خضر
نام | خَضِر (به عربی: ٱلْخَضِر) |
---|---|
نام کامل | بلیا بن ملکا و کنیهاش ابوالعباس |
لقب | خضر |
وجه نامگذاری | قدومش باعث سر سبز (خضر) می شد |
جد | سام بن نوح |
فامیل | پسر خاله ی ذوالقرنین |
حضرت خضر(ع) از انبیاء الهی است. از فرمایش امام صادق (ع) چنین بر میآید که حضرت خضر را خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتابهای او دعوت میکرد. از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی مینشست، زمین سبز و خرم میگشت و دلیل نامش، خضر(سبز) نیز همین است. زندگی او از قبل از زمان موسی تا زمان حاضر و ادامهٔ زندگیش تا آخر الزمان، مورد اتّفاق مسلمانان است. مجموعهٔ روایات مؤیّد آن است که طولانیترین عمر را در میان فرزند آدم دارد. گفتهاند حضرت خضر از اولاد سام بن نوح و پسرخالهٔ ذوالقرنین بود با این حال بنا به برداشتی نیز، دو نفر با نام خضر وجود داشتهاند، خضر اکبر که از اولاد سام بن نوح بوده و خضر ثانی که از انبیای بنی اسرائیل و مصاحب موسی بوده است.
نام اصلی حضرت خضر (ع)
حضرت خضر(ع) پیامبری از سوی خدای متعال بود که بر اساس حدیث، اسم اصلی آن حضرت «بالیا» بوده که نسبت ایشان با چند واسطه به حضرت نوح(ع) میرسد.
هر یک از اسماء و کلماتی که از سوی خدای متعال بر موجودات و به خصوص بندگان خاص خدا گذاشته شده، حکمت و دلیلی دارد که اصل آن را باید در تفاسیر قرآن کریم و یا در حدیث و کلام اهل بیت (ع) جستجو کنیم.
در این میان یکی از پیامبران بزرگ الهی، حضرت خضر (ع) است که به داشتن عمر بسیار طولانی مشهور است. چراکه آن حضرت پیامبران بسیاری را ملاقات کرده و در دوران ائمه اطهار (ع) نیز زندگی کرده است و بنا بر احادیث، یکی از افرادی است که در کنار امام زمان (عج) حضور خواهد داشت.
از حضرت خضر (ع) در قرآن کریم در ضمن ماجرای ملاقات حضرت موسی (ع) با آن حضرت یاد شده است، هرچند که خدای متعال نام آن حضرت را به طور دقیق عنوان نفرموده است اما مفسران قرآن کریم از قراین و احادیث ائمه اطهار (ع) به این نتیجه رسیدهاند که منظور، حضرت خضرت (ع)است.
چنانکه خدای متعال میفرماید: «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» [۱] به این مفهوم که حضرت موسی(ع) و حضرت یوشع بن نون (ع) بنده ای از بندگان ما را در آنجا یافتند که به او رحمت و لطف خاصی عطا کردیم و از نزد خود به او علم لدنّی آموختیم.
بر اساس روایتها، حضرت خضر (ع) پیامبری از سوی خدای متعال بود که خداوند او را به سوی مردم قومش فرستاد. آن حضرت مردم را به یگانهپرستی و اقرار به نبوت انبیا (ع) دعوت کرد.
اسم اصلی آن حضرت بالیا بوده که نسبت ایشان با چند واسطه به حضرت نوح (ع) میرسد؛ به این صورت که نام او بالیا بن ملکان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح (ع) است.
از نشانهها و معجزههای حضرت خضر (ع) این بود که هر زمان بر زمین خشک و بیآب و گیاهی میایستاد، فوراً چوب و خاک سبز میشدند و به همین دلیل آن حضرت را خضر نامیدند. [۲]
حضرت خضر کیست و کجاست
حضرت خضر از فرزندان سام بن نوح و پسر خاله ی ذوالقرنین است. نامش بلیا بن ملکا و کنیهاش ابوالعباس و لقبش خضر میباشد. در وجه نامگذاری حضرت خضر نوشتهاند: هر جا گام می نهاد، زمین از قدومش سر سبز (خضر) می شد; از این رو او را «خضر» نامیدند. بعضی نام او را یسع و برخی الیاس گفتهاند و از همین جا این تصور پیدا شده که ممکن است الیاس و خضر نام یک نفر باشد، ولی مشهور و معروف میان مفسران و راویان حدیث همان نام اول (بلیا یا ملکان) است. [۳]
همه ی مورخان بر این باورند که حضرت خضر آب زندگی (حیات) نوشید و عمری جاودانه یافت.
در روایتی از امام رضا(ع) آمده است که فرمود:
«همانا خضر از آب حیات نوشید و تا زمانی که نفخ صور میشود، نخواهد مرد... .» [۴]
نوشته اند که پدرش از پادشاهان عصر بود و جز او فرزندی نداشت. خضر همواره در اتاقی به عبادت مشغول بود; پدر بیم داشت که مبادا نسل او قطع شود; لذا او را به ازدواج زنی در آورد، ولی او همنشینی زن اختیار نکرد. پدرش (ملکان) همسران او را که انتخاب می کرد، به وسیله قابله ها بازرسی نمود; قابله ها دانستند که هیچ گونه توجهی به زنان نکرده است; از این رو در شهر شایع شد که خضر حالت زنانه دارد; پدرش از او بر آشفت و او را زندان کرد، او هم فرار کرده و نزد ذوالقرنین (دانشمند الهی که دارای قدرت و امکانات بود) رفت و یکی از صاحب منصبان و رئیس وسایط نقلیه او شد. [۵]
قرآن کریم در سوره ی کهف از آیه ی 60 تا 82، داستانی از حضرت موسی(ع) و همراه (دوست یا استاد) وی نقل میکند که در آن نامی از «خضر» نیامده است، بلکه از هم سفر موسی(ع) به «بنده ای از بندگان ما که مشمول رحمت الهی گشته و از علمی لدنی برخودار شده است» یاد میکند. در روایات متعددی این دانشمند الهی به نام خضر معرفی شده است.
بر اساس آیات سوره ی کهف، او به باطن و نظام تکوینی جهان مأمور و از پاره ای از اسرار آگاه بود و سمت استادی حضرت موسی بن عمران را داشت،، هر چند حضرت موسی(ع) در برخی از جهت ها بر او مقدم بود.
در احادیث معتبر آمده است که پس از رحلت رسول خدا(ص) حضرت خضر به خانه ی امیرالمؤمنین(ع) آمد و به اهل بیت آن حضرت تسلیت گفت، و همچنین به استقبال پیکر امیرالمؤمنین علی(ع) آمد و حسنین(علیهما السلام) را تسلیت گفت و به قبر مهیا شده توسط نوح(علیهالسلام)، راهنمایی کرد. [۶] و نیز آمده است که او در تنهایی دوران غیبت امام زمان(ع)، مونس ایشان است. [6]
نوشته اند که منزل او بیشتر، مسجد صعصعه و مسجد سهله (در کوفه) هست. [۷]
اما در مورد پیامبری او اختلاف است. علامه مجلسی از سید مرتضی علم الهدی نقل میکند که ایشان فرموده اند: ممکن نیست معلّم حضرت موسی(ع) پیامبر نبوده باشد. [۸] علامه ی طباطبایی نیز از روایات استنباط می کنند که ایشان پیامبر بودهاند; [۹] لیکن روایات متعددی وجود دارد که این مرد عالم، پیامبر نبوده بلکه دانشمندی همچون ذوالقرنین و آصف بن برخیا بوده است. [۱۰]
آیا حضرت خضر پیامبر بود
با رجوع به قرآن معلوم میشود که در آیات قرآن از او چنین یاد شده است: «آتیناه رحمة من عندنا» [۱۱] «وعلمناه من لدنا علما» [۱۲] رحمت و موهبت عظیمی از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم. قرطبی که از مفسران صاحب نام اهل سنت میباشد، در ذیل آیه شریفه: "فوجدا عبدا من عبادنا" [۱۳] چنین میگوید: "بنا بر قول اکثریت و بر طبق احادیث قطعی، مراد از عبد در آیه شریفه همان حضرت "خضر" است و عدّه دیگری که به گفتار آنها اعتنا نمیشود، گفته اند که رفیق و استاد موسی "حضرت خضر" نبوده است، بلکه عالم دیگری بوده و این قول از قشیری نیز نقل شدهاست. اما عدّه دیگر قائلند که استاد موسی "عبد صالح" است اما این عبد صالح چه کسی بوده، اسم نبردهاند، ولی مطلب صحیح آن است که او خضر بودهاست، و بر طبق همین مطلب حدیثی از پیامبر رسیدهاست که خضر را از آن جهت خضر نامیدند، چون هر جا نماز میگزارد، زمین اطراف او سبز میشد." [۱۴]
در مجمع البیان نیز ذیل آیه شریفه چنین آمدهاست: "موسی و جوان همراه او به بندهای از بندگان خدا رسیدند که بر صخرهای نشسته بود و بر آن نماز می گزارد و او "خضر" و اسمش "بلیا بن ملکان" بود و از آن جهت به او خضر میگفتند، که هر جا نماز میگزارد، اطراف او سبز میشد و در روایت چنین آمدهاست که او بر پوست سفیدی نشست آن پوست سبز شد. و گفته شده وقتی حضرت موسی بر او سلام کرد، در جواب گفت: و علیک السلام ای پیامبر بنی اسرائیل. موسی از او سؤال کرد که از کجا میدانی من کیستم؟ چه کسی به تو خبر داده که من پیامبرم؟ خضر در جواب موسی گفت: آن کسی که تو را نزد من راهنمایی نمودهاست". [۱۵]
سپس اقوال آنهایی که حضرت خضر را از جنس بشر نمیدانند، نقل کرده، ولی به قول آنها اعتنا نمی کند و نظر اکثریت که او را پیامبر و از جنس بشر میدانند را تصدیق میکند، و معنای رحمت را در آیه شریفه "آتیناه رحمة من عندنا" نبوت میداند - برخلاف گفته بعضی که آن را به معنی عمر طولانی میدانند - و علم در آیه شریفه "وعلمناه من لدنا علما" را "علم غیب" معنی میکند، که خداوند در اختیار رسولان خودش قرار میدهد، که این مطلب را ابن عباس نیز نقل نمودهاست.
دراینباره (علم حضرت خضر) از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: خضر دارای علمی بود که در الواح موسی وجود نداشت، موسی گمان میکرد که در الواح او تمام علومی که به آنها نیازمند است وجود دارد، ولی وقتی مأمور فراگیری علم از خضر شد، متوجه شد که گمان او درست نبودهاست. مرحوم علامه طباطبایی دراینباره میفرماید: "هر نعمتی، رحمتی از ناحیه خدا به خلق اوست، لیکن در رحمت بودن بعضی از آنها "اسباب عالم هستی" واسطه اند، مانند نعمت های مادّی ظاهری، و بعضی از آن نعمت ها بدون واسطه، رحمت میباشند، مانند نعمت های باطنی از قبیل "نبوت"، "ولایت" و شعبه ها و مقامات آن. و از اینکه رحمت را مقید به قید "من عندنا" نموده است، میتوان فهمید که کس دیگری غیر از خدا در آن دخالتی ندارد، و نیز به دست میآید که منظور از رحمت مذکور همان رحمت قسم دوم، یعنی نعمت های باطنی است؛ لذا میتوان گفت منظور از جمله "رحمة من عندنا" - که بانون با عظمت "من عندنا" آورده شده، و نفرموده "من عندی،" از ناحیه من - همان نبوت است نه ولایت. و به همین بیان، تفسیر آنهایی که کلمه مذکور را به نبوت معنا کردهاند، تأیید میشود.
"و علمناه من لدنّا علما" این "علم" نیز مانند "رحمت"، علمی است که غیر خدا در آن دخالتی ندارد، و چیزی از قبیل حس و فکر در آن واسطه نیست و خلاصه، از راه اکتساب و استدلال به دست نمیآید. دلیل بر این مطلب جمله "من لدنّا" است که میرساند منظور از آن علم "علم لدنی" و غیر اکتسابی و مختص به اولیا است و از آخر آیات استفاده میشود که مقصود از آن، علم به تأویل حوادث است. [۱۶]
اما آنهایی که حضرت خضر را پیامبر نمیدانند، میگویند: او بنده ای از بندگان خداوند است که خداوند علمی را در اختیار او گذاشته و او از افرادی مانند "آصف بن برخیا" و "ذوالقرنین" میباشد. از جمله این افراد "فخر رازی" میباشد؛ ولی با نظر به اینکه اکثریت قاطع از مفسران شیعه و سنی که داستان خضر را نقل نمودهاند قائل به نبوت حضرت خضر هستند، نمیتوان کلام آنها را صحیح دانست.
مرحوم علامه بعد از بیان روایات می فرماید: "آنچه از روایات نبوی یا روایات وارده از طرق ائمه اهل بیت (ع) در داستان خضر رسیده، چه میتوان فهمید؟ از روایت "محمد بن عماره" از امام صادق (ع) چنین بر می آید که آن جناب، پیغمبر مرسلی بوده که خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بوده و او مردم خود را به سوی توحید و قبول رسالت انبیاء و فرستادگان خدا و کتابهای او دعوت میکرده است. معجزه خضر این بود که روی هیچ چوب خشکی نمی نشست مگر آنکه سبز میشد، و بر هیچ زمین بی علفی نمی نشست مگر اینکه سبز و خرّم میگشت و اگر او را خضر نامیده اند به همین جهت بودهاست... مؤید این حدیث در وجه نامیدن او به خضر، مطلبی است که در الدّر المنثور سیوطی، از عدّهای از ارباب جوامع حدیثی از جمله ابن عباس و ابی هریره، از رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- نقل شده که فرمود: خضر را بدین جهت خضر نامیدند که وقتی روی پوست سفید رنگی نماز گزارد، همان پوست هم سبز شد. [۱۷]
در بعضی از روایات، مانند روایت عیاشی از برید از یکی از دو امام، امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) آمده است که خضر و ذوالقرنین دو مرد عالم بودند نه پیغمبر، و لیکن آیات مربوط به داستان خضر و موسی، خالی از این ظهور نیست که وی نبی بودهاست، و چطور ممکن است بگوییم که نبی نبوده، در حالی که در آن آیات آمده که "حکم" بر او نازل شده است.
پانویس
- ↑ آیه ۶۵ سوره کهف
- ↑ https://fa.shafaqna.com
- ↑ بحارالانوار، ج13، ص286 و 303
- ↑ کمال الدین، ج2، ص385; بحار الانوار، ج13، ص299
- ↑ بحارالانوار، ج13، ص302
- ↑ بحار الانوار، ج13، ص303; تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص 282
- ↑ همان، ص 299 به نقل از کمال الدین، ص 219
- ↑ بحارالانوار، ج 13، ص 303; تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص 282
- ↑ بحارالانوار، ج 13، ص 303; تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص 282
- ↑ بحارالانوار، ج 13، ص 304
- ↑ سوره کهف/65آیه
- ↑ سوره کهف/65آیه
- ↑ سوره کهف/65آیه
- ↑ قرطبی، محمد بن احمد الانصاری، جامع احکام القرآن، بیروت، مؤسسه تاریخ عربی، 1405، ج 11، ص 16
- ↑ طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، ج 6، ص 746 - 745
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه علی حجتی کرمانی، قم، جامعه مدرسین، ج 13، ص 474
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه علی حجتی کرمانی، قم، جامعه مدرسین، ج 13، ص 489 - 488