ام کلثوم
نام | اُمّ کُلثوم کبری |
---|---|
القاب و سایر نامها | مُکَنّا • امکلثوم کبری • امالمصائب |
زاده | سال ۶ هجری قمری • مدینه |
درگذشت | (اختلاقی) حدود سال ۵۰ ق یا ۶۱ ق • سوریه |
دین و مذهب | اسلام |
فعالیتها | راوی احادیث • ایراد خطبه در کوفه |
اُمّ کُلثوم کبری چهارمین فرزند امام علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها پس از امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و زینب کبری علیه السلام است. منابع تاریخی از ازدواج او با عمر بن خطاب خلیفه دوم سخن گفتهاند. برخی وی را از بانوان حاضر در واقعه کربلا میشمرند که سخنان و خطبههای او در برخی منابع آمده است.
ولادت و نسب
در تاریخ ولادت امکلثوم، میان مورّخان اختلاف است؛ اما شیعه و سنی بر اینکه علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها فرزندی به نام امکلثوم داشتهاند، اتفاق نظر دارند[۱]. تاریخ ولادت او را سال ۶ قمری نوشتهاند[۲]؛ البته برخی نیز بدون تعیین سال دقیق، این گونه ذکر کردهاند که زمان ولادت او در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است[۳]. درباره اینکه او فرزند چندم امام علی علیه السلام بوده میان منابع شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد و علمای شیعه، او را کوچکتر و پس از زینب دانستهاند[۴]؛ اما اهل سنت، امکلثوم را فرزند سوم علی بن ابی طالب علیه السلام ذکر کرده و بزرگتر از زینب پنداشتهاند[۵].
کنیهها و القاب
شیخ مفید در شمار فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام، نام او را زینب صغری ذکر میکند که مُکَنّا به امکلثوم است[۶]. این کنیه را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به سبب شباهت زینب صغری به خالهاش – امکلثوم دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او داد[۷]. در بسیاری از منابع فریقین(شیعه واهل سنت)، از او تعبیر به امکلثوم کبری شده است. سید محسن امین دراینباره میگوید: دختران امیر مؤمنان علیه السلام که اسم یا کنیه آنان امکلثوم باشد سه یا چهار تن هستند:
- امکلثوم کبری دختر فاطمه سلام الله علیها.
- امکلثوم وُسطی همسر مسلم بن عقیل.
- امکلثوم صغری.
- زینب صغری که کنیهاش امکلثوم است.
وی تصریح میکند: اگر دو تای آخر یکی باشند، سه نفر و گرنه امکلثومها چهار تن هستند[۸]. با این حال برخی منابع، اسم امکلثوم دختر علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام را «رقیه کبری» و نام امکلثوم صغری را «نفیسه» خواندهاند[۹].
همسر و فرزندان
بنابر نقل برخی تاریخ نویسان، امکلثوم ابتدا با عُمَر بن خطاب ازدواج کرد و پس از مرگ عُمَر، به همسری پسر عمویش «عون» پسر جعفر بن ابی طالب در آمد. وی پس از وفات عون با برادر شوهرش «محمد» و پس از وفات محمد با دیگر برادر آنان «عبدالله» ازدواج کرد. عبد الله قبل از ایشان، همسر خواهرش زینب کبری دختر علیعلیه السلام بوده است[۱۰]. مسعودی امکلثوم را بدون فرزند میداند[۱۱]. برخی تاریخنویسان از جمله فرزندان وی را «زید» و «رقیه» دانستهاند که هر دو از عُمَرند[۱۲]. ابن عنبه در ذکر فرزندان مسلم بن عقیل از دختری به اسم «حمیده» نام میبرد که مادر وی امکلثوم دختر علی بن ابیطالب است[۱۳]. سید محسن امین میگوید: این خبر دلالت بر آن دارد که مسلم بن عقیل با دختر عمویش امکلثوم ازدواج کرده، اما این غیر امکلثوم کبری است؛ چون احدی آن را روایت نکرده و شاید همسر امکلثوم وسطی باشد[۱۴].
ازدواج با عمر بن خطاب
بنابر برخی گزارشهای تاریخی، امکلثوم دختر علی بن ابی طالب علیه السلام با عمر خلیفه دوم ازدواج کرده است[۱۵]. تاریخ این ازدواج، ماه ذی القعده سال ۱۷ هجری قمری ذکر شده است[۱۶]. در مقابل، عدهای از علمای شیعه مانند شیخ مفید این ازدواج را انکار کردهاند و آقا بزرگ تهرانی، از چندین کتاب نام میبرد که در ردّ این ازدواج نوشته شدهاند[۱۷].
حضور در کربلا
برخی مقاتل از حضور امکلثوم در کربلا سخن گفتهاند؛ به گونهای که از او در بسیاری از موارد در کنار حضرت زینب سلام الله علیها نام برده شده است و مصیبتهایی برای او نقل کردهاند. مجلسی نقل میکند: پس از شهادت امامعلیه السلام و هنگام آتش زدن خیمهها، گوشواره را از گوش امکلثوم خواهر حسین علیه السلام کشیدند[۱۸]. امکلثوم راوی واقعه عاشورا بوده و در کوفه و مجلس ابن زیاد خطبه خوانده است. ابن طیفور در کتاب خویش، خطبهای را از امکلثوم میآورد که در کوفه و جریان اسارت اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم روی داده است[۱۹]. علامه مجلسی نیز سخنان و اشعار امکلثوم در مجلس ابن زیاد را ذکر کرده است[۲۰]. در مقابل، برخی منابع به غیر فاطمی بودن امکلثوم حاضر در کربلا تصریح کردهاند[۲۱].سید محسن امین این مسئله را رد کرده و میگوید: امیرمؤمنان علیه السلام دو دختر به نام امکلثوم داشته که یکی امکلثوم کبری فرزند حضرت زهراسلام الله علیها بوده که قبل از واقعه کربلا از دنیا رفت و دیگری که مادرش کنیز بود، در کربلا حضور داشته و در کوفه خطبه خوانده است. وی همسر مسلم بن عقیل بوده است[۲۲].
خطبه امکلثوم در کوفه
ام کلثوم از جمله کسانی دانسته شده که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، در کوفه، خطبه خوانده است[۲۳]. به نقل سید بن طاووس در لهوف، امکلثوم درحالیکه صدایش به گریه بلند بود مردم کوفه را به دلیل کشتن امام حسین علیه السلام و یارانش و به اسارت گرفتن اهل بیت او و همچنین غارت اموالش سرزنش کرد و نفرین کرد و در همان حال اشعاری خواند که صدای گریه و ناله از مردم برخاست، به صورتی که هیچ موقع مردم بیش از آن روز گریه نکرده بودند[۲۴].
راوی احادیث
از امکلثوم، روایاتی در منابع شیعی نقل شده است. مامقانی او را در زمره زنان راوی میشمارد و میگوید: «وی زنی جلیل القدر، فهیم و بلیغ بوده و او را از ثقات میدانم[۲۵]». اکثر این احادیث، درباره مصائب واردشده بر اهل بیت است.
شهادت امام علی علیه السلام
علامه مجلسی در روایتی طولانی مینویسد: «ام کلثوم گفت: شب نوزدهم ماه رمضان که رسید برای افطار پدرم دو قرص نان جو و شیر و نمک آماده کردم. پس از فراغت از نماز بر سر افطار حاضر شد. به غذایش نگاه کرد و با صدای بلند گریست و فرمود:… دخترم اگر یکی از این دو طعام را برنداری به خدا قسم چیزی نمیخورم… و قرص نانی با نمک خورد[۲۶]. شیخ مفید نقل میکند: در شبی که علی علیه السلام فردای آن به شهادت رسید، تا صبح بیدار بود. امکلثوم علت را جویا شد. حضرت فرمود: اگر شب را به صبح برسانم کشته میشوم. امکلثوم پدر را باز داشت؛ اما امام علیه السلام فرمود: از مرگ گریزی نیست و از خانه به سمت مسجد خارج شد[۲۷]. همچنین امکلثوم در پی شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام مجلسی، در حالی که میگریست به ابن ملجم خطاب کرد: وای بر تو! خداوند تو را در دنیا و آخرت ذلیل ساخت و جایگاهت آتش ابدی جهنم خواهد بود[۲۸]. عبدالکریم بن احمد بن طاووس حلی، حدیثی را از شیخ صدوق نقل میکند که در آن، امکلثوم از وصیت امیرالمؤمنین به فرزندان، مراسم تشییع و تدفین آن امام علیه السلام سخن میگوید. در بخشی از این روایت آمده است: … امکلثوم گفت: هنگام دفن، قبر شکافته شد. نمیدانم سرورم (پدرم) در زمین دفن گردید یا به آسمان عروج کرد. ناگهان صدای تسلیتدهندهای را شنیدم که گفت: خداوند شما را در عزای سید و حجت خدا بر خلقش تعزیت دهد[۲۹].
واقعه عاشورا و حوادث پس از آن
ابن طاووس میگوید: چون امام حسین علیه السلام وداع کرد، امکلثوم ندا سرداد و گفت: یا ابا عبدالله! وای بر ما بعد از مصیبت از دست دادن شما. امام علیه السلام هم امکلثوم، زینب سلام الله علیها و رباب را تسلی داد[۳۰]. در جریان اسارت، هنگامی که کوفیان برای اطفال غذا آوردند امکلثوم فریاد زد و گفت: ای اهل کوفه صدقه بر ما (اهلبیت پیامبر) حرام است[۳۱]. روایتی که به هنگام ورود کاروان اسرا به شام، امکلثوم از شمر خواست که سرهای شهدا را از میان اسیران به سمتی ببرد که همه نگاهها به آن طرف برود و نظاره به سوی آنان کمتر شود[۳۲].
زمان وفات و نحوه فوت
در باب زمان وفات امکلثوم و چگونگی آن نیز اختلاف است. بسیاری از منابع، رحلت او و فرزندش زید را در یک زمان دانستهاند تا آن جا که نماز میت بر بدن هر دو با هم خوانده شد[۳۳]. عدهای وفات آنان را حدود سال ۵۰ ق و در زمان سلطنت معاویه میدانند[۳۴]. برخی گفتهاند: وفات آنان در زمان حکومت عبدالملک بن مروان(۷۳ – ۸۶ ق) بوده است[۳۵]. مقریزی مینویسد: زمانی که همسر عون بن جعفر بود از دنیا رفت[۳۶]. ابن عبدالبر، وفات وی را در زمان امامت امام حسن علیه السلام ذکر میکند[۳۷]. ابن طیفور نیز قائل به وفات او پس از سال ۶۱ ق و واقعه کربلا شده است[۳۸].
درباره نحوه وفات هم آمده است کهام کلثوم و فرزندش زید بر اثر بیماری[۳۹] یا خورانیدن سم به آنان[۴۰] از دنیا رفتهاند.
مدفن
عمادالدین طبری میگوید: روایت است کهام کلثوم خواهر امام حسین علیه السلام در شام (سوریه) متوفی شد[۴۱]. ابن بطوطه در سفرنامهاش مینویسد: در نزدیکی شهر شام و یک فرسخ مانده به آن، مزار امکلثوم دختر علی بن ابی طالب علیه السلام از فاطمه است[۴۲]. یاقوت حموی هم مینویسد: قبر امکلثوم در راویه دمشق است[۴۳]. ابن عساکر دراینباره میگوید: این قبری که در راویه دمشق است مدفن امکلثوم، دختر علی بن ابیطالب علیه السلام از فاطمه نیست… وی در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون گردید[۴۴]. برخی نیز گفتهاند که این قبر، مدفن زینب کبری، دختر علیعلیه السلام و فاطمه سلام الله علیها است که کنیهاش امکلثوم است[۴۵].
منبع
برگرفته از سایت أم کلثوم؛ دختر علی، زینب ثانی - مجله فرهنگی تبلیغی ثاقبhttps://msagheb.ir
پانویس
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۸، ص۴۶۳؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۸۴ق، ج۲، ص۲۱۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۱۸.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۰۰؛ دخیل، اعلام النساء، ۱۴۱۲ق، ص۲۳۸.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۴۶۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۴.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۵۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۸۹.
- ↑ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ۱۴۱۰ق، ص۲۴۷؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۰۰.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۵۴.
- ↑ قمی، الکنی و الالقاب، مکتبة الصدر، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، دار التعارف، ج۳، ص۴۸۴.
- ↑ علوی، المجدی، ۱۴۰۹ق، ص۱۷، ۱۸؛ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ۸۱۳.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، دار صادر، ج۸، ص۴۶۲.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۹، ص۴۸۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۲۰ق، ص۱۹۰.
- ↑ ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ق، ص۳۲.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، دار التعارف، ج۳، ص۴۸۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۴ش، ج۸، ص۱۶۱؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۹۷؛ مفید، المسائل العکبریه، ۱۴۱۴ق، ص۶۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۲۰ق، ص۱۸۹.
- ↑ نویری، نهایه الارب، ۱۴۲۳ق، ج۱۹، ص۳۴۷.
- ↑ مدخل ازدواج ام کلثوم با عمر بن خطاب، بخش مخالفان ازدواج.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۶۰.
- ↑ ابن طیفور، بلاغات النساء، ۱۳۷۲ش، ص۲۳.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۱۲–۱۱۵.
- ↑ بری، الجوهره فی نسب الامام علی و آله، ۱۴۰۲ق، ص۴۵.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، دار التعارف، ج۱، ص۳۲۷؛ ج۳، ص۴۸۴.
- ↑ ابن طاووس، لهوف، ص۱۷۴.
- ↑ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۸۱۳.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، ۱۳۵۲ق، ج۳، ص۷۳.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۲۷۶–۲۷۸.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۲۸۹.
- ↑ ابن طاووس حلی، فرحة الغری فی تعیین قبر امیر المؤمنین علی علیهالسلام، مرکز الغدیر، ص۶۳، ۶۴.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۱۴.
- ↑ ابن طاووس، لهوف، ص۱۷۴.
- ↑ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۸۱۳.
- ↑ صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.
- ↑ صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۲۰ق، ج۱۵، ص۲۴؛ امین، اعیان الشیعه، دار التعارف، ج۳، ص۴۸۵.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۳۷۰.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۶.
- ↑ ابن طیفور، بلاغات النساء، ۱۳۷۲ش، ص۲۳، ۲۴.
- ↑ ابن جبیب بغدادی، المنمق، ۱۴۱۵ق، ص۳۱۲.
- ↑ ابن جبیب بغدادی، المنمق، ۱۴۱۵ق، ص۳۱۲.
- ↑ صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.
- ↑ طبری، کامل بهایی، المکتبةالحیدریه، ج۲، ص۳۷۱.
- ↑ ابن بطوطه، الرحله، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۲۳.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۲۰.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۳۰۹.
- ↑ البیطار، حلیة البشر، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۱۲۸۳.