عجلیه (زیدیه)

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۴۷ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'زین العابدین' به 'زین‌العابدین')

عجلیه‏ از فرق «زیدیه» و پیروان هارون بن سعید عجلى بودند.

شرح حال موسس

رهبر فرقه عجلیه فردی به نام هارون بن سعد (سعید) العجلی الکوفی [۱] [۲] [۳] بود. از این جهت فرقه منسوب به نام اوست. او مذهبش زیدی بوده و بنا بر نقل ها، از شاگردان امام صادق علیه السلام به حساب می آمد. [۴] [۵] [۶] [۷] زیدیه او را از بهترین و با فضیلت ترین رجال خود می دانستند. [۸] امام صادق علیه السلام از او به عنوان سر کرده عجیله نام می برد. [۹] از مقدار سن او اطلاع دقیقی موجود نیست، اما در زمان مرگ او مرگ اسماعیل فرزند امام جعفر صادق علیه السلام حاضر بوده و همین امر موجب شد تا درسیر امامت شبهه کند، ولی با پاسخ قاطع امام صادق علیه السلام، حرکت او خنثی می شود. [۱۰]

جایگاه علمی

اعضای این فرقه چون آثار قابل توجه علمی قابل ارایه ای نداشتند، از این جهت نمی توان آنان را با سران زیدیه قیاس کرد. عجلیه در محافل آن روز به عنوان ضعفای زیدیه مشهور بودند. [۱۱] مشی کورکورانه عجلیه در تقلید از مبانی زیدیه همراه با عدم احاطه علمی ایشان در قیاس با دیگر فرقه های منحرف امری ثابت شده بود، زیرا در فرق زیر شاخه زیدیه کم نبودند افرادی که مدعی علم، اجتهاد و فتوا بودند. از این رو می‌بینیم که رهبران شان، از اهل بیت (علیهم‌السّلام) و خاندان ایشان) استفاده علمی می‌بردند، ولی این مسئله در این مکتب کمرنگ و نادیدنی بود. این ادعا در روایتی که ابوعمرو کشی در رجال خویش نقل می‌کند، روشن می شود. امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: ما احد اجهل منهم یعنی العجلیة ان فی المرجئة فتیا و علما و فی الخوارج فتیا و علما و ما احد اجهل منه هیچ کس از ایشان (عجلیه) نادان تر نیست. در فرقه مرجئه و خوارج (با تمام کج رویهای خود) علم و عالم وجود دارد در حالی که نادان تری از این فرقه نیست. [۱۲] بنا بر این، حاصل مطالعات مربوط به این گروه نشان می دهد که عجلیه افرادی عوام و مقلد بوده اند و تنها تلاش می کردند تا خود را با وضعیت انقلابی زیدیه همراه کنند. این همرنگی تا زمان شهادت زیدبن علی وجود داشت و پس از آن عجلیه از زیدیه فاصله گرفتند و البته مطابق با عادت سابق خود، از تقلید عوامانه اشان دست بر نداشته مدافع نهضت فرزندان امام حسن علیه السلام شدند و مهدویت از جمله محمد بن عبدالله را باور کردند.

عقاید عجلیه

عجلیه چون از زیدیه بودند و یا خود را از حامیان این فرقه می دانستند، از این جهت دارای همان عقاید بودند. شیعیان معقتدند که شمشیر و زره... پیامبر اکرم نزد امام (علیه‌السّلام) می‌باشد و کسی که این اشیاء نزد اوست، وارث امامت است. [۱۳] اما عجلیه می گویند که سلاح پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد فرزندان امام حسن (علیه‌السّلام) است. [۱۴] و عبدالله بن حسن شمشیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در اختیار دارد. [۱۵] و یا خود او مدعی چنین ارثی است. [۱۶] عجلیه با این عقیده زمینه را برای امامت محمد بن عبدالله بن حسن محض آماده می کردند و با این حیله در برابر امامت به حق اهل بیت علیهم السلام قرار می گرفتند تا آن جا که این نوع ادعاها به اطلاع امام جعفر صادق علیه السلام رسید و حضرت شدیدا آن را انکار کرده فرمودند به خدا سوگند که او دروغ می گوید و او هرگز شمشیر پیامبر را ندیده چه رسد که ادعا بکند که شمشیر نزد اوست نه خودش (عبدالله محض) آن را دارد و نه پدرش (حسن مثنی) آن ر داشت، مگر اینکه او (حسن) آن را نزد علی بن الحسین زین‌العابدین (علیه‌السّلام) دیده باشد [۱۷] و در روایت دیگر، آن را نزد امام حسین بن علی (علیه‌السّلام) دیده باشد. ص[۱۸] سپس می‌افزایند: والله اگر اهل زمین جمع شوند تا امامت را از مسیر حقیقی اش خارج کنند، نمی‌توانند و اگر همه خلایق کافر شوند و حتی یک نفر-در مسیر امامت حقه- باقی نماند، خداوند این امر را با اهلش می‌آورد.[۱۹] در روایتی دیگر به هدایت شیعه پرداخته تا از این ادعاهای بی‌جا نهراسند. به این مضمون فرمودند که باید از علائمی که در طرف راست و چپ شمشیر است باخبر باشند اگر راست می‌گویند و از ایشان در این مورد سوال کنید. (که در جوابش می‌مانند) [۲۰] بنا بر این، عجلیه فرقه‌ای است که در مسیر انحراف از امامیه قرار داشته و به رهبری شخصی جاهل و شبهه پراکن درغگو تن داده بودند و این گونه در پیروی از او ممحض شده و گمراهی را برای خویش خریده بودند. چنانچه امام صادق (علیه‌السّلام) راه این فرقه را به رهبری هارون بن سعد با تاویل به این آیه بیان فرمود: ان الذین اتخذوا العجل سینالهم غضب من ربهم و ذلة فی الحیاة الدنیا و کذلک نجزی المفترین. سوره اعراف(7) آیه 152 یعنی آنان که گوساله را به پرستش گرفتند، به زودی برای شان غضبی از جانب خداوند ایشان و ذلت و خواری در دنیا به آنان می‌رسد و این چنین دروغ گویان را کیفر می‌دهیم.

سر انجام

هارون بن سعد همراه با ابراهیم بن عبداللّه بن حسن محض در سال 145 هجرى کشته شد. [۲۱] [۲۲] ا[۲۳]

پانویس

  1. نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، نشر مکتبة الفقیه، ص۶۹
  2. علامه حلی، رجال العلام، قم، نشر دار الذخایر، سال 1411 هجری قمری، ص 263
  3. شیخ طوسی، رجال، قم، نشر جامعه مدرسین، سال 1415 قمری، ص 318
  4. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 323
  5. رجال كشى (فهرست)، ص 303.
  6. اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دكتر محمد جواد مشكور، تهران، سال 1963میلادی، ص 73 و 204.
  7. حلی ابن داود، رجال ابن داود، تهران، نشر دانشگاه تهران، سال ۱۳۸۳ هجری قمری، ص۵۳۵
  8. مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، نشر موسسة الوفا، سال ۱۴۰۴ هجری قمری، ج۴۹ ص 18
  9. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، نشر موسسة الوفا، سال ۱۴۰۴ هجری قمری، ج۴۹ ص 18
  10. مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، نشر موسسه الوفاء، سال 1404 قمری، ج۷۲، ص۱۸۰
  11. نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبة الفقیه، ص۶۹
  12. حمدویه کشی محمد بن عمر، رجال کشی، مشهد، نشر دانشگاه مشهد، سال ۱۳۴۸ هجری شمسی، ص 229
  13. صفار قمی محمد بن حسن، بصائر الدرجات، قم، نشر کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، سال 1404 قمری، ص۱۷۵
  14. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، قم، نشر کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، سال 1404 قمری، ص۱84
  15. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، قم، نشر کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، سال 1404 قمری، ص175 - 177
  16. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، قم، نشر کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، سال 1404 قمری، ص۱84
  17. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار ، بیروت، موسسة الوفا، ۱۴۰۴، ج۲۶، ص۲۰۴
  18. فار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، قم، نشر کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، سال 1404 قمری، ص۱۷۵
  19. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفا، ۱۴۰۴، ج۲۶، ص۲۰۴
  20. صفار قمی محمد بن حسن، بصائر الدرجات، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، سال ۱۴۰۴ هجری قمری، ص۱۷۵،
  21. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 323
  22. رجال كشى (فهرست)، ص 303.
  23. شعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دكتر محمد جواد مشكور، تهران، سال 1963 میلادی، ص 73 و 204.