۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می کند' به 'میکند') |
جز (جایگزینی متن - 'می دهد' به 'میدهد') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==تاریخچه نظریه== | ==تاریخچه نظریه== | ||
این نظریه برای اولین بار از سوی [[امام علی علیه السلام]] تعلیم شده است، آن گاه که شخصی از امام در باره معنای [[قدر]] می پرسد، حضرت ابتدا معنای قدر را تبیین و در ادامه به امر بین الامرین اشاره میکند و می فرماید: قدر دریایی عمیق است، پس وارد آن مشو. شخص دوباره سوال میکند که ما را از قدر آگاه کن! حضرت می فرماید مکانی است تاریک پس داخل آن نشو! آن شخص باز از معنای قدر می پرسد، حضرت پاسخ | این نظریه برای اولین بار از سوی [[امام علی علیه السلام]] تعلیم شده است، آن گاه که شخصی از امام در باره معنای [[قدر]] می پرسد، حضرت ابتدا معنای قدر را تبیین و در ادامه به امر بین الامرین اشاره میکند و می فرماید: قدر دریایی عمیق است، پس وارد آن مشو. شخص دوباره سوال میکند که ما را از قدر آگاه کن! حضرت می فرماید مکانی است تاریک پس داخل آن نشو! آن شخص باز از معنای قدر می پرسد، حضرت پاسخ میدهد که آن سرّ خدا است، پس در باره آن بحث نکن. سائل بیشتر توضیح می خواهد، حضرت پاسخ میدهد اکنون که این پرسش را رها نمی کنی، پس بدان قدر امر بین الامرین است، نه جبر است و نه تفویض.<ref> مجلسی محمد باقر ، بحارالانوار ، ج۵، ص۵۷.</ref> | ||
از دیگر امامان معصوم خصوصا [[امام صادق]] و [[امام رضا]] علیهما السلام نیز روایاتی از تفسیر امر بین الامرین به دست ما رسیده و هم چنین از [[امام هادی]] علیه السلام رساله مفصلی در تبیین این موضوع تدوین شده است.<ref>ر ک، طبرسی امین الاسلام ، الاحتجاج ، ص 450 - 453</ref> | از دیگر امامان معصوم خصوصا [[امام صادق]] و [[امام رضا]] علیهما السلام نیز روایاتی از تفسیر امر بین الامرین به دست ما رسیده و هم چنین از [[امام هادی]] علیه السلام رساله مفصلی در تبیین این موضوع تدوین شده است.<ref>ر ک، طبرسی امین الاسلام ، الاحتجاج ، ص 450 - 453</ref> | ||
و اما امر بین الامرین از نگاه دیگر، مثل [[نظریه کسب]] و [[خلق افعال عباد]]، یک اصطلاح کلامی است و از عقاید خاص مذهب [[امامیه]] به شمار می رود. این نظریه به ما نشان | و اما امر بین الامرین از نگاه دیگر، مثل [[نظریه کسب]] و [[خلق افعال عباد]]، یک اصطلاح کلامی است و از عقاید خاص مذهب [[امامیه]] به شمار می رود. این نظریه به ما نشان میدهد که در [[افعال اختیاری]] انسان، هم [[اراده الهی]] و هم [[اراده انسانی]] با هم دخالت دارد. | ||
==تعریف امر بین الامرین== | ==تعریف امر بین الامرین== | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
===تشابه و تفاوت تفسیری شیخ مفید از نظریه امر بین الامرین با نظریه کسب=== | ===تشابه و تفاوت تفسیری شیخ مفید از نظریه امر بین الامرین با نظریه کسب=== | ||
با نگاه به مبانی [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] در تفسیر [[نظریه کسب]] توجه ما به این مسئله جلب می شود که خالق فقط خداوند و انسان فقط کاسب است. مذاهب یاد شده به شدت از استفاده از کلمه خلق پرهیز می کنند و خلق را منحصر به خالق می دانند. با این حساب، اشاعره و ماتریدیه در واقع سخنی جدای از سخن شیخ مفید نمی گویند، زیرا که شیخ مفید نیز معتقد بود که مکروه است که انسان نسبت به فعل و صنعتی که انجام | با نگاه به مبانی [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] در تفسیر [[نظریه کسب]] توجه ما به این مسئله جلب می شود که خالق فقط خداوند و انسان فقط کاسب است. مذاهب یاد شده به شدت از استفاده از کلمه خلق پرهیز می کنند و خلق را منحصر به خالق می دانند. با این حساب، اشاعره و ماتریدیه در واقع سخنی جدای از سخن شیخ مفید نمی گویند، زیرا که شیخ مفید نیز معتقد بود که مکروه است که انسان نسبت به فعل و صنعتی که انجام میدهد، خود را خالق آن حساب کند و بگوید که من آن فعل و صنعت را خلق کردم! البته تفاوتی در تفسیر شیخ مفید با تفسیر برخی از اشاعره دیده می شود با این توضیح که در کلام شیخ مفید از جمله «إن الخلق یفعلون» استفاده و به طور واقعی به انسان منسوب شده است که می تواند پاسخی برای انکار برخی از اشاعره خاصه [[ابوالحسن اشعری]] نسبت به واقعی بودن انتساب افعال به عباد باشد که وی علاوه بر این که هیچ اعتقادی مبنی بر واقعی بودن نسبت میان فاعل کاسب و افعالش نداشت، مدعی بود که فاعل کسب حتی قادر نیست تا عناوین افعال را نیز تغییر دهد. | ||
[[محمد بن محمد بن حسن طوسى]] (597-672 ق) معروف به [[خواجه نصیرالدین طوسى]]؛ فیلسوف، متکلّم، و ریاضی دان بزرگ ایرانی در قرن هفتم هجری است. بزرگانی همچون [[علامه حلی]]، [[قطب الدین شیرازی]] و... از شاگردان وی بودند.این شخصیت بزرگ شیعی، صاحب آثار متعدد در حوزه های مختلف علوم می باشد که ازآن جمله می توان به : [[تجرید الاعتقاد]]، شرح الاشارات، اخلاق ناصری، [[تحریر اصول اقلیدس]] و... اشاره کرد. | [[محمد بن محمد بن حسن طوسى]] (597-672 ق) معروف به [[خواجه نصیرالدین طوسى]]؛ فیلسوف، متکلّم، و ریاضی دان بزرگ ایرانی در قرن هفتم هجری است. بزرگانی همچون [[علامه حلی]]، [[قطب الدین شیرازی]] و... از شاگردان وی بودند.این شخصیت بزرگ شیعی، صاحب آثار متعدد در حوزه های مختلف علوم می باشد که ازآن جمله می توان به : [[تجرید الاعتقاد]]، شرح الاشارات، اخلاق ناصری، [[تحریر اصول اقلیدس]] و... اشاره کرد. | ||
==تفسیر خواجه نصیر الدین طوسی از امر بین الامرین== | ==تفسیر خواجه نصیر الدین طوسی از امر بین الامرین== | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
==تفسیر سید مرتضی از امر بین الامرین== | ==تفسیر سید مرتضی از امر بین الامرین== | ||
این متکلم مطابق با عقاید شیعه و بزرگانی چون [[شیخ صدوق]] و شیخ مفید که بر گرفته از تعالیم امامان معصوم علیهم السلام است، امر بین الامرین را تفسیر میکند.«کان الشریف المرتضى یذهب فی اصول عقائده مذهب سائر الشیعة الإمامیة من قولهم بتوحید اللّه عزّ و جلّ و عدله و امتناع صدور الظلم منه ......و ذهبوا إلى أن الإنسان المکلّف محاسب على أعماله المکلّف بها على قدر اختیاره لها و قدرته علیها « لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها، لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ.(البقره،(2) 286 <ref>سید مرتضی، [[الذخیرة فی علم الکلام]]، ص 24 </ref> | این متکلم مطابق با عقاید شیعه و بزرگانی چون [[شیخ صدوق]] و شیخ مفید که بر گرفته از تعالیم امامان معصوم علیهم السلام است، امر بین الامرین را تفسیر میکند.«کان الشریف المرتضى یذهب فی اصول عقائده مذهب سائر الشیعة الإمامیة من قولهم بتوحید اللّه عزّ و جلّ و عدله و امتناع صدور الظلم منه ......و ذهبوا إلى أن الإنسان المکلّف محاسب على أعماله المکلّف بها على قدر اختیاره لها و قدرته علیها « لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها، لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ.(البقره،(2) 286 <ref>سید مرتضی، [[الذخیرة فی علم الکلام]]، ص 24 </ref> | ||
یعنی عقیده سید مرتضی چون سایرعقاید شیعه امامیه است که معتقد به توحید و عدل الهی اند. می گوید خدا ظالم نیست و اعمال انسان مکلف بر مبنای اختیار و قدرتش، محاسبه خواهد شد. هر کار خوبی که انجام دهد، به نفع خودش انجام | یعنی عقیده سید مرتضی چون سایرعقاید شیعه امامیه است که معتقد به توحید و عدل الهی اند. می گوید خدا ظالم نیست و اعمال انسان مکلف بر مبنای اختیار و قدرتش، محاسبه خواهد شد. هر کار خوبی که انجام دهد، به نفع خودش انجام میدهد و هر کار بدی که انجام میدهد، بر ضرر خودش انجام میدهد، زیرا خداوند در قرآن می فرماید که هیچ کسی را بیشتر از توانایی اش تکلیف نمیکند.وی معتقد است که بر اساس مبانی [[عدل الهی]]، [[افعال عباد]] می بایستی فعل واقعی عباد باشد تا مستحق جزا شوند | ||
در نگاه این متکلم، افعال عباد یعنی افعالی که مختص عباد است. این یک اضافه ملکی و اختصاصی بین افعال و عباد است. بنا بر این، هر فاعلی نسبت به افعالش مسئول است و مورد محاسبه قرار خواهد گرفت. سید مرتضی مدعای خود را با استناد به آیه 286 [[سوره بقره]] ثابت میکند. | در نگاه این متکلم، افعال عباد یعنی افعالی که مختص عباد است. این یک اضافه ملکی و اختصاصی بین افعال و عباد است. بنا بر این، هر فاعلی نسبت به افعالش مسئول است و مورد محاسبه قرار خواهد گرفت. سید مرتضی مدعای خود را با استناد به آیه 286 [[سوره بقره]] ثابت میکند. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
سید مرتضی در ادامه به مطلبی اشاره میکند و می نویسد:«هذا ان أرید بالخلق هاهنا الاحداث و الإنشاء على بعض الوجوه،و ان أرید بالخلق التقدیر الذی لا یتبع الفعلیة، جاز القول بأن أفعال العباد مخلوقة للَّه عز و جل» <ref>همان</ref>این بیان زمانی موجه است که مطابق با برخی از تفاسیر، از خلق احداث و انشاء(ایجاد) را اراده کنیم، ولی اگر مقصود از خلق، صرفا تقدیری باشد که موجب فعلی در خارج نشود، در آن صورت می شود گفت که افعال عباد مخلوق خداوند است چون آن فعل مطابق با بیان امام صادق علیه السلام، مخلوق تقدیر است نه تکوین. | سید مرتضی در ادامه به مطلبی اشاره میکند و می نویسد:«هذا ان أرید بالخلق هاهنا الاحداث و الإنشاء على بعض الوجوه،و ان أرید بالخلق التقدیر الذی لا یتبع الفعلیة، جاز القول بأن أفعال العباد مخلوقة للَّه عز و جل» <ref>همان</ref>این بیان زمانی موجه است که مطابق با برخی از تفاسیر، از خلق احداث و انشاء(ایجاد) را اراده کنیم، ولی اگر مقصود از خلق، صرفا تقدیری باشد که موجب فعلی در خارج نشود، در آن صورت می شود گفت که افعال عباد مخلوق خداوند است چون آن فعل مطابق با بیان امام صادق علیه السلام، مخلوق تقدیر است نه تکوین. | ||
این متکلم امامیه در پاسخ به این پرسش که «هل هی مخلوقة للعباد أم لا؟»آیا افعال عباد مخلوق عباد است یا نه؟ پاسخ | این متکلم امامیه در پاسخ به این پرسش که «هل هی مخلوقة للعباد أم لا؟»آیا افعال عباد مخلوق عباد است یا نه؟ پاسخ میدهد که درست آن است بگوییم: «کون العباد خالقین لأفعالهم المقصودة المجرى بها الى الأغراض الصحیحة، هو مذهب أکثر أهل العلم.» یعنی عباد، خالق افعال خویش هستند که مطابق با اغراض صحیحه آن ها است و این عقیده اکثر اهل علم است. <ref>همان</ref> | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
==تفسیر ملاصدرا از امر بین الأمرین== | ==تفسیر ملاصدرا از امر بین الأمرین== | ||
ملا صدرا با سه نگاه متفاوت [[افعال عباد]] را تفسیر میکند. وی در نگاه اول از دریچه [[عرفان]] و [[اشراق]] و به تعبیر دیگر، از منظر [[توحید]] افعال بندگان را رصد و آن گاه تفسیر میکند والبته در چنین ساحتی، جز خدای متعال، موثر یا فاعل دیگری را نمی بیند.<ref>صدرالمتالهین، [[الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه]]، ج6، ص387</ref>البته این نوع نگرش می تواند صدرالمتالهین را به عنوان یک متکلم جبرگرا معرفی میکند، زیرا در این تعریف، انسان هیچ جایگاهی برای فاعلیت خود ندارد، بلکه تمام افعالش تابع مشیت و [[اراده الهی]] است. اما صدرا در نگاه دوم، پنجره اشراق را بسته و از فراز تفکر توحیدی اش فرود می آید و آن گاه خودش و آن فعل را می بیند که به طور مباشری و با اراده و اختیار انجامش | ملا صدرا با سه نگاه متفاوت [[افعال عباد]] را تفسیر میکند. وی در نگاه اول از دریچه [[عرفان]] و [[اشراق]] و به تعبیر دیگر، از منظر [[توحید]] افعال بندگان را رصد و آن گاه تفسیر میکند والبته در چنین ساحتی، جز خدای متعال، موثر یا فاعل دیگری را نمی بیند.<ref>صدرالمتالهین، [[الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه]]، ج6، ص387</ref>البته این نوع نگرش می تواند صدرالمتالهین را به عنوان یک متکلم جبرگرا معرفی میکند، زیرا در این تعریف، انسان هیچ جایگاهی برای فاعلیت خود ندارد، بلکه تمام افعالش تابع مشیت و [[اراده الهی]] است. اما صدرا در نگاه دوم، پنجره اشراق را بسته و از فراز تفکر توحیدی اش فرود می آید و آن گاه خودش و آن فعل را می بیند که به طور مباشری و با اراده و اختیار انجامش میدهد پس خودش را محکوم جبر نمی داند، بنا بر این، بر انتساب حقیقی فعل به فاعل تاکید میکند و می گوید ای جبری! شعله اوهام و خیالاتت رو خاموش کن! چرا که صدور فعل بر تو ثابت است، زیرا تو خود می فهمی که بی هیچ واسطه ای مباشر آن هستی و قیام فعل تنها به تو وابسته است. <ref>صدرالمتالهین، [[الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه]]، ص 58</ref>او با این نگاه معتقد است که انسان به طور مستقیم و بدون وساطت فاعلی دیگر، فعل خود را ایجاد میکند و شاهد آن، قیام فعل به فاعل مباشر قریب( علت نهایی فعل) همراه با درک فطری و غیر قابل انکار آن است. | ||
ملا صدرا در نگاه سوم خودش را از ورطه تفویض خارج کرده با قدریون محاجّه میکند و می گوید ای قدری (معتقد به تفویض) فعل از آن جهت که فقط به تو وابسته باشد، از تو سلب می شود، زیرا بدون ارتباط با وجود حق، هیچ فعلی از تو صادر نمیشود به غیر از این، هم خودت و هم فعلت باطل خواهد شد، زیرا وقتی اصل وجودت وابسته به وجودِ حق است، به طور حتم، فعلت نیز وابسته به وجودِ حق خواهد بود. بنا بر این، فاعل باطل منشا اثر نخواهد شد.! <ref>همان</ref>وی در این فراز به نوعی بحث علیت و وابستگی معلول به علتش را یاد آوری و اشاره میکند که اگر بخواهیم هر فاعلی را بدون وابستگی وجودی اش با خدای متعال در نظر بگیریم،آن فاعل موجودیتش را به طور کامل از دست خواهد داد و وقتی موجودیت فاعل منتفی شد، فعلی هم وجود نخواهد داشت تا به فاعل منتسب شود، زیرا قوام هر فعلی به فاعل(علت) آن است و بدون فاعل،(علت) فعل (معلول) نیز وجود نخواهد داشت. طبیعی است صدرا با رد جبر و تفویض و تفاصیلی که بیان شد، [[امر بین الامرین]] را انتخاب میکند که راه سوم بوده و میان جبر و اختیار است. او برای فهم بهتر بحث، به نفس و قوایش مثال می زند و معتقد است افعال انسان ها در عین حال که به خودشان نسبت داده می شود، فعل نفس نیز می باشد و از آن جا که نفس بسیط است و نیز به تنهایی مرکز تمام قوا است، <ref>[[ملا هادی سبزواری]]، [[اسرار الحکم]]، ص 320</ref> | ملا صدرا در نگاه سوم خودش را از ورطه تفویض خارج کرده با قدریون محاجّه میکند و می گوید ای قدری (معتقد به تفویض) فعل از آن جهت که فقط به تو وابسته باشد، از تو سلب می شود، زیرا بدون ارتباط با وجود حق، هیچ فعلی از تو صادر نمیشود به غیر از این، هم خودت و هم فعلت باطل خواهد شد، زیرا وقتی اصل وجودت وابسته به وجودِ حق است، به طور حتم، فعلت نیز وابسته به وجودِ حق خواهد بود. بنا بر این، فاعل باطل منشا اثر نخواهد شد.! <ref>همان</ref>وی در این فراز به نوعی بحث علیت و وابستگی معلول به علتش را یاد آوری و اشاره میکند که اگر بخواهیم هر فاعلی را بدون وابستگی وجودی اش با خدای متعال در نظر بگیریم،آن فاعل موجودیتش را به طور کامل از دست خواهد داد و وقتی موجودیت فاعل منتفی شد، فعلی هم وجود نخواهد داشت تا به فاعل منتسب شود، زیرا قوام هر فعلی به فاعل(علت) آن است و بدون فاعل،(علت) فعل (معلول) نیز وجود نخواهد داشت. طبیعی است صدرا با رد جبر و تفویض و تفاصیلی که بیان شد، [[امر بین الامرین]] را انتخاب میکند که راه سوم بوده و میان جبر و اختیار است. او برای فهم بهتر بحث، به نفس و قوایش مثال می زند و معتقد است افعال انسان ها در عین حال که به خودشان نسبت داده می شود، فعل نفس نیز می باشد و از آن جا که نفس بسیط است و نیز به تنهایی مرکز تمام قوا است، <ref>[[ملا هادی سبزواری]]، [[اسرار الحکم]]، ص 320</ref> | ||
پس هر یک از افعال قوای نفس نیز در واقع فعل خود نفس نیز به حساب می آید. مثلا هنگامی که دیدن و شنیدن را به قوه باصره و سامعه نسبت می دهیم و می گوییم با چشم ها و گوش های خودم دیدم و شنیدم، همان وقت نیز می توانیم این نسبت را به خود نفس بدهیم و بگوییم من دیدم و شنیدم، چنین انتسابی از نظر علمی صحیح و از نظر عرفی رایج است. | پس هر یک از افعال قوای نفس نیز در واقع فعل خود نفس نیز به حساب می آید. مثلا هنگامی که دیدن و شنیدن را به قوه باصره و سامعه نسبت می دهیم و می گوییم با چشم ها و گوش های خودم دیدم و شنیدم، همان وقت نیز می توانیم این نسبت را به خود نفس بدهیم و بگوییم من دیدم و شنیدم، چنین انتسابی از نظر علمی صحیح و از نظر عرفی رایج است. | ||
همان طور که پیش تر بیان کردیم، ملا صدرا در تبیین خلق افعال عباد، تفسیری خاص ارایه داده است که البته می تواند مستمسکی در جهت تقویت [[توحید افعالی]] یا [[توحید در خالقیت]] باشد. وی بعد از ارایه مطالب مختلف از بزرگان فلاسفه و متکلمان در باره خلق افعال عباد، مذهب خود را با عنوان راسخین در علم معرفی میکند و تفسیری عرفانی و شهودی ارایه | همان طور که پیش تر بیان کردیم، ملا صدرا در تبیین خلق افعال عباد، تفسیری خاص ارایه داده است که البته می تواند مستمسکی در جهت تقویت [[توحید افعالی]] یا [[توحید در خالقیت]] باشد. وی بعد از ارایه مطالب مختلف از بزرگان فلاسفه و متکلمان در باره خلق افعال عباد، مذهب خود را با عنوان راسخین در علم معرفی میکند و تفسیری عرفانی و شهودی ارایه میدهد. تمام توجه ملاصدرا در این تفسیر، حفظ مقام توحید است. وی خدا را نور الانوار و تنها موثر در وجود می داند. بنا بر این، هیچ جز خالق هیچ فاعل دیگری را نمی شناسد. می نویسد: و طایفه دیگری که راسخون در علم هستند، معتقدند که موجودات هر چند در ذات و صفات از هم متباین هستند، اما نور الهی بر تمام مرزهای موجودات می تابد. علاوه، هیچ ذره ای از ذرات هستی وجود ندارد جز آن که نور الانورار (نور الهی) بر آن می تابد و غلبه می یابد. اوست که قایم بر هر نفسی است به آن چه کسب میکند.<ref>صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، ج6، ص373</ref> | ||
مطابق این تفسیر، همان گونه که موجودات دارای مراتب ودرجات وجودی متفاوت و نیز صفات و آثار مختلفی هستند، اما نور جمال الهی در همه موجودات نافذ است وهیچ ذره ای از ذرات هستی نیست، مگر اینکه در تسلط قدرت وسیطره نور الهی است، زیرا در عالم وجود، جز خدا هیچ موثر(فاعلی) شناخته نمیشود. <ref>همان، ص 387</ref>حکیم متاله در ادامه به این نکته اشاره میکند که دریافت من از این مطلب با ارزش، ( تفسیر اشراقی از فاعلیت مطلقه الهی) لطیف بوده از جمله مواردی است که بر آن برهان مطابق با کشف و وجدان اقامه کردم. آورده است:این مطلب شریف که در نهایت پیچیدگی و لطافت است، از مطالبی است که بر آن؛ از برهان مطابق با کشف و وجدان اقامه کرده ایم. بنا بر این، عالم هستی هیچ شانی ندارد جز آن که خدا شان اوست و هیچ فعلی در آن وجود ندارد جز آن که فعل اوست. صدرا در این جا به شبهه ای پاسخ | مطابق این تفسیر، همان گونه که موجودات دارای مراتب ودرجات وجودی متفاوت و نیز صفات و آثار مختلفی هستند، اما نور جمال الهی در همه موجودات نافذ است وهیچ ذره ای از ذرات هستی نیست، مگر اینکه در تسلط قدرت وسیطره نور الهی است، زیرا در عالم وجود، جز خدا هیچ موثر(فاعلی) شناخته نمیشود. <ref>همان، ص 387</ref>حکیم متاله در ادامه به این نکته اشاره میکند که دریافت من از این مطلب با ارزش، ( تفسیر اشراقی از فاعلیت مطلقه الهی) لطیف بوده از جمله مواردی است که بر آن برهان مطابق با کشف و وجدان اقامه کردم. آورده است:این مطلب شریف که در نهایت پیچیدگی و لطافت است، از مطالبی است که بر آن؛ از برهان مطابق با کشف و وجدان اقامه کرده ایم. بنا بر این، عالم هستی هیچ شانی ندارد جز آن که خدا شان اوست و هیچ فعلی در آن وجود ندارد جز آن که فعل اوست. صدرا در این جا به شبهه ای پاسخ میدهد که اگر چنین است، پس تکلیف افعال عباد چه می شود و چه کسی مسئول آن است؟ جواب میدهد، البته این که بگوییم هیچ فعلی در نظام هستی وجود ندارد جز آن که فعل خدا باشد، به معنای انکار افعال صادر شده از اشخاص نیست، بلکه اشخاص نیز حقیقتا فاعل اند، همان طور که فعل آن ها به طوری واقعی فعل خدا محسوب می شود.وقتی مطلب آشکار و مقام بحث روشن شد، ثابت می شود که نسبت فعل و ایجاد به عباد، نسبتی صحیح و واقعی است. مثل این که ما شنوایی، بینایی و ...را واقعا به زید نسبت می دهیم، هم زمان نیز افعال صادره از زید یا هر موجود دیگری را شانی از شئون الهی می دانیم. با این توضیح می توانیم ادعا کنیم افعال صادره از انسان هم فعل او است و هم یکی از وجوه افعال حق بر وجه اعلی و اشرف است. صدرا در ادامه به این نکته اشاره میکند که در مسیر تفسیر خلق افعال عباد، راه چهارمی معرفی می کنیم که تفسیرش بر عهده راسخون در علم است. با این راه، تمام شبهات مربوط به خلق اعمال عباد دفع و معنای کلام مولای متقیان روشن می شود که می فرماید لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین. زیرا مراد از امر بین الامرین این نیست که فعل عبد ترکیبی از جبر و اختیار باشد، همان طور مراد این نیست نه جبر باشد و نه اختیار ( یعنی از هر دو خالی باشد) و از این جهت هم نیست که فعل عبد از یک طرف همراه با اختیار و از طرف دیگر همراه با اضطرار باشد و این هم نیست که او مضطر در حال اختیار باشد، بلکه معنایش آن است که عباد مختارند از آن جهت که مجبورند و مجبورند از آن جهت که مختارند. علاوه، اختیار عبد عین اضطرارش است و آن که گفت خیر الامور اوسطها، با این عقیده و مذهب هماهنگ است.<ref>همان ، ص 374</ref> | ||
===تحلیلی بر جمله لا موثر فی الوجود الا الله=== | ===تحلیلی بر جمله لا موثر فی الوجود الا الله=== | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
همان طور که اشاره شد، صدرا با نگاه عرفانی از نفوذ نور الهی و وحدانیت باری تعالی و اقتدار و سلطه حکومتش بر تمام هستی سخن می گوید. این نوع نگرش به توحید، به معنای فنای هر موجوی در سیطره شعاع نور الهی است و البته بالاترین نوع نگرش عرفانی و توحیدی حکیمان متاله و عارفان واصل می باشد و علاوه، عرصه فنا عرصه بروز نیست، چون که فاعل وابسته(ممکن) در ساحت نور الهی نمی تواند توجهی به خودش داشته باشد، بلکه تمام توجهش به سوری نور و موثر واقعی در عالم هستی است. به همین دلیل صدرا این جمله معروف را بیان کرد که «لا موثر فی الوجود الا الله.» با این حال وی اصرار دارد که انسان نیز به طور واقع فاعل فعل خود می باشد که البته با توجیهات فلسفی قابل فهم است و توضیحش در ادامه خواهد آمد. در طرف دیگر، متکلمان کسب گرا با نگاه کلامی به این موضوع نگریستند، اما هم سو با نگاه عرفانی صدرا معتقد شدند که در جهان هستی، فاعلی جز خدا شناخته نمیشود. شاید آن ها نیز باورمندی شدیدشان به توحید، ناشی از عرفان درون شان باشد که فقط خدا را می دیدند و التفاتی به خودشان نداشتند. | همان طور که اشاره شد، صدرا با نگاه عرفانی از نفوذ نور الهی و وحدانیت باری تعالی و اقتدار و سلطه حکومتش بر تمام هستی سخن می گوید. این نوع نگرش به توحید، به معنای فنای هر موجوی در سیطره شعاع نور الهی است و البته بالاترین نوع نگرش عرفانی و توحیدی حکیمان متاله و عارفان واصل می باشد و علاوه، عرصه فنا عرصه بروز نیست، چون که فاعل وابسته(ممکن) در ساحت نور الهی نمی تواند توجهی به خودش داشته باشد، بلکه تمام توجهش به سوری نور و موثر واقعی در عالم هستی است. به همین دلیل صدرا این جمله معروف را بیان کرد که «لا موثر فی الوجود الا الله.» با این حال وی اصرار دارد که انسان نیز به طور واقع فاعل فعل خود می باشد که البته با توجیهات فلسفی قابل فهم است و توضیحش در ادامه خواهد آمد. در طرف دیگر، متکلمان کسب گرا با نگاه کلامی به این موضوع نگریستند، اما هم سو با نگاه عرفانی صدرا معتقد شدند که در جهان هستی، فاعلی جز خدا شناخته نمیشود. شاید آن ها نیز باورمندی شدیدشان به توحید، ناشی از عرفان درون شان باشد که فقط خدا را می دیدند و التفاتی به خودشان نداشتند. | ||
در ضمن به نظر می رسد مقصود این فیلسوف از بیان کلمه موثر، موثر به معنای خالق و فاعل باشد. یعنی در عرصه وجود هیچ موثری (خالق،فاعل،علت) جز خدای متعال شناخته نمیشود. به تعبیر دیگر، آن چیزی که بر جهان هستی اثر واقعی دارد و می تواند وجود آفرین باشد، خدای متعال است. پس انسان نمی تواند موجد و موثر در هستی باشد، بلکه فعلی که آفریده می شود را ابزار کسب خود قرار داده به آن عنوان وجهت | در ضمن به نظر می رسد مقصود این فیلسوف از بیان کلمه موثر، موثر به معنای خالق و فاعل باشد. یعنی در عرصه وجود هیچ موثری (خالق،فاعل،علت) جز خدای متعال شناخته نمیشود. به تعبیر دیگر، آن چیزی که بر جهان هستی اثر واقعی دارد و می تواند وجود آفرین باشد، خدای متعال است. پس انسان نمی تواند موجد و موثر در هستی باشد، بلکه فعلی که آفریده می شود را ابزار کسب خود قرار داده به آن عنوان وجهت میدهد. در نتیجه، جمله جز خدا موثر دیگری در عالم هستی وجود ندارد، به معنای انحصار فاعلیت برای خدای متعال است. با این حال همان طور که اشاره کردیم، صدرا تلاش میکند هم زمان با فاعلیت الهی، برای انسان نیز فاعلیتی حقیقی فرض کند. بنابراین، اگر هیچ موثری جز خدا شناخته نشود که در واقع نیز چنین است، پس نمی توان برای دیگر موجودات از جمله انسان قدرت مستقلی تصور کرد که دارای تاثیر خارجی باشد به گونه ای که فعل بیافریند! بلکه باید انسان را فاعلی تبعی یا ظلّی دانست که می تواند در سایه قدرت خدا، اثر خود را روی فعل آفریده شده بگذارد. پس انسان نمی تواند به عنوان فاعل حقیقی روی موجودات تاثیر مستقیم بگذارد، زیرا اثر واقعی مربوط به موثر واقعی یعنی خدای متعال است.علاوه، اگر فرض کنیم انسان هم مثل خداوند فاعل حقیقی افعال خویش است، با محظور ورود و تداخل هم زمان دو موثر در یک وجود روبرو می شویم که قابل توجیه و پذیرش نیست! زیرا یک فعل نمی تواند دو فاعل حقیقی داشته باشد.چون با تالی فاسد های مختلف روبرو می شود! هم چنین اشاره شد که تعبیر فاعلیت برای انسان، تعبیری مسامحی است و گرنه انسان در قالب مباشر آخرین واسطه انجام فعل در زنجیره علت ها و معلول های مربوط به افعالش است. وی در این حلقه، رفتاری هوشمندانه دارد و صاحب فکر و اختیار است و می تواند به فعل آفریده شده عنوان و جهت معین بدهد. | ||
===تشابه و تفاوت کلام صدرا و اشاعره در تفسیر فاعلیت الهی و انسان=== | ===تشابه و تفاوت کلام صدرا و اشاعره در تفسیر فاعلیت الهی و انسان=== |