وفد: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۴ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا) (صل‌ الله علیه وآله وسلم)' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا) ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
'''وَفْدْ''' به معنى واردشدن به محضر حكمران براى رساندن پيام، استمداد، اعلان الحاق و همانند است.
'''وَفْدْ''' به معنى واردشدن به محضر حكمران براى رساندن پيام، استمداد، اعلان الحاق و همانند است.
= وفد در لغت =
= وفد در لغت =
وافد شخص<ref>الصحاح، ج‏2، ص: 553</ref> و یا گروهی<ref>جمهرة اللغة؛ ج‏2؛ ص674</ref> که به‌عنوان فرستاده‌ی<ref>تاج العروس؛ ج‏5؛ ص321</ref> از سوی انسانی محترم و یا مجموعه‌ای از انسان‌ها به‌سوی بزرگی یا امیری یا مَلِکی فرستاده می‌شوند<ref>تهذيب اللغة؛ ج‏14؛ ص140</ref>، این هیئت‌های نمایندگی به جهت زیارت و یا ابلاغ پیام و یا یاری خواستن و یا طلب نیکویی‌کردن و یا ...<ref> النهاية في غريب الحديث و الأثر؛ ج‏5؛ ص209</ref> و یا برای بیان حوائج و طلب آن فرستاده می‌شوند<ref>مفردات ألفاظ القرآن؛ ص877</ref>، البته برخی معتقدند که وقتی به این هیئت نمایندگی، وفد گفته می‌شود که سواره آمده باشند و شهسواران ارجمند (الرکبان المکرمون) باشند<ref>لسان العرب؛ ج‏3؛ ص464.</ref>.<br>
وافد شخص<ref>الصحاح، ج‏2، ص: 553</ref> و یا گروهی<ref>جمهرة اللغة؛ ج‏2؛ ص674</ref> که به‌عنوان فرستاده‌ی<ref>تاج العروس؛ ج‏5؛ ص321</ref> از سوی انسانی محترم و یا مجموعه‌ای از انسان‌ها به‌سوی بزرگی یا امیری یا مَلِکی فرستاده می‌شوند<ref>تهذيب اللغة؛ ج‏14؛ ص140</ref>، این هیئت‌های نمایندگی به جهت زیارت و یا ابلاغ پیام و یا یاری خواستن و یا طلب نیکویی‌کردن و یا ...<ref> النهاية في غريب الحديث و الأثر؛ ج‏5؛ ص209</ref> و یا برای بیان حوائج و طلب آن فرستاده می‌شوند<ref>مفردات ألفاظ القرآن؛ ص877</ref>، البته برخی معتقدند که وقتی به این هیئت نمایندگی، وفد گفته می‌شود که سواره آمده باشند و شهسواران ارجمند (الرکبان المکرمون) باشند<ref>لسان العرب؛ ج‏3؛ ص464.</ref>.


پس كلمه" وفد" به معناى قومى است كه به‌منظور زيارت و ديدار كسى و يا گرفتن حاجتى و امثال آنها بر او وارد شوند، و اين قوم وقتى به نام وفد ناميده می‌شوند كه سواره بيايند، كلمه وفد جمع و مفرد آن وافد است<ref>ترجمه تفسير الميزان،ج‏14،ص151.</ref>.
پس كلمه" وفد" به معناى قومى است كه به‌منظور زيارت و ديدار كسى و يا گرفتن حاجتى و امثال آنها بر او وارد شوند، و اين قوم وقتى به نام وفد ناميده می‌شوند كه سواره بيايند، كلمه وفد جمع و مفرد آن وافد است<ref>ترجمه تفسير الميزان،ج‏14،ص151.</ref>.
خط ۱۴: خط ۱۴:
این لفظ فقط یکبار در قرآن مجید آمده است: (یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ اِلَی الرَّحْمنِ‌ وَفْداً)<ref>مریم، ۸۵.</ref> روزی پرهیزگاران را جمع می‌کنیم به پیشگاه خدا وارد می‌شوند.  تقدیر آن «وافدین الی الرّحمن» است.<ref>قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «وفد»، ج۷، ص۲۲۹.</ref>     
این لفظ فقط یکبار در قرآن مجید آمده است: (یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ اِلَی الرَّحْمنِ‌ وَفْداً)<ref>مریم، ۸۵.</ref> روزی پرهیزگاران را جمع می‌کنیم به پیشگاه خدا وارد می‌شوند.  تقدیر آن «وافدین الی الرّحمن» است.<ref>قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «وفد»، ج۷، ص۲۲۹.</ref>     
علامه طباطبایی<ref>ترجمه تفسير الميزان ج‏14ص156</ref> در روایات ذیل این آیه آورده‌اند که  
علامه طباطبایی<ref>ترجمه تفسير الميزان ج‏14ص156</ref> در روایات ذیل این آیه آورده‌اند که  
و در محاسن برقى به سند خود از حماد بن عثمان و غير او از امام صادق (علیه‌السلام) روايت كرده كه در معناى كلام خداى عزّ وجلّ‏" يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً" فرموده: سوار بر اسبان نجيب محشور مى‏شوند.<ref>محاسن ص 180، ح 170.</ref><br>
و در محاسن برقى به سند خود از حماد بن عثمان و غير او از امام صادق (علیه‌السلام) روايت كرده كه در معناى كلام خداى عزّ وجلّ‏" يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً" فرموده: سوار بر اسبان نجيب محشور مى‏شوند.<ref>محاسن ص 180، ح 170.</ref>


و در تفسير قمى به سند خود از عبد اللَّه بن شريك عامرى، از امام صادق (علیه‌السلام) روايت كرده كه فرمود: امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) تفسير آيه‏" يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً" را پرسيد، حضرت فرمود: يا على" وفد" جز بر سوارگان اطلاق نمی‌‏شود، و مردانى كه موردنظر اين آيه است، مردانى هستند كه تقوى پيشه كردند، و خداى عزوجل ايشان را دوست داشت و اختصاص به خود داد و از اعمالشان راضى شد، و بدين جهت نام متقين بر آنان نهاد... .<ref>تفسير قمى، ج 2، ص 53.</ref>
و در تفسير قمى به سند خود از عبد اللَّه بن شريك عامرى، از امام صادق (علیه‌السلام) روايت كرده كه فرمود: امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) تفسير آيه‏" يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً" را پرسيد، حضرت فرمود: يا على" وفد" جز بر سوارگان اطلاق نمی‌‏شود، و مردانى كه موردنظر اين آيه است، مردانى هستند كه تقوى پيشه كردند و خداى عزوجل ايشان را دوست داشت و اختصاص به خود داد و از اعمالشان راضى شد و بدين جهت نام متقين بر آنان نهاد.<ref>تفسير قمى، ج 2، ص 53.</ref>
وی روايتى طولانى نقل مى‏كند كه رسول خدا در آن جزئيات بيرون آمدن متقين از قبور، و سوارشدن بر ناقه‏‌هاى بهشتى، و حركتشان به‌سوی بهشت، و داخل‌شدن و تنعمشان را به آنچه از نعمت‌های آن روزى شده‌‏اند، بيان فرموده است.<ref>تفسير قمى، ج 2، ص 53.</ref><br>
وی روايتى طولانى نقل مى‏كند كه رسول خدا در آن جزئيات بيرون آمدن متقين از قبور، و سوارشدن بر ناقه‏‌هاى بهشتى، و حركتشان به‌سوی بهشت، و داخل‌شدن و تنعمشان را به آنچه از نعمت‌های آن روزى شده‌‏اند، بيان فرموده است.<ref>تفسير قمى، ج 2، ص 53.</ref>


و در الدرالمنثور است كه ابن مردويه از على (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) روايت كرده كه در ذيل اين آيه فرمود: بدانيد كه به خدا سوگند با پاى خود محشور نمى‏شوند، و هيچ‌كس سوقشان نمى‏دهد، بلكه برايشان از بهشت ناقه‏هايى مى‏آورند كه نظير آنها را خلايق نديده است، جهازشان از طلا، و مهارشان از زبرجد، بر آن مى‏نشينند تا درب بهشت را بكوبند<ref>الدرالمنثور، ج 4، ص 285.</ref> و نيز اين معنا از ابن ابى الدنيا، و ابن ابى حاتم، ابن مردويه، از طرق چندى، از على (علیه‌السلام) از رسول خدا رسول خدا روايت شده كه در حديثى طولانى، طرز سوارشدن متقين و حركت به‌سوی بهشت و داخل‌شدن و استقرارشان در آن، و تنعم به نعمت‌های آن را بيان فرموده، و در همان كتاب حديث را از عده‏اى از ارباب جوامع از على (علیه‌السلام) آورده است.<ref>‏ الدر المنثور، ج 4، ص 285.</ref>
و در الدرالمنثور است كه ابن مردويه از على (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) روايت كرده كه در ذيل اين آيه فرمود: بدانيد كه به خدا سوگند با پاى خود محشور نمى‏شوند، و هيچ‌كس سوقشان نمى‏دهد، بلكه برايشان از بهشت ناقه‏هايى مى‏آورند كه نظير آنها را خلايق نديده است، جهازشان از طلا، و مهارشان از زبرجد، بر آن مى‏نشينند تا درب بهشت را بكوبند<ref>الدرالمنثور، ج 4، ص 285.</ref> و نيز اين معنا از ابن ابى الدنيا، و ابن ابى حاتم، ابن مردويه، از طرق چندى، از على (علیه‌السلام) از رسول خدا رسول خدا روايت شده كه در حديثى طولانى، طرز سوارشدن متقين و حركت به‌سوی بهشت و داخل‌شدن و استقرارشان در آن، و تنعم به نعمت‌های آن را بيان فرموده، و در همان كتاب حديث را از عده‏اى از ارباب جوامع از على (علیه‌السلام) آورده است.<ref>‏ الدر المنثور، ج 4، ص 285.</ref>
خط ۴۷: خط ۴۷:


= مهم‌ترین وفود =
= مهم‌ترین وفود =
یعقوبی در تاریخش از ۲۶ قبیله نام می‌برد که رؤسای آنها با گروهی به مدینه آمدند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۹</ref> که عبارت‌اند از :<br>
یعقوبی در تاریخش از ۲۶ قبیله نام می‌برد که رؤسای آنها با گروهی به مدینه آمدند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۹</ref> که عبارت‌اند از :


* قـبیله مزینه به ریاست خزاعی؛<br>
* قـبیله مزینه به ریاست خزاعی؛
* قبیله اشجع به ریاست عبدالله بن مالک؛
* قبیله اشجع به ریاست عبدالله بن مالک؛<br>
* قبیله اسلم به ریاست بریدة؛
* قبیله سلیم به ریاست وقاص بن قمامه؛
* قبیله اسلم به ریاست بریدة؛<br>
* قبیله بنولیث به ریاست صعب بـن جـثـامـه؛
*
* قـبـیـله بنر قـزاره به ریاست عینیة بن حصین؛
* قبیله سلیم به ریاست وقاص بن قمامه؛<br>
* قبیله بنوبکر به ریاست عدی بن شراحیل؛
* قبیله طی به سرپرستی عدی بن حاتم؛
* قبیله بنولیث به ریاست صعب بـن جـثـامـه؛<br>
* قبیله بجیله به ریاست قیس بن غربه؛  
*
* قبیله ازد به ریاست صرد بن عبدالله؛  
* قـبـیـله بنر قـزاره به ریاست عینیة بن حصین؛<br>
* قبیله خثعم به ریاست عمیس بن عمرو؛  
*
* گروه دیگری از طـی بـه سـرپرستی زید بن مهلهل؛  
* قبیله بنوبکر به ریاست عدی بن شراحیل؛<br>
* قبیله بنوشیبان؛
* قبیله عبدالقیس به ریاست اشجع الحـصـری؛
* قبیله طی به سرپرستی عدی بن حاتم؛<br>
* نـمـایـنـدگـان پـادشـاه حـمـیـر؛  
* قـبـیله جذام به ریاست فروة بن عمرو؛  
* قبیله بجیله به ریاست قیس بن غربه؛ <br>
* قبیله حـضـرموت به ریاست وائل بن حجر؛
*
* قبیله ضباب به سرپرستی ذوالجوشن؛
* قبیله ازد به ریاست صرد بن عبدالله؛ <br>
* قبیله بنی‌اسد به ریاست ضرار بن ازور؛  
*
* قبیله بنی اکارث به ریاست، یزید بن عبدالمدان؛
* قبیله خثعم به ریاست عمیس بن عمرو؛ <br>
* قبیله بنی کنانه به سرپرستی قطن بن حارثه و انس بن حارثه؛
*
* قبیله همدان به ریاست مسلمة بن هـزان؛  
* گروه دیگری از طـی بـه سـرپرستی زید بن مهلهل؛ <br>
* قـبیله باهله به ریاست مطرف بن کاهن؛  
*
* قبیله بنوحنیفه به همراهی مسلیمه کذاب؛
* قبیله بنوشیبان؛<br>
* قبیله مراد به ریاست فروة بن مسیک؛  
*
* قبیله مهره به سرپرستی مهری بن ابیض.
* قبیله عبدالقیس به ریاست اشجع الحـصـری؛<br>
و نیز:
* نـمـایـنـدگـان پـادشـاه حـمـیـر؛ <br>
*
* قـبـیله جذام به ریاست فروة بن عمرو؛ <br>
*
* قبیله حـضـرموت به ریاست وائل بن حجر؛<br>
* قبیله ضباب به سرپرستی ذوالجوشن؛<br>
*
* قبیله بنی‌اسد به ریاست ضرار بن ازور؛ <br>
*
* قبیله بنی اکارث به ریاست، یزید بن عبدالمدان؛<br>
* قبیله بنی کنانه به سرپرستی قطن بن حارثه و انس بن حارثه؛<br>
* قبیله همدان به ریاست مسلمة بن هـزان؛ <br>
*
* قـبیله باهله به ریاست مطرف بن کاهن؛ <br>
*
* قبیله بنوحنیفه به همراهی مسلیمه کذاب؛<br>
* قبیله مراد به ریاست فروة بن مسیک؛ <br>
*
* قبیله مهره به سرپرستی مهری بن ابیض.<br>
*
و نیز:<br>


* وفد ثقیف؛<br>
* وفد ثقیف؛


* وفد بنی‌تمیم؛<br>
* وفد بنی‌تمیم؛


* وفد عامر بن صعصعه؛<br>
* وفد عامر بن صعصعه؛


* وفد ربیعه؛<br>
* وفد ربیعه؛


* وفد کلاب؛ <br>
* وفد کلاب؛  


* وفد بنی  هلال بن عامر؛<br>
* وفد بنی  هلال بن عامر؛


* وفد تُجیب.<br>
* وفد تُجیب.<br>
خط ۱۲۱: خط ۹۵:
* ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۳۴۷، تهران، فرهنگ و‌ اندیشه  
* ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۳۴۷، تهران، فرهنگ و‌ اندیشه  
* صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی والرشاد، ج۱، ص۱۸ - ۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول.
* صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی والرشاد، ج۱، ص۱۸ - ۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول.
= منابع =
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده: مفاهیم و اصطلاحات]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۳۹

ویرایش