حسن بن علی (مجتبی)
حسن بن على (ع) فرزند ارشد امام علی (ع) و حضرت فاطمه سلام الله علیها و امام دوم شیعیان است. آن حضرت هفت سال از دوران پیامبر اسلام را درک نمود و پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله تقریبا سى سال در کنار پدرش امام علی علیه السلام قرار داشت. پس از شهادت پدر (در سال 40 هجرى) مردم با آن حضرت به عنوان جانشین امام علی علیه السلام بیعت نمودند اما به دلیل عدم حمایت از آن حضرت برای جنگ و سرکوب معاویه[۱] آن حضرت ناچار به قبول صلح با معاویه در سال 41 هجری گردید. مدت امامت ایشان 10 سال بود و در سال 50 هجرى در حالی که 48 سال سن داشت با توطئه معاویه مسموم و به شهادت رسید.
نام | حسن بن علی بن ابیطالب(ع) مشهور به امام حسن مجتبی |
---|---|
کنیه | ابومحمد |
القاب | مجتبی، سید، زکی، سبط |
ولادت | ۱۵ رمضان، سال ۳ق |
پدر | امام علی علیهالسلام |
مادر | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها |
فرزندان | زید، ام الحسن، ام الحسین، حسن، عمر، قاسم، عبدالله، ابوبکر، |
مدت امامت | ۱۰ سال (۴۰ - ۵۰ق.) |
طول عمر | ۴۸سال |
زادگاه | مدینه |
تاریخ شهادت | ۲۸ صفر، ۵۰ق |
علت شهادت | با خوراندن زهر |
قاتل | جعده دختر اشعث بن قیس |
مدفن | بقیع، مدینه |
نسب و ولادت امام حسن (ع)
حسن بن علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم، هاشمی و قرشی است. او همچنین بزرگترین نوه پیامبر اسلام(ص) از طرف مادرش حضرت فاطمه (س) است. [۲]
امام حسن (ع) در مدینه به دنیا آمد.[۳] بنا بر مشهور، تاریخ ولادت او ۱۵ رمضان سال سوم هجری است. [۴] البته برخی روایات و منابع تاریخی تولد وی را سال دوم هجرت دانستهاند. [۵]
پس از تولد، پیامبر در گوش او اذان گفت [۶] و در هفتمین روز ولادتش گوسفندی را عقیقه کرد. [۷]
نامگذاری امام حسن (ع)
واژه حسن به معنای نیکو است. این نام را پیامبر بر امام نهاد.[۸] در برخی احادیث این نامگذاری به الهام الهی منسوب است.[۹] بنابر برخی اقوال نامهای حسن و حسین معادل شبر و شبیر، نامهای پسران هارون هستند.[۱۰] گفتنی است که این دو نام از نامها بهشتیاند که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشتهاند. [۱۱] بر اساس پارهای از گزارشها که در منابع اهل سنت آمده است، امام علی (ع) پیش از آنکه پیامبر پسر او را حسن بنامد، نام حمزه[۱۲] یا حرب[۱۳] را برای او برگزیده بود؛ اما اعلام کرد که در نامگذاری فرزندش بر رسول خدا پیشی نمیگیرد. [۱۴]
کنیههاو القاب امام حسن (ع)
کنیهها تقریباً در همه منابع کنیه امام حسن ابومحمد است.[۱۵] خصیبی به جز ابومحمد، ابوالقاسم را هم به عنوان کنیه برای امام حسن آورده است. [۱۶]
القاب القاب مشترک حسنین به نقل از کتاب القاب الرسول و عترته عبارتاند از: سبط رسول الله، ریحانه نبی الله، سید شباب اهل الجنه، قرة عین البتول، عالم، مُلهَم الحق، و قائد الخلق. [۱۷] ابن ابی الثلج القاب امیر، حجة، کفِی، سبط، و ولی را القاب خاص آن حضرت شمرده است.، [۱۸] برخی هم القاب دیگری را آوردهاند، مانند ابن شهرآشوب: سبط اول، امام ثانی، مقتدی ثالث، ذکر رابع، و مباهل خامس. [۱۹] جز اینها، نامها و القاب بسیاری در منابع شیعی میتوان جست. مجتبی، زکی، تقی و کریم اهل بیت از القاب معروف ایشان نزد شیعیان است. ابن طلحه شافعی مشهورترین لقب امام را تقی و والاترین لقب او را سید ذکر کرده است، به این دلیل که پیامبر فرمود: «انَّ ابنی هذا سیدٌ». [۲۰]
اوصاف جسمانی امام حسن (ع)
زیبایی صورت واندام سلاله پیامبر خدا (ص) زبان زد عام و خاص بود هر کس به او نگاه میکرد سیمای محمد و علی (ع) را در او میدید و درجمالش محو میگشت. ابن صبّاغ مالکی در زیبایی صورت و اعضای حسن بن علی (ع) مینویسد: رنگ چهره حسن بن علی (ع) سفید آمیخته با سرخی بود، چشمانش سیاه، درشت و گشاده، گونههایش هموار، موی وسط سینهاش نرم، موی ریشش پر و انبوه، پشت گوشش پرمو، گردن آن حضرت کشیده، برّاق همچون شمشیری از نقره، مفاصلش درشت و دو شانهاش پهن و دور از یکدیگر بود؛ انسانی چهارشانه، میانه قد و نمکین که نیکوترین صورت را داشت، ریش خود را با رنگ سیاه خضاب میکرد، مویش پرچین و کوتاه و قامتش رسا بود. [۲۱]
واصل بن عطا گفته است: صورت حسن بن علی علیهالسّلام چون سیمای انبیا و هیات و شکل او چون هیات ملوک و امرا بوده است. [۲۲]
شباهت به پیامبر اسلام
امام حسن(ع) شبیهترین مردم به رسول خدا (ص) در خوی، رفتار و سیادت بودند. [۲۳]
از پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم نقل شده است که فرمود: ای حسن، تو از جهت آفرینش (صورت) و اخلاق ( سیرت و رفتار) شبیه من هستی. [۱۰۵] او قامتی متوسط و محاسنی انبوه داشت.[۲۴] و به رنگ سیاه خضاب میکرد. انس بن مالک درباره امام حسن علیهالسّلام میگوید: «لم یکن احد اشبه برسول اللّه من الحسن بن علی؛ هیچ فردی از امام حسن (علیهالسّلام) شبیه تر به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نبوده است.» [۲۵] احمدبن حنبل به نقل از علی بن ابیطالب علیهالسّلام مینویسد: «کان الحسن اشبه برسول اللّه مابین الصدرالی الراس والحسین اشبه فیما کان اسفل من ذلک؛ حسن علیهالسّلام از سینه تا سر شبیهترین فرد به نبی گرامی اسلام بود و حسین از سینه به پایین بیشترین شباهت را به آن حضرت داشت.» [۲۶]
شباهت به خدیجه کبری
ابن شهر آشوب روایتی نقل میکند که در آن امام مجتبی علیهالسّلام خود را شبیهترین فرد به حضرت خدیجه کبری علیهاالسّلام معرفی میکند و مینویسد: حسن بن علی بن ابیطالب علیهالسّلام در باره آیه شریفه «فی ایّ صوره ما شاءَ رکّبک؛ [۲۷] به هر صورتی که خواست، تو را ترکیب کرد.» فرمودند: خدای سبحان علی بن ابیطالب را در صُلب ابوطالب به صورت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم آفرید، از این رو شبیهترین مردم به رسول خدا صلیاللهعلیهوالهوسلّم علی بود و حسین بن علی شبیهترین مردم به فاطمه علیهاالسّلام است و من شبیهترین مردم به خدیجه کبری علیهاالسّلام هستم. [۲۸]
امام حسن (ع) در زمان پیامبر اکرم (ص)
امام حسن مجتبی(ع) 7 ساله بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله وفات نمودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را سخت دوست مى داشت و در روایات آمده است که آن حضرت را بر شانه مى نهاد و مى گفت: خداوندا، من دوستش دارم، تو نیز او را دوست بدار! [۲۹]
در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امامت ایشان و امام حسین علیه السلام مورد تاکید قرار گرفته است: حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه نکنند. [۳۰]
در حدیث دیگری آن حضرت می فرمایند: حسن و حسین، سرور جوانان بهشتند. این حدیث در منابع متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است. [۳۱]
امام حسن علیه السلام در وقایع مهم زیر در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضور دارند که همگی نشان از جایگاه رفیع آن حضرت در نزد خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارند:
1. به همراه امام حسین علیه السلام در جریان مباهله پیامبر با مسیحیان نجران به عنوان "ابنائنا" در کنار مادر بزرگوارشان فاطمه سلام الله علیها با عنوان "نسائنا" و امام علی علیه السلام به عنوان "انفسنا"
2. به عنوان مصداق اهل بیت در جریان نزول آیه تطهیر
3. در جریان نزول سوره انسان در شأن اهل بیت (ع)
بزرگى منش و سترگى روح آن امام، چندان بود که پیامبر ارجمند اسلام (ص) او را با خردى سال و کمى سن، در برخى از عهدنامه ها گواه مى گرفت، واقدى آورده است که: پیامبر، براى ثقیف عهد ذمه بست، خالد بن سعید آنرا نوشت و امام حسن و امام حسین آنرا گواهى فرمودند. [۳۲]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسیاری از آداب و تعالیم الهی و راه و روش تربیت فرزند را از طریق اعمالشان نسبت به ایشان و برادرشان، حسین علیه السلام، به دیگران آموخت. [۳۳]
امام حسن (ع)در دوران امام علی (ع)
امام حسن علیه السلام در دوران حیات امام علی علیه السلام همواره همراه و هماهنگ با پدر بود.
به هنگامى که ابوذر به ربذه تبعید مىشد عثمان دستور داد هیچکس او را بدرقه نکند اما امام حسن و امام حسین علیهما السلام و پدرشان به گرمى او را بدرقه کردند و به هنگام بدرود ابوذر را به شکیبایى و پایدارى پند دادند.[۳۴]
به سال 36 هجرى با پدر از مدینه به سوى بصره[۳۵] آمد تا آتش جنگ جمل را که عایشه و طلحه و زبیر بر افروخته بودند فرو نشانند.
پیش از ورود به بصره به فرمان حضرت على علیه السلام، همراه عمار یاسر صحابی پیامبر به کوفه رفت تا مردم را بسیج کند و آنگاه با مردم به یارى امام به سوى بصره بازگشت . [۳۶]
در جنگ صفین نیز همراه پدر پایمردیها کرد. در این جنگ معاویه عبیدالله بن عمر[۳۷] را نزد او فرستاد که: «از پیروى پدر دست بردار ما خلافت را به تو وامىگذاریم چرا که قریش از پدر تو به سابقهى پدر کشتگىها ناراحتند اما ترا پذیرا توانند شد...»
امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم، به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند، پس با پدرم بدین جهت به دشمنى برخاستند و بدو کینه مى ورزند. [۳۸]
او در این جنگ، هماره از پشتیبانى پدر، دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود، و چون، دو تن را از سوى سپاه (سپاه حضرت على (ع) و معاویه)، برگزیدند تا حَکَم شوند، و آنان به ناروا حکم کردند، امام حسن به فرمان پدر، در یک سخنرانى پر شور، توضیح داد که: اینان برگزیده شدند تا کتاب خداوند را بر خواهش دل، پیش دارند و مقدم شمارند اما، واژگونه رفتار کردند و چنین کسى، حَکم نامیده نمى شود، بلکه محکوم است. [۳۹]
امام على علیه السلام به هنگام رحلت بنا به فرمانى که از پیش از پیامبر اسلام (ص) داشت، امام حسن (ع) را جانشین خویش فرمود، و امام حسین و سایر فرزندان گرامى خویش و بزرگان شیعه را بر این امر، گواه گرفت. [۴۰]
دوران امامت و خلافت امام حسن (ع)
هنگامی که امیر مؤمنان علی (ع) از دنیا رفت، امام حسن (ع) برای مردم خطبه خواند و حق خود (یعنی حقوق رهبری) را برای مردم بیان کرد، یاران پدرش با آن حضرت بیعت کردند، بر این اساس که هرکه با او می جنگد، بجنگند و با هر که با او در صلح هست، در صلح باشند.
علامه حلی[۴۱] خطبه آن حضرت در آغاز خلافت را به نقل از ابواسحاق سبیعی و دیگران چنین می آورد: در صبح آن شبی که امیرمؤمنان علی از دنیا رفت ، امام حسن برای اصحاب سخنرانی کرد ، پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر فرمود: شب گذشته مردی از میان شما رفت که پیشینیان در کردار نیک از او پیشی نگرفتند و آیندگان در رفتار ، به او نخواهند رسید، او همواره همراه رسول خدا با دشمنان جنگید و با نثار جانش از حریم پیامبر دفاع نمود، ... در همان شبی که عیسی بن مریم به سوی آسمان عروج کرد و حضرت یوشع بن نون وصی موسی وفات یافت ... .
در این هنگام گریه گلوی امام حسن علیه السلام را گرفت و گریه کرد و همهی حاضران با او گریه کردند. سپس فرمود : من پسر بشیر ( مژده دهنده ، یعنی رسول خدا هستم، من پسر کسی هستم که به اذن خدا مردم را به سوی خدا دعوت میکرد، من پسر چراغ تابناک هدایت هستم، من از خاندانی هستم که خداوند، پلیدی و ناپاکی را از آنان دور ساخت و آنان را به طور کامل پاکیزه نمود. من از خاندانی هستم که خداوند دوستی به آنان را در قرآنش واجب کرده و فرموده است: ... قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی و من یقترب حسنة نزد له فیها حسنا... ؛ ای پیامبر! بگو من پاداشی برای رسالت نمیخواهم، مگر دوستی در حق خویشاوندان و هر که نیکی کند، بر نیکی او بیفزاییم . [۴۲] منظور از حسنه ( نیکی ) در این آیه، دوستی ما خاندان است» و سپس ( سخنرانی را به پایان رساند و ) نشست. [۴۳]
پس از پایان خطبه «ابن عباس» به پا خاست و از مردم برای امام حسن بیعت گرفت و آن حضرت کارگزاران خویش را تعیین نموده به شهر ها فرستاد و فرماندهان را نصب نمود و امور را زیر نظر گرفت. [۴۴]
جنگ و صلح امام حسن (ع) با معاویه
امام حسن(ع) در شرایطی خلافت را به دست گرفت که جو تشویش و نگرانی و شکی که در اواخر زندگانی پدرش علی(ع) بروز نموده بود به اوج خود رسیده بود. در چنین شرایطی معاویه که داعیه خلافت را در سر داشت سعی نمود از این اوضاع به نفع خود استفاده کند.
معاویه پس از اعلام خلافت امام حسن علیه السلام از سوى مردم عراق[۴۵] و تایید ضمنى آن از ناحیه مردم حجاز، یمن و فارس، به مجردى که خبر انتخاب امام حسن علیه السلام را دریافت نمود، این انتصاب را تقبیح کرد و در سخنان و نامه هایش، تصمیم راسخ خود را به سرکشى و عدم شناسایى امام حسن علیه السلام به عنوان خلیفه[۴۶] اعلام داشت. [۴۷]
او همچنین دو جاسوس به شهرهای کوفه[۴۸] و بصره روانه کرد تا زمینه تضعیف حکومت امام حسن را مهیا کند. اما آن حضرت از این امر اطلاع پیدا کرده آن دو جاسوس را دستگیر و اعدام نمود و نامه ای برای معاویه نوشت که در آن آمده بود:
تو مردانی را به عنوان حیله گری و غافلگیری می فرستی و جاسوسانی را گسیل می داری، گویی جنگ را دوست می داری و من آن را نزدیک می بینم، در انتظار آن باش - ان شاء الله تعالی [۴۹] اما معاوبه در پاسخ نامه امام حسن علیه السلام ضمن تایید فضائل اهل البیت علیهم السلام امر حکومت را به تجربه وابسته دانسته از این نظر خود را بر امام ترجیح داد و از آن حضرت خواست تسلیم او شود.[۵۰]
پس از چندی معاویه با لشکری به سوی عراق حرکت کرد. [۵۱] از آن سو امام حسن علیه السلام نیز در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى هاى پراکنده اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن مجتبى علیهالسلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و فیزیکى سپاه امام حسن علیهالسلام را کاهش دادند.
نفوذى هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیهالسلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانهزنى هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ها و پادگان ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى کردند و برخى از فریبخوردگان خوارج در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى کردند و حتى در ساباط مداین، به خیمهگاه امام حسن علیهالسلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیهالسلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.
ریشسفیدان و صاحبنفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیهالسلام مخفیانه نامههایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیهالسلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن مجتبى علیهالسلام که از تمامى نفاق ها و خیانت هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزمآورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه هاى دشمن را نقش بر آب کند.
ولى رسوخ نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیهالسلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در 25 ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال 41 قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابىسفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت. [۵۲]
شهادت امام حسن (ع)
امام حسن (ع) بنابه قول مشهور در ۲۸ صفر سال ۵۰ قمری [۵۳] مسموم شدند و به شهادت رسیدند. برخی سال های ۴۷[ [۵۴] و ۴۹ [۵۵] و نیز هفت صفر [۵۶] را زمان شهادت امام دانسته اند. بنابه قول مشهور، جعده همسر آن حضرت به تحریک معاویه، ایشان را مسموم کرد. [۵۷] معاویه که امام را مانع تحقق اهداف خود در موروثی کردن حکومت می دانست، با وعده ازدواج جعده و یزید و دادن اموال فراوان وی را به این کار ترغیب کرد. [۵۸]
اهل بیت بنا به وصیت آن حضرت (ادفنونی عند ابی)، خواستند او را در کنار قبر جدش پیامبر به خاک بسپارند، اما بنی امیه[۵۹] به سرکردگی مروان بن حکم حاکم مدینه، [۶۰] به همراهی برخی زنان پیامبر [۶۱] مانع شدند. آنان که کینه دفن عثمان در حش کوکب [۶۲] (قبرستان یهودیان) را به دل داشتند، سوگند یاد کردند تا مانع دفن ایشان در کنار پیامبر (ص) شوند. بنی هاشم برای مقابله با بنی امیه آماده گردیدند که امام حسین (ع)، بنابه وصیت برادرش مانع شدند و به ناچار آن حضرت در بقیع به خاک سپرده شد. [۶۳] بنا به نقلی، سعید بن عاص اموی بر آن حضرت نماز خواند. [۶۴]
برخی مانند ابن عربی (م. ۵۴۳ ق)؛ [۶۵] ابن تیمیه (م. ۷۲۸ ق) [۶۶] و تحت تأثیر آن ها ابن جوزی [۶۷] و ذهبی، [۶۸] در شهادت آن حضرت به دست معاویه تردید کرده یا منکر به شهادت رسیدن امام توسط معاویه شده و گفته اند: امام خود خلافت را تسلیم معاویه کرد. لذا دلیلی بر این مسموم کردن نبوده است. از طرف دیگر نیز مسمومیت امر پنهانی است، لذا اگر مسموم می کرد نباید کسی متوجه می شد. علاوه بر این، دو نفر و به تبع آنان ابن خلدون [۶۹] نیز بدون هیچ گونه استدلالی و تنها از روی تعصب، منکر شهادت امام شده اند، در حالی که بر شهادت امام مجتبی به دست معاویه اجماع است. [۷۰] و بسیاری از تاریخ نگاران به دست داشتن او در شهادت آن حضرت تصریح کرده اند. [۷۱]
امام حسن (ع) در قبرستان بقیع و کنار مرقد مادربزرگش فاطمه بنت اسد و عباس عموی پیامبر (ص) به خاک سپردند. خوارزمی قبه و بارگاه امام حسن (ع) را بلندترین و عالی ترین عمارت مدینه وصف کرده است. [۷۲] قبر مطهر امام حسن (ع) و عمویش عباس و هم چنین امام زینالعابدین و امام باقر (ع) زیر یک قبه بوده است. دیار بکری در شرافت این مکان و قبه می گوید:
فللّه درّه من قبر ما أکرمه و أشرفه و أعلی قدره عند اللّه. [۷۳]
فاسی نیز درباره بارگاه آن حضرت گفته است: امام حسن (ع) دارای بارگاه و قبه عالی بوده به طوری که در مدینه عمارتی بالاتر از آن نبوده است. [۷۴] در سال ۹۵ مجدالملک بلاسانی، معماری قمی را برای ساختن گنبدی بالای آرامگاه امام حسن (ع) به مدینه فرستاد. [۷۵] گنبد بالای آرامگاه امام حسن (ع) در روز هشتم شوال سال ۱۳۴۳ توسط وهابی های سعودی تخریب شد. [۷۶]
پانویس
- ↑ ر.ک:مقاله معاویه
- ↑ المفید، الارشاد،۱۳۸۰، ج۲، ص۳
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۸۰، ج۲، ص۳؛ شیح طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۴۰
- ↑ کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۱، ص۴۶۱؛ مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، پاریس، ج۵، ص۲۰
- ↑ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، بیروت، ص۱۵۸؛ کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۱، ص۴۶۱؛ شیح طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۹
- ↑ ابن حنبل، مسند، ج۶، ص۳۹۱؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج۳، ص۳۶؛ ابن بابویه، علی بن حسین، الامامة و التبصرة من الحیرة، ج۲، ص۴۲
- ↑ نسائی، احمد بن علی، سنن النسائی، ج۴، ص۱۶۶؛ کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۶، ص۳۲-۳۳؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۲۳۷
- ↑ ابن حنبل، المسند، ج۱، ص۹۸، ۱۱۸؛ بخاری، الادب المفرد، ص۱۷۷؛ کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۶، ص۳۳ـ۳۴
- ↑ ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، ج۱، ص۱۳۷ـ۱۳۸؛ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴، ص۳۶۷ـ۳۶۸
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۳، ص۱۷۱
- ↑ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۱۰
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۳، ص۱۷۰
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۵
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۵
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۲۱۱؛ مفید، الارشاد، بیروت ۱۴۱۴، ج۲، ص۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۳، ص۱۷۲
- ↑ خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص۱۸۳
- ↑ القاب الرسول و عترته، ص۲۴۷ـ۲۴۸
- ↑ ابن ابی اثلج، تاریخ الائمه، ص۲۸
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، ج۳، ص۱۷۲ـ۱۷۳
- ↑ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج۲، ص۹
- ↑ ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۱۷۱
- ↑ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب علیهمالسّلام، ج۳، ص۱۷۶
- ↑ ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۳۷
- ↑ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب علیهمالسّلام، ج۳، ص۱۶۵
- ↑ ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی الکرم، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۱۲.
- ↑ حنبلی، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۱، ص۵۰۱.
- ↑ انفطار/سوره۸۲، آیه۸
- ↑ حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۵۲۲
- ↑ پیشواى دوم حضرت امام حسن(ع)، هیئت تحریریه موسسه اصول دین قم
- ↑ مناقب آل أبیطالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج3، ص394 -ایشان مینویسد: اهل قبله اجماع دارند بر اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: الحسن والحسین امامان قاما أوقعدا»
- ↑ مناقب آل أبیطالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج3، ص394
- ↑ پیشواى دوم حضرت امام حسن(ع)، هیئت تحریریه موسسه اصول دین قم
- ↑ محمدتقی مدرسی ، محمدصادق آل شریعت ، هدایتگران راه نور (زندگانی امام حسن مجتبی) ، قم ، موسسه ی فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، ج 4، ص10
- ↑ حیاة الامام الحسن بن على (ع)، ص 261-260
- ↑ ر.ک:مقاله بصره
- ↑ طبقات کبیر، ج3، قسمت اول، ص 20
- ↑ ر.ک:مقاله عمر
- ↑ حیاة الامام الحسن بن على ج 1 ص 445-444
- ↑ حیاة الامام الحسن بن على ج 1 ص 479
- ↑ اصول کافى ج 1 ص 298-297
- ↑ ر.ک:مقاله علامه حلی
- ↑ آیه 23 سوره شوری
- ↑ نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر
- ↑ الإرشاد، شیخ مفید،ج2، ص9
- ↑ ر.ک:مقاله عراق
- ↑ ر.ک:مقاله خلیفه
- ↑ تشیع در مسیر تاریخ ، حسین محمد جعفرى، مترجم سید محمد تقى آیت اللهى، تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ص 162
- ↑ ر.ک:مقاله کوفه
- ↑ نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، در دسترس در سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حسن بن علی امام" از محمود مهدوی دامغانی و اسماعیل باغستانی
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۸۶
- ↑ جعفریان، حیات فکرى و سیاسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۸-۱۵۵
- ↑ کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۱۶؛ ترجمه الامام الحسن(ع)، ابن سعد، ص ۹۱
- ↑ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۷۴
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۵؛ تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۱۲۲
- ↑ الدروس شهید اول، ج ۲، ص ۷
- ↑ کمال الدین، المقصد الاقصی فی ترجمه المستقصی، ص ۵۹۶
- ↑ حبیب السیره، ج ۲، ص ۳۱
- ↑ ر.ک:مقاله بنی امیه
- ↑ الوافی بالوفیات، ج ۱۲، ص ۱۱۰
- ↑ تذکره الخواص، ج ۲، ص ۶۵
- ↑ البدایه و النهایه، ج ۸، س ۴۵
- ↑ بحار الانوار، ج ۴۴/ ص ۱۳۴
- ↑ تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۲۹۳
- ↑ العواصم و القواصم، ص ۲۱
- ↑ منهاج السنه، ص ۲۲۵
- ↑ صفوه الصفوه، ج ۱، ص ۳۴۳
- ↑ تاریخ الاسلام، ج ۴، ص
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج ۲/ ص ۴۴۹
- ↑ البدء و التاریخ، ج ۶، ص ۵
- ↑ البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۲۳۶
- ↑ کمال الدین، القصد الاقصی، فی ترجمه المستفصی، ص ۵۹۶
- ↑ تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج ۲، ص ۲۸۷
- ↑ العقد الثمین، ج ۳، ص ۳۹۶
- ↑ الکامل، ج ۱۰، ص ۳۵۲
- ↑ تاریخ حرم ائمه بقیع(ع) و آثار دیگر در مدینه منوره، ص ۹۳