۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
|- | |- | ||
|اطلاعات نشر | |اطلاعات نشر | ||
|سال اول/ شماره | |سال اول/ شماره چهارم/پاییز 1384 | ||
|- | |- | ||
|عنوان مقاله | |عنوان مقاله | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
سید قطب به مدت دو سال به سبب اوضاع آشفته داخلى نتوانست تحصیلات خود را ادامه دهد؛ اما در سال 1920میلادى براى ادامه تحصیل به قاهره سفر کرد و در منزل دایىاش، احمد حسین عثمان سکونت گزید. حدود 16 سالگى وارد دانش سراى عبدالعزیز [[قاهره]] شد. او بعد از اتمام دوره دانشسرا و دریافت گواهینامه تدریس در مدارس ابتدایى به استخدام وزارت تعلیم و تربیت درآمد. زمانى که دانشجوى [[دانشگاه دارالعلوم]] بود، ریاست دانشگاه را دکتر طه حسین به عهده داشت. در سال سوم دوره دانشجویى، کنفرانسى به وسیله ریاست دانشگاه ترتیب داده شد تا سید در آن سخنرانى کند. او با مقالهاى تحت عنوان «مهمه الشاعر فى الحیاه، شعر الجیل الحاضر» همگان را به شگفتى واداشت. <br> | سید قطب به مدت دو سال به سبب اوضاع آشفته داخلى نتوانست تحصیلات خود را ادامه دهد؛ اما در سال 1920میلادى براى ادامه تحصیل به قاهره سفر کرد و در منزل دایىاش، احمد حسین عثمان سکونت گزید. حدود 16 سالگى وارد دانش سراى عبدالعزیز [[قاهره]] شد. او بعد از اتمام دوره دانشسرا و دریافت گواهینامه تدریس در مدارس ابتدایى به استخدام وزارت تعلیم و تربیت درآمد. زمانى که دانشجوى [[دانشگاه دارالعلوم]] بود، ریاست دانشگاه را دکتر طه حسین به عهده داشت. در سال سوم دوره دانشجویى، کنفرانسى به وسیله ریاست دانشگاه ترتیب داده شد تا سید در آن سخنرانى کند. او با مقالهاى تحت عنوان «مهمه الشاعر فى الحیاه، شعر الجیل الحاضر» همگان را به شگفتى واداشت. <br> | ||
وى در زمان دانشجویى بسیار با نشاط و آگاه بود و با شجاعت از اوضاع علمى و فرهنگى دانشگاه انتقاد مىکرد. با وجود اینکه هنوز جوان بود، از بحث با استادان در زمینههاى علمى، اقتصادى، و اجتماعى هراسى نداشت. استادان دانشگاه نیز از تلاش و پشتکار سید، متعجب و در عین حال خوشحال بودند. به گفته استادش، محمدمهدى علام، جرأت و استقلال سید باعث شده تا محبوب دل ها و از مفاخر دارالعلوم باشد. سید در 1932 میلادى با مدرک لیسانس در رشته ادبیات عرب، از دانشکده دارالعلوم فارغ التحصیل شد و همان سال در تشکیل جماعتى به نام جماعت دارالعلوم مشارکت کرد. هدف این جمعیت که از بین فارغ التحصیلان دارالعلوم انتخاب مىشدند، دفاع از ادب و لغت عربى بود. این جماعت پس از مدتى مجلهاى به نام «دارالعلوم» منتشر مىکرد. سیدقطب در سال 1933 میلادى به استخدام وزارت تعلیم و تربیت مصر درآمد و همان سال در مدرسه داوودیه مصر در جایگاه معلم ابتدایى به امر مقدس تدریس پرداخت. او سپس در مدارس دمیاط، بنى سویف و مدرسه ابتدایى حلوان به تدریس مشغول بود تا این که پس از شش سال تدریس در مدارس گوناگون، در تاریخ 1940 در جایگاه کارمند، به اداره مرکزى وزارت تعلیم و تربیت مصر انتقال یافت و به ترتیب در بخش هاى روابط عمومى، آمار، بازرس مدارس ابتدایى مشغول فعالیت شد. در سال 1945 میلادى دوباره به بخش روابط عمومى برگشت و تا سال 1948 میلادى در این قسمت مشغول به کار بود. <br> | وى در زمان دانشجویى بسیار با نشاط و آگاه بود و با شجاعت از اوضاع علمى و فرهنگى دانشگاه انتقاد مىکرد. با وجود اینکه هنوز جوان بود، از بحث با استادان در زمینههاى علمى، اقتصادى، و اجتماعى هراسى نداشت. استادان دانشگاه نیز از تلاش و پشتکار سید، متعجب و در عین حال خوشحال بودند. به گفته استادش، محمدمهدى علام، جرأت و استقلال سید باعث شده تا محبوب دل ها و از مفاخر دارالعلوم باشد. سید در 1932 میلادى با مدرک لیسانس در رشته ادبیات عرب، از دانشکده دارالعلوم فارغ التحصیل شد و همان سال در تشکیل جماعتى به نام جماعت دارالعلوم مشارکت کرد. هدف این جمعیت که از بین فارغ التحصیلان دارالعلوم انتخاب مىشدند، دفاع از ادب و لغت عربى بود. این جماعت پس از مدتى مجلهاى به نام «دارالعلوم» منتشر مىکرد. سیدقطب در سال 1933 میلادى به استخدام وزارت تعلیم و تربیت مصر درآمد و همان سال در مدرسه داوودیه مصر در جایگاه معلم ابتدایى به امر مقدس تدریس پرداخت. او سپس در مدارس دمیاط، بنى سویف و مدرسه ابتدایى حلوان به تدریس مشغول بود تا این که پس از شش سال تدریس در مدارس گوناگون، در تاریخ 1940 در جایگاه کارمند، به اداره مرکزى وزارت تعلیم و تربیت مصر انتقال یافت و به ترتیب در بخش هاى روابط عمومى، آمار، بازرس مدارس ابتدایى مشغول فعالیت شد. در سال 1945 میلادى دوباره به بخش روابط عمومى برگشت و تا سال 1948 میلادى در این قسمت مشغول به کار بود. <br> | ||
=اعزام به امریکا= | |||
سیدقطب به همراه دوستانش<ref>سید قطب در دانشگاه دارالعلوم دوستان و همبحثانى داشت كه مهمترین آنها اینانند: 1. سعید اللبان: وى پس از اتمام تحصیلات و أخذ لیسانس، به ریاست دانشگاه دارالعلوم برگزیده و بعدها وزیر تربیت و تعلیم شد؛ 2. محمد ابراهیم جبر: وى معلم و سپس مدیر مدرسه شد و از عزیزترین و مخلصترین دوستان سیدقطب بوده است؛ 3. فاید العمدوسى: ادیب، شاعر، نویسنده و مورخ مصرى. وى سلسله كتابهایى در باره تاریخ و أعلام مسلمانان نگاشته استژ 4. عبدالعزیز عتیق: وى ادیب، شاعر و نویسنده بود و دیوان عتیق كه با مقدمه سیدقطب به چاپ رسیده از آثار او است.</ref> در دانشگاه با فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى بیشتر آشنا شد و با آشنایى پیشین که به وسیله دایى خود از حزب «وفد» داشت، به عضویت این حزب درآمد و مقالات خود را در نشریه این حزب منتشر کرد. <br> | |||
بعد از انتشار مقالاتى در باره مشکلات مصر، دولتمردان مصر تصمیم گرفتند سید قطب را براى مأموریتى کارى به امریکا اعزام کنند. وزارت تعلیم و تربیت مصر سید را به بهانه تحقیق در شیوه تربیت در مدارس امریکا اعزام کرد؛ اما آنها از این تصمیمگیرى دو هدف را پى مىگرفتند: 1. سید قطب از جامعه علمى ـ فرهنگى مصر دور شود تا دیگر نتواند اذهان عمومى را متوجه حرکت اسلامى کند؛ 2. در مدت اقامت خود در امریکا تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار گیرد و به اصطلاح نظرش از غرب ستیزى، به غربزدگى برگردد. وى در سال 1948میلادى سفرش را با کشتى از بندر اسکندریه به نیویورک آغاز کرد. پس از ورود به نیویورک به انجام مأموریت محوله پرداخت و هر روز به مدارس امریکا مىرفت و از نحوه آموزش در آنجا اطلاعاتى کسب مىکرد. او حدود دو سال در امریکا اقامت داشت و در این مدت از طریق جراید، رادیو و تلویزیون و با شمّ سیاسى بالایى که داشت، فهمید امریکا مىخواهد از سلطه انگلیس بر دنیا بکاهد و خود، استعمار کشورهاى عربى و اسلامى را ادامه دهد؛ بدین سبب تصمیم گرفت هنگام بازگشت به مصر با نوشتن مقاله، به مردم به ویژه نسل جوان آگاهى بخشد و طرح امریکا را آشکار سازد. <br> | |||
=بازگشت به مصر= | |||
سید قطب در سال 1950 میلادى به مصر بازگشت و در جایگاه دستیار دفتر وزیر تعلیم و معارف مصر، مشغول کار شد. سفر به امریکا نه تنها او را از اهداف و آرمانهایش دور نکرد، بلکه مصمم شد با استعمار بجنگد؛ اما چون نبرد فرهنگى را از درون حکومت مقدور ندید، در 1952 میلادى استعفانامه خود را تقدیم وزارت کرد و اعلام داشت دیگر حاضر به همکارى با آنها نیست. تا دو سال استعفاى او مورد قبول واقع نشد؛ ولى سرانجام در اوایل سال 1954 با استعفاى وى موافقت شد <ref>خالدى، ص88.</ref> <br> | |||
=در سنگر مطبوعات= | |||
سید قطب از سنین جوانى در مطبوعات مصر مقاله مىنوشت و به روزنامه نگارى علاقه وافرى داشت. نخستین مقاله وى در 16سالگى در مجله «صحیفه بلاغ» در سال 1922 میلادى چاپ شد. وى ابتدا با نشریات معروفى چون البلاغ، البلاغ الاسبوعى، الجهاد، الاهرام، و غیره همکارى مىکرد و مرتب براى این نشریات مقاله مىنوشت <ref>همان، ص98.</ref> <br> | |||
سید قطب در چهل سالگى همزمان با آغاز تفکر در باره حرکت اسلامى و انقلابى با نشریاتى چون الکتاب المصرى، الکتاب السوادى، الشؤون الاجتماعیه و غیره همکارى داشت. پس از چند سال در مجله «اللواء الجدید» نیز که شاخه جوانان حزب وطنى مصر آن را چاپ مىکرد، مقاله نوشت؛ اما پس از اندک زمانى به علت انتقاد شدید سید از استعمار و اتهام همکارى دولت با آنان، تعطیل شد. وى پس از تعطیلى مجله اللواء الجدید، دست از مبارزه نکشید و در جایگاه سردبیر و نویسنده مجله «الدعوه» کار خود را ادامه داد. مقالات وى در این نشریه، دعوت از مردم براى انقلاب، تشکیل حکومت اسلامى و تغییر حاکمیت بود؛ اما این مجله را نیز پس از مدتى رژیم مصر تعطیل کرد. سید باز هم ناامید نشد و با همکارى یوسف شماته، نشریهاى به نام «العالم العربى» را منتشر ساخت. یوسف شماته در جایگاه مدیر مسؤول و سید قطب در مقام سردبیر مشغول فعالیت شدند <ref>همان، ص103.</ref> <br> | |||
سید در نشریه العالم العربى بر خلاف همه نشریات مصرى که تاریخ روز را به میلادى درج مىکردند، بر اساس تاریخ هجرى قمرى مىنوشت. وى همچنین در سال 1948میلادى با همکارى جمعیت اخوان المسلمین، مجله «الفکر الجدید» را تأسیس کرد و در این مجله نیز طرفدارى از اصلاحات و تغییر حاکمیت موجود را جزو اهداف خود قرار داد. مقالات سید در این مجله از تندترین و در عین حال قوىترین مقالات به شمار مىرود. با ادامه موضع انقلابى در مقالات سید، این نشریه هم تعطیل شد. <br> | |||
در سال 1954 جمعیت اخوان المسلمین مجلهاى به نام «اخوان المسلمین» چاپ کرد و سید قطب را در جایگاه رئیس هیأت تحریریه آن برگزید. این هفتهنامه روزهاى پنجشنبه منتشر مىشد و نخستین شماره آن در 17 رمضان 1373 قمرى به چاپ رسید. سید در این هفتهنامه افکار اسلامى و انقلابى خود را بیش از گذشته منتشر کرد؛ از اینرو پس از چاپ دوازده شماره در تاریخ 6 ذىالحجه 1373 از انتشار آن جلوگیرى شد و این واپسین فعالیت مطبوعاتى سید قطب به شمار مىرفت؛ زیرا در همین سال دستگیر و روانه زندان شد. <br> | |||
سید قطب در طول حیات 25ساله مطبوعاتى خود، 455 مقاله و قصیده در مجلات و روزنامههاى گوناگون مصر چاپ کرد.<ref>خالدى، ص109.</ref> وى که نیمى از زندگى خود را با نشریات مختلف سپرى کرد، در این مدت پى برد که رفتار و عملکرد بعضى از این مطبوعات مشکوک است و از چاپ مقالات وى خوددارى مىکنند و دریافت که بعضى از آنها با بیگانگان در ارتباطند؛ به همین سبب مقالهاى تحت عنوان «الدوله تخفق الأدب» ضد این دسته از نشریات نگاشت و آنها را رسوا کرد <ref>همان، ص111.</ref> <br> | |||
=استادان و افراد تأثیرگذار بر سید قطب= | |||
افراد متعددى بر سیدقطب تأثیر عقیدتى داشتند که اینجا به اسامى دو تن از آنها اشاره مىکنیم: <br> | |||
1. ابوالاعلى مودودى (م1979م): مودودى، یکى از متفکران بزرگ پاکستانى معتقد به ضرورت تشکیل جامعه اسلامى و مبارزه با استعمار بود. وى در سال 1941 میلادى در هندوستان، حزب «جماعت اسلامى» را تأسیس کرد که شباهت بسیارى به تشکیلات اخوان المسلمین مصر داشت (پیامبر و فرعون، ص48). وى نویسنده کتابهاى الاسلام الیوم، منهاج الانقلاب الاسلامى، الحکومة الاسلامیه، الاسلام و المدینه، تدوین الدستور الاسلامى و المصطلحات الاربعة فى القرآن است و سید قطب در زندان با افکار و آثار او آشنا شد. <ref>سیرى در اندیشههاى سیدقطب، ص9.</ref> <br> | |||
از نظر ابوالاعلى مودودى، اسلام دین کاملى است و اگر کسى به بخشى از اسلام عمل کند و بخش دیگرى را رها سازد، مرتکب ارتداد جزئى مىشود. وى اسلام بدون حاکمیت را اسلام نمىداند. آثار ابوالاعلى تأثیر شگرفى بر فکر و ذهن سید قطب داشته است. هنگامى که سید دستگیر شد، در پاسخ این پرسش که آیا افکارت را از مودودى گرفته اى، پاسخ داد: فکر و نظر من همان اندیشههاى ابوالاعلى مودودى است. <br> | |||
2. عباس محمود عقاد: سید قطب پس از ورود به قاهره به واسطه دایىاش، احمد حسین عثمان با او آشنا شد و به دلیل مشترکاتى که سید با او داشت، تحت تأثیر افکار او قرار گرفت. سید مدتى در مدرسه عقادیه که زیر نظر عقاد اداره مىشد، درس خواند و در این مدت با افکار و عقاید او آشنا شد؛ اما پس از مدتى آثار ادبى او را نقد کرد. زمانى که سید در سال 1951 میلادى به طور رسمى به اخوان المسلمین پیوست، عقاد که با اخوان المسلمین به شدت مخالف بود، از سید قطب انتقاد کرد و تحت مقالهاى با عنوان «ارادة الغفلة» به سید بىحرمتى کرد.<ref>خالدى، ص146.</ref> <br> | |||
=اندیشهها و اعتقادات سید قطب= | |||
سید قطب در جایگاه مغز متفکر جمعیت اخوان المسلمین بین سالهاى 1952 تا 1964 میلادى مطرح بود و همواره مقابل کسانى که از این جنبش ضد استعمارى انتقاد مىکردند، مىایستاد. وى در باره «اخوان المسلمین» مىگوید: خداوند اخوان المسلمین را زنده بدارد که مصر را زنده نمود و مفهوم جهاد را که از نظر مردم فقط شعار دادن و کفزدن بود، تغییر داد و مفهوم اصلى آن را که کار و فداکارى است، به آن بازگردانید و چگونگى نبرد را که منحصر به تبلیغات بود، به قربانى شدن و شهادت در راه خدا تبدیل کرد.<ref>سید قطب، 1370، ص107.</ref> <br> | |||
سیدقطب معتقد است هر گروه و دولتى که به یکى از کشورهاى اسلامى حمله نظامى مىکند، باید تحریم سیاسى و اقتصادى شود. وى مىگوید: انگلستان و امریکا با همکارى روسیه در بیرون راندن ما مسلمانان از فلسطین شرکت نمودند. فرانسه در شمال افریقا بر ضد ما جنگید و در آزار و شکنجه ما شرکت کرد و هنوز هم دسته جمعى بر ضد ما و دین ما کوشش مىکنند؛ به همین دلیل، هر گونه معاهده و هر گونه همکارى با این کشورها از نظر اسلام نامشروع است و البته مردم مسلمان حق ندارند که در عمل نامشروعى با دولت همکارى کنند؛ بلکه باید به هر وسیلهاى که مقدور باشد دولت را از ارتکاب هر عمل حرامى بازدارند.<ref>همان، ص100.</ref> <br> | |||
سید قطب از تمام شرکتهاى اسلامى مىخواهد روابط اقتصادى خود را با دشمنان اسلام قطع کنند و معتقد است که همکارى شرکتها و مؤسسات تجارى با دشمنان اسلام نامشروع است <ref>همان، ص101.</ref> وى همانند دیگر متفکران متعهد جهان اسلام به شدت با فرهنگ غرب مخالفت، و از اندیشه و اخلاق غربى انتقاد مىکرد و مقالهاى به نام «عود الى المشرق» از مجله العالم العربى در این زمینه چاپ کرد. <br> | |||
سید قطب جامعه را به دو نوع جاهلى و اسلامى تقسیم مىکند. او در این زمینه مىگوید: امروز در جاهلیتى به سر مىبریم که هنگام ظهور اسلام وجود داشت و بلکه تاریکتر از آن. تمامى آنچه در اطراف ما است، جاهلى است. وظیفه ما این است که اولا تحولى در درون خود به وجود آوریم تا بر اساس آن بتوانیم جامعه را دگرگون کنیم. اسلام بیش از دو جامعه نمى شناسد. جامعه جاهلى و جامعه اسلامى. جامعه اسلامى جامعهاى است که در تمامى ابعاد عقیده و عبادت، شریعت و احکام، سلوک و اخلاق اسلامى در آن تحقق یافته است و جامعه جاهلى جامعهاى است که به اسلام عمل نمى کند. <br> | |||
این اندیشه سیاسى سید قطب ما را به یاد حضرت امام خمینى(قدس سره) مىاندازد که فرمود: حکومت یا طاغوت است یا اسلام. در واقع سید قطب معتقد است: اسلامى که دشمنان معرفى مىکنند با اسلامى که رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) آورد، تفاوت عمیق دارد. سیدقطب نخستین اندیشهور جهان اسلام است که کلمه «اسلام امریکایى» را مطرح کرده بود. به اعتقاد او، این روزها امریکایىها نیازمند اسلام هستند تا در خاورمیانه و کشورهاى اسلامى با کمونیسم بجنگد.<ref>ما چه مىگوییم، ص91.</ref> وى معتقد است جامعهاى که مردمش مسلمانند اما احکام آن را رعایت نمى کنند، هرچند نماز بخوانند، روزه بگیرند و به حج بروند، به هیچوجه جامعه اسلامى نبوده، در ردیف جامعه جاهلى قرار دارد؛ چنان که به اعتقاد او جامعهاى که خدا را قبول دارد، ولى به مردم اجازه نمىدهد دین را به جامعه سرایت دهند، بلکه فقط اجازه مىدهد مردم خدا را در مساجد عبادت کنند، جامعه جاهلى است. <br> | |||
سید قطب به جنبش یهود و صهیونیسم نیز به شدت بدگمان بود و آن را عامل انحطاط و عقبماندگى جوامع اسلامى مىدانست. وى هدف صهیونیسم را تضعیف عقیده اسلامى مىداند و مىگوید: نقشههاى صهیونیسم و استعمار از لابه لاى کتابها و برنامه ها و سخنرانىهاى سردمداران و نیز بازىهاى عمال آنها بیانگر این حقیقت است که آنها درصدد تضعیف عقیده اسلامى و محو اخلاق در جامعه اسلامى هستند و مىخواهند اسلام را از اینکه مصدر و منبع قانونگذارى باشد، دور سازند. سید در کتاب معالم فى الطریق ضرورت جهاد ضد دشمن را اجتنابناپذیر مىداند و مىگوید: برقرارى حکومت خداوند بر روى زمین و محو حکومت بشرى، گرفتن قدرت از دست بندگان غاصب و برگرداندن به خدا، اقتدار بر اساس قانون الاهى و از بین بردن قوانین ساخته بشر فقط از طریق موعظه و حرف صورت نخواهد گرفت. سید قطب، اسلام را یگانه دین رهایىبخش از مشکلات جوامع بشرى مىداند و معتقد است که هیچ نظامى غیر از نظام اسلام نمىتواند سعادت بشر را فراهم سازد.<ref>عدالت اجتماعى در اسلام، ص23، 27 و130.</ref> <br> | |||
سید در باره آزادى اندیشه معتقد است که آزادى یعنى رهایى از همه قیود، غیر از بندگى خدا <ref>مسجدجامعى، ص163.</ref> او آزادى را در عبد خدا بودن مىداند و مىگوید: کلمه «لا إله إلا الله» شاه فرد و اساس طرز فکر اسلامى است. هدف از این جمله، طریقه کاملى است براى یک زندگانى که بر پایه آزادى وجدان از هر گونه بندگى غیرخدایى پى ریزى شده است <ref>همان، ص52.</ref> بر پایه همین آزاداندیشى، وى از جمله عالمان اهل سنت است که از برخى خلفاى صدر اسلام به ویژه از بنىامیه به شدت انتقاد مىکند و احترام به خلفاى صدر اسلام و صحابه را که از نظر اهل سنت واجب است، لازم نمىداند. وى در باره ابوسفیان مىگوید: او کسى است که از روى میل اسلام نیاورد تا اینکه اسلام غلبه کرد. او از اسلام و مسلمین کینه داشت و شادى خود را هنگام شکست مسلمین ابراز کرد. ]همچنین درباره یزید بن معاویه مىگوید:[ او اسلام را نمى شناخت. از قومیت خود دفاع مىکرد. از نظر دورى روحش از حقیقت اسلام، شبیهترین مردم به بنىامیه بود و از عثمان به دلیل اینکه در شب عروسى دخترش به دامادش حارث بن حکم دویست هزار درهم از بیتالمال مسلمانان هدیه کرد، انتقاد مىکند و مىگوید: رفتار عثمان ناعادلانه بود. او به صورت غیر قانونى ]از بیتالمال[ انفاق مىکرد (مطاعن سید قطب، فى أصحاب رسولالله، ص159)؛ چنان که تبعید ابوذر به وسیله عثمان، بىعدالتى دیگرى بوده است.<ref>همان، ص376.</ref> <br> | |||
=پانویس= | =پانویس= |
ویرایش