مغول
نام مغول
به مغولی [Монгол
نژاد زرد
سرزمین مغولستان
دین و مذهب بودایی تبتی • شمنیسم • مسلمانان سنی مذهب • مسیحی
زبان مغولی
خاستگاه تایگا • جنگل‌های سیبری

مُغول قومی از نژاد زرد است که سرزمین مادری آنان مغولستان می‌باشد. جمعیت کنونی مغول‌ها حدود ۱۰ میلیون تن است که بیشتر در مغولستان (۲٫۷ میلیون)، چین (۵٫۸ میلیون) و روسیه (۱ میلیون) زندگی می‌کنند. البته به دلیل جنگاوری و مهاجرت‌های آنان در سده‌های پیش، ردپای آنان به نقاط مختلف آسیا و حتی شرق اروپا (به‌ویژه قفقاز شمالی) هم کشیده شده‌است. بیشتر مغولان پیرو آیین‌های بودایی تبتی و شمنیسم هستند و عدهٔ کمی از آنها مسیحی و مسلمان سنی مذهب هستند و به زبان مغولی تکلم می‌کنند.

بنا به نظر هارولد لمب در کتاب زندگی‌نامهٔ چنگیزخان مغول، در سده‌های اخیر این اشتباه به وجود آمد که ترک‌ها نیز از نژاد مغول هستند. او معتقد است که چنین نیست و مغول‌ها و ترک‌ها دو قوم کاملاً متفاوت هستند. اما در مغولستان بسیاری از ترک‌ها و مغول‌ها در کنار هم می‌زیستند. بر طبق گفتهٔ کتاب زندگی‌نامهٔ چنگیزخان مغول نوشتهٔ هارولد لمب ترجمهٔ رشید یاسمی : «باید به یاد آورد که مغول‌ها در اصل از قوم تونگوزیا بود و تدریجاً با ایرانیان و ترکان آمیخته بودند. امروز این نژاد را اورال آلتایی می‌نامند و یونانیها همین چادرنشینان آسیای شرقی را اسکوچا می‌گفته‌اند» هارولد لمب در کتاب زندگی‌نامه چنگیزخان مغول مغول نامیدن تاتارها را اشتباه دانسته‌است.

شکل گیری امپراتوری مغول

امپراتوری مغول (1206 تا 1368 میلادی) زمانی بر سراسر پهنۀ آسیا، از دریای سیاه در شمال تا شبه‌جزیرۀ کُره در جنوب، فرمان می‌راند، قلمروی وسیع حاصلِ کشورگشایی‌هایی پی در پی که بنیان‌گذار این امپراتوری، چنگیز خان (فرمانروایی 1206 تا 1227 میلادی)، نخستین «خان بزرگ» مغول معروف به «فرمانروای جهان» آغازکنندۀ آنها بود.

چنگیز برای تشکیل این امپراتوری قبیله‌های بیابان‌گرد ساکن استِپ‌های آسیا را با هم متحد کرد و سپاهی عظیم و ویرانگر به‌وجود آورد که هستۀ مرکزی آن را سواره‌نظامی چالاک و سبُک با هماهنگی‌ای حیرت‌انگیز تشکیل می‌داد. سوارکاران و تیراندازان چربدست مغول در سراسر آسیا و اروپا حریف و همتایی نداشتند و از همین رو توانستند ارتش‌های ایران، روسیه، اروپای شرقی، چین، و بسیاری سرزمین‌های دیگر را یکی پس از دیگری شکست دهند.

پس از چنگیز فرمانروایی بین نوادگان او تقسیم شد و هر یک از آنان قسمتی از امپراتوری – چهار خان‌نشین یا خانات مغول – را در اختیار گرفت. اما قدرتمندترین خان‌نشین‌ مغول، سلسلۀ مغولیِ یوآن در چین (1271 تا 1368 میلادی)، مدت‌ها پس از مرگ چنگیز و به‌دست قوبیلای خان (فرمانروایی 1260 تا 1279 میلادی) بنا شد.

مغول‌ها پس از چند دهه فرمانروایی اندک‌اندک در فرهنگ یکجانشینیِ شهریِ همان سرزمین‌هایی که به دست خودشان تسخیر شده بود، جذب شدند. بسیاری از آنها از سنت دیرین اعتقاد به ارواح و شَمَن‌باوری به دین‌های بودایی تبتی یا اسلام تغییردین دادند. جذب شدن مغول‌ها در فرهنگ‌های محلی پدیده‌ای فراگیر بود که نه تنها از تغییر بنیانی هویت قومیِ آنان خبر می‌داد بلکه به از بین رفتن قدرت نظامی و مهارت جنگیِ زبانزدشان نیز اشاره داشت، و بدین‌گونه بود که سرانجام هر چهار خان‌نشین مغول در کشمکش‌های خاندانیِ فرساینده ذوب شدند و نیروی رویارویی نظامی با رقبای سیاسی خود را از دست دادند. مغول‌ها در زمینۀ ایجاد بناهای یادمانیِ شکوهمند یا نهادهای سیاسی ماندگار شهرتی نیافتند، ولی با پیوند دادن شرق و غرب عالم به‌وسیلۀ مسیرهای تجاری گسترده سهم بزرگی در پاسداری و تقویت میراث فرهنگی جهان ادا کردند، مسیرهایی که به سفیران دولتی، مبلغان دینی، و جهانگردان امکان ‌داد دامنۀ سفرهای خود را از اوراسیا تا خاور دور گسترش بدهند.

چادرنشینان آسیای مرکزی

مغول‌ها مردمانی گله‌دار و چادرنشین ساکن استِپ‌های آسیای مرکزی بودند که زندگی خود را از راه پرورش گوسفند، بز، اسب، شتر، و غَژگاو (یاک) می‌گذراندند. این چادرنشینان کوچ‌نشین هم بودند و قبیله‌های مختلف آنان با تغییر فصل چادرهای پوستی و دایره شکل خود را که یورت (yurt) یا گِر (ger) نامیده می‌شد جمع کرده و در جای دیگری مستقر می‌شدند. سرزمین مغولستان آب و هوای اقلیمی خشنی دارد، به همین خاطر پوشاک مردم باید گرم، بادوام، و کاربردی باشد. لباس مغول‌ها معمولن از پوست دباغی‌شدۀ گوسفند و پشم حیوانات بود و لباس‌های زنانه و مردانه تفاوت چندانی با هم نداشتند: پوتین بی‌پاشنه، شلوار گشاد، بالاپوشی بلند به‌نام دیل (deel) که با یک بند چرمی دور کمر محکم می‌شد، و یک کلاه قیفی‌شکل با گوش‌پوش. اما لباس‌های زیر را از کتان یا ابریشم تهیه می‌کردند.

غذای مغول‌ها به طور عمده از فرآورده‌های لبنی مثل پنیر، ماست، کره، و کشک تکه‌یی، قوروت یا کوروت (kurut)، تشکیل می‌شد. نوشیدنی الکلی ملایم مغولی، کومیس (kumis)، را از شیر مادیان درست می‌کردند و مصرف آن بیشتر وقت‌ها به افراط می‌کشید. گله‌های دام ارزشی بسیار زیاد و حتا حیاتی داشتند چون منبع تهیۀ شیر، پشم، و حتا سرگین برای سوخت محسوب می‌شدند، اما گوشت معمولن از راه شکار به دست می‌آمد، و میوه‌ها و سبزیجات خودرو را نیز از صحرا جمع‌آوری و خشک می‌کردند تا برای مدتی طولانی قابل‌مصرف باقی بمانند. برای آذوقۀ زمستان و تهیۀ گوشت برای جشن‌ها و مناسبت‌ها، به‌ویژه دورهمی‌های بزرگ افراد قبیله، شکارهای مخصوص ترتیب داده می‌شد.

در این گونه شکارها از ترفندی معروف به نرگه (nerge) استفاده می‌کردند که در آن عدۀ زیادی سوارکار دورتادور محدودۀ بزرگی از دشت یک حلقۀ محاصره تشکیل می‌دادند و طعمه‌ها – شامل همه‌ نوع حیوان از مارموت گرفته تا گرگ – را به داخل آن می‌راندند، بعد حلقه را تنگ و تنگ‌تر می‌کردند تا کشتن شکارها با تیر و کمان آسان‌تر شود. مهارت مغول‌ها در اجرای ترفند نرگه با نظم و سازمان‌دهی خاصی که داشت بعدها در میدان نبرد امتیاز بزرگی را نصیب آنها کرد. مغول‌ها روی‌هم‌رفته ویژگی‌های زندگی بیابانی را تا امروز حفظ کرده‌اند و هنوز چادرنشینان زیادی در استپ‌های آسیای مرکزی هستند که صدها سال است به شیوۀ نیاکان خود زندگی می‌کنند.

الگوی زندگی چادرنشینی حکم می‌کرد شکار و تهیۀ آذوقه برعهدۀ مردان و درست کردن غذا برعهدۀ زنان باشد، بااین‌حال تقسیم کار همواره به این خشکی نبود و خیلی پیش می‌آمد که زن و مرد، هردو، درگیر همه نوع کاری، از جمله سوارکاری و تیراندازی، بشوند. زنان از حیوانات اهلی مراقبت می‌کردند، چادرها را جمع و برپا می‌کردند، گاری‌ها را می‌راندند، بچه‌ بزرگ می‌کردند، مواد غذایی را آماده و نگهداری می‌کردند، و از مهمانان پذیرایی می‌کردند. زنان مغول به نسبت همتایان خود در سایر فرهنگ‌های آسیاییِ هم‌روزگار از حقوق بیشتری برخوردار بودند و حق مالکیت و وراثت داشتند. حتا چند بار پیش آمد که در میان‌دوره‌هایی بین حکومت خان‌های بزرگ مغول زنان در مقام نایب سلطنه فرمانروایی را به‌دست بگیرند. یکی دیگر از حوزه‌هایی که زنان مغول در آن نقشی فعال داشتند، دین بود.

باورهای دینی

در دین مغول از متن‌های مقدس یا مراسم مخصوص خبری نبود و به جای آن ترکیبی از آنیمیسم (جان‌دارانگاری و روح‌پرستی)، پرستش نیاکان، و شمن‌باوری وجود داشت. آتش، خاک، و آب، مکان‌های جغرافیاییِ پرهیبت مثل کوهستان، و پدیده‌های طبیعی مثل توفان زنده و دارای روح تصور می‌شدند. شمن‌ها، که ممکن بود مرد یا زن باشند، دارای قدرت ارتباط با این ارواح، به ویژه در عالم خلسه، و سفر به دنیای آنان بودند و بدین‌ترتیب می‌توانستند جان‌های سرگردان را هدایت کنند و از رویدادهای آینده خبر بدهند.

دین‌های دیگری هم بین مغول‌ها رایج بود، به‌ویژه مسیحیت نسطوری و، از قرن چهاردهم میلادی به‌بعد، بوداگرایی تبتی (وجره یانه یا پیروی از لاما) که عناصری از شمن‌باوری در خود داشت. اسلام نیز در خان‌نشین‌ها غربی گسترش زیادی پیدا کرده بود. اما پرنفوذترین سامانۀ عقیدتی مغول بر مبنای باور به دو ایزد اصلی شکل گرفته بود: «زمین» یا «ایزدبانوی مادر»، معروف به اِتوگِن یا ایتوگِن (Etugen)؛ و تِنگری (Gok Monggke Tenggeri)، «آسمان آبی» یا «بهشت جاوید». ایزد دوم را حامی و نگهدارندۀ اصلی مردمان می‌دانستند، و مهم‌تر از همه این که بزرگان قبیله بر این باور بودند که او با اعطای حقی الاهی به مردمان مغول چنین مقدر کرده که مغولان فرمانروای تمام دنیا باشند. جنگیز خان و جانشینان او با تکیه بر این باور دست به کشورگشایی‌هایی ویرانگرانه در سراسر قارۀ آسیا زدند تا بزرگ‌ترین امپراتوری‌ای را که تاریخ بشر تا آن زمان دیده بود، بنا کنند.

تمدن مغول

با مطالعه‌ی شرح کشورگشائی‌ها و مهاجمات مغول می‌توان به اهمیت تأثیر این اقوام در تاریخ تمدن بشر پی بود. در بادی امر چنین به نظر می‌رسد که این اقوام تأثیری در پیشرفت تمدن نداشته، به جای آنکه ابداع و ابتکاری از خود نشان دهند به ویرانی آبادیها و محو آثار تمدن پرداخته‌اند. البته صحیح است که مغولان چین، ایران، روسیه یا ترکستان دسته‌های کوچکی از فاتحان، سربازان یا عمال دولتی را تشکیل داده بودند که بسرعت تحت نفوذ اقوام مغلوب قرار گرفتند ولی اکثریت این اقوام در مغولستان به حال بیابانگردی به سر می‌بردند.

سهم مغول در توسعه‌ی تمدن عبارت از این بود که سازمان اداری، مالی، و بوروکراسی (قدرت دیوانی) دقیق و در عین حال مزاحمی به وجود آوردند که آثار آن در چند کشور بخصوص در روسیه باقی ماند. گذشته از این، اقدام مفیدتر آنها تأسیس امپراتوری عظیمی بود که از کره تا دانوب امتداد داشت و این کار بحدی در توسعه بازرگانی سودمند افتاد که تا آن تاریخ سابقه نداشت؛ حد و سدی که اسلام میان اروپا و چین ایجاد کرده بود از میان برداشته شد و کاروان‌ها می‌توانستند از راه ترکستان یا از راه دریائی اقیانوس هند خود را به چین برسانند. امپراتوران از این فعالیت‌های بازرگانی، که تا قدرت یافتن مجدد اسلام، در حال پیشرفت بود، حمایت می‌کردند.

از لحاظ هنری باید گفت که نفوذ متقابل چین و ایران در یکدیگر بخوبی مشهود بود. هلاکو عده‌ای هنرمند چینی را که همراه او بودند به پوشش مساجد ایرانی با کاشیهای زیبا واداشت و در همین زمان تزبینات عربی و بیزانسی در چین راه یافت. از نظر مذهبی امپراتوری مغول چنان خود را بیطرف و با گذشت نشان داد که در اروپای مسیحی و دنیای مسلمان سابقه نداشت. با تمام مذاهب یکسان رفتار می‌شد، آزار و کشتار پیروان ادیان مختلف بکلی ممنوع بود و این امر تا موقعی که در آسیای غربی پیروزی نصیب مسلمین‌ شد ادامه داشت. منتهی پس از غلبه اسلام، مسیحیت در این نواحی از بین رفت و روابطی که با چین بودائی برقرار بود قطع شد.

منابع

  1. برگرفته از سایت مغولان چه کسانی بودند؟ | گاما
  2. برگرفته از سایت آغاز امپراتوری مغولان _ راسخون
  3. برگرفته از سایت امپراتوری مغول - دانشنامۀ تاریخ جهان - World History Encyclopedia