حماسه مردم آمل 1360
حماسۀ مردم آمل 1360، در 6 بهمن ماه 1360 ش، دفاع قهرمانانه مردم این خطه در مقابل کمونیستهای موسوم به «گروه سربدارن» ساکن در جنگلهای آمل بود که با تصور همراهی مردم و ضعف قدرت نیروهای نظامی، به این شهر حمله کردند. در جریان این حمله، مردم آمل از زن و مرد و پیر و جوان همگی با همراهی نیروهای سپاه، بسیج، كمیته انقلاب اسلامی، شهربانی، ژاندارمری در مقابل نیروهای کمونیست و چپگرای متجاوز با آوردن شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر كردند تا آنجا كه آمل لقب «هزار سنگر» گرفت. و پس از مجاهدت بیامان مردم و كشته شدن 34 نفر از گروه سربداران، بهویژه كشته شدن كاك اسماعیل، مسئول كمیته نظامی این گروه، به طرف جنگل عقبنشینی كردند. در این حماسه جاودان، 40 نفر از مردم قهرمان آمل 40 شهید و 120 نفر زخمی شدند.
حماسۀ مردم آمل 1360 | |
---|---|
![]() | |
نام رویداد | حماسۀ مردم آمل 1360 |
تاریخ رویداد | 1360 ش |
روز رویداد | 6 بهمنماه |
مکان رویداد | آمل |
عوامل | نیروهای کمونیست و چپگرا بهعنوان متجاوز و نهادهای سپاه، بسیج، كمیته انقلاب اسلامی، شهربانی، ژاندارمری و مردم آمل بهعنوان مدافع |
پیامدها |
|
تاریخچه
پس از شهریور سال ۱۳۲۰ ش، سه گرایش عمده: ملی، چپ و مارکسیستی و اسلامی در عرصۀ سیاسی اجتماعی ایران ظاهر شد. سابقۀ گرایش چپ و سوسیالیستی در ایران به روزگار مشروطه باز میگردد که توأم با تندروی و افراط بود. تشکیل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان حزب مادر احزاب چپ در سراسر دنیا، بهویژه در دوران جنگ سرد، بر اهمیت و حساسیت موضوع افزود. حزب توده ایران قدیمیترین تشکل وابسته به اتحاد جماهیر شوروی بود که همواره نقش خائنانهای را ایفا کرده است. ورود چین کمونیست به عرصۀ جهانی نیز توجه گروههایی را به خود جلب و انشعاباتی را در گروههای مارکسیستی ایجاد کرد. تباین ذاتی مرام کمونیستی با هویت اسلامی مردم ایران موجب شد تا دایره نفوذ آن از عدهای تحصیلکرده تجاوز نکند. یکی از گروههای کمونیستی، «اتحادیه کمونیستهای ایران» بود که سابقۀ تشکیل آن در آمریکا به قبل از انقلاب باز میگردد . اعضای اتحادیۀ کمونیستها پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشتند و بیآنکه پایگاه مردمی داشته باشند، خود را قیم و پیشرو مردم شمردند و بر آن شدند تا در مقابل انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی قد علم کنند و با قیام فوری، آن را براندازند. بدین منظور آمل انتخاب شد تا به تصرف آن و به زعم آنها با پیوستن مردم، حرکت آزادیبخش آغاز شود[۱].
زمان و مکان
در بهمن ماه سال 1360 ش، نیروهای کمونیست و چپگرا طی برنامهریزیهای از قبل انجام شده با تصور همراهی مردم آمل با آنها به این شهر حمله و آن راتصرف کردند. مردم آمل در روز ششم بهمن با حضور در خیابانها و سنگربندی مقابل منازل در برابر نیروهای کمونیست ایستادگی و آنها را از شهر بیرون کردند.
حضور مردم در صحنه
با آغاز صبح ششم بهمن، حماسه مردم آمل شكل گرفت و صدها نیروی داوطلب مردمی با روی آوردن به مقر سپاه و گرفتن اسلحه، به مقابله سربداران جنگل رفتند. سنگربندیها آغاز شد. از زن و مرد و پیر و جوان همگی با آوردن شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر كردند تا آنجا كه آمل لقب «هزار سنگر» گرفت. رفته رفته به تعداد نیروهای ضد شورش كه از روستاهای اطراف میآمدند و از مردمان وفادار به امام خمینی و انقلاب اسلامی بودند، افزوده میشد. البته در شب حادثه هم، از مردم آمل هر كس كه خود را بهخاطر صدای تیراندازی به سپاه و بسیج رسانده بود، دستگیر، اسیر و یا شهید شده بود.
ساماندهی نیروهای مردمی
سازماندهی و ساماندهی نیروهای مردمی از ساعت 7 صبح آغاز شد و تا 8 صبح بهپایان رسید. هرچند نهادهایی چون سپاه و بسیج به خاطر نوپایی این نهادها تجربه لازم را نداشتند، ولی شور و اشتیاق بسیار بالا برای مقابله با ضدانقلاب، جایگزین هر نارسایی شد. حمله مردم حزباللهی به ضدانقلاب در دو محور اساسی، یعنی در همان مناطقی كه دشمن تمركز داشت، صورت گرفت. در ادامه حضور مردم، واحدهای كوچکتری از كوچه و خیابانها به راه افتادند و خود را به مناطق درگیری رساندند. برخی از نهادهای انتظامی چون كمیته انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری در بخشهایی از شهر مانع ورود مردم به صحنه درگیری میشدند تا بدانها آسیبی وارد نشود، اما مردم در چند بخش اساسی با كمك در ایجاد سنگر و مواضع دفاعی، تلاش برای دستگیری دشمن، درگیری مسلحانه و جنگ تن به تن با دشمن، كشف محل استقرار دشمن، تخلیه شهدا و كمک به مجروحین ایفای نقش كردند. یكی از ابتكارات جالب نیروهای بسیجی در نبرد با دشمن این بود كه پشت یک وانت نیسان سنگر درست كرده بودند و وانت با دنده عقب به سمت دشمن حركت میكرد؛ نیروهای بسیجی پشت سنگرهای ساخته شده در وانت به سمت دشمن تیراندازی میكردند و راننده هم از تیراندازی دشمن در امان بود. نقش مردم در این درگیری غیرقابل تصور بود، بهطوری كه در ساعات اولیه این نبرد دلاورانه، مردم تمام سطح شهر را پوشانده بودند و از خارج شهر با سرعت تمام وانت وانت شن و ماسه به داخل شهر میآوردند و تعداد آن آنقدر زیاد بود كه محافظان جاده، كاری نمیتوانستند بكنند. جنگ و گریز مردم و نیروهای انتظامی منجر به كشته شدن و دستگیری عدهای از مهاجمین شد و در همان روز سهشنبه، 6 بهمنماه سال 1360ش ، دشمن تمام مواضع خود را از دست داد. در ساعت 4 بعد از ظهر دشمن شروع به عقبنشینی كرد و در دو باغ حاشیه شهر موضع گرفت. یکی از نیروهای سربداران در شرح واقعه میگوید:«بعد از عقبنشینی، وارد یك باغ بزرگ شدیم. در همان موقع صدای اللهاكبر و صدای جمعیت زیادی از درون باغ آمد. بچهها فهمیدند كه باغ در محاصره است و از هر طرف كه بخواهیم برویم به آنها بر میخوریم. در آنجا بچهها تیراندازی هوایی كردند، چون امكان داشت همدیگر را بزنیم». افرادی كه در برخی از محلات مانند رضوانیه مستقر بودند تا شاید مردم در روشنی روز به آنها بپیوندند، نومیدانه به جنگل برگشتند: «من تا ظهر در همان محله ماندم و با شدت گرفتن درگیری در پیرامون محله و تنگشدن حلقه محاصره، جزو اولین گروهی بودم كه به طرف جنگل برگشتیم».
تلفات کمونیستها
در واقع پس از یورش بیامان مردم و كشته شدن 34 نفر از گروه سربداران، بهویژه كشته شدن كاك اسماعیل، مسئول كمیته نظامی، گروه به طرف جنگل عقبنشینی كرد. در این حماسه جاودان، از مردم قهرمان آمل 40 شهید و 120 نفر زخمی شدند.
واکنشها
امام خمینی با ارج نهادن به این حرکت مردم آمل در بیانات خویش فرمودند:
شما ملاحظه فرمودید که اینها در داخل تبلیغات زیاد میکردند، به خارج هم که رفتند تبلیغات زیاد میکنند؛ به این که مردم در اختناقاند و خودشان همه مخالفاند با جمهوری اسلامی. در صد، شش تا موافق دارد جمهوری اسلامی، یا فوقش ده تا، ولی سایرین همه موافق منفی و مخالف هستند. و دیدند که همۀ آمالشان را به شمال دوخته بودند و بیشتر تبلیغات این بود که شمال دیگر تقریباً صددرصد مخالف با جمهوری اسلامی هستند. و اینها همۀ قوای شان را جمع کردند و به آمل آن حملۀ وحشیانۀ غافلگیرانه را کردند، به امید این که مردم آمل هم با آن ها هم دست بشوند و آمل را مرکز استان قرار بدهند و بعد مازندران و جاهای دیگر و رشت و همۀ جاها را بگیرند و جلو بروند. این ها به خیال خودشان با دست ملت میخواستند که همان ملتی که آنها تراشیدند که مخالفاند با جمهوری اسلامی، با این ها بیایند و مرکز را هم بگیرند و حکومت را تغییر بدهند و بعد هم هرطوری که دلشان می خواهد عمل بکنند، مرتجعین را هم از بین ببرند! وقتی مواجه شدند با مخالفت مردم، مهم مخالفت مردم بود، [شکست خوردند] و ما باید تشکر کنیم از شهر آمل و آن مردم فداکار که مع الأسف، خوب عدهای را هم شهید دادند، لکن خوب این مطلب را ثابت کردند که آن جایی که شما تمام آمالتان به آن جا بود با شما مخالف اند؛ حالا شما میخواهید بیایید قم؟ میخواهید بیایید تهران، جاهای دیگر؟
آیتالله خامنهای نیز در دیدار هزاران نفر از مردم استان مازندران در شش بهمنماه سال 1388 ش، به مناسبت حماسۀ ششم بهمن مردم آمل در سال ۱۳۶۰ ش، با اشاره به نقش آفرینی مردم مؤمن و انقلابی آمل در حادثه افزودند:
قضیۀ ششم بهمن آن قدر اهمیت داشت که امام بزرگوار ما آن را در وصیتنامۀ تاریخی خود هم مندرج کردند، آن را یادگار گذاشتند؛ یعنی فراموش نشود. حالا چرا فراموش نشود؟ برای اینکه حوادث تاریخی، هم درس است، هم عبرت است... ایشان با تأکید بر لزوم درس و عبرت گرفتن از حوادث مختلف انقلاب اسلامی، به ویژه حماسۀ ششم بهمن مردم آمل، خاطرنشان کردند: هزار سنگر یعنی چه؟ ظاهر قضیه این است که در درون شهر، مردم در مقابل گروه های اشرار و متجاوز سنگر درست کردند، حالا یا هزار تا، یا بیشتر یا کمتر، اما من یک تفسیر دیگری دارم: این سنگرها سنگرهای درون خیابانها نیست، این سنگر دل هاست؛ هزار تا هم نیست، هزاران سنگر است؛ به عدد هر مؤمنی، هر انسان باانگیزۀ باشرفی، یک سنگر در مقابل تهاجم دشمن وجود دارد. اگر یک ملت وقتی به دنبال یک هدفی حرکت میکند، نداند سر راه او چه خطراتی است، چه کمین کردههائی هستند، چه باید کرد در مقابل این ها، خود را رها کند، قید و بندهای خود را رها کند، بیخیال باشد، ضربه خواهد خورد. همۀ ملتهایی که در جهت یک هدف بزرگی حرکت کردند و وسط راه ضربه خوردند و گاهی آنچنان افتادند که دیگر قرن ها بلند نشدند، مشکلشان از همین جا آغاز شد: ندانستند چی در انتظار آن هاست و خود را برای مواجهۀ با آن آماده نکردند. درس های گذشته این کمک را به ما می کند که راهمان را بفهمیم، بشناسیم، کمین ها را بشناسیم، کمین کرده ها را بشناسیم.
آیتالله جوادی آملی نیز در خصوص این واقعه گفت:
جریان حمله جنگل و تاریخ آن شش بهمن گرچه شبیه برخی از نهضتهاست که بیش از ده دوازده ساعت طول نکشید؛ لکن از نظر زمینه دراز دامن است. چند تا درگیری در جنگل اتفاق افتاد، نیروهای عزیز سپاه و بسیج رفتند جنگل، چند بار درگیری شد، چند نفر شهید شدند، چند نفر را کشتند، چند نفر را فراری کردند، چند نفر را زخمی کردند، سنگرهایی که آن ها در بالای کوه منگول گرفتند، چند بار عزیزان رفتند. دو سه بار نیروهای رزمی رفتند، جنگلبانها درگیر شدند، شهدایی که رفتند و درگیر شدند، آن ها باید شناسایی بشود، تاریخ این ها مشخص بشود فرمانده این ها مشخص بشود... پیروزی ها و شهامتهایی که شده باید حفظ بشود. بنابراین گاه شمار او حداقل مال یک سال است این طور نیست که مال بیست و چهار ساعت باشد ....