سلیمانیه (زیدیه)

از ویکی‌وحدت

سلیمانیه‏ یا جریریّه از پیروان سلیمان‌بن‌جریر از فرق «زیدیه»‏‌اند. ابن‌اثیر سُلَیمانی را به ضم سین، فتح لام و سکون یاء ضبط کرده است[۱].

وجه انتساب

ایشان از آن جهت سلیمانیه نامیده شدند که از متکلم معروف، سلیمان‌بن‌جریر رقی پیروی می‌کردند[۲]،[۳]،[۴]،[۵].

شرح حال

سلیمان‌بن‌جریر رقی پایه‌گذار فرقه سلیمانیه یا جریریه است[۶]،[۷]، او از علمای کلامی زیدیه و نیز از فقها بود[۸]،[۹]. این شخصیت، مردم را تشویق می‌کرد تا به مکتب زیدیه در آیند[۱۰]. علاوه مناظراتی با هشام بن حکم در مجلس متکلمین در محضر هارون داشته است[۱۱]. سلیمان از کسانی بود که برای دربار هارون عباسی خدماتی شایسته‌ای انجام داد. از سابقه اعمال و اعتقادات این شخص به‌دست می‌آید که وی در اعتقاد زیدی ولی در عمل عباسی بوده و با امامیه رابطه‌ای جز بغض و عناد نداشته است[۱۲].

تاریخ تاسیس فرقه

این فرقه در دوره حکومت منصور دوانیقی تاسیس شد[۱۳].

اصول اعتقادی

اصول اندیشه‌های سلیمانیه با دیگر فرقه‌های زیدیه اختلاف چندانی ندارد.

خلافت

سلیمانیه عقیده داشتند هرچند علی (‌علیه‌السلام) برترین شخص برای خلافت پیامبر (صلی‌الله علیه وآله وسلم) بوده است، با این حال خلافت ابوبکر و عمر را نیز پذیرفته بودند و می‌گفتند که اگر خطایی در‌این‌باره رخ داده باشد، اجتهادی بوده است. بر همین مبنا امامت مفضول یعنی خلافت ابوبکر و عمر را قبول داشتند و می‌گفتند که مسلمانان با این‌که در بیعت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) اصلح را ترک کردند، اما فاسق و کافر شمرده نمی‌شوند. سلیمانیه بر خلاف موضع مسالمت جویانه‌شان در موضوع خلافت ابوبکر و عمر، اما در برخورد با عثمان و خلافت وی او را سخت نکوهیدند و به کفر او و فسق طرفدارانش حکم کردند و علاوه عایشه، طلحه و زبیر را به دلیل جنگ با امام علی ‌علیه‌السلام، کافر شمردند. همین موضع سبب شده است که اهل سنت، سلیمان‌بن‌جریر و پیروان او را تکفیر کنند[۱۴]،[۱۵].

اسماء و صفات

سلیمانیه در مسأله اسماء و صفات الهی معتقد بودند که خداوند عالِم است به علمی که آن علم نه خود اوست و نه غیر او، و علم او یک شئ است. آنان درباره قدرت، حیات و دیگر صفات نیز چنین عقیده ای داشتند[۱۶].

استطاعت

همچنین معتقد بودند که انسان قبل از انجام فعل دارای استطاعت و جزئی از وجود مستطیع است[۱۷].

بداء و تقیه

سلیمان در مسأله «بداء» و «تقیه» امامیه را مورد انتقاد و طعن قرار داد و می‌گفت شرط نیست که امام از نظر علم افضل امت باشد، بلکه همان مقدار که بتواند جامعه اسلامی و مسلمین را اداره کند کافی است و حتی لازم نیست که مجتهد و خبیر به مواقع اجتهاد و آگاه به حلال و حرام باشد[۱۸].

پانویس

  1. ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج2، ص132
  2. فخر رازی، اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62
  3. رازی مرتضی، تبصرة العوام، ص186
  4. اقبال آشتیانی عباس، خاندان نوبختی، ص 186
  5. آملی محمد شمس الدین، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276
  6. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۴۳۹.
  7. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۷، ص۱۹۹.
  8. اصفهانی ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱، ص۳۲۵.
  9. صنعانی احمد ابن قاسم، البحر الزخار، ج۱، ص۱۵.
  10. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱، ص۳۲۵.
  11. شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۲۳۵.
  12. نباطی بیاضی علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۷۰.
  13. شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، ص۱۸۶.
  14. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 234 با ویرایش
  15. صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج2، ص 101
  16. صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج2، ص 101
  17. صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج2، ص 101
  18. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 234 با ویرایش