علی بن موسی (رضا)
علی بن موسی رضا، معروف به امام رضا (علیهالسلام) (۱۴۸ – ۲۰۳ ق) هشتمین امام شیعه اثناعشری است. امامت امام رضا (علیهالسلام) در طول مدت ۲۰ سال امامت، با خلافت هارون الرشید (۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال) و مأمون (۵ سال) همزمان شد. در روایتی از امام جواد (علیهالسلام) آمده است که لقب رضا از سوی خداوند به پدرش داده شده است. او به عالم آل محمد نیز شهرت دارد. امام رضا توسط مأمون عباسی به اجبار به خراسان آورده و به اکراه، ولیعهد مامون شد. حدیث سلسلة الذهب که در نیشابور از ایشان نقل شده معروف است. مأمون میان وی و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب جلسات مناظره تشکیل میداد که سبب شد همگی به برتری و دانش او اقرار کنند. آن حضرت در طوس به دست مأمون به شهادت رسید. حرم او در مشهد زیارتگاه مسلمانان است.
نام | علی بن موسی بن جعفر |
---|---|
القاب و سایر نامها | امام رضا (علیهاسلام)، عالم آل محمد، ثامن الحجج |
زاده | سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ق هجری شهر مدینه |
شهادت | سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ هجری شهر طوس |
استادان | پدرشان امام موسی کاظم (علیهاسلام) |
شاگردان | یونس بن عبدالرحمن
موفق (خادم امام رضا) علی بن مهزیار اهوازی صفوان بن یحیی محمد بن سنان علی بن اسماعیل میثمی زکریا بن آدم ریان بن صلت دعبل بن علی |
دین و مذهب | اسلام، تشیع |
فعالیتها |
لقب و کنیه
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد (علیهاسلام) آمده است که این لقب از سوی خداوند به پدرش داده شده است[۱]. ولی برخی منابع گفتهاند مأمون لقب رضا را به او داد[۲]. صابر، صدیق، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است[۳]. در برخی روایات او عالم آل محمد نامیده شده است[۴]. نقل شده است که امام کاظم (علیهاسلام) به فرزندانش میگفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است»[۵]. همچنین امام جواد (علیهاسلام) در زیارت امام رضا (علیهالسلام) او را امام رئوف خطاب کرده است[۶] لقب امام رئوف در بین شیعیان شهرت بسیار دارد[۷].
زندگینامه
زادروزش را پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذیالقعده، یا ذیالحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ ق نقل کردهاند[۸] کلینی[۹] و بیشتر علما و مورخین[۱۰] سال تولدش را ۱۴۸ ق نقل کردهاند. مادر امام رضا (علیهالسلام) کنیزی از اهالی نوبه بوده است[۱۱] که با نامهای مختلفی از او یاد شده است. گفته شده است هنگامی که امام کاظم (علیهاسلام) او را خریداری کرد، نام تُکتَم را برای وی برگزید[۱۲] و وقتی امام رضا (علیهالسلام) را به دنیا آورد، امام کاظم (علیهاسلام) او را طاهره نامید[۱۳]. شیخ صدوق گفته است که عدهای نام مادر امام رضا (علیهالسلام) را سَکَن نوبیه روایت کردهاند. همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیهاش ام البنین بوده است[۱۴]. در روایتی آمده که مادر امام رضا (علیهالسلام) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم (علیهاسلام) وی را خریداری و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا (علیهالسلام) او را طاهره نامید[۱۵].
همسران و فرزندان
همسر امام رضا سَبیکه نام داشت[۱۶] که گفته شده از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر(ص)، بوده است.[۱۷] در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا (علیهالسلام) ذکر شده است: مأمون به امام رضا (علیهالسلام) پیشنهاد داد که با دخترش «ام حبیب» یا «ام حبیبه» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت.[۱۸] طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲ق یاد میکند.[۱۹] گفتهاند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا (علیهالسلام) و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامههایش بوده است.[۲۰] سیوطی نیز، از ازدواج دختر مأمون با امام رضا (علیهالسلام) یاد میکند؛ ولی اسم آن دختر را ذکر نمیکند.[۲۱].
درباره تعداد و اسامی فرزندان امام رضا اختلاف است. شیخ مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.[۲۲] ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند.[۲۳] برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.[۲۴]برخی، فرزندان ایشان را پنج پسر و یک دختر نوشتهاند، به نامهای محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.[۲۵] سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نامهای محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد میکند.[۲۶] گفته شده فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین دفن شده است و گفته میشود که امامزاده حسین کنونی قزوین همان است. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.[۲۷]
امام رضا (علیهالسلام) پس از شهادت پدرش موسی بن جعفر (کاظم)(علیهاسلام) در سال ۱۸۳ق امامت را عهدهدار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳ - ۲۰۳ ق) بود که با خلافت هارون الرشید (۱۰ سال)، امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.[۲۸].
راویانی همچون داود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم قابوسی، حسین بن مختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان، احادیثی از موسی بن جعفر(علیهاسلام) درباره امامت امام رضا (علیهالسلام) نقل کردهاند. [۲۹].
همچنین مقبولیت امام رضا (علیهالسلام) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی را، ثابت کننده امامت او میدانند. هرچند که وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(علیهاسلام) بسیار پیچیده بود؛ اما بیشتر اصحاب امام کاظم (علیهاسلام) جانشینی امام رضا (علیهالسلام) را پذیرفتند.[۳۰].
گرایش شیعیان
پس از شهادت امام کاظم (علیهاسلام)، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام (علیهاسلام) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (علیهاسلام) را هم شامل میشد، به نام قطعیه مشهور شدند؛[۳۱] ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم (علیهاسلام) از پذیرفتن امامت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر (علیهاسلام) توقف کردند که به همین جهت واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند.[۳۲] واقفیه معتقد بودند که امام کاظم (علیهاسلام)، مهدی موعود است که در غیبت به سر میبرد و بازخواهد گشت.[۳۳]
جایگاه امام در مدینه
امام رضا (علیهالسلام) تا پیش از سفر به خراسان در مدینه زندگی میکرد و از جایگاه ویژهای در میان مردم برخوردار بود. خود امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایتعهدی داشت، در توصیف این دوره گفته است:
همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و وقتی سوار بر مرکب خود، از کوچههای مدینه عبور میکردم، کسی عزیرتر از من نبود.[۳۴] در مورد جایگاه علمی امام در مدینه نیز از خود ایشان نقل شده است:
من در مسجد پیامبر مینشستم و دانشمندانی که در مدینه بودند، هرگاه در مسئلهای درمیماندند، همگی به من ارجاع میدادند و مسائلشان را نزد من میفرستادند و من به آنها پاسخ میدادم.[۳۵]
سفر به خراسان
هجرت امام رضا (علیهالسلام) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰ [۳۶] یا ۲۰۱ قمری[۳۷] بود. به گزارش یعقوبی مأمون، امام رضا را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابیضحاک خویشاوند فضل بن سهل بود. حضرت را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[۳۸] به عقیده برخی مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره، خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۳۹]
مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۴۰] به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (علیهالسلام) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آنها را در خانهای و امام رضا را در خانهای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.[۴۱]
حدیث سلسلة الذهب
اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا ...خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](علیهاسلام) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.[۴۲]. اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا (علیهالسلام) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان عرض کردند: ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود:
شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبیطالب که فرمود شنیدم از رسول خدا که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.[۴۳] بیان این حدیث را در نیشابور یکی از مهمترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا (علیهالسلام) میدانند.[۴۴]
ولایتعهدی
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمیتـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»[۴۵] محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.[۴۶]سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (علیهالسلام) نداشت. وی مباحث گستردهای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی میکند.[۴۷] پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر. ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام (علیهاسلام) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۴۸]
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه[۴۹]، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (علیهالسلام) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۵۰]
مناظرات
مأمون پس از آوردن امام رضا (علیهالسلام) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.[۵۱]برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:[۵۲]
مناظره امام رضا در باب توحید احتجاج در باب امامت مناظره امام رضا با سلیمان مروزی مناظره امام رضا با ابوقرة مناظره امام رضا با جاثلیق مناظره امام رضا با رأس الجالوت مناظره امام رضا با عالم زرتشتی مناظره امام رضا (علیهالسلام) با عمران صابی مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهلبیت علیهمالسلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد.[۵۳] صدوق دراینباره میگوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید.[۵۴]
این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیهالسلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی میشوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.[۵۵]
نماز عید
پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا (علیهالسلام) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالیکه تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمولِ اینگونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت.
گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.[۵۶]
شهادت
شهادت علیبنموسی (علیهاسلام) را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادیالاولی، یا ۲۳ ذیالقعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند.[۵۷]کلینی، وفات او را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر میکند.[۵۸] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت امام رضا، ۲۰۳ق. بوده است.[۵۹]طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.[۶۰]
در تعداد سالهای زندگی علی بنموسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.[۶۱] طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است.
همچنین نقل قولهای متفاوتی در چگونگی شهادت امام رضا (علیهالسلام) ذکر شده است:
در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا (علیهالسلام) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.[۶۲] چون به طوس رسیدند، امام رضا (علیهالسلام) در قریهای که به آن نوقان گفته میشود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بیتابی نشان داد. یعقوبی در ادامه مینویسد: «خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده میرفت و میگفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او میآوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت».[۶۳] شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا (علیهالسلام) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا (علیهالسلام) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۶۴] شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۶۵] سید جعفر مرتضی عاملی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا (علیهالسلام) ذکر میکند.[۶۶] ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «علی بن موسی الرضا» مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود.[۶۷] در مورد علت قتل امام رضا (علیهالسلام) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،[۶۸] استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عید مأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سختتر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مبادا اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.[۶۹] امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب میداد که ناراحتش میکرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت میشد، هرچند آشکار نمیکرد.[۷۰] چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامیاش خوشحالی میکرد، امام رضا (علیهالسلام) به او گفت: «ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد(ص) و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کردهای و...»[۷۱]
مرقد و حرم
پس از شهادت امام رضا (علیهالسلام)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.[۷۲] امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.[۷۳]
سیرۀ رضوی
سیرۀ عبادی
در سیره عملی امام رضا (علیهالسلام) آمده است که آن حضرت در مناظرات علمی که بزرگان ادیان و فرق در آن حضور داشتند، به مجرد شنیدن صدای اذان، جلسه را ترک میکرد و در پاسخ به درخواست حاضران برای ادامه بحث علمی، فرمود: نماز میگزاریم و بازمیگردیم.[۷۴] گزارشهایی از عبادتهای شبانه و شب زندهداری ایشان نقل شده است.[۷۵] هنگامی که امام رضا (علیهالسلام) پیراهن خود را به دعبل خزاعی هدیه داد به او فرمود: از این پیراهن محافظت کن که من با آن، هزار شب، در هر شب هزار رکعت نماز خواندهام و با آن هزار بار قرآن را ختم کردهام.[۷۶] سجدههای طولانی آن حضرت نیز گزارش شده است.[۷۷]
سیرۀ اخلاقی
نمونههای فراوانی از برخورد نیک امام در معاشرت با دیگران نقل شده است. رفتار محبتآمیز و همسفره شدن امام با بردگان و زیردستان حتی پس از ولیعهدی[۷۸] نمونهای از این گزارشها است. ابن شهرآشوب نقل کرده است که روزی امام به حمام رفت و یکی از حاضران که امام را نمیشناخت از ایشان خواست دلاکی او را انجام دهد. امام پذیرفت و شروع به دلاکی کرد. دیگران با مشاهده این ماجرا امام را به آن مرد معرفی کردند و وقتی آن مرد شرمسار شد و عذرخواهی کرد، امام او را آرام کرد و به دلاکی ادامه داد.[۷۹]
سیرۀ تربیتی
در سیره رضوی بر نقش خانواده در تربیت فرزند تاکید شده و مواردی همچون لزوم ازدواج با همسر صالح،[۸۰] اهتمام به ایام بارداری،[۸۱] نامگذاری نیک،[۸۲] و تکریم کودک[۸۳] گوشزد شده است. در مورد اهتمام امام رضا(علیهالسلام) به انس گرفتن با نزدیکان نیز نقل شده است که هرگاه امام فراغتی پیدا میکرد، نزدیکان و اطرافیانش از کوچک و بزرگ را جمع میکرد و به گفتگو با آنان میپرداخت.[۸۴]
سیرۀ علمی
امام رضا(علیهالسلام) وقتی در مدینه حضور داشت در روضه نبوی مینشست و دانشمندانی که از پاسخ سؤالات درمیماندند، از امام یاری میخواستند.[۸۵] پس از حضور در مرو نیز از رهگذر مناظراتی که برپا میشد، به بسیاری از شبهات و سؤالات پاسخ میگفت. افزون بر آن امام در منزل خود و در مسجد مرو حوزه علمی تشکیل داد ولی وقتی مجلس درس امام بالا گرفت مامون دستور تعطیلی آن را صادر کرد و امام او را نفرین کرد.[۸۶]
طب الرضا
اهتمام به تندرستی و طب در روایات امام رضا (علیهالسلام) نمود روشنی دارد. در این روایات ضمن تبیین برخی مفاهیم مرتبط با این زمینه، به امر پیشگیری، تغذیه صحیح، بهداشت فردی و درمان نیز پرداخته شده است. کتاب طب الرضا معروف به رساله ذهبیه منسوب به امام رضا (علیهالسلام) است و دربردارنده توصیههایی در این زمینه است.
تقیه نکردن در بحث امامت
دوره امامت امام رضا (علیهالسلام) تا حدی تقیه را برنمیتافت؛ زیرا وقایع مربوط به پیدایش جریان واقفیه، جامعه امامیه را با خطری جدی روبرو ساخته بود. بهعلاوه برخی بازماندگان فرقه فطحیه نیز در زمان امام رضا (علیهالسلام) فعال بودند. با توجه به این شرایط، امام تا حدی از سیاست تقیه فاصله گرفت و با صراحت بیشتری به تبیین ابعاد امامت پرداخت. برای نمونه بحث مفترض الطاعه بودن امام، از زمان امام صادق (علیهاسلام) در محافل دینی و کلامی مطرح شده بود ولی امامان در این مسئله با تقیه برخورد میکردند. امام رضا بدون آنکه به تعبیر روایات «ترسی از طغیانگر به خود راه دهد» خود را امام مفترض الطاعه معرفی مینمود.[۸۷][۸۸] در عین حال امام از شیعیان میخواست که «از خدا تقوا پیشه کنید و سخن ما را برای همگان پخش نکنید.»[۸۹]
همچنین امام در پاسخ نامه مأمون که از ایشان خواسته بود درباره محض اسلام برای او بنویسد، پس از اشاره به توحید و نبوت پیامبر اسلام، امامت و جانشینی امام علی (علیهاسلام) و یازده امام پس از وی را مطرح میکند و عبارت «القائم بامر المسلمین: کسی که امور مسلمانان را بر عهده دارد» را در مورد امام به کار میبرد.[۹۰].
آثار منسوب
برخی از نویسندگان، از امام رضا (علیهالسلام) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کردهاند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کردهاند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب «الفقه الرضوی» است که محققین از علماء، نپذیرفتهاند که این کتاب نوشته امام رضا (علیهالسلام) باشد.[۹۱] اثر دیگری که به امام رضا (علیهالسلام) نسبت داده شده است، «رساله ذهبیه» در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور میدهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیدهاند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشتهاند.[۹۲]
از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا (علیهالسلام) «صحیفة الرضا» در فقه است که انتساب آن به ایشان ثابت نشده است.[۹۳] کتاب دیگری که به امام رضا (علیهالسلام) نسبت داده شده است، کتاب «محض الاسلام و شرایع الدین» است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.[۹۴]
اصحاب
برخی از نویسندگان، ۳۶۷ نفر را در زمره اصحاب و راویان حدیث امام رضا (علیهالسلام) ذکر میکنند.[۹۵]برخی از اصحاب حضرت عبارتند از:
یونس بن عبدالرحمن موفق (خادم امام رضا) علی بن مهزیار اهوازی صفوان بن یحیی محمد بن سنان علی بن اسماعیل میثمی زکریا بن آدم ریان بن صلت دعبل بن علی
جایگاهش نزد اهلسنت
برخی بزرگان اهلسنت در سخنانی نسب، علم، فضل امام رضا (علیهالسلام) را ستود[۹۶] و به زیارت حرم امام رضا (علیهالسلام) میرفتهاند. ابن حِبّان، محدث اهلسنت در قرن سوم و چهارم هجری، گفته است که به زیارت قبر علی بن موسی در مشهد میرفته و با توسل به آن حضرت برخی مشکلاتش برطرف شده است. ع[۹۷] همچنین ابن حجر عسقلانی نقل کرده که ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، فقیه، مفسر و محدث اهلسنت در قرن سوم و چهارم هجری، و ابوعلی ثقفی به همراه دیگرانی از اهلسنت به زیارت قبر امام رضا (علیهالسلام) رفتهاند. راوی این حکایت (که خودش آن را برای ابن حجر نقل کرده است) گفته است: «ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.»[۹۸] ابن نجار از جایگاه امام در علم و دین سخن به میان آورده و گفته است: «وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در مسجدالنبی فتوا میداد.»[۹۹].
پانویس
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۳.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۶ و ۳۶۷؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص ۵۴۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۴۹، ص۱۰۰.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۵۵.
- ↑ «چرا امام رضا را رئوف مینامند؟ توضیحات آیتالله شبیری زنجانی»
- ↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶
- ↑ نگاه کنید به: مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۴۷؛ عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۸
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۰
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۵
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۴
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷ق، ج۱، ص ۱5.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص ۱6.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص41
- ↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۹۱
- ↑ کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۴۹۲.
- ↑ یافعی، مرآة الجنان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۴۹
- ↑ القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۴۰۸
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۲۲۶
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.
- ↑ ر. ک: فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴
- ↑ ر. ک: قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۲۵-۱۷۲۶
- ↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴
- ↑ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، منشورات الشریف الرضی، ص۱۲۳
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱-۴۲
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص ۲۴۸.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۷
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص۷۹
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص81
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص81و82
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۱۵۱
- ↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴
- ↑ عرفانمنش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیهالسلام از مدینه تا مرو، ص۱۸
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴
- ↑ جعفریان، اطلس شیعه، ۱۳۸۷، ص۹۵
- ↑ ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹
- ↑ صدوق، معانی الاخبار،۱۴۰۳ق، ص۳۷۱
- ↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۲۹
- ↑ رک: درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا (علیهالسلام) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱
- ↑ رک: عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا (علیهالسلام)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶
- ↑ لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش میپوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است. (دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، صص۴۴۰-۴۳۹)
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲
- ↑ ر. ک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶ به بعد
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲ به نقل از صدوق در عیون اخبار الرضا، اعلمی، ج۱، ص۱۵۲
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲-۴۴۳؛ نیز نگاه کنید به: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۳-۴۴۴
- ↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶
- ↑ عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۹
- ↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱
- ↑ ر. ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۹
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴71
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۰
- ↑ ر. ک: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵
- ↑ ر. ک: عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۲-۲۱۲
- ↑ ابن حبان، الثقات، ۱۴۰۲ق، ج۸، ص۴۵۶-۴۵۷؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۶۰
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۳
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴4
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۴-۴۴۵
- ↑ عطاردی، مسند الامام الرضا، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۴-۸۵
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱
- ↑ دخیل، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۷۶-۷۷
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۷۲
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱84
- ↑ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۵۹
- ↑ صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷
- ↑ صدوق، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، نشر علامه، ج۴، ص۳۶۲
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۲۷
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۲۳
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۹
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۱۷۰
- ↑ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲
- ↑ برای نمونه در پاسخ علی بن ابی حمزه بطائنی (از سران واقفیه) که از ایشان پرسید: آیا تو امام مفترض الطاعه هستی؟ فرمود: آری (کشی، ۱۳۴۸، ص۴۶۳) و در پاسخ فرد دیگری که همین سؤال را پرسید و سپس گفت: آیا مانند اطاعت از علی بن ابیطالب؟ نیز پاسخ آری داد. (کلینی، (۱۳۶۳ش)، ج۱، ص۱۸۷)
- ↑ پاکتچی، ابعاد شخصیت و زندگی حضرت امام رضا، ۱۳۹۲ش، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۷
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۲۴
- ↑ صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۲۲
- ↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۸۷
- ↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۱-۱۹۶
- ↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۶
- ↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۷-۱۹۸
- ↑ هر. ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق
- ↑ سقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۹؛ یافعی، مرآة الجنان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰
- ↑ ابن حبان، الثقات، ۱۴۰۲ق، ج۸، ص۴۵۷
- ↑ عسقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص ۳۸۸.