اهل حق

نسخهٔ تاریخ ‏۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۰۵ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اهل حق یا فرقه علی‌اللّهی، شاخه‌ای از غُلاة‌ شیعه هستند. مشهور است که این فرقه، امام علی ‌(علیه‌السّلام) را خدا می‌دانند و می‌گویند ما آن حضرت را مظهر حق می‌دانیم، زیرا که او مظهر تجلی تامّ و تمام حق است. این فرقه بر همین اساس خود را اهل حق می‌نامند.

اهل‌حق
ناماهل‌حق
عقیدهغلاة علی‌اللّهی

پیشینه

نعمت‌الله جیحون‌آبادی که از سران اهل حق است، پیشینه این فرقه را به زمان حضرت علی (علیه‌السّلام) پیوند می‌زند. به اعتقاد وی، اهل‌حق پیرو شخصی به نام نصیر هستند که غلام حضرت علی ‌(علیه‌السّلام) بوده است.[۱] البته در منابع معتبر شیعه، شخصی به نام نصیر با عنوان غلام حضرت علی ‌(علیه‌السّلام) معرفی نشده است، بلکه ابن حجر عسقلانی نصیر را یکی از غلامان معاویه بر شمرده است[۲]. با این حال یکی از عالمان شیعه به نام حسن بن علی طبری ضمن اشاره به فرقه نصیریه، آنان را پیرو نصیر غلام حضرت علی ‌(علیه‌السّلام) دانسته و یکی از روستاهای بصره را به عنوان محل زندگی وی معرفی کرده است. وی علت این عقیده را عدم تحمل نصیر نسبت به یکی از معجزات حضرت علی ‌(علیه‌السّلام) دانسته است.[۳]. در نقلی دیگر آمده است که فرقه نصیریه منسوب به شخصی به نام نصیر است که در زمان امام علی (علیه‌السّلام) قائل به الوهیت ایشان شدند و حضرت از آنها خواست تا توبه کنند اما آنها از پذیرش توبه استنکاف کردند و به دست حضرت نابود شدند. در این بین نصیر از مهلکه گریخت و این فرقه را تاسیس کرد[۴]. نظیر این داستان، حکایت عبدالله بن سبا است که معتقد شد علی ‌(علیه‌السّلام) خدا است و حضرت دستور داد تا او را به قتل برسانند، اما با وساطت ابن‌عباس از کشته شدن نجات پیدا کرد و به بصره تبعید شد. او بعد از شهادت حضرت علی ‌(علیه‌السّلام)، افکار باطل خود را ترویج کرد[۵][۶][۷]. البته احتمال دارد که مراد از نصیر شخصی به نام محمد بن نصیر نمیری باشد که از غالیان زمان امام هادی (علیه‌السّلام) و امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) بوده است و بر همین مبنا برخی از نویسندگان معتقدند که نصیریه پیرو محمد بن نصیر نمیری‌اند که وی افکار غالیانه داشته و اعمالش متناسب با عقاید فرقه اهل بود[۸].

اساس مذهب اهل حق

اساس مذهب اهل حق، کوشش برای «وصول‏» به حق و خداوند می‌‏باشد و در این راه نخست باید مرحله «شریعت‏» آداب و مراسم ظاهری دین را انجام دهند و در مرحله «طریقت‏» رسوم عرفانی را درک کنند و در مرحله معرفت، ‏ شناخت‏ خداوند را طی کنند و در مرحله «حقیقت‏» وصول به خداوند را تجربه کنند[۹].

آداب و رسوم

از نشانه‌های خاص اهل حق کوتاه نکردن موی «شارب» است، یعنی سبیل خود را کوتاه نمی‌کنند تا بلند شود به حدی که لب بالا را بپوشاند. آنان «شارب» را معرف مسلک حقیقت می‏‌دانند و معتقدند که شاه ولایت علی (علیه‌السّلام) نیز شارب خود را نمی‌‏زده است. از این جهت زدن شارب را گناهی بزرگ می‏‌دانند[۱۰].

دامنه جغرافیایی

مرکز اصلی طوایف اهل حق تا قرن هفتم هجری در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربی کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قل خانی و اکثر طوایف سنجابی و شاخه‌‏هایی از طایفه کلهر و زنگنه و ایلات عثمانه‏ وند و جلال‌وند که در شهرهای غربی ایران از جمله قصر شیرین، سر پل ذهاب، کرند، صحنه و هلیلان ساکن‌اند، از اهل حق‌اند. علاوه، گروهی در لرستان و در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سک‌وند زندگی می‌کنند و گروهی در آذربایجان و تبریز به خصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچی در نزدیکی تبریز، مراغه هستند و بخشی در حوالی قزوین و تهران مثل بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین سکونت دارند و عده دیگر در شمال و در منطقه کلاردشت مازندران بسر می‌برند. با این حال اهل حق در مناطق فارس و خراسان یافت می‏‌شوند. اما در بیرون از مرزهای ایران گروه فراوانی از اهل حق، در شهرهای‏ سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحی کردنشین ترکیه و نیز قفقاز و آذربایجان شوروی و سوریه حضور دارند. پیروان اهل حق، غالبا چادرنشین و ده‏ نشین‏‌اند[۱۱].

اعتقادات

اساس مذهب اهل حق بر اقوال غلاة شیعه و اسماعیلیه و فرقه امامیه اثنی ‏عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند دراویش، دارای حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقداری از عقاید خود را از اساطیر عوام فراگرفته‏‌اند. این سخن که می‌گویند خداوند در ازل در «درّی» پنهان بود، برگرفته از عقاید مانوی است. اهل حق عقیده «تناسخ» توسط اسماعیلیان و آنها از هندیان گرفته‌‏اند و تحت تاثیر دین زرتشتی، عالم را به دو قسمت «الهی» و «اهریمنی» تقسیم می‌کنند و کشتن خروس را از عادات یهود گرفته‌اند. به عقیده این جماعت، اساس مذهب‌شان حقیقتی است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّی که خداوند به پیامبران گفته و آن سر «نبوت» است که از آدم ابوالبشر آغاز شده است و به حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) که خاتم پیامبران است ختم می‌شود. از آن‌پس، این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) به علی (علیه‌السّلام) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که مهدی موعود (صلّی‌الله علیه وآله) باشد، امتداد دارد. پس از غیبت امام دوازدهم، این سر به پیروان و اقطاب ایشان که یکی پس از دیگری می‏ آیند، گفته می‌‏شود. مذهب ایشان مجموعه‌‏ای است از آراء و عقایدی که تحت تأثیر افکار اسلامی، زردشتی، یهودی، مسیحی، مهرپرستی، مانوی، هندی و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهای دینی اهل حق، اجرای سه بوخت یا سه اصل اخلاقی زرتشتی، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» می‌باشد، از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» یعنی حلول روح از قالبی به قالب دیگر در مذهب اهل حق، سنگ بنای عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. به عقیده ایشان، در تن هر کسی ذره‏ ای از ذرات الهی موجود است و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش می‌‏باشد و آن را گردش مظهر به مظهر می‌نامند. در‌این‌باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی‌اند و می‌‏گویند هر بار خداوند با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدن‌های خاکی «حلول» می‏ نماید. این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است که آن را به فارسی جامه و به ترکی «دون» می‌گویند و همان است که در فلسفه برهمایی هندوئی «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درّی می‏ زیست و سپس برای نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصی به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت علی (علیه‎السلام) ظاهر گشت.»

در کتب مذهبی ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید و باکی از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمی، شبیه به پنهان شدن مرغابی زیر آب است. یعنی در جایی پنهان می‏ شود و در جای دیگر سر بر می‏‌دارد. منظور از این «تناسخ» و جا به جا شدن و از بدنی به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمی از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‌ ای ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک می‌گویند، در ابدان دیگران تجسم می‏ پذیرد. همان طور که خداوند در هفت صورت تجلی می‌‏کند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلی می‌نمایند. چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ‏ای به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشته‏‌ای به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنی سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن و در پیش پیر، دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است. هر کودکی اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد. از اصول سرسپردن، شکستن یک عدد جوز هندی است و برای شکستن جوز، تشریفات خاصی در «جمخانه» برگزار می‌‏شود. نذر و نیاز از واجبات مذهب اهل حق است که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جای آورده شود. مراسم دیگر، قربانی کردن است که در اصطلاح خود آن را کردار می‌خوانند. قربانی باید از حیوانات نر مانند گاو نر یا گوسفند یا خروس باشد که آنها را برای این امر پرورش داده باشند. اهل حق به گرفتن روزه سخت پای بندند، ولی روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نمی‌کند و فصل آن زمستان است و پس از آن عید می‌گیرند. دشمنان ایشان برای تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغ ‏کشان) و خروس‌کشان خوانند[۱۲].

منابع اهل حق

اهل حق دارای کتاب‌های مذهبی هستند. یکی از کتاب‌های مذهبی ایشان «فرقان الاخبار» است که به نثر نوشته شده و مولف آن، حاج نعمت الله جیحون‌آبادی متخلص به مجرم است. وی پسر میرزا بهرام مکری بود که در سال 1288 هجری قمری در دیه جیحون ‏آباد واقع در بخش دینور از ناحیه کرمانشاهان زاده شد و پس از سیر و سلوک، در 1338 هجری قمری در جیحون ‏آباد در گذشت. حاج نعمت‌الله جیحون‏‌آبادی کتابی دیگر به نام «شاهنامه حقیقت» دارد که در اسرار مذهب اهل حق، به زبان شعر سخن گفته است. یکی دیگر از کتاب‌های اهل حق، کتاب «سرانجام» است. این کتاب را کلام خزانه نیز می‌گویند که هنگام نیاز با آهنگ خاصی همراه با طنبور خوانده می‌‏شود. این کلام‌ها به گویش کردی گورانی است[۱۳].

پانویس

  1. محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، چاپ اول، سال ۱۳۸۴ شمسی، ص۳۲.
  2. عسقلانی ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، سال ۱۴۱۵ه ق، ج۶، ص۳۹۸.
  3. طبری حسن بن علی، اسرار الامامه، ص۲۵۰.
  4. سمعانی عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدر آباد، مجلس دائر المعارف العثمانیه، ۱۹۶۲م، چاپ اول، ج۵، ص۴۹۸.
  5. نوبختی ابی محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، نشر مکتبه الفقیه، ص۴۱.
  6. المعتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، نشر کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، سال ۱۴۰۴ هجری قمری، ج۵، ص۶.
  7. الحنفی ابن ابی العزّ، شرح العقیده الطحاویه، بیروت، نشر مکتب الاسلامی، چاپ چهارم، سال ۱۳۹۱ هجری قمری، ص۴۹۰.
  8. محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، سال ۱۳۸۴، ص۳۳.
  9. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 79 با ویرایش.
  10. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 79 با ویرایش
  11. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 79 با ویرایش و اصلاح گسترده عبارات
  12. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 79 با ویرایش.
  13. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 79 با ویرایش.