فضلالله نوری
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۰:۰۷، ۱ دسامبر ۲۰۲۱؛
نام | شیخ فضل الله نوری |
---|---|
نام کامل | فضلالله نوری مازندرانی |
مهشور | شیخ فضلالله نوری |
زادروز | ۲ ذیالحجه ۱۲۵۹ق. |
زادگاه | لاشک، نور•استان مازندران•ایران |
محل زندگی | سامرا•تهران |
استادان | شیخ راضی آل خضر•میرزا حبیبالله رشتی•سید محمدحسن شیرازی |
شاگردان | علامه محمد قزوینی•ملاعلی مدرس |
آثار | کتاب تذکره الغافل•ارشاد الجاهل•صحیفه مهدویه•رساله حرمت مشروطه |
دلیل شهرت | مشروطه مشروعه |
نقشهای برجسته | از پیشروان جنبش مشروطه ایران |
دین | اسلام•شیعه جعفری |
درگذشت | ۱۳ رجب ۱۳۲۷ق |
محل در گذشت | میدان توپخانه•تهران |
آرامگاه | قم•حرم حضرت معصومه(س) |
شیخ فضلالله نورى (۱۲۵۹-۱۳۲۷ ق)، فقیه و عالم مجاهد شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان میرزای شیرازی بود. وی نقش مؤثری در پیروزی جنبش مشروطه در ایران داشت و معتقد بود که قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی باید مطابق قوانین اسلام باشد.
شیخ فضلالله نوری از علمای مبارز دوران مشروطه در مرداد 1288 به شهادت رسید. او که به دنبال مشروعه کردنِ مشروطه بود، از سوی مغرضان آماج توهین و تهمت قرار گرفت و او را به دروغ مخالف مشروطه خواندند. سرانجام نیز با همین اتهام، وی را به دار آویختند.
زندگینامه شیخ شهید
شیخ فضل الله کجوری مازندرانی مشهور به نوری در 1259 ق در «لاشک کجور» از توابع استان مازندران به دنیا آمد. پدر ایشان ملاعباس نوری از علمای دین و افراد مورد اعتماد مردم نور مازندران [۱] و جدش میرزا تقی نوری، یکی از بزرگترین دانشمندان خطه مازندران بوده است.
شیخ در آغاز جوانی به تحصیل مقدمات علوم متداول عصر خود پرداخت و برای تکمیل تحصیلات خود به نجف مهاجرت نمود تا از محضر عالمان بزرگی نظیر میرزای شیرازی، شیخ راضی آل خضر و میرزا حبیب الله رشتی [۲] بهره ببرد. حضور در درس این اساتید بزرگ، باعث شد تا ضمن قرار گرفتن در زمره شاگردان خاص، به مرتبه بلند علمی و عالی فقاهت و اجتهاد نائل آید. [۳]
وجه مشخصه و ممیزه ایشان، رویاروییشان با جریان مشروطه است. شیخ پس از آنکه مطلوب روشنفکران را از «مشروطه» برخاسته از بینش و فکر غربی، که در تباین با مبانی سیاسی اسلامی است، یافت، به مخالفت با آن برخاست. همین امر سبب مخالفتهای فراوان با ایشان شد؛ که فرجام این مخالفتها شیوع یک فضای روانی مسموم علیه ایشان و در نهایت به دار آویخته شدن ایشان در سن 70 سالگی شد.
فعالیتهاى اجتماعى
فعالیتهاى شیخ فضلاللّه نورى علیه سلطه بیگانگان پس از ورود به ایران آغاز گردید و در نهضت تنباکو در سال 1309ق، شکل مخصوصى به خود گرفت. وى در این جنبش ضد انگلیسى فعالانه شرکت مىکند و همراه میرزا حسن آشتیانى در محور این حرکت قرار مىگیرد که در نهایت به پیروزى متدینین مىانجامد.
از همین اوان بین او و سید عبدالله طباطبایى (متوفاى 1328ق) که از مجتهدین طراز اوّل تهران بود، اختلاف نظر پیش مىآید؛ زیرا او برخلاف فتواى میرزاى شیرازى بزرگ، حکم به حلیت استعمال تنباکو داده و با این جمله که: «من فقیه هستم و میرزاى شیرازى فقیه دیگر»، با فتواى میرزاى شیرازى مخالفت مىکند. از طرفى او نسبت به سیاستهاى انگلستان توجه لازم را نداشته است و حتى در جریان نهضت از مردم مىخواهد که به سفارت انگلستان رفته و براى کمک گرفتن از انگلستان تحصن کنند.
شیخ پیوسته طرفدار مشروطه مشروعه و حکومت بر اساس آیات الهى و قوانین قرآنى بود و با مشروطیتى که خواسته روشنفکران غربگرا و استعمار انگلیس بود، مخالفت مىکرده است که نمونه آن سه ماه تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم و مدرسه مروى و انتشار نشریه «دعوت اسلامى» مىباشد.
احمد کسروى از دشمنان شیخ فضلاللّه نورى، در کتاب تاریخ مشروطه به نقل از شیخ فضلاللّه این طور آورده است:
بشنوید و حاضرین به غایبین برسانند که آن مجلسى را که من مىخواهم مجلسى است که عموم مسلمانان مىخواهند و مسلمانان مجلسى را که اساس آن اسلام باشد مىخواهند؛ مجلسى که با قرآن کریم و شریعت محمدى مخالفتى نداشته باشد. [۴]
اتهامات
از نکات مهم زندگى شیخ، صبر او در برابر شایعات و اتهاماتى است که به او نسبت مىدادند. استعمار و روشنفکران غربزده پس از فتواى تحریم تنباکو توسط میرزاى شیرازى و تأثیر آن در جامعه به خطر نفوذ روحانیت در بین تودههاى مردم براى جلوگیرى از دستیابى آنان به منافع نامشروعشان پى برده بودند و بنابراین سعى در شکستن این پناهگاه تودههاى مردم مسلمان داشتند.
درباره شیخ فضلاللّه در سطح وسیعى شایعات مسمومى را پخش کردند؛ بهطورىکه حتى آخوند خراسانى و ملا عبداللّه مازندرانى و میرزا خلیل تهرانى از مراجع نجف که انقلاب مشروطه را مورد تأیید قرار داده بودند، تحت تأثیر قرار گرفتند. امام خمینى(ره) در این باره مىفرماید: «حتى قضیه مرحوم آقا شیخ فضلاللّه را در نجف هم یک جور بدى منعکس کردند که آنجا هم صدایى از آن در نیامد. این جورى که ساختند در ایران و در سایر جاها». [۵]
گفتار بزرگان
امام خمینى(قدسسره):
مرحوم شیخ فضلالله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد. باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجىها که یک همچو قدرتى را در روحانیت مىدیدند، کارى کردند در ایران که شیخ فضلاللّه مجاهد و مجتهد داراى مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانىنما او را محاکمه کرد. [۶]
أعیان الشیعة:
من كبار العلماء الإیرانیین، بل أجمع الناس، حتى خصومه، على أنّه كان أعلم و أتقى علماء زمانه فی إیران. [۷]
ریحانة الأدب:
از اکابر علماى مجتهدین و اجلاى فقها و محدثین امامیه اوائل قرن چهاردهم هجرت مىباشد. تمامى اوقات او در ترویج احکام دینیه تدریسا و تألیفا مصروف و مصدر خدمات دینیه بسیار بود. [۸]
علامه امینی مؤلف شهداى راه فضیلت:
شخصیت مورد بحث ما از پیشوایان مسلمین و پرچمداران دانش و دین و بزرگترین عالم تهران بود؛ فضل و ادب از گفتار و بیانش مىریخت. [۹]
جلال آل احمد در کتاب غربزدگى:
من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمى مىدانم که به علامت استیلاى غربزدگى، پس از دویست سال کشمکش بر بام سراى این مملکت افراشته شد. [۱۰]
معارف الرجال:
كان علما من أعلام الإسلام حاملا رایة الحق و الإیمان و أعظم قائد دینی جاهد الملحدین و الفسقة و ردعهم عن غیهم، و كان(ره)أدیبا شاعرا یروی له شعر عربی و فارسی. [۱۱]
پس از شهادت شیخ نوری
قرائن و شواهد بسیار، حاكی است كه آخوند پساز قتل شیخ، به ماهیت ضد اسلام جناحِ تندرو پیبرده و از طُرُق گوناگون به ریشه كن كردن آنان كوشید، كه از جمله آنها حكم به انحراف مسلك تقیزاده و یاران وی از اسلام، و لزوم عزل و اخراج او از مجلس شورا بود. نهایتاً هم تصمیم گرفت كه برای اصلاح امر مشروطه، به ایران بیاید كه او را شهید ساختند. در این زمینه، نخست به گزارش معتبر تاریخی زیر توجه كنید:
آقای محمد واعظ زاده خراسانی، فرزند شیخ مهدی واعظ خراسانیاند كه در عصر خود خطیب بزرگ مشهد بوده است. واعظ زاده به نقل از پدر، ماجرای جالبی را از مبارزه آخوند (پس از قتل شیخ) با جناح تندرو مشروطه نقل میكند كه شنیدنی است. وی به نقل از پدر خویش (شیخ مهدی واعظ) مینویسد:
بسیاری از علمای طرفدار مشروطه وقتی نیرنگها را فهمیدند، با مشروطه مخالفت كردند و از طرفداریهای خود پشیمان شدند. پس از استقرار مشروطیت و تشكیل مجلس، نامهای سری از طرف مرحوم آخوند خراسانی، حامیِ مهمٍّ مشروطیت، به مشهد رسید... .
آخوند در آن نامه نوشته بودند: هدف ما از مشروطیت، برقراری عدالت و ترویج اسلام بود، نه اینكه مالیاتهای سنگینی برای مردم وضع كنند و... بنابراین بر هر مسلمانی واجب است كه با مشروطیت مبارزه كند.» [۱۲]
از مرحوم آخوند و مازندرانی، در فاصله شهادت شیخ و مرگ مشكوك و زود هنگام آخوند، اعلامیهها و بیانیههای بسیاری در توضیح ماهیت اسلامیِ مشروطه مورد نظر آنان، و انتقاد شدید از عملكرد مشروطه خواهان غربزده و سكولار صادر شد كه ذكر و توضیح همه آنها، كتابی قطور میطلبد.
پانویس
- ↑ تهرانی، محمد محسن; الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 15، ص 23
- ↑ از شاگردان شیخ مرتضی انصاری
- ↑ تهرانی،محمد محسن; میرزای شیرازی، ترجمه وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1362،ص 181
- ↑ به نقل از مستدرکات أعیان الشیعة ج4، ص144
- ↑ به نقل از کتاب نامداران راحل ص 152
- ↑ نامداران راحل، ص151
- ↑ مستدرکات أعیان الشیعة، ج4، ص138
- ↑ ریحانة الأدب، ج5-6، ص262-363
- ↑ شهداى راه فضیلت
- ↑ غربزدگى، ص78
- ↑ معارف الرجال، ص158، ج2
- ↑ مجله حوزه، ش 41، آذر و دي 1369، صص 28-27 (ايام: تفصيل ماجرا در ص 5 همين شماره آمده است)