شمر بن ذی الجوشن
شِمْرِ بْن ذِیالْجَوْشَن، از تابعین و از فرماندهان سپاه عمر بن سعد در واقعه کربلا که به سبب تأثیرگذاریاش در این واقعه، از چهرههای منفور نزد شیعیان است. شمر جنگ صفین در سپاه امام علی(ع) بود؛ ولی بعدها در جمع دشمنان امام و خاندانش درآمد. در زیارت عاشورا از شمر با لعن و نفرین یاد شده است. او در مقابل مختار ثقفی شکست خورد و سر از تنش جدا گردید.
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۹:۲۳، ۳۱ اوت ۲۰۲۲؛
نام | شِمْرِ بْن ذِیالْجَوْشَن |
---|---|
نام کامل | شمر بن شُرَحبیل(ذی الجوشن) بن اَعْوَر بن عمرو |
القاب و سایر نامها | ابوسابغه • شِمر |
نسب • قبیله | قبیله بنی عامر بن صَعصَعَه • هَوازِن، خاندان ضِباب بن کلاب |
فعالیتها | فرماندهی جناح چپ لشکر عمر بن سعد • از حاملان سرهای شهدای کربلا نزد ابن زیاد و یزید • از یاران حضرت علی(ع) در جنگ صفین • شهادت علیه حجر بن عدی • پراکنده کردن مردم از اطراف مسلم بن عقیل • قطع کردن سخنان امام حسین(ع) در روز عاشورا • پرتاب تیر به سوی زهیر بن قین • شهادت نافع بن هلال • نقش داشتن در شهادت امام حسین(ع) • تصمیم به شهادت رساندن امام سجاد(ع) و آتش زدن خیمهها • دستور به شهادت رساندن همسر عبدالله بن عمیر کلبی |
درگذشت | ۶۶ق • به دست یاران مختار |
نام و نسب
شرححال نویسان، نام و نسب شمربن ذیالجوشن را به اختلاف، شرحبیلبن اوس، شرحبیلبن اعور، عثمانبن نافع، اوسبن اعور[۱]، الضبابی[۲]، العامری، الحنظلی[۳]، السلونی[۴]، السکونی[۵] و الکلابی دانستهاند. با این حال، تاریخنگاران شهرت وی را چنین نوشتهاند: ابو السابغه، شرحبیل عامری کلابی، ملقب به شمربن ذیالجوشن[۶]. شهرتِ لقب او به گونهای است که کمتر تاریخنگاری نام او را آورده است و برای معرفی او تنها از لقبش استفاده کردهاند[۷].
پدر او که به دلیل سینه متورم و زره مانندش به «ذیالجوشن» ملقب شده بود[۸]، از شامیان[۹] ساکن کوفه بود[۱۰]. او محضر حضرت رسول اکرم(ص) را درک کرده بود و از اصحاب آن جناب به شمار میرفت. ابن کثیر در «البدایه و النهایه» درباره وی مینویسد: «ذیالجوشن از جمله صحابی بزرگوار و جلیلالقدر حضرت محمد(ص) بود[۱۱].»
هرچند طبع روان و اشعار نیکوی[۱۲] ذیالجوشن سبب شده است نام وی در ردیف سخنپردازان زمانهاش قرار گیرد، ولی آگاهی بیشتری از او در تاریخ ثبت نشده است.
دوران خلفا
شمر در دوران حکومت ابوبکر نقش چندانی نداشت؛ زیرا هرچند او را از اصحاب رسول خدا(ص) بدانیم، در این دوران سن چندانی نداشته است تا بتواند نقش مهم و سرنوشتسازی بر عهده بگیرد. در دوران عمر و عثمان نیز نامی از شمر در تاریخ ثبت نشده است. با کشته شدن عثمان در سال ۳۵ ه.ق علیبن ابیطالب(ع) به خلافت برگزیده شد. آن حضرت، کوفه را به عنوان پایتخت حکومت خویش برگزیده و در آنجا ساکن شد. با آمدن خلیفه به کوفه، شمر که از سران و بزرگان کوفه به شمار میآمد، نزد حضرت رفت و در جنگها و درگیریها در رکاب امیرالمؤمنین، علی(ع) بود.
حضور در جنگ صفین
شمر در جنگ صفین حاضر بود و در شمار لشکریان امام(ع) شجاعتهای بسیاری از خود نشان داد. او در این جنگ به دلیل درگیری با «ادهمبن محرز باهلی»، به سختی مجروح شد، به گونهای که ادهم با شمشیر استخوان پیشانی وی را شکافت. شمر نیز به عنوان انتقام، نیزهای به او زد و او را از اسب به زیر افکند. با این حال ادهم با کمک شامیان از مرگ رهایی یافت. پس از جنگ صفین، ادهم در محلی به نام «اُذرج» با دوستانش از دلاوریها و شجاعتهایی سخن میگفت که در صفین انجام داده بود. وی از دوستان خود پرسید: آیا شما شمربن ذیالجوشن را میشناسید؟ آنان پاسخ گفتند: آری، او را میشناسیم. ادهم گفت: آیا به تازگی، با او دیدار داشته و اثر ضربه شمشیر را بر چهره او دیدهاید؟ «عبداللهبن کبار نهدی» و «سعیدبن حازم سلونی» در پاسخ گفتند: آری، ما زخمی را که بر پیشانی اوست دیدهایم. ادهم با افتخار گفت: به خدا سوگند! آن ضربه مهلک را من در نبرد صفین بر او وارد آوردم و زخم را بر صورتش نقش کردم[۱۳].
انحراف و گرایش به خوارج
پایان جنگ صفین، آغاز انحراف گروهی به ظاهر مسلمان به نام خوارج بود. هستههای نخستین این گروه منحرف که به خوارج نهروان و مارقین معروف بودند، در زمان پیامبر(ص) برچیده شد، ولی در زمان امیرالمؤمنین، علی(ع) با شعار «لا حکم الا لله» به مرحله ظهور رسید. نام بعضی از سران و افرادی که از اعضای این جنبش بودند در مصادر تاریخی به ثبت رسیده است، ولی در هیچیک از این مصادر، نام شمربن ذیالجوشن در شمار این افراد دیده نشده است. تنها شیخ یاسین در کتاب ارزشمند «صلح الحسن (ع)» چنین نگاشته است: سرکردگان خوارج در کوفه عبارت بودند از: عبداللهبن وهب الراسبی، شیثبن ربعی، عبداللهبن الکواء، الاشعثبن قیس و شمربن ذیالجوشن[۱۴].
نویسنده «هدایه الکبری» در روایتی از امام حسن مجتبی(ع) چنین نقل میکند: حسنبن علی(ع) هنگام وفات به برادرش حسین(ع) فرمود: «همانا پدرم علی(ع) پس از جنگ صفین در خطبهای، خبر شهادت من و تو را به مردم داد. اشعثبن قیس، پدر جعده ـ قاتل امام حسن(ع) ـ که در مجلس بود، برخاست و گفت: اخباری را میگویی که رسول خدا(ص) نیز آن را ادعا نکرده است. این علوم را از کجا به دست آوردهای؟ پدرم پاسخ داد: ای آتش بیار معرکه! همانا پسرت، محمدبن اشعث نیز از قاتلان حسین(ع) است. به خدا سوگند! شمربن ذیالجوشن و شبثبن ربعی و زبیدی و عمروبن حریث نیز از آنان هستند[۱۵].»
آن حضرت، در این خطبه، شماری از خوارج را نام برده و شمر را نیز در ردیف آنان آورده است. شاید مقصود ایشان این بوده است که بگوید شما خوارج که ادعای دینداری دارید، کسانی هستید که فرزند دختر رسول خدا (ص) را خواهید کشت.
بعد از آن شمر در شمار اطرافیان معاویه شد. شیخ مفید در کتاب شریف «الاختصاص» آورده است: معاویه، نامهای برای امیرالمؤمنین، علی(ع) فرستاد. حضرت نیز پاسخ آن نامه را نوشت و به دست «طرماحبن عدی طایی» به دمشق فرستاد. وی پس از آن که به شام رسید پرسید: فرماندگان معاویه کجایند؟ به او پاسخ دادند: کدامشان را میخواهی؟ گفت: ابوالاعور اسلمی و عمرو عاص و شمربن ذیالجوشن و هدیبن محمدبن اشعث کندی را میخواهم[۱۶].
در این خبر، شمر با صراحت در شمار متصدیان لشکر معاویه قرار گرفته است و این خود، گواهی روشنی بر روحیه فرصتطلبی اوست. پس از این دوران، شمر با روی آوردن به امویان، بهطور آشکار در صف مخالفان خاندان عصمت و طهارت(ع) قرار گرفت.
پانویس
- ↑ الجرح و التعدیل، ج 4، ص 337؛ تاریخ دمشق، ج 23، ص 186؛ طبقات الکبری، ج 5، ص 212.
- ↑ الضبابی بالفتح و موحدتین إلی الضّباب، بطن من بنی الحارث و من القریش. لب اللباب، ش 2543
- ↑ استیعاب، ج 2، ص 701.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج 4، 107
- ↑ کشف الغمّه، ج2، ص 226
- ↑ تاریخ الصحابه، ص 132؛ تاریخ الکبیر، ج 4، ص 250؛ العقد الفرید، ج 3، ص 306؛ اخبارالطوال، ص 239؛ الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180
- ↑ اشتقاق، ص 296.
- ↑ استیعاب، ج 2، ص 467؛ الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج 4، ص 337.
- ↑ الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.
- ↑ البدایه و النهایه، ج 8، ص 204.
- ↑ الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.
- ↑ سفینه البحار، ماده شمر؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 28؛ الکامل، ج 2، ص 377؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج 5، ص 213.
- ↑ صلح الحسن، صص 60 و 70.
- ↑ هدایه الکبری، ص 184.
- ↑ الاختصاص، ص 139؛ بحارالانوار، ج 33، ص 286.