انور سادات
محمد انور السادات سیاستمدار و درجه دار نظامی مصری بود. او سومین رئیسجمهور مصر بود و این سمت را از ۱۵ اکتبر ۱۹۷۰ میلادی تا روز ترورش توسط جهاد اسلامی مصر در ۶ اکتبر ۱۹۸۱ میلادی به عهده داشت. وی اولین حاکم یک کشور عرب بود که پیمان سازش با دولت اسرائیل امضاء نمود و این کشور را به رسمیت شناخت؛ در نتیجه به دلیل همین تلاشها برای برقراری سازش، جایزه صلح نوبل توسط بنیاد نوبل در سال ۱۹۷۸ میلادی به او اعطا گردید. هرچند این پیمان در افکار عمومی غرب و اسرائیل یک موفقیت جدی برای اسرائیل محسوب و انور سادات به عنوان فردی صلحطلب معرفی میشد اما افکار عمومی اغلب اعراب مسلمان مخالف این قرارداد بود. در سپتامبر سال ۱۹۸۱، سادات اقدام به سرکوب و دستگیری گروههای مختلف سیاسی در جهت آرام کردن و کنترل کامل اوضاع مصر نمود که موج دستگیریها در خارج از مصر با محکومیتهای بینالمللی مواجه شد.
انور سادات | |
---|---|
نام کامل | محمد انور السادات |
اطلاعات شخصی | |
محل تولد |
|
محل درگذشت | قاهره |
دین | اسلام، اهل سنت |
فعالیتها |
|
بیوگرافی انور سادات
محمد انور سادات متولد بیست و پنجم دسامبر سال ۱۹۱۸ میباشد این شخص در طول دوران فعالیت خود در مصر در سمتهایی از جمله ریاست مجلس معاون رئیسجمهور و نخستوزیر در فعالیت داشته است او عضو حزب دموکرات ملی مصر بود و درجه نظامی سرهنگ را نیز داشته است.
آغاز فعالیت سیاسی انور سادات
انور سادات در سال ۱۹۶۰ به عنوان رئیس مجلس مصر فعالیت خود را آغاز کرد و ۹ سال در این سمت حضور داشت. در دوران جمال عبدالناصر به این منصب رسید و پس از آن نیز از سوابق اجرایی از جمله معاونت رئیسجمهور در سال ۱۹۶۹ در دوران جمال عبدالناصر به برگزیده شد.
پیمان کمپ دیوید
پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل که منجر به از دست رفتن بخشهای وسیعی از فلسطین و سرزمینهای عربی شد، در اکتبر 1973 انور سادات رئیسجمهور وقت مصر برای بازپس گرفتن صحرای سینا از اسرائیل و جبران شکستهای گذشته اعراب، جنگ تازه ای را علیه اسرائیل آغاز کرد.
اما علیرغم موفقیتهای اولیه به دلیل کمکهای آمریکا به اسرائیل، این جنگ نیز به سود اسرائیل پایان یافت. انور سادات این دفعه از طریق صلح و آشتی با اسرائیل برآمد و در نوامبر سال 1977 با یک سفر غیر منتظره به بیتالمقدس و سخنرانی در پارلمان اسرائیل باب مذاکرات را گشود. این ابتکار صلح سادات که در دنیای عرب با خشم و نفرت تلقی گردید و به اخراج مصر از اتحادیه عرب انجامید در سال 1979 به تشکیل کنفرانس سه جانبه کارتر، سادات، بگین، در کمپ دیوید اقامتگاه ییلاقی رئیسجمهور آمریکا منتهی شد.
و اسرائیلیها پس از امضای قرارداد صلح جداگانه با مصر که متضمن شناسایی رسمی اسرائیل از طرف مصر بود تا پایان سال 1982 صحرای سینا را تخیله نمودند. در اکتبر 1981 انور سادات رئیسجمهور مصر به دلیل عقد پیمان کمپ دیوید و خیانت به اعراب و مسلمانان با به رسمیت شناختن اسرائیل و سازش با آن، به دست سروان خالد اسلامبولی ترور شد[۱]. در ادامه جهت آشنایی بیشتر با زمینهها و ابعاد دیگر آن مطالب زیر آورده میشود: از مسائل مهم سیاسی که علیه ملت محروم فلسطین و به نفع اسرائیل و یهود غاصب از سابق مطرح میشد، موضوع صلح و صلحنامه از طرف کشورهای طرفدار صهیونیسم بود.
پیش از طرح صلح کمپ دیوید در تاریخ 1948 م. ، 1327 ش، از سوی کشورهای سوئد، آمریکا، چکسلواکی و هند پیشنهادی اعلام گردید که مفاد آن خواهان تشکیل دو دولت مستقل عرب و یهود در سرزمین فلسطین بود - که به موجب این طرح شهر بیتالمقدس تحت قیمومیت سازمان بین الملل قرار میگرفت - اما هنوز از طرح پیشنهادی نگذشته بود که اسرائیل بطور مداوم به تجاوزات خود ادامه داد بطوری که تا قبل از جنگ بزرگ سال 1967 م. 1346ش، حدود 1036 کیلومتر مربع خشکی و حدود 1050 کیلومتر مربع از نواحی مختلف فلسطین را به اشغال نیروی مهاجم خود درآورد.
شاه مخلوع در ایران به خواسته در ایران بخواسته ارباب خود آمریکا، همگام با هند و چکسلواکی خواهان طرح صلحی شد که در آن مسلمانان و یهودیان به صورت یک دولت فدرال در سرزمین فلسطین زندگی کنند! البته طرفداری شاه مخلوع و هم فکران آمریکایی او از صهیونیسم غاصب آنقدر جای تعجب نبود؛ بلکه باید تعجب کرد از کار انور سادات معدوم که او در صلح ننگین کمپ دیوید که مستقیما از جانب کارتر و بگین مطرح شده بود شرکت کرد و آنچه از جانب اسرائیل غاصب به کشور مصر در زمان جمال عبدالناصر تجاوز شد - که هنوز خرابیهای آن ترمیم نشده است - نادیده گرفت و کشور مصر را تحت قیمومیت آمریکا درآورد.
اینجا باید به نکتههای زیر توجه شود تا تشابه صلح کمپ دیوید و طرح فهد معلوم گردد.
- محور و اساس هر دو طرح، شناسایی حاکمیت و استقلال و تمامیت اراضی و سیاسی رژیم صهیونیستی بود.
- در طرح فهد و صلح کمپ دیوید هیچ سخنی از سازمانهای آزادیبخش فلسطین به عنوان نماینده مردم محروم فلسطین - نشده بود. بلکه تنها به عناوین ساکنان ساحل غربی رود اردن و نوار غزه، همراه با تجزیه قدس که در طرح فهد قدس شرقی نوشته شده بود، اکتفا گردید.
- در طرح کمپ دیوید یک دوره انتقالی 5 ساله و در طرح فهد یک دوره چند ماهه پیشنهاد شده بود؛ و در هر دو طرح حضور نیروهای سازمان ملل متحد و یا نیروهای کشورهای دیگر یادآور شده است.
- از بیانات طرفداران آمریکا به خوبی پیداست که نتیجه طرح فهدو صلحنامه انور سادات مانند پیشنهادات صلح کشورهای سوئد، چکسلواکی و هند است که همه در جهت منافع صهیونیستهای بینالمللی است.
بعد از مرگ جمال عبدالناصر، در سال 1964 م. ، 1343 ش. ، انور سادات روی کار آمد (310) و بدنبال آن، انور سادات خائن مناخیم بگین تروریست معروف دنیا و عامل قتل عام دیر یاسین را در سال 1948 م. ، 1327 ش. ، به کشور مصر دعوت کرد و از آن پس جریان صلح بین مصر و اسرائیل شروع شد. و در پس این دیدارها در سال 1981 م. ، 1360 ش. ، اسحاق ناون، رئیسجمهور اسرائیل از مصر دیدن کرد و از حسنی مبارک جانشین سادات برای دیدار از اسرائیل دعوت نمود. امّا، حسنی مبارک در زمینه این ملاقات گفت: ما با مشکلاتی روبرو خواهیم شد؛ لیکن با خواست مشترک مصر و اسرائیل و کمک آمریکا به توافق دست خواهید یافت !!
اوج شهرت انور سادات
انور سادات در طول دوران فعالیت خود و فعالیتهای زیادی در رابطه با پیمان سازش با اسرائیل انجام میداد و این کشور را به رسمیت میشناخت و به همین دلیل توسط بنیاد نوبل در سال ۱۹۷۸ جایزه صلح نوبل به او داده شد در حالی که بسیاری از افکار عمومی و اعراب با این کار مخالف بودند.
مرگ انور سادات
همه تدابیر امنیتی برای اجرای مراسم رژه، که هر ساله در ۶ اکتبر برگزار میشد، رعایت شده بود. انواع سلاحهای سنگین و مدرن نظامی قرار بود در این رژه با شکوه به نمایش دربیاید و رییسجمهور با بهترین لباس نظامی خود که خیاط مخصوصش «پییر گاردن» در لندن آماده کرده بود، مغرور و با ابهت این مراسم را نظارهگر باشد. لباس آنقدر در بدن انور خودنمایی میکرد که حتی برخلاف همیشه، سادات علیرغم توصیه جهان، همسرش حاضر نشد جلیقه ضد گلوله بپوشد مبادا تاثیری در زیبا دیدن او در آن لباس داشته باشد.
میهمانان خارجی و سران مهم کشور و نیز همسرش، انور سادات را در جایگاه ویژه همراهی میکردند. آن روز تنها برای رییسجمهور مصر روز خاصی به حساب نمیآمد. فرد دیگری بود که به همراه دوستانش قرار بود رژه ۶ اکتبر سال ۱۹۸۱ را برای همیشه در ذهن تاریخ مصر جاودان کند.
انور سادات علاوه بر استبداد و ظلم به مردم کشورش به معاهده ننگینی تن داده بود که طی آن صلح بین اسراییل و مصر برقرار شده بود. آن هم در یک فضای تحقیرآمیز که حتی مناخیم بگین نخستوزیر وقت رژیم اشغالی حاضر نمیشد با او دست بدهد. دیدن این تصاویر حقارت بار برای ملت مصر که دوران با شکوه جمال عبدالناصر را تجربه کرده بودند داغ بزرگی بود.
تا اینکه یکی از همین جوانان در ۲۷ سالگی تصمیم گرفت، شرف را به خون جوانان مصری برگرداند. باید کسی پیدا میشد تا این فرعون سرکش مصر را که برای مردمش شیر بود و مقابل بیگانگان سر فرو میآورد، سر جایش بنشاند.
ستوان خالد بن احمد شوقی اسلامبولی از وابستگان به اخوانالمسلمین، همراه تعدادی از دوستانش تصمیم گرفت، وجود چنین لکه ننگینی را از سرزمینش پاک کند. همه چیز حساب شده بود و آنها توانسته بودند همه موانع امنیتی را با موفقیت پشت سر بگذارند.
ساعت از ۱۲ ظهر گذشته بود که رژه آغاز شد. همه چیز داشت طبق برنامه پیش میرفت و تقریبا نیمی از مراسم طی شده بود. نوبت رسید به کامیونی که یک تفنگ ۱۳۰ میلیمتری ضد تانک روسی را حمل میکرد و باید از مقابل جایگاه رییسجمهور میگذشت. اما ماشین ایستاد. برخی گمان کردند، شاید خراب شده و به مسیر خود ادامه دادند.
سادات که با دقت صحنه را مشاهده میکرد لحظاتی بعد خود را در مواجهه با سه مردی دید که با اسلحه به سمت او میآیند. جهان سادات، همسرش در کتاب خاطرات خود این لحظه را روایت میکند: «در زمان رژه ارتش ناگهان یک کامیون از صف رسته خودروهای توپخانه خارج شده، خود را به جلوی جایگاه مقامات رسانده و سه مرد مسلسل به دست به سوی جایگاه میدوند، در همان لحظه صدای انفجار یک نارنجک را میشنوم که در صدای غرش جتهای بالای سرمان گم میشود. دود در هوا میپیچد، بلافاصله به انور نگاه میکنم که حالا دیگر ایستاده است و به نظر میرسد خطاب به محافظانش میگوید بروید جلویشان را بگیرید؛ این آخرین تصویری است که از شوهرم در ذهن دارم».
«حسین عبّاس محمّد» یکی دیگر از همراهان خالد، شروع کرد به تیراندازی، با گلولههای او بود که دیکتاتور مصری در لباس فاخرش آخرین دقایق حیاط خود را خونین سپری میکرد. خالد تمام تلاش خود را میکرد فرعون مصر زنده بیرون نرود. این تصاویر آنقدر همه حضار را بهت زده کرده بود که حتی گارد حفاظت با تجهیزاتی که بیست میلیون دلار برایش هزینه شده بود نتوانست در این لحظات شوک آورد قدم از قدم بردارد. دقایقی بعد هلی کوپتری پیکر سادات را به بیمارستان منتقل کرد. در نهایت آن جوانان به خواسته خود رسیدند.
طولی نکشید افرادی که در این واقعه دست داشتند، دستگیر شدند و در میان آنها ۵ نفر به اعدام محکوم شده و با قفسهای آهنین به دادگاه آورده شدند. خالد به محض ورود به دادگاه فریاد میزد: «انا خالد الاسلامبولی، انا قاتل السادات، انا قاتل الفرعون، انا قاتل الطاغوت، فی سبیل الله قمنا...»
سرانجام در همین دادگاه بود که حکم اعدام آنها تایید شد و در ۱۵ اپریل سال ۱۹۸۲ مصادف با ۲۶ فروردین سال ۶۱، این جوانان مصری اعدام شدند در حالی که پیکر هیچ کدام به خانوادههایشان تحویل داده نشد و گمنام در گورستانی به خاک سپرده شدند.
در بخشی از وصیت نامه شهید خالد بن احمد شوقی اسلامبولی آمده است: «ما با هم تصمیم گرفتیم که فرعون مصر را به قتل برسانیم تا شاید خداوند به خاطر این کار، ما را از ننگ دوستی با صهیونیستها که دامن ما را گرفته و فساد روحی و اخلاقی سادات و همسرش را در جامعه علنی ساخته است، نجات بخشد. اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمّدا رسول الله»
جمهوری اسلامی ایران به پاس مقام این جوان مصری، نام یکی از خیابانهای خود را به نام او تغییر داده است.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ر. ک: محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص 161 - 160