۸۷٬۹۳۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا) (صل الله علیه وآله وسلم)' به '[[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا) ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
'''وَفْدْ''' به معنى واردشدن به محضر حكمران براى رساندن پيام، استمداد، اعلان الحاق و همانند است. | '''وَفْدْ''' به معنى واردشدن به محضر حكمران براى رساندن پيام، استمداد، اعلان الحاق و همانند است. | ||
= وفد در لغت = | = وفد در لغت = | ||
وافد شخص<ref>الصحاح، ج2، ص: 553</ref> و یا گروهی<ref>جمهرة اللغة؛ ج2؛ ص674</ref> که بهعنوان فرستادهی<ref>تاج العروس؛ ج5؛ ص321</ref> از سوی انسانی محترم و یا مجموعهای از انسانها بهسوی بزرگی یا امیری یا مَلِکی فرستاده میشوند<ref>تهذيب اللغة؛ ج14؛ ص140</ref>، این هیئتهای نمایندگی به جهت زیارت و یا ابلاغ پیام و یا یاری خواستن و یا طلب نیکوییکردن و یا ...<ref> النهاية في غريب الحديث و الأثر؛ ج5؛ ص209</ref> و یا برای بیان حوائج و طلب آن فرستاده میشوند<ref>مفردات ألفاظ القرآن؛ ص877</ref>، البته برخی معتقدند که وقتی به این هیئت نمایندگی، وفد گفته میشود که سواره آمده باشند و شهسواران ارجمند (الرکبان المکرمون) باشند<ref>لسان العرب؛ ج3؛ ص464.</ref>. | وافد شخص<ref>الصحاح، ج2، ص: 553</ref> و یا گروهی<ref>جمهرة اللغة؛ ج2؛ ص674</ref> که بهعنوان فرستادهی<ref>تاج العروس؛ ج5؛ ص321</ref> از سوی انسانی محترم و یا مجموعهای از انسانها بهسوی بزرگی یا امیری یا مَلِکی فرستاده میشوند<ref>تهذيب اللغة؛ ج14؛ ص140</ref>، این هیئتهای نمایندگی به جهت زیارت و یا ابلاغ پیام و یا یاری خواستن و یا طلب نیکوییکردن و یا ...<ref> النهاية في غريب الحديث و الأثر؛ ج5؛ ص209</ref> و یا برای بیان حوائج و طلب آن فرستاده میشوند<ref>مفردات ألفاظ القرآن؛ ص877</ref>، البته برخی معتقدند که وقتی به این هیئت نمایندگی، وفد گفته میشود که سواره آمده باشند و شهسواران ارجمند (الرکبان المکرمون) باشند<ref>لسان العرب؛ ج3؛ ص464.</ref>. | ||
پس كلمه" وفد" به معناى قومى است كه بهمنظور زيارت و ديدار كسى و يا گرفتن حاجتى و امثال آنها بر او وارد شوند، و اين قوم وقتى به نام وفد ناميده میشوند كه سواره بيايند، كلمه وفد جمع و مفرد آن وافد است<ref>ترجمه تفسير الميزان،ج14،ص151.</ref>. | پس كلمه" وفد" به معناى قومى است كه بهمنظور زيارت و ديدار كسى و يا گرفتن حاجتى و امثال آنها بر او وارد شوند، و اين قوم وقتى به نام وفد ناميده میشوند كه سواره بيايند، كلمه وفد جمع و مفرد آن وافد است<ref>ترجمه تفسير الميزان،ج14،ص151.</ref>. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
این لفظ فقط یکبار در قرآن مجید آمده است: (یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ اِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً)<ref>مریم، ۸۵.</ref> روزی پرهیزگاران را جمع میکنیم به پیشگاه خدا وارد میشوند. تقدیر آن «وافدین الی الرّحمن» است.<ref>قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «وفد»، ج۷، ص۲۲۹.</ref> | این لفظ فقط یکبار در قرآن مجید آمده است: (یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ اِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً)<ref>مریم، ۸۵.</ref> روزی پرهیزگاران را جمع میکنیم به پیشگاه خدا وارد میشوند. تقدیر آن «وافدین الی الرّحمن» است.<ref>قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «وفد»، ج۷، ص۲۲۹.</ref> | ||
علامه طباطبایی<ref>ترجمه تفسير الميزان ج14ص156</ref> در روایات ذیل این آیه آوردهاند که | علامه طباطبایی<ref>ترجمه تفسير الميزان ج14ص156</ref> در روایات ذیل این آیه آوردهاند که | ||
و در محاسن برقى به سند خود از حماد بن عثمان و غير او از امام صادق (علیهالسلام) روايت كرده كه در معناى كلام خداى عزّ وجلّ" يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً" فرموده: سوار بر اسبان نجيب محشور مىشوند.<ref>محاسن ص 180، ح 170.</ref | و در محاسن برقى به سند خود از حماد بن عثمان و غير او از امام صادق (علیهالسلام) روايت كرده كه در معناى كلام خداى عزّ وجلّ" يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً" فرموده: سوار بر اسبان نجيب محشور مىشوند.<ref>محاسن ص 180، ح 170.</ref> | ||
و در تفسير قمى به سند خود از عبد اللَّه بن شريك عامرى، از امام صادق (علیهالسلام) روايت كرده كه فرمود: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) تفسير آيه" يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً" را پرسيد، حضرت فرمود: يا على" وفد" جز بر سوارگان اطلاق نمیشود، و مردانى كه موردنظر اين آيه است، مردانى هستند كه تقوى پيشه | و در تفسير قمى به سند خود از عبد اللَّه بن شريك عامرى، از امام صادق (علیهالسلام) روايت كرده كه فرمود: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) تفسير آيه" يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً" را پرسيد، حضرت فرمود: يا على" وفد" جز بر سوارگان اطلاق نمیشود، و مردانى كه موردنظر اين آيه است، مردانى هستند كه تقوى پيشه كردند و خداى عزوجل ايشان را دوست داشت و اختصاص به خود داد و از اعمالشان راضى شد و بدين جهت نام متقين بر آنان نهاد.<ref>تفسير قمى، ج 2، ص 53.</ref> | ||
وی روايتى طولانى نقل مىكند كه رسول خدا در آن جزئيات بيرون آمدن متقين از قبور، و سوارشدن بر ناقههاى بهشتى، و حركتشان بهسوی بهشت، و داخلشدن و تنعمشان را به آنچه از نعمتهای آن روزى شدهاند، بيان فرموده است.<ref>تفسير قمى، ج 2، ص 53.</ref | وی روايتى طولانى نقل مىكند كه رسول خدا در آن جزئيات بيرون آمدن متقين از قبور، و سوارشدن بر ناقههاى بهشتى، و حركتشان بهسوی بهشت، و داخلشدن و تنعمشان را به آنچه از نعمتهای آن روزى شدهاند، بيان فرموده است.<ref>تفسير قمى، ج 2، ص 53.</ref> | ||
و در الدرالمنثور است كه ابن مردويه از على (علیهالسلام) از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) روايت كرده كه در ذيل اين آيه فرمود: بدانيد كه به خدا سوگند با پاى خود محشور نمىشوند، و هيچكس سوقشان نمىدهد، بلكه برايشان از بهشت ناقههايى مىآورند كه نظير آنها را خلايق نديده است، جهازشان از طلا، و مهارشان از زبرجد، بر آن مىنشينند تا درب بهشت را بكوبند<ref>الدرالمنثور، ج 4، ص 285.</ref> و نيز اين معنا از ابن ابى الدنيا، و ابن ابى حاتم، ابن مردويه، از طرق چندى، از على (علیهالسلام) از رسول خدا رسول خدا روايت شده كه در حديثى طولانى، طرز سوارشدن متقين و حركت بهسوی بهشت و داخلشدن و استقرارشان در آن، و تنعم به نعمتهای آن را بيان فرموده، و در همان كتاب حديث را از عدهاى از ارباب جوامع از على (علیهالسلام) آورده است.<ref> الدر المنثور، ج 4، ص 285.</ref> | و در الدرالمنثور است كه ابن مردويه از على (علیهالسلام) از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) روايت كرده كه در ذيل اين آيه فرمود: بدانيد كه به خدا سوگند با پاى خود محشور نمىشوند، و هيچكس سوقشان نمىدهد، بلكه برايشان از بهشت ناقههايى مىآورند كه نظير آنها را خلايق نديده است، جهازشان از طلا، و مهارشان از زبرجد، بر آن مىنشينند تا درب بهشت را بكوبند<ref>الدرالمنثور، ج 4، ص 285.</ref> و نيز اين معنا از ابن ابى الدنيا، و ابن ابى حاتم، ابن مردويه، از طرق چندى، از على (علیهالسلام) از رسول خدا رسول خدا روايت شده كه در حديثى طولانى، طرز سوارشدن متقين و حركت بهسوی بهشت و داخلشدن و استقرارشان در آن، و تنعم به نعمتهای آن را بيان فرموده، و در همان كتاب حديث را از عدهاى از ارباب جوامع از على (علیهالسلام) آورده است.<ref> الدر المنثور، ج 4، ص 285.</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
= مهمترین وفود = | = مهمترین وفود = | ||
یعقوبی در تاریخش از ۲۶ قبیله نام میبرد که رؤسای آنها با گروهی به مدینه آمدند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۹</ref> که عبارتاند از : | یعقوبی در تاریخش از ۲۶ قبیله نام میبرد که رؤسای آنها با گروهی به مدینه آمدند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۹</ref> که عبارتاند از : | ||
* قـبیله مزینه به ریاست خزاعی؛ | * قـبیله مزینه به ریاست خزاعی؛ | ||
* قبیله اشجع به ریاست عبدالله بن مالک؛ | |||
* قبیله اشجع به ریاست عبدالله بن مالک؛ | * قبیله اسلم به ریاست بریدة؛ | ||
* قبیله سلیم به ریاست وقاص بن قمامه؛ | |||
* قبیله اسلم به ریاست بریدة؛ | * قبیله بنولیث به ریاست صعب بـن جـثـامـه؛ | ||
* قـبـیـله بنر قـزاره به ریاست عینیة بن حصین؛ | |||
* قبیله سلیم به ریاست وقاص بن قمامه؛ | * قبیله بنوبکر به ریاست عدی بن شراحیل؛ | ||
* قبیله طی به سرپرستی عدی بن حاتم؛ | |||
* قبیله بنولیث به ریاست صعب بـن جـثـامـه؛ | * قبیله بجیله به ریاست قیس بن غربه؛ | ||
* قبیله ازد به ریاست صرد بن عبدالله؛ | |||
* قـبـیـله بنر قـزاره به ریاست عینیة بن حصین؛ | * قبیله خثعم به ریاست عمیس بن عمرو؛ | ||
* گروه دیگری از طـی بـه سـرپرستی زید بن مهلهل؛ | |||
* قبیله بنوبکر به ریاست عدی بن شراحیل؛ | * قبیله بنوشیبان؛ | ||
* قبیله عبدالقیس به ریاست اشجع الحـصـری؛ | |||
* قبیله طی به سرپرستی عدی بن حاتم؛ | * نـمـایـنـدگـان پـادشـاه حـمـیـر؛ | ||
* قـبـیله جذام به ریاست فروة بن عمرو؛ | |||
* قبیله بجیله به ریاست قیس بن غربه؛ | * قبیله حـضـرموت به ریاست وائل بن حجر؛ | ||
* قبیله ضباب به سرپرستی ذوالجوشن؛ | |||
* قبیله ازد به ریاست صرد بن عبدالله؛ | * قبیله بنیاسد به ریاست ضرار بن ازور؛ | ||
* قبیله بنی اکارث به ریاست، یزید بن عبدالمدان؛ | |||
* قبیله خثعم به ریاست عمیس بن عمرو؛ | * قبیله بنی کنانه به سرپرستی قطن بن حارثه و انس بن حارثه؛ | ||
* قبیله همدان به ریاست مسلمة بن هـزان؛ | |||
* گروه دیگری از طـی بـه سـرپرستی زید بن مهلهل؛ | * قـبیله باهله به ریاست مطرف بن کاهن؛ | ||
* قبیله بنوحنیفه به همراهی مسلیمه کذاب؛ | |||
* قبیله بنوشیبان؛ | * قبیله مراد به ریاست فروة بن مسیک؛ | ||
* قبیله مهره به سرپرستی مهری بن ابیض. | |||
* قبیله عبدالقیس به ریاست اشجع الحـصـری؛ | و نیز: | ||
* نـمـایـنـدگـان پـادشـاه حـمـیـر؛ | |||
* قـبـیله جذام به ریاست فروة بن عمرو؛ | |||
* قبیله حـضـرموت به ریاست وائل بن حجر؛ | |||
* قبیله ضباب به سرپرستی ذوالجوشن؛ | |||
* قبیله بنیاسد به ریاست ضرار بن ازور؛ | |||
* قبیله بنی اکارث به ریاست، یزید بن عبدالمدان؛ | |||
* قبیله بنی کنانه به سرپرستی قطن بن حارثه و انس بن حارثه؛ | |||
* قبیله همدان به ریاست مسلمة بن هـزان؛ | |||
* قـبیله باهله به ریاست مطرف بن کاهن؛ | |||
* قبیله بنوحنیفه به همراهی مسلیمه کذاب؛ | |||
* قبیله مراد به ریاست فروة بن مسیک؛ | |||
* قبیله مهره به سرپرستی مهری بن ابیض. | |||
و نیز: | |||
* وفد ثقیف؛ | * وفد ثقیف؛ | ||
* وفد بنیتمیم؛ | * وفد بنیتمیم؛ | ||
* وفد عامر بن صعصعه؛ | * وفد عامر بن صعصعه؛ | ||
* وفد ربیعه؛ | * وفد ربیعه؛ | ||
* وفد کلاب؛ | * وفد کلاب؛ | ||
* وفد بنی هلال بن عامر؛ | * وفد بنی هلال بن عامر؛ | ||
* وفد تُجیب.<br> | * وفد تُجیب.<br> | ||
خط ۱۲۱: | خط ۹۵: | ||
* ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۳۴۷، تهران، فرهنگ و اندیشه | * ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۳۴۷، تهران، فرهنگ و اندیشه | ||
* صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی والرشاد، ج۱، ص۱۸ - ۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول. | * صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی والرشاد، ج۱، ص۱۸ - ۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول. | ||
= | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده: مفاهیم و اصطلاحات]] |