خوارج

نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۰۸ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به '‌علیه‌السلام')

خوارج گروهی از افراد خودسر عضو سپاه امام علی ‌علیه‌السلام در جنگ صفین بودند که در پی طرح مسئله حکمیت و پذیرش آن از سوی امام با آن مخالفت کرده راه خود را از راه حضرت جدا کرده آماده مقابله با ایشان شدند. در نگاه خوارج حکمیت خلاف بوده و همه کسانی که به آن راضی شدند خصوصا امام علی علیه‌السلام می بایستی از این خطا توبه می‌کردند.

مفهوم شناسی خوارج

خوارج جمع خارجی است و در اصطلاح عام به معنای سرکشی و شورش علیه امام برحق مسلمانان می باشد. [۱] خوارج در معنای خاص مربوط به دومین اختلاف بین مسلمانان است که در سال‌های ۳۶ و ۳۷ هجری و پس از جنگ صفین و پذیرش حکمیت رخ داد و به پیدایش فرقه‌ای مستقل به این نام منجر شد.آن ها علیه امام علی (علیه‌السلام) معاویه و پذیرش حکمیت شورش کردند و با امام جنگیدند. [۲] [۳] [۴]

علت پیدایش خوارج

شواهد تاریخی گواه این نکته است که فرقه مذکور پس از آن به وجود آمد که حضرت علی ‌علیه‌السلام با نقض حکمیت از سوی معاویه مخالفت کرد. خوارج اگر چه خودشان در ابتدا مسئله حکمیت را مطرح کرده بودند، اما بعد از پذیرش حکمیت از سوی امام علی ‌علیه‌السلام و خاتمه یافتن جنگ، از رای خود پشیمان و با سر دادن شعار «لا حکم الا لله»، خواهان ادامه جنگ شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانستند و حتی امام را به توبه دعوت کردند، و در اعتراض به امیرمؤمنان علی (ع) گفتند: «تو در دین خدا داوری را به مردان سپردی، در حالی که خداوند می‌گوید تنها حکم از آن خدا است.»ولی امام با استناد به آیه «أَوْفُوا بِالْعُقُود» [۵] نپذیرفت که عهد و پیمان خود را بشکند. پس از آنکه امام به کوفه و معاویه به شام بازگشت، مخالفان حکمیت از امام علی جدا شدند و به حروراء در نزدیکی کوفه رفتند[۶] که در تاریخ به خوارج یا حروریّه شهرت یافتند. در جریان حکمیت، عمروبن عاص که داور شام بود با ترفندی دغل کارانه توانست، ابوموسی اشعری را که داور عراق بود، فریب دهد وعده ای از لشکر امام علی ع که متوجه این نیرنگ شدند به حضرت اعتراض کردند که نمی بایستی زیر بار حکمیت می‌رفتی!. این تعداد در ابتدا جمعیت چندانی را تشکیل نمی‌دادند، اما به مرور بر شمار آن ها افزوده شد و سر انجام در منطقه ای به نام حروراء تجمع کرده اعلان جنگ کردند. امام در این جنگ شکست سختی بر آنان وارد کرد. خوارج هر چند به ظاهر در این نبرد نابود شدند، اما انحراف اعتقادی آنان در خط و سیر جغرافیای اسلام ماندگار و به مکتبی خاص تبدیل شد و هم اکنون نیز در بستر تفکر داعش و سایر گروهک های تکفیری ادامه دارد.

تاثیر حضور خوارج در جامعه اسلامی

خوارج یکی از گروه های تاثیر گذار پر حاشیه در فضای تاریخ اسلام است. مهم‌ترین تاثیر این فرقه، ایجاد انشعاب و دو دستگی در سپاه امام علی ‌علیه‌السلام بود. [۷] این حادثه موجب شد تا اولین گروه معارض دینی در اسلام شکل بگیرد.[۸] این فرقه در آغاز پیدایش صرفا حرکتی سیاسی داشت، اما در زمان خلافت عبدالملک مروان رویکرد خود را تغییر داده در تعالیم خود مباحث کلامی را وارد کردند.[۹] مورخینی چون طبری و ابن اعثم کوفی معتقدند مقابله خوارج با امام علی ‌علیه‌السلام که منجر به شهادت حضرت شد، راه را برای تصاحب حکومت از سوی معاویه باز کرد.[۱۰] البته خوارج در زمان امام حسن ‌علیه‌السلام جهت مقابله با معاویه، به سپاه امام پیوستند.[۱۱] همچنین پس از صلح حضرت، مبارزه با معاویه و امویان را ادامه دادند.[۱۲] خوارج، امویان و پیروان شان را کافر مى‌دانستند و معتقد بودند که برای ریشه کن شدن ظلم می بایستی با هر کسی که کافر است، مبارزه کرد.[۱۳] فرقه مذکور در قیام های معروفی که در ضدیت با امویان شکل گرفت، شرکت کردند و به افرادی چون عبدالله بن زبیر و زیدبن علی و ابومسلم خراسانی یاری رساندند.[۱۴] با این حال، در برخی از موارد با والیان اموی همراه شدند و از طرف آن ها به مناصبی رسیدند.[۱۵] و در برخی از موارد نیز خود عهده دار خلافت شده در مناطقی از شهرها با عناوینی چون چون خلیفه، امام و امیر المومنین حکومت کردند.[۱۶] بنی امیه در مناطقی چون عراق و ایران سعی در سرکوبی شدید خوارج داشتند.[۱۷] البته این رویارویی ها به تدریج موجب ضعف دولت اموی شده در نهایت به سقوط دولت آنان انجامید. [۱۸]

مبانی اعتقادی خوارج

مبانی مهم اعتقادی خوارج عبارت است از:

تکفیر

خوارج در این عقیده اجماع دارند که مرتکب کبیره را کافر و از ساکنان جحیم می‌دانند. [۱۹] [۲۰] در واکنش به این عقیده خاص خوارج که مخالف عقاید شیعه، مرجئه و معتزله بود و [۲۱] [۲۲] و در ادامه منجر به شکل گیری مکاتب مرجئه و معتزله شد، دو نکته به دست می‌آید:

'نکته اول

سر زمینی که خوارج در آن حکومت نکند، دار الکفر است و کسی که در چنین سرزمینی ساکن شود کافر است و باید با او مبارزه کرد. همچنان که خلیفه یا حاکم دینی اگر مرتکب کبیره ای بشود، مسلمان نیست و اقدام علیه او واجب خواهد بود.[۲۳] [۲۴]

نکته دوم

خوارج مناطقی را که تحت سلطه چنین حاکمی باشد، سرزمین کفر می پندارند و ریختن خون مردم ساکن در آن مناطق را جایز دانسته دست به کشتارهای وسیع می زنند. این نوع کشتارها در طول حیات سیاسی این فرقه وجود داشته و همچنان ادامه دارد.[۲۵] [۲۶] [۲۷]

خلافت

خوارج معتقدند که مردم باید خلیف مسلمین را انتخاب کنند. این اساس عقیده خوارج درباره خلافت است. بنا بر این، خلیفه از طریق نصّ، استخلاف، انتخاب نمی‌شود و نیز قریشی بودن شخص و....امتیازی برای داوطلب خلافت نخواهد بود. خلیفه مسلمین پس از انتخاب حق ندارد کسی را مامور به داوری در امر حکومت کند. [۲۸]. [۲۹] ش[۳۰] [۳۱]همچنین معتقدند که خلافت ابوبکر و عمر و نیز خلافت عثمان فقط در سال‌های نخست صحیح بوده است. و چون وی در ادامه مرتکب بدعت شد، برکناری و قتل او واجب شد.همچنین اعتقاد دارند که چون خلافت امری انتخابی است، از این جهت امام علی علی السلام و نسل حضرت نیز باید با انتخاب مردم به خلافت برسند. [۳۲]. علاوه، خروج علیه امام سنت شکن واجب است.

برابری میان عرب و موالی

خوارج حقوق و تکالیف عرب و موالی را مساوی هم می‌دانند و معتقدند گناه کاران برای همیشه مستحق عذاب اند.[۳۳] [۳۴]. [۳۵]

 [۳۶]

پانویس

  1. شهرستانی ابوالفتح محمد ، الملل و النحل ، ج۱، ص۱۳۱، تحقیق احمد فهیمی محمد، بیروت - لبنان دارالکتب العلمیه.
  2. منقری نصر بن مزاحم ، وقعة صفین، ص۲۱۱ به بعد، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، القاهرة، المؤسسة العربیة الحدیثة، الطبعة الثانیة، ۱۳۸۲، افست قم، منشورات مکتبة المرعشی النجفی.
  3. شهرستانی، ابوالفتح محمد، الملل و النحل پیشین، ج۱، ص۱۰۶
  4. ابن خلدون عبدالرحمن بن محمد ، تاریخ ابن خلدون ، ج۳، ص۱۷۸، تحقیق خلیل شحادة، بیروت ، دارالفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  5. سوره مائده ، آیه 1
  6. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص ۵۱۳-۵۱۴؛ طبری ، تاریخ طبری ، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۶۳، ۷۲، ۷۸
  7. بلاذری ، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۳؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۶۲.
  8. نجار، الخوارج عقیدة و فکرا و فلسفة، ۱۹۸۸م، ص۱۴۴؛ معیطه احمد ، الاسلام الخوارجی، ۲۰۰۶م، ص۱۴، ۱۷؛ ناصر عبدالکریم العقل الخوارج اول الفرق فى تاریخ الاسلام، ۱۴۱۹ق، ص۲۴-۲۵
  9. ابوالنصر، الخوارج فی الاسلام، ۱۹۴۹م، ص۴۱، ۱۰۱-۱۰۲.
  10. طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۷۸؛ ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۵۷-۵۸.
  11. شیخ مفید ، الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد ، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۰؛ بهاءالدین اربلی ، کشف الغمّة فی معرفة الائمة ، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۶۲.
  12. بلاذری احمد بن یحیی ، جمل من أنساب الأشراف ، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۱۶۹؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۱۶۵-۱۶۶؛ عاملی جعفر مرتضی ، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۱؛ سهیر قلماوی ، ادب الخوارج فی العصر الاموی ، ۱۹۴۵م، ص۱۵۰-۱۵۱.
  13. سبحانی محمد تقی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۵۸-۱۷۴.
  14. بخاری محمد بن اسماعیل ، التاریخ الصغیر ، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۶۰، ۳۷۳؛ اخبار الدولة العباسیة ، ۱۹۷۱م، ص۲۹۷-۳۰۰؛ حمیرى سید اسماعیل ، الحور العین، ۱۹۷۲م، ص۱۸۵-۱۸۷.
  15. ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴۷، ص۲۷۴؛ شیخ مفید، کتاب الاختصاص ، ۱۴۰۲ق، ص۱۲۲؛ عاملی جعفر مرتضی، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۷۱-۷۶، ۹۴-۹۶.
  16. مسعودی علی بن حسین ، مروج الذهب ، بیروت، ج۴، ص۲۶-۲۷؛ ابن حزم اندلسی ، الفصل فی الملل والاهواء والنحل ، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق، ص۳۸۶؛ یاقوت حموی ، معجم الادباء ، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۲۸، ج۶، ص۲۴۹۷؛ ابن کثیر ، البدایة والنهایة ، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۳۰.
  17. اابلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۰؛ دینوری ابن قتیبه ، الأخبار الطوال ، ۱۹۶۰م، ص۲۷۰-۲۷۷.
  18. عاملی جعفر مرتضی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام ، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۹-۴۰؛ اخبار الدولة العباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۵۱؛ مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب، بیروت، ج۴، ص۷۹-۸۰.
  19. مقدسی مطهر بن طاهر ، البدء و التاریخ ، ج۵، ص۱۴۲، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
  20. ابن عبری، غریغوریوس الملطی، تاریخ مختصر الدول، ص۹۷، تحقیق انطون صالحانی الیسوعی، بیروت، دار الشرق، ط الثالثة، ۱۹۹۲.
  21. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۴۲، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
  22. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۱۳۸، تحقیق اسعد داغر ، قم ، دارالهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹.
  23. مقدسی مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ ، ج۱، ص۹۴، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی ، تهران ، نشر آگه، چ اول، ۱۳۷۴.
  24. مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۱۳۸، تحقیق اسعد داغر، قم، نشر دارالهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹.
  25. دینوری ابن قتیبه، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۰۵ ۲۰۶، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال‌الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.
  26. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۹، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  27. همان ج۳، ص۱۸۲
  28. اشعری علی بن اسماعیل ، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین ، ج۱، ۴۵۴، تحقیق محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره ، مکتبة النهضة المصریه، ۱۳۶۹ق
  29. همان، ص 157
  30. شهرستانی عبدالکریم ، الملل و النحل ، ج۱، ص۱۳۴، تحقیق احمد فهیمی محمد، بیروت - لبنان ، دارالکتب العلمیه.
  31. همان، ص 119
  32. شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۵، تحقیق احمد فهیمی محمد، بیروت - لبنان دارالکتب العلمیه
  33. شهرستانی، ابوالفتح محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۲، تحقیق احمد فهیمی محمد، بیروت - لبنان دارالکتب العلمیه.
  34. بغدادی ابومنصور عبدالقاهر بن طاهر تمیمی ، الفرق بین الفرق ، ص۲۵، تحقیق و تصحیح محمد محی‌الدین عبدالحمید، مصر (قاهره)، مکتبة محمد صبیح و اولاده، بی‌تا
  35. همان،ص 73
  36. همان، ص۷۳ ـ ۷۴