ثوریه مذهبی فقهی است که شامل پیروان ابوعبداللّه سفیان بن سعید ثوری کوفی می‌‌شود.

ثوریه
نامثوریه
تاریخ شکل گیری2 ق، ۲ ش‌، ۶۲۳ م
موسسابوعبداللّه سفیان بن سعید ثوری کوفی
عقیدهدر علم کلام سفیان ثوری از صفاتیه بود اما در روایات فقهی غالبا به رویه شیخین استناد می‌کرد. همچنین معتقد بود که یک مسلمان باید از اولوالامر اطاعت کند، خواه متّصف به عدل باشد یا جور.

وجه تسمیه

سفیان بن سیعد را از آن جهت ثوری می‌خوانند که یکی از اجداد او ثور بن عبد منات نام داشت[۱].

زندگی‌نامه

ثوری در سال 96 در کوفه متولد شد و در همان جا علم حدیث را آموخت. او مردی زاهد و بی ‏اعتنای به خلفا و درباریان بود. بنابراین مورد تعقیب دو خلیفه عباسی منصور و مهدی قرار گرفت و ناچار به ترک وطن شد و مدتی در یمن و حجاز و در مکه بسر برد. در آن شهر بر وی سخت گرفتند و به بصره رفته و در آن شهر ساکن شد. وی سر انجام در شعبان سال 161 هجری و در 64 سالگی درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.

آرای فقهی و کلامی سفیان ثوری

ثوری در فقه از پیروان اهل حدیث بود و از ثقات آن طایفه به شمار می‌‏رفت. بعضی او را برتر از مالک بن انس دانسته‌اند. ابن‌ندیم از بعضی از مؤلفات او یاد کرده که از جمله آنها «الجامع‌الکبیر و الجامع‌الصغیر» و «کتاب الفرائض» و دو رساله دیگر است. وی تفسیری بر قرآن نوشته است که ابواسحاق ثعلبی به آن استشهاد کرده است. امّا در علم کلام سفیان ثوری از «صفاتیه» بود و صفاتی را که برای خداوند در قرآن کریم آمده از خصائص ذات او می‌دانست. او در روایات فقهی غالبا به رویه شیخین استناد می‌کرد. وی ترجیح می‌‏داد که بسمله را با بانگی خفیف تلاوت کند و جهاد را تا روز قیامت باقی و واجب می‌‏دانست. وی می‌‏گفت یک مسلمان باید از اولو‌الامر اطاعت نماید، خواه متّصف به عدل باشد یا جور. با این حال او به شیعه تمایل داشت و به قول صاحب کتاب «طبقات الحفاظ» جعفر بن محمد (علیه‌السلام) یکی از شیوخ او بود. البته بعضی گفته‏‌اند که او زیدی مذهب بود و چون مردی زاهد و گوشه‏‌گیر بود صوفیه او را از پیشوایان پیشین خود شمرده‏‌اند. چنان که شیخ فرید‌الدین عطّار نیشابوری در کتاب «تذکرة الاولیاء» او را از بزرگان صوفیه دانسته است[۲].

پانویس

  1. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 132.
  2. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 132 با ویرایش و دخل و تصرف در عبارات.