مالک اشتر
نام مالک اشتر
نام کامل مالک بن حارث نخعی معروف به مالک اَشتَر نَخَعی
لقب اشتر • کبش العراق
محل ولادت یمن
محل زندگی یمن • کوفه
نسب تیره نخع از قبیله مذحج
دین اسلام
مذهب شیعه
یار امام علی(ع)
فعالیت‌ها فرمانده جنگی • از مخالفان عثمان • والی منصوب مصر
وفات ۳۹ق • قلزم
علت فوت مسموم شدن به دستور معاویه
محل دفن مصر • شهر الخانکة (شمال شرقی قاهره)

مالک بن حارث نَخعی معروف به مالک اشتر در تاریخِ اسلام و تشیع، جایگاهی مهم و زندگی پر فراز و نشیبی دارد. مالک در دوره جاهلیت متولد گشت. او در سال های پایانی زندگی پیامبر(ص) اسلام آورد و در عهد خلافت راشدین به شام مهاجرت نمود.

مالک اشتر در فتوحات اسلامی عهد خلیفه اول و دوم، مخصوصا در از پای در آوردن هماوردان نقش مهمی داشت. او ظاهرا پس از نبرد قادسیه در کوفه اقامت گزید. مالک که از بزرگان یمانی کوفه محسوب می گردید، در دوره خلافت عثمان به مقابله با زیاده خواهی های حکام اموی برخاست و از حقوق جهادگران دفاع می نمود. او مردی بسیار قوی و از رهبران و بزرگان شیعه است و بسیار عالم و زاهد بود و با فقر زندگی می کرد، بر قوم خود ریاست داشت و با جماعت کوفی برای مطالبه حقوق خودشان به نزد خلیفه سوم (عثمان) رفت.

مالک مردم را برای بیعت با حضرت علی(ع) رهبری کرد. در جنگ جمل صفین و نهروان امام را همراهی کرد. رشادتها و جان فشانی های او در این جنگ ها در تاریخ ثبت است.

مالک اشتر کیست

مالک بن حارث اشتر نخعی، زبده ترین یار حضرت علی (ع) بود. وی از طایفه «نَخَع» و اهل یمن بود. ولادتش را چند سال قبل از بعثت پیامبر خدا (ص) نوشته اند. [۱] دوران نوجوانی او همراه با سال های نخست طلوع اسلام در حجاز بود. لیکن توفیق دیدار پیامبر را نداشت. در عین حال، جوانی مؤمن، با صلابت و استوار شناخته می شد که به آیین اسلام گرویده بود. یک بار در حضور پیامبر (ص) از او نام برده شد، حضرت فرمود: «او مؤمنی راستین است». [۲] این گواهی از زبان پیامبر خدا (ص)، شخصیت بارز او را نشان می دهد.

این که به او اَشتر می گویند، به دلیل ضربه ای بود که در جنگ یرموک به چشم او وارد شد [۳] و به همین سبب به مالک اشتر شهرت یافت.

آنان که درباره او سخن گفته اند، وی را مردی هوش مند، زیرک، شجاع، شاعر، سخنور، با ایمان، استوار و قاطع دانسته اند. همه این اوصاف، از او چهره ای محبوب پدید آورده بود.

ابن ابی الحدید درباره اش می نویسد: مالک اشتر، مردی جنگ جو و شجاع بود و جزو بزرگان و رؤسای شیعه و از دوست داران شدید امیرالمؤمنین و یاری دهندگان او بود. اگر انسان قسم بخورد که خداوند، میان عرب و عجم شجاع تر از او جز استادش امیرالمؤمنین نیافریده، من گمان نمی کنم که گناه کرده باشد. [۴]

تولد و اسلام

به اتفاق سیره‌نویسان، مالک اشتر در عصر جاهلیت متولد شد؛ ولی زمان دقیق آن مشخص نیست.

برخی از تراجم‌نگاران در شرح‌حال مالک اشتر آورده‌اند: «ادرک الجاهلیه؛ مالک عصر جاهلیت را درک کرد.» [۵] و برخی دیگر از منابع درباره او نوشته‌اند: «لم ادرک و کان رئیس قومه؛ او جاهلیت را درک نکرد بلکه آغاز زمان بعثت پیامبر(ص) را درک کرد و رئیس قوم خود بود.» [۶]

به هرحال، مالک اشتر پس از تولد در زادگاه در اواخر عصر رسول الله(ص) و زمان ماموریت امام علی(ع) در یمن، یعنی در سال دهم هجری، مسلمان شد. [۷]

براساس گزارشی، هنگام اقامت امام علی(ع) در یمن، برخی بزرگان نخع از جمله مالک اشتر، آن حضرت را در حوادث آن دوران همراهی کردند. [۸] باوجود مسلمان شدن مالک اشتر در عصر رسول الله(ص)، از او در شمار صحابه یاد نکرده‌اند، چون دقیقاً مشخص نیست که موفق به دیدار پیامبر شد یا نه؛ با توجه به این که هرکس اگر حتی یک بار پیامبر را ملاقات نموده باشد جزء صحابه محسوب می‌گردد. بر همین اساس از مالک در اکثر منابع با نام تابعی یاد شده است. [۹]

شهادت مالک

پس از پیکار بزرگ صفین، چون اوضاع مصر آشفته شد، امیرالمؤمنین(ع) او را به حکومت مصر منصوب کرد. اما وی در مسیر مصر در محلی به نام قلزم به دست مزدوران معاویه مسموم شد. ظاهراً این واقعه قبل از جنگ نهروان رخ داد، زیرا با بررسی منابع، نامی از مالک در نبرد با خوارج دیده نمی­‌شود. [۱۰]

امام علی(ع) پس از شهادت مالک نیز ضمن طلب رحمت و رضوان الهی برای او فرمود: «او برای ما مردی خیرخواه و بر دشمنان ما سخت‌گیر بود [۱۱] و برای من همان‌گونه بود که من برای رسول خدا بودم». [۱۲]


پانویس

  1. اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۴۱٫
  2. اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۴۱٫
  3. اشتر، یعنی کسی که پلک چشمش آویزان و افتاده باشد. چشم مالک اشتر در نبرد یرموک آسیب دید و پلک پایین یک چشمش آویزان بود
  4. علی اکبر ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب، ج ۲، ص ۸۵؛ به نقل از: شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ۹۸ و سفینه البحار، ج ۱، ص ۶۸۷٫
  5. تهذیب التهذیب، ج١، ص١١
  6. الاصابه، ج6، ص٢١٢
  7. الکامل فی التاریخ، ج٢، ص٣٠٠
  8. فتوح الشام، ج١، ص6٢
  9. الطبقات الکبری، ج٧، ص٢١٣
  10. الغارات، ثقفی،ج ۱، صص ۲۶۳-۲۶۴
  11. نهج البلاغه نامه ٣4
  12. شرح نهج البلاغه، ج١5، ص٩٧؛ الغدیر، ج٩، ص4٠