقاد و شاعر آلمحمد (صلی الله علیه) بود و با صراحت و شجاعت، فضائل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و مناقب ائمه معصومین (علیهالسلام) را شرح داده، مطاعن و مثالب بنیعباس را برشمرده است. وی در قصیده میمیه معروف به قصیده «شافیه» که مشتمل بر هشتاد و پنج بیت است، در برابر «ابن معتز عباسی» به دفاع از آل علی (علیهالسلام) برخاسته و این چنین سروده است:
الحق مهتضم و الدین مخترم | و فئ آل رسول الله مقتسم |
(حق پنهان شد و دین پاره پاره گشت، زیرا اموال آل رسول الله تقسیم شده است)[۲].
وی همچنین در باره واقعه غدیر و نیز در رثاء امام حسین (علیهالسلام) اشعاری دارد که در نسخههای خطی دیوان او به روایت ابن خالویه موجود است اما در دیوان چاپی او درج نشده است. وی بیتردید شیعی امامی است زیرا در اشعار او نام پنج تن آلعبا و دوازده امام(علیهالسلام) به عنوان پیشوا و شفاعت کنندگان روز محشر توصیف شده است[۳].
تاثیر اشعارش در جهان اسلام
اگرچه اشعار او در این زمینه بسیار اندک است، اما تأثیر آن در جهان تشیع اندک نبوده است. مشهورترین این اشعار «قصیده شافیه» است که به تندی بر امویان و عباسیان میتازد و برتریهای ادعایی عباسیان را دروغین میشمارد. زشتکاریهای آنان را یکایک نام مییرد و بر بزرگواری امام موسی کاظم (علیهالسلام) و امام رضا (علیهالسلام) تأکید میورزد و هارونالرشید را درخور قیاس با آنان نمیشمرد، همچنانکه میان نوح پیامبر و فرزندش قرابتی نمییابد. خاندان بنیعباس را که دستشان به خون فرزندان علیبنابیطالب (علیهالسلام) آلوده است از پیامبر (صلی الله علیه) نمیداند و سلمان فارسی را به خاندان پیامبر (صلی الله علیه) نزدیکتر میشمرد. این قصیده حدود 85 بیت است و با اعتراض به غصب خلافت و پایمال کردن حق فرزندان علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و از دست رفتن دین به دست غاصبان آغاز میگردد و در آن به فرمان پیامبر (صلی الله علیه) در روز غدیر و نیز نادیده گرفته شدن آن در شورای سقیفه اشاره میکند. قصیده یادشده همواره مورد توجه شیعیان بوده است، چندانکه گروهی آن را شرح و تخمیس کردهاند.
اگرچه برخی ابوفراس را شیعی اسماعیلی دانستهاند، اما از آنجا که وی در این قصیده از امام کاظم (علیهالسلام) و امام رضا (علیهالسلام) و نیز دردو قطعه دیگر از پیشوایان دوازدهگانه شیعیان نام برده است، تردید نمیتوان داشت که وی شیعه دوازده امامی بوده است. علمای شیعه مانند ابن شهرآشوب، علامه امینی، امین عاملی، آقابزرگ تهرانی و بسیاری دیگر او را از شاعران مجاهر اهلبیت (علیهالسلام) (شجاع و بی پروا در اظهار عقیده) به شمار آوردهاند. وی هم عصر با شاعران بزرگی چون: «ابوطیب متنبی»، «ابوالعباس نامی»، «ابوالقاسم زاهی»، «ابن نباته تمیمی»، «ابوالحسن شمشاطی»، «ابوبکر خوارزمی»، «ابوالفرج ببغاء»، «سری بن رفاء» و بسیاری دیگر بوده که نام آنها در فهرست ابن ندیم و یتیمه ثعالبی آمده است.
دانشمندان همدوره وی
همچنین دانشمندان بزرگی چون «ابونصر فارابی»، «ابوالفرج اصفهانی» و «ابن خالویه نحوی» در دوره او میزیستهاند. در باره اساتید او چیزی در منابع ذکر نشده است، اما بعید نیست که وی نزد هم عصران خود بویژه «ابوطیب متنبی» تعلیم دیده باشد.
شاگردان
مهمترین شاگرد او «ابن خالویه نحوی ابوعبدالله حسین بن محمد بن احمد» است که دیوان اشعار او را جمع آوری نموده است، اما با این حال گفته میشود که خود ابن خالویه در پرورش علمی او نقش داشته است.
دیوان اشعار
دیوان اشعار او اکنون در دست است و برخی از قصائد آن به ویژه قصیده «شافیه» شرحهای متعددی بر آن نگاشته شده است. دیوان او نخستینبار در 1873م و سپس در سالهای 1900و 1910م به چاپ رسید. در 1944م سامی دهان آن را در 3جلد، همراه تحقیقات مفصل خویش به چاپ رسانید و در 1961م چاپ دیگری از آن در بیروت صورت گرفت و سرانجام در 1987م محمد تونجی بار دیگر آن را در دمشق به چاپ رساند.
پانویس
منابع
- حیاه ابی فراس، سید محسن امین عاملی، طبع دمشق، صفحات متعدد؛
- یتیمه الدهر، ثعالبی، ج1ص48 به بعد؛
- وفیات الاعیان، ج1ص349 تا 353؛
- مرآه الجنان، یافعی، ج2ص440؛
- تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج11ص421، شماره 1131؛
- الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج8ص194؛
- سیر اعلام النبلاء، ج16ص196، شماره 136؛
- اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4ص307 به بعد، شماره 781؛
- الغدیر، ج3ص399 به بعد؛
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج6ص120؛
- دائره المعارف تشیع، ج1ص430؛
- معالم العلماء، ص149؛
- مجالس المؤمنین، شوشتری، ص411؛
- أمل الآمل، حرعاملی، ج2ص59 شماره 150؛
- الذریعه، ج9ص47، و ج13صص12 و314؛
- معجم رجال الحدیث، ج5ص171.