ابن ملجم
ابن ملجم | |
---|---|
نام کامل | عَبدالرّحمن بن عمرو بن مُلْجَم مُرادی |
نامهای دیگر |
|
اطلاعات شخصی | |
محل درگذشت | کوفه |
دین | اسلام، خوارج |
فعالیتها |
|
عَبدالرّحمن بن عمرو بن مُلْجَم مُرادی معروف به إبن مُلْجَم مُرادی از خوارج نهروان و قاتل علیبن ابی طالب (علیهالسلام)، امام اول شیعیان، است. ابنملجم پس از به خلافت رسیدن علی (علیهالسلام)، با او بیعت کرد، در جنگ جمل در کنار او جنگید و پس از جنگ صفین و پایان حکمیت، به خوارج پیوست. او در جنگ نهروان با علی (علیهالسلام) نبرد کرد و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود. در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان در مسجد کوفه امیرالمومنین امام علی (علیهالسلام) را مضروب ساخت و منجر به شهادت آن امام راستین شد. وی بنا بر روایات اهلبیت (علیهالسلام) در بین شیعیان به «اَشقَی الاَولّینَ وَ الآخرین» و «اشقی الاشقیاء» شهرت دارد.
ابنملجم مرادی که بود
عبدالرحمن بن عمرو بن ملجم مرادی، معروف به ابنملجم، یکی از خوارج بود که به قصد به شهادت رساندن حضرت علی (علیهالسلام) به کوفه آمد و به تحریک قطام، به این کار بیشتر ترغیب گردید و سرانجام در روز نوزدهم ماه رمضان نقشه شوم خود را بجا آورد، ولی گویا خوشحالی او دوام نیاورد و در اندک مدتی به جزای کار خود رسید، به نحوی که حتی پس از مرگ دائمالعذاب گردید!؟
ابنملجم مرادی که دارای نسبی عربی و از قبیله بنیمراد بود، قرآن و اسلام را از معاذ پسر جبل فراگرفته و در پی آن عمروعاص را در امر فراگیری قرآن یاری داد و در فتح مصر همراه عمروعاص قرار گرفت. پس از فتح مصر، ابنملجم مدتی در آن سرزمین به تعلیم قرآن و فقه پرداخت و پس از به خلافت رسیدن علی (علیهالسلام)، ابنملجم با حضرت بیعت نمود و در جنگ جمل حاضر بود ولی پس از ماجرای حکمیت به خوارج پیوست و در پی آن ابنملجم، عمرو پسر بکیر و برک پسر عبدالله گردهم آمدند و در مکه تصمیم گرفتند که در شب قدر؛ علی، معاویه و عمروعاص را به قتل برسانند و از این رو ابنملجم راهی کوفه گردید و در آنجا عاشق دختری زیباروی به نام قطام گردید[۱]!.
قطام که بود
بنا بر آنچه که در منابع تاریخی ذکر شده است؛ قطام دختر علقمه بن شحنه عدی از قبیله تیم الرباب بوده است به نحوی که صورت دلپذیر و چهره دلربای قطام او را شهره شهر کرده بوده به طوری که او را «ماه روی کوفه» لقب داده بودند، ولی او از کسانی بود که بعد از واقعه نهروان و کشته شدن برادر و پدرش در زمره مخالفان حضرت علی (علیهالسلام) قرار گرفت. وی دختری حیلهگر، مکار و پیوسته درصدد انتقام خونی از قاتلان پدر و برادرش بود و به نقلی او به همراه حزب قائم، که به رهبری عبدالله بن وهب راسبی بود، جنگ با علی (علیهالسلام) را جهاد و خون آن حضرت را مباح میدانستند. از این رو پس از ملاقات ابنملجم با قطام، قطام وی را ترغیب نمود و با وعدههایی وی را در کار خود استوارتر نمود[۲].
لعنتی عجیب برای ابنملجم
در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) آمده است که پیامبر (صلی الله علیه) فرمودهاند: در شب معراج چون به آسمان پنجم رسیدم صورت علی بن ابی طالب (علیهالسلام) را در آنجا مشاهده کردم. گفتم: ای جبرئیل؛ این چه صورتی است؟ عرض کرد: یا محمد؛ فرشتگان خواهش کردند که از مشاهده جمال حضرت علی (علیهالسلام) بهره ببرند و عرض کردند: خداوندا؛ فرزندان آدم در دنیا هر صبح و شب به مشاهده جمال علی (علیهالسلام) مشغول هستند، پس ما را نیز به زیارت و دیدن چهره ایشان، به مقداری که اهل دنیا به این سعادت دسترسی دارند، بهرهمند فرما. پس حق تعالی صورت آن حضرت را از نور مقدس خود آفرید و صورت علی (علیهالسلام) نزد ایشان است که در شب و روز او را زیارت میکنند و هر بامداد از مشاهده چهره ایشان متمتع و بهرهمند میگردند. آنگاه امام صادق (علیهالسلام) فرمود: هنگامی که ابنملجم ضربت خود را بر سر مبارک آن حضرت فرود آورد، مانند همان ضربت بر صورتی که نزد فرشتگان بود نقش بست و پس از آن هر بامداد و شامگاه که ملائکه آن صورت را زیارت مینمودند، بر ابنملجم لعنت میفرستند و این امر به طور پیوسته تا روز قیامت ادامه دارد[۳].
نحوه قصاص قاتل امام علی
در تاریخ آمده است که حضرت علی (علیهالسلام) در آخرین ساعات زندگی به مدارا با ابنملجم فرزندانش را وصیت فرمود و پس از وفات امیرالمومنین علی (علیهالسلام)، ابنملجم را برای قصاص نزد امام حسن (علیهالسلام) آوردند و ایشان نیز با یک ضربه شمشیر ابنملجم را قصاص فرمود و این واقعه در ۲۱ رمضان روی داد و چنانچه مشهور است ام الهیثم دختر اسود نخعی جنازه او را گرفته، آن را به آتش کشید[۴].
اما قطام دختری که لقب زیباروی کوفه را یدک میکشید عاقبتی بهتر از ابنملجم نیافت به نحوی که آمده است بعد از کشته شدن ابنملجم، مردم به سوی قطامِ ملعونه فاسقه هجوم آوردند و او را با شمشیر به درک فرستادند و جنازهاش را بیرون کوفه سوزانیدند[۵].
مکان قبر ابنملجم
درباره مکان و جایگاه قرار گرفتن قبر ابنملجم از ابن بطوطه، سیاح معروف نقل شده است که: هنگامی که به کوفه مسافرت کردم، در غربی جبانه کوفه، در زمینی سرتاسر سفید، زمینی بسیار سیاه دیدم و از روی کنجکاوی علت آن را پرسیدم، و چون به تحقیق مشغول شدم مردم آن دیار گفتند: اینجا قبر ابنملجم، قاتل حضرت علی (علیهالسلام) است و عادت اهل کوفه این است که هر سال هیزم زیادی در سر قبر ابنملجم جمع میکنند و به مدت ۷ روز آنها را در این مکان میسوزانند[۶].
مسلمان شدن یک راهب با دیدن عذاب ابنملجم
یکی از عذابهای ابنملجم که پس از مرگ او از سوی خداوند نازل گردید، توسط پرندهای صورت میگرفت، به نحوی که شیخ راوندی با استناد از حسن بن محمد، معروف به ابن رفا، در کوفه روایت کرده است: یک روز وقتی در مسجدالحرام بودم دیدم مردم در مقام حضرت ابراهیم (علیهالسلام) جمع شدهاند و در آن جا یک مرد نشسته بود. از مردم سؤال کردم که آن مرد کیست؟ به من گفتند: آن یک راهب است که اسلام آورده است. راوی میگوید: به او نزدیک شدم و یک پیرمرد با عبای پشمی را دیدم که در مقام حضرت ابراهیم نشسته بود و شنیدم که میگفت: من رئیس راهبان در صومعه هستم. روزی پرندهای شبیه عقاب دیدم که ک قسمت از بدن یک نفر را از حلقومش را بیرون انداخت، پس قسمت دیگرش را بیرون انداخت تا وقتی که آنها تبدیل به یک انسان کامل شدند. پس من از آن شخص سؤال کردم: تو چه کسی هستی؟ هیچ جوابی به من نداد. به او گفتم: تو را قسم میدهم به آن کسی که تو را آفرید، به من بگو تو چه کسی هستی؟ او گفت: من ابنملجم مرادی هستم، به او گفتم تو چه گناهی نمودهای که به طور پیوسته تکههای بدنت را این پرنده پس میاندازد و مجدد از هم جدا کرده و فرو میبرد؟ به من گفت: من قاتل علی بن ابی طالب هستم، و به خاطر همین خداوند این پرنده را قرار داده تا هر روز با این کار مرا عذاب نماید. راهب میگوید: در حال حرف زدن بودیم که یکباره همان پرنده آمد و آن را قطعه قطعه برداشت تا وقتی که همه قسمتهای او را برداشت و من منتظر شدم تا وقتی که پرنده پایین آمد و آن را آورد و مجدد از بدن خود تکههای او را خارج نمود. پس از او سوال کردم: علی بن ابی طالب (علیهالسلام) کیست؟ جواب داد: علی بن ابی طالب (علیهالسلام) پسر عمو و وصی پیامبر اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه است[۷].
پانویس
- ↑ حوادث الایام: ۲۲۱.
- ↑ تاریخ خمیس: ۲۸۱؛ خوارج: ۱۰۲.
- ↑ حیات القلوب: ۲۸۲؛ قطره ای از معجزات چهارده معصوم: ۱۲۱.
- ↑ ارشاد، ج۱: ۲۲؛ بحارالانوار، ج۴۲: ۲۳۲، ۲۴۶، ۲۹۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۲: ۲۹۸؛ انوار العلویه: ۳۹۰؛ نفائح العلام: ۴۱۰.
- ↑ رحله ابن بطوطه: ۱۴۷؛ نفائح العلام: ۴۰۹؛ تقویم شیعه: ۲۹۳.
- ↑ مدینه المعاجز، ج۱: ۵۴۴، حدیث ۵۴۰.