سلیمانیه (زیدیه)

نسخهٔ تاریخ ‏۸ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۶ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'می گفت' به 'می‌گفت')

سلیمانیه‏ پیروان سلیمان بن جریر از فرق «زیدیه» و یا همان جریریه‏ اند. ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب سُلَیمانی را به ضم سین، فتح لام و سکون یاء ضبط کرده است. [۱]

وجه انتساب

ایشان از آن جهت سلیمانیه نامیده شدند که از متکلم معروف، سلیمان بن جریر رقی پیروی می‌کردند. [۲] [۳] [۴] [۵]

شرح حال

سلیمان بن جریر الرقی پایه گذار فرقه سلیمانیه یا جریریه است. [۶] [۷] او از علمای کلامی زیدیه و نیز از فقها به حساب می آمد [۸] [۹] او مردم را به مکتب زیدیه می‌خوانده است. [۱۰] و مناظراتی با هشام بن حکم در مجلس متکلمین در محضر هارون داشته است. [۱۱] سلیمان از کسانی بود که برای دربار هارون عباسی خدماتی شایسته ای انجام داد. از سابقه اعمال و اعتقادات او به دست می‌آید که او در اعتقاد زیدی ولی در عمل عباسی بوده و با امامیه رابطه‌ای جز خصومت و بغض و عناد نداشته است. [۱۲]

تاریخ تاسیس فرقه

ظهور این فرقه مربوط به دوره حکومت منصور دوانیقی است. [۱۳]

اصول اعتقادی

اصول اندیشه های سلیمانیه با دیگر فرقه های زیدیه اختلاف چندانی ندارد.

خلافت

سلیمانیه عقیده داشتند هرچند علی (علیه السلام) برترین شخص برای خلافت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده است، با این حال خلافت ابوبکر و عمر را نیز پذیرفته بودند و می‌گفتند که اگر خطایی در این باره رخ داده باشد، اجتهادی بوده است. بر همین مبنا امامت مفضول یعنى خلافت ابوبکر و عمر را قبول داشتند و مى ‏گفتند که مسلمانان با این که در بیعت امیرالمؤمنین على (ع) ترک اصلح کردند، اما فاسق و کافر شمرده نمى ‏شوند. سلیمانیه بر خلاف موضع مسالمت جویانه اشان در موضوع خلافت ابوبکر و عمر، اما در برخورد با عثمان و خلافت وی او را سخت نکوهیدند و به کفر او و فسق طرفدارانش حکم کردند و علاوه عایشه، طلحه و زبیر را به دلیل جنگ با امام علی علیه السلام، کافر شمردند. همین موضع سبب شده است که اهل سنت، سلیمان بن جریر و پیروان او را تکفیر کنند.[۱۴] [۱۵]

اسماء و صفات

سلیمانیه در مسأله اسماء و صفات بر این عقیده بودند که خداوند عالِم است به علمی که آن علم نه خود اوست و نه غیر او، و علم او یک شئ است. آنان درباره قدرت و حیات و دیگر صفات نیز چنین عقیده ای داشتند.[۱۶]

استطاعت

در مسأله استطاعت، عقیده سلیمانیه آن بود که استطاعت پیش از فعل انسان وجود دارد و جزئی از وجود مستطیع است.[۱۷]

بداو تقیه

سلیمان در مسأله «بداء» و «تقیه» امامیه را مورد انتقاد و طعن قرار داد و مى ‏گفت شرط نیست که امام از نظر علم افضل امت باشد. بلکه همان قدر که بتواند مسلمین را اداره کند کافى است و حتى لازم نیست که مجتهد و خبیر به مواقع اجتهاد باشد و از حرام و حلال سر در بیاورد. [۱۸]

سر انجام سلیمان

سلیمان بن جریر به قتل ادریس بن عبداللّه شد که مؤسس دولت ادارسه در مغرب بود. وی در توطئه‏ اى به امر هارون الرّشید با زهر مسموم و از دنیا رفت. [۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴]

پانویس

  1. ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج2، ص132
  2. فخر رازی، اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62
  3. رازی مرتضی، تبصرة العوام، ص186
  4. اقبال آشتیانی عباس، خاندان نوبختی، ص 186
  5. آملی محمد شمس الدین، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276
  6. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۴۳۹.
  7. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۷، ص۱۹۹.
  8. اصفهانی ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱، ص۳۲۵.
  9. صنعانی احمد ابن قاسم، البحر الزخار، ج۱، ص۱۵.
  10. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱، ص۳۲۵.
  11. شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۲۳۵.
  12. نباطی بیاضی علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۷۰.
  13. شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، ص۱۸۶.
  14. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 234 با ویرایش
  15. صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج2، ص 101
  16. صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج2، ص 101
  17. صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج2، ص 101
  18. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 234 با ویرایش
  19. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 234
  20. مقریزی، الخطط، قاهره، سال 1930- 1911 میلادی، ج 2، ص 352.
  21. بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به اهتمام محمد زاهد بن حسن الکوثرى، قاهره، سال 1948میلادی، ص 24- 148.
  22. الملل و النحل شهرستانى، ترجمه افضل الدین صدر ترکه اصفهانى، به تصحیح سید محمد رضا جلالى نائینى، طبع تهران، 1321 شمسی، ص 141- 142.
  23. اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق محمد جواد مشکور، تهران، سال 1963 میلادی ، ص 78- 79
  24. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 135- 136.