مقایسهٔ سه انقلاب فرانسه، روسیه و ایران (مقاله)
چکیده
تحقیق حاضر در صدد بررسی و مقایسهٔ انقلاب اسلامی با انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب روسیه است. آنچه انقلاب اسلامی را از سایر انقلابهای بزرگ دنیا همچون انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب روسیه، متمایز میسازد تا حد زیادی به ویژگی و ماهیت دینی این انقلاب باز میگردد. ویژگیهایی که انقلاب اسلامی ایران را از انقلاب فرانسه و روسیه متمایز می سازد عبارتاند از: امنیت و آزادی، معنویت و مردمگرایی رهبر ، نقش رهبر و مردم در استمرار انقلاب اسلامی، همگانی بودن انقلاب، تاثیرگذاری انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی و تحولات جهانی، تأثیر امدادهای غیبی در پیروزی انقلاب. این مقایسه نشان می دهد انقلاب اسلامی، از جهات متعدد، مهمتر از انقلاب فرانسه و روسیه، بوده و گفتمان دیگری را پیش روی انسان معاصر قرار داده است.
مقدمه
انقلاب اسلامی را باید سرآغاز تحولات بنیادین در ایران و جهان دانست. انقلابی که امام این انقلاب؛ سید روح الله موسوی خمینی از آن با عناوینی چون «معجزۀ قرن» و «انفجار نور» یاد کرد؛ از این رو، میتوان گفت «انقلاب اسلامی ایران» حرکت بینظیری در تاریخ سیاسی جهان بود و ویژگیهایی دارد که آن را از انقلابهایی همچون انقلاب 1789 میلادی، در فرانسه و انقلاب اکتبر 1917 میلادی، در روسیه متمایز میکند؛ همچنانکه آیتالله مرتضی مطهری بیان داشت: «انقلاب اسلامى ایران ویژگیهایى دارد که در مجموع، آن را در میان همۀ انقلابات جهان بىنظیر و بىرقیب ساخته است». بعد از گذشت چهل سال بایسته است ویژگیهای انقلاب اسلامی بازخوانی شود تا نسل جوان، بدانند که اینان میراثدار معجزۀ قرن هستند و جوانان پیش از آنها، با خون خود سند پرافتخار انقلاب اسلامی را امضا کردند و اکنون اینان هستند که باید با صیانت از دستاوردهای انقلاب اسلامی، نگذارند انقلابشان به دست دشمنان، منافقان کوردل و جیرهخواران استکبار جهانی آسیب ببیند. این نوشتار به مقایسۀ انقلاب اسلامی ایران با انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه پرداخته و نشان میدهد که انقلاب اسلامی، دارای ابعاد برجستهای است.
ماهیت دینی انقلاب
در بعد فرهنگی، نقش ایدئولوژی و نقش مذهب[1] در انقلابها مقایسه میشود. به لحاظ طبقهبندی، تفاوت اصلی آنها ناشی از نوع ایدئولوژی حاکم بر این انقلابها است. لیبرالیسم، ایدئولوژی انقلاب فرانسه بود. ویژگی اصلی این ایدئولوژی، اصالت فرد و آزادیهای فردی و حمایت از بخش خصوصی و مادیگرایی است. این ایدئولوژی در پیشبرد انقلاب فرانسه نقشی نداشت. «آلکسی دوتوکویل» معتقد است که «انقلاب فرانسه که زیربنای لیبرالیسم دارد، نظام استبداد مذهبی کلیسایی را از خدا و پادشاهان گرفت و به مردم داد».
مارکسیسم، ایدئولوژی انقلاب روسیه بود که بر پایۀ اصالت ماده، دیکتاتوری طبقۀ کارگر و تمرکز و انحصار ابزار تولید، استوار بود. این ایدئولوژی در انقلاب روسیه نقشی نداشت؛ زیرا مارکسیسم، دین را، افیون تودهها میدانست و ضدیت با ادیان الهی را اجتنابناپذیر تلقی میکردند.
اما ایدئولوژی انقلاب اسلامی بر پایۀ خداباوری بنا شده و ویژگی مهم آن این است که حاکمیت اسلام، خواست همۀ مردم است؛ چنانکه بعد از پیروزی انقلاب، مردم خواهان استقرار نظام جمهوری بر مبنای قوانین الهی اسلام بودند. بعضی از گروههای داخلی از «جمهوری دموکراتیک اسلامی» سخن میگفتند، اما امام میدانست که افزودن هرگونه پسوند یا پیشوندی بر جمهوری اسلامی، به منزلۀ کارگذاردن خشت کجی است که مبنای نظام را به اعوجاج خواهد کشید و انقلاب اسلامی را از رشد و بالندگی در بستر «نه شرقی نه غربی» منحرف خواهد ساخت؛ از این رو، امام بیان داشت: «دعوت کنند به اینکه رأى بدهید به جمهورى اسلامى؛ این هم با همین کلمه: نه یک حرف زیادتر و نه یک حرف کمتر».
امنیت و آزادی
یکی از تفاوتهای انقلاب اسلامی با دو انقلاب روسیه و فرانسه، در برقراری امنیت و آزادی بعد از پیروزی نمود پیدا میکند؛ یعنی در فرانسه و روسیه، بعد از پیروزی انقلاب، مردم به دلیل درگیریها و اختلافات، امنیت و آزادی نداشتند، به گونهای که صدها نفر در این دو کشور کشته شدند، چنانکه آیت الله سید علی حسینی خامنهای اشاره نمود: «... شما بیست سال بعد از «انقلاب اکتبر 1917 شوروی» را نگاه کنید؛ دیکتاتوری سیاه «استالین» بر شوروی در آن بیست سال حاکم بود که صدها هزار آدم به جرم مخالفت با حکومت استالین یا توهّم مخالفت، اعدام و نابود شدند! و چند برابر آن به سیبری، تبعید شدند».
همچنین ایشان معتقد است که انقلاب فرانسه نیز پیش از انقلاب روسیه، سرنوشتی از همین دست داشت: «... در طول ده سال از انقلاب فرانسه حدود دوازده هزار نفر زیر تیغ گیوتین رفتند. همۀ این دوازده هزار نفر نیز از رهبران انقلاب بودند». به عبارت دیگر، معروف است که انقلاب، فرزندان خود را میخورد؛ بدینگونه که در هر انقلابی، انقلابیان یکدیگر را نابود میکنند و این سرنوشت محتوم هر انقلاب است. استناد به این مثل معروف بیشتر ناظر به سرنوشتی است که همۀ انقلابیان و بهویژه رهبران در انقلابهای فرانسه و روسیه دچار آن شدند؛ چنانکه مطالعات تاریخ انقلاب این دو کشور گویای این ادعاست: هنوز ده سال از پیروزی انقلاب این دو کشور نگذشته بود که تقریباً همۀ رهبران شناختهشدۀ انقلاب دچار چنان اختلافاتی شدند که راهی جز حذف یکدیگر از صحنۀ سیاست و انقلاب و بلکه از صحنۀ روزگار نمیدیدند. در انقلاب فرانسه تیغ گیوتین هر روز آمادۀ بریدن سر تعدادی از رهبران انقلابی بود؛ حتی کسانی که تا روز قبل در اوج قدرت و حاکمیت بودند، روز بعد به تیغ گیوتین سپرده میشدند.
در انقلاب روسیه رهبران انقلاب آنچنان به جان هم افتادند که هم زمینه را برای صعود استالین به دیکتاتوری مطلق فراهم کردند و هم خود را به نابودی کشاندند. البته در دوران دهسالۀ اول بعد از پیروزی انقلاب روسیه قتلعامی مشابه انقلاب فرانسه صورت نگرفت، ولی به مجرد برقراری حاکمیت مطلق استالین، با تشکیل دادگاههای فرمایشی و ایجاد اردوگاههای کار اجباری بهویژه در سیبری، قتلعامهای بسیاری صورت گرفت و شمار زیادی از رهبران انقلاب یکی پس از دیگری به جوخۀ اعدام سپرده یا ترور شدند.
در انقلاب اسلامی بسیاری از رهبران انقلاب به شهادت رسیدند، ولی همۀ اینها نه از سوی انقلابیان، بلکه به دست ضدانقلاب صورت گرفت. از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، گروههای مخالف با انقلاب که نه در پیروزی انقلاب نقشی داشتند و نه پایگاه چندانی در میان تودههای مردم انقلابی، وقتی از تحصیل قدرت به طریق مبارزۀ سیاسی و مردمی مأیوس شدند، به کشتار بیرحمانۀ رهبران انقلابی و حتی مردم عادی روی آوردند. شهادت آیتالله مطهری، دکتر بهشتی، علی رجایی، باهنر و... را میتوان از نمونه خساراتی دانست که به کادر رهبری انقلاب اسلامی وارد آمد.
اما در دو انقلاب فرانسه و روسیه، ضدانقلاب از همان آغاز قلعوقمع شدند و دیگر محلی از اعراب نداشتند تا رودرروی انقلاب بایستند. بنابراین اگر برای انقلاب فرانسه و روسیه عبارت معروف «انقلاب، فرزندان خود را میخورد» صادق باشد، در انقلاب اسلامی باید گفت: «ضدانقلاب فرزندان انقلاب را میخورد». بر همین اساس، امام عقیده دارد که انقلاب اسلامی با دو انقلاب فرانسه و روسیه تفاوت بنیادی دارد؛ زیرا به مجرد پیروزی انقلاب، امنیت و آزادی برقرار شد. امام اعلام کرد: «... ما به مجردى که انقلاب واقع شد و پیروز شدیم، تمام راهها باز بود بر دنیا. تمام احزاب آزاد بودند و تمام جمعیتها آزاد بودند...؛ نظمش برقرار بود؛ و بىنظمى آن طورى که در مثل انقلاب اکتبر واقع شد، مثل انقلاب فرانسه واقع شد، این قتل و غارتها نبود در ایران».
معنویت و مردمگرایی رهبر
نقش رهبران انقلاب را در سه بعد مهم میتوان مشاهده کرد که عبارت است از «رهبر به عنوان ایدئولوگ انقلاب»، «رهبر به عنوان فرمانده» و «رهبر به عنوان معمار نظام بعد از پیروزی انقلاب». در مقایسۀ اجمالی میان نقش رهبران در سه انقلاب، مشاهده خواهیم کرد که رهبر انقلاب اسلامی، دارای قدرت، امتیازات و ویژگیهایی استثنایی بود که دو انقلاب فرانسه و روسیه از آن بیبهره بودند.
- در انقلابهای فرانسه و روسیه رهبران انقلاب از طبقات متوسط و بالای جامعه بودند، در حالی که در انقلاب اسلامی ایران، رهبران انقلاب وابسته به طبقات محروم جامعه بودند.
- در انقلابهای فرانسه و روسیه بهویژه در انقلاب روسیه، رهبران، مدافع و نمایندۀ طبقهای بودند که خود متعلق به آن طبقه نبودند، در حالی که در انقلاب اسلامی، رهبران انقلاب، مدافع طبقهای بودند که خود از آن طبقه برخاسته بودند.
- در انقلابهای فرانسه و روسیه طبقۀ روشنفکر و تحصیلکرده رهبری انقلاب را بر عهده داشته و اشراف و روحانیان نقش ضدانقلاب را داشتند، در حالی که در انقلاب اسلامی، رهبری ضدانقلاب را روشنفکران وابسته به چپ و راست بر عهده داشتند.
- در انقلاب فرانسه و روسیه ما چهرۀ شاخصی را نمییابیم که همۀ ویژگیهای سهگانۀ رهبری را داشته باشد. در انقلاب فرانسه چهرههایی مانند: لافایت، روبسپیر، شارل دوک اورلئان مطرحاند که هیچکدام رهبری انقلاب را در تمام دوران شکلگیری و پیروزی آن در دست نداشتند. در انقلاب روسیه چهرۀ «لنین» از چهرههای شاخص این انقلاب بود که برای به مرحلۀ عمل درآوردن، محوریت داشت؛ در حالی که در سقوط رژیم رومانوفها مطلقاً نقشی نداشت. چهرههایی مانند: زینوویف، کامنف، استالین، تروتسکی و کرنسکی... دخالتی در سقوط رژیم نداشتند.
به طور خلاصه نه در انقلاب فرانسه و نه در انقلاب روسیه، به چهرهای با ویژگیهای ایدئولوگ و فرماندهٔ انقلاب برخورد نمیکنیم.
افراد نامبرده هیچکدام نه ایدئولوگ انقلاب بودند و نه فرماندهٔ آن، بلکه سازندگان و معماران دولتهای بعد از انقلاب بودند که بر اسب سرکش تحولات بعد از سقوط نظام سوار شدند و در تحولات بعدی اثر گذاردند؛ و حال آنکه در انقلاب اسلامی از رهبر به عنوان ایدئولوگ انقلاب، رهبر به عنوان فرمانده و رهبر به عنوان معمار نظام بعد از پیروزی انقلاب یاد میشود. در ایران از آغاز حرکت اسلامی در سال 1342 شمسی تا پیروزی انقلاب در سال 1357 شمسی و بعد از آن امام خمینی(ره) رهبر بلامعارض انقلاب است. ایشان با کسب مرجعیت دینی، برخوداری از پایگاه معنوی، در رهبری نهضت نقش مهمی ایفا کردند؛ حتی بعد از رحلتشان نیز همچنان گفتار، راه و اهداف امام دنبال میشود. بر این اساس، به جرأت میتوانیم بگوییم که اگر ولایت فقیه وجود نداشت، ما نیز به همان سرنوشت (روسیه و فرانسه) دچار میشدیم.
نقش رهبر و مردم در استمرار انقلاب
یکی از تفاوتهای انقلاب اسلامی با انقلاب فرانسه و روسیه در بقا و زوال ظاهر میشود؛ یعنی انقلاب فرانسه و روسیه دوام پیدا نکردند، اما انقلاب اسلامی استمرار یافت. آیتالله سیدعلی خامنهای در این خصوص ابراز داشت: «... مثلاً انقلاب معروف فرانسه... بالاخره به پیروزی رسید، اما بقای این انقلاب به پانزده سال هم نرسید. انقلاب ضدسلطنت بود؛ کمتر از پانزده سال بعد از شروع انقلاب، سلطنت «ناپلئون» شروع شد؛ یک سلطنت مطلقۀ کامل؛ بعد هم بهکلّی انقلاب فراموش شد! همان کسانی که رفته بودند، خانوادهای که با انقلاب برافتاده بودند، همانها برگشتند، سلطنت کردند، سالهای متمادی حکومت کردند، و در حدود صد سال این کشمکش در فرانسه وجود داشت تا بالاخره آن جمهوریتی که انقلاب به دنبال آن بود، بعد از حدود نود سال یا صد سال برقرار شد.انقلاب شوروی هم یک جورِ دیگر، آن هم همینجور. اینکه یک انقلاب بتواند بماند، خیلی مسألۀ مهمّی است»؛
اما انقلاب اسلامی با اقتدار و عزت هنوز مسیر خود را ادامه میدهد. از این رو، امام از انقلاب اسلامی به عنوان انقلاب نمونه یاد میکند: «شما مىدانید که این انقلاب ایران یک انقلاب نمونه است؛ از حیث اینکه انقلابهایى که در دنیا بوده است... اینها با یک کودتاى نظامى، بسیارى از اوقات واقع مىشده است، و یک قدرت شیطانى میرفته است، یک قدرت شیطانى دیگر جایش میآمده است؛ و به مجرد اینکه انقلاب میشده است و این کودتا تحقق پیدا میکرده است، دست و دهان و قلم همه را میشکستند». آیت الله خامنهای نیز بیان داشت: «... نکتۀ اساسی در انقلاب ما این بود که نقش مردم با پیروزی انقلاب تمام نشد...؛ همان روزها بعضیها بودند که میگفتند خیلی خوب، انقلاب پیروز شد، مردم برگردند بروند خانههاشان. امام محکم ایستاد و کارها را به مردم سپرد. یعنی پنجاه روز بعد از پیروزی انقلاب، نظام سیاسی کشور به وسیلۀ رفراندوم مردم تعیین شد...؛ در این دویست سال اخیر در هیچ انقلابی چنین اتفاقی نیفتاده است». همچنین تودههای مردم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بارها در انتخابات شرکت کردهاند و حتی در شرایط بحرانی و بمباران شهرها، هیچیک از انتخاباتهای لازم... متوقف نشده یا به تأخیر نیفتاده است.
از همه مهمتر حضور همهسالۀ مردم در اجتماعات و تظاهرات میلیونی به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب، نشانۀ بیداری و حمایت تودههای مردم از انقلابشان است. نمونۀ دیگر از این حمایتها حضور عظیم ده میلیونی مردم در مراسم تشییع پیکر رهبر انقلاب بود که پایبندی خود را به اصول و آرمانهای انقلاب نشان دادند.امروز نیز با گذشت بیش از چهار نسل، همچنان روحیۀ انقلابی در مردم زنده است. همچنان جوانان حاضر در مراسم 13 آبان، مانند سال 57، شعار: «مرگ بر آمریکا» سر میدهند...؛ انقلاب ما مانند دیگ جوشانی است که دائماً تفالهها را بیرون میاندازد و زلال باقی میماند.
همگانی بودن انقلاب
در میان رویدادهای بزرگ اجتماعی و سیاسی جهان، انقلابهای فرانسه، روسیه و ایران، شاخصترین آنها محسوب میشوند. مردم فرانسه در سال 1789 میلادی، و روسها در سال 1917 میلادی، شاهد جابهجایی قدرت در کشورشان بودند؛ اما آن دو از نظر گستردگی دامنۀ مبارزات و همگانی بودن انقلاب، با انقلاب اسلامی و حضور میلیونی مردم ایران قابل مقایسه نیست؛ زیرا میزان مشارکت مردم در کشور فرانسه محدود به یک درصد از جمعیت اشراف بود که با نظام همکاری نکردند. در حقیقت، اشراف طبقۀ اصلی مخالفان را تشکیل میداد و منطقۀ فعال انقلابی در فرانسه، پاریس به حساب میآمد؛ لذا میزان مشارکت مردم در براندازی رژیم مستبد، بسیار اندک بود.
درانقلاب روسیه نیز معدودی از کارگران کارخانهها و از طریق اعتصاب[2] در سقوط نظام شرکت داشتند و کارگران و سربازان طبقۀ اصلی انقلابی را تشکیل دادند و منطقۀ فعال انقلابی در این کشور محدود به سنپترزبورگ و مسکو بود. در حقیقت، همین کارگران کارخانههای سنپترزبورگ و سربازان پادگان این شهر سر به شورش برداشتند و اسباب سقوط خاندان «رومانوف» را فراهم کردند. بعد از پیروزی انقلاب در فرانسه و روسیه و با گسسته شدن زنجیرهای دیکتاتوری، اگرچه زمینۀ مناسب برای رشد آگاهی سیاسی و مشارکت تودههای مردم، هموار شد؛ مطالعات بعدی نشان داد که باز بهتدریج و در اثر بیمیلی حاکمیتهای بعد از انقلاب، مشارکت مردمی کاهش یافت؛ اما در انقلاب اسلامی ایران به استثنای اقلیتی محدود و بخش اعظم ارتش که وابسته به نظام گذشته بودند، جملگی مردم از همۀ طبقات و گروههای اجتماعی در سراسر کشور ـ اعم از شهرها وروستاها، کارگران و کارمندان ـ چرخهای اقتصادی و اداری کشور را از کار انداختند و... آن را ساقط کردند.
رهبری معظم انقلاب ابراز داشت: «در انقلاب اسلامی، همۀ مردم، همۀ قشرهای مردم، از شهری و روستایی، از زن و مرد، از پیر و جوان، از تحصیلکرده و بیسواد، همه در کنار هم حضور پیدا کردند...؛ و توانستند یک رژیم تا دندانمسلح متکی به قدرتهای استکباری را از پا درآورند و انقلاب را پیروز کنند»
.
«فرد هالیدی» معتقد است که انقلاب ایران مردمی و فراگیر بود؛ اما انقلاب شوروی عمدتاً متکی به هستۀ حزبی بود و فقط در چند شهر متمرکز بود. از سوی دیگر، نقش بارز مردم ایران در دوران بعد از پیروزی انقلاب و برگزاری همهپرسی مارس 1979 برای تعیین نوع حکومت دلخواه مردم (2/98 جمهوری اسلامی را انتخاب کردند)، نشان داد که انقلاب اسلامی در تاریخ انقلابهای جهان، بینظیر است، به گونهای که در تاریخ، هیچ حاکمیت برآمده از یک انقلاب مردمی را نمیتوان یافت که مثل انقلاب ایران، پس از سرنگون کردن نظام کهن، خواستار نظر ملت دربارۀ شکل و ساختار نظام جدید شده باشد. تجربۀ انقلابها، بهویژه انقلابهای فرانسه و روسیه، نشان میدهد که انقلابها معمولاً با اتکا به یاری مردم، البته در سطوح مختلف، به پیروزی رسیدهاند؛ اما زمانی که سکانداران انقلاب، یا حاکمان جدید کشور، از شانههای مردم به زیر آمده و در قصرهای دولتی مستقر شدهاند، دلنگرانی و دغدغۀ اصلی آنان، حفظ قدرت بوده است.
تأثیرگذاری انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی و تحولات جهانی
انقلاب اسلامی ایران با آگاهیهای عمیقی که در میان ملتهای مسلمان به وجود آورد، زمینۀ تحولات سیاسی ریشهدار و حرکتها و سازماندهیهای سیاسی چشمگیری را فراهم آورد و امروز در قالب بیداری کشورهای اسلامی منطقه، موجودیت نظامهای وابسته به غرب را متزلزل ساخته است. بر همین اساس، «الکساندر هیگ » گفته است: «به نظر من خطرناکتر و مهمتر از این مشکلات بینالمللی، عواقب گسترش بنیادگرایی اسلامی است که در ایران پا گرفته است و اکنون عراق و رژیمهای عرب میانهرو را در منطقه تهدید میکند. اگر این از کنترل خارج شود، منافع ابرقدرتها را به خطرناکترین وجه، به مخاطره خواهد انداخت». همچنین یکی از استراتژیستهای آمریکا میگوید: «در تمامی نهضتهای اسلامی پدیدآمده، به نحوی میتوان ردپایی از انقلاب اسلامی را مشاهده کرد...؛ اینک در چهارگوشۀ عالم میتوان انعکاس گرایشهای اسلامی الهامگرفته از انقلاب اسلامی ایران را بهروشنی مشاهده کرد».
از سوی دیگر، امروزه ایران در تحولات سیاسی، نظامی و اقتصادی جهان تأثیرگذار است. این امر به گونهای است که ایران به عنوان قدرت مهم در منطقه و حتی جهان، مطرح و مواضع آن در معادلات و تحولات جهان نقش اساسی دارد، همچنانکه امام خمینی(ره) فرمود: «کشور شما امروز یکى از قدرتمندترین کشورهاى جهان است، باید سعى کنیم این قدرت را حفظ کنیم...». از همه مهمتر اینکه استراتژی ایران، امریکا را منزوی و تمدن آن را به چالش کشیده است. البته این عزت و قدرت، تحریم و بحران اقتصادی را در پی داشت، اما این موفقیت ارزش آن را دارد که مردم انقلابی ایران فشارهای اقتصادی را تحمل کنند و با هر سختیای کنار بیایند که در پی هر سختی آسانی است: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً»[۱]
امدادهای غیبی
یکی از امتیازهای انقلاب اسلامی، معنویتباوری است؛ معنویتی که قافلۀ انقلاب را به مقصد رساند و اگر معنویتاندیشی نبود، ممکن بود انقلاب دچار مشکل جدی شود؛ زیرا انقلاب اسلامی با موانعی بسیار، مانند جنگ تحمیلی، تحریم و کودتا روبهرو شد و این موانع میتوانست منجر به شکست انقلاب شود و یا آن را دچار بحران جدی کند؛ بحرانی که در قالب حملۀ نظامی، مانند حملۀ امریکا به ایران در طبس، جنگ هشتساله و جنگ اقتصادی و روانی نمود پیدا کرد؛ از این رو، بارها امام امدادهای غیبی را یکی از عوامل پیروزی و دوام انقلاب دانست: «... دیگر قشرها قیام کردند، نهضت کردند و نترسیدند از هیچ چیز، و خداى تبارک و تعالى آنها را امداد کرد و به امدادهاى غیبى و جلوههاى معنوى ما را رساندهاند به اینکه آزاد شدیم». بنابراین، میتوان گفت که یکی از عوامل پیروزی و بقای انقلاب اسلامی، امدادهای غیبی است که انقلاب فرانسه و روسیه فاقد آن بودند؛ چنانکه امام اعلام کرد: «این یک نهضت الهى بود. نهضت مثل نهضتهاى آنهایى که به خدا اعتقاد ندارند یا آنهایى که نهضتهایشان نهضتهاى جهت مادى بوده است، نبوده است. نهضت ایران، نهضتى بود که خداى تبارک و تعالى در آن نقش داشت». برخی اندیشمندان غربی نیز معتقدند که برای انقلاب اسلامی پشتوانۀ غیرمادی وجود دارد، چنانکه میشل فوکو معتقد است این انقلاب نمىتواند با انگیزههاى اقتصادى و مادى صورت گرفته باشد؛ زیرا مشکلات اقتصادى ایران در حدی بزرگ نبود که در نتیجۀ آن، میلیونها ایرانى به خیابانها بریزند و قیام کنند. پس، ریشۀ این انقلاب را باید در جایی دیگر جستوجو کرد.
تحقق اهداف انقلاب
یکی از تفاوتهای مهم انقلاب اسلامی با انقلابهای فرانسه و روسیه در تحقق اهداف، نمود پیدا میکند؛ یعنی آن دو انقلاب به اهداف کلان خود نرسیدند؛ زیرا انقلابیان فرانسه که خواهان پیادهسازی نظام دموکراتیک بودند و بلشویکها که خواستار سیاستهای سوسیالیستی بودند، به هدف خود نرسیدند؛ زیرا «امروز هر دو انقلاب مزبور بدون آنکه توانسته باشند بهشت موعود خود را ارائه کنند، به انتهای راه خود رسیدهاند. نه لیبرالیسم، آزادی واقعیای را که خواست روح بشر باشد، توانست تأمین کند، بلکه بر عکس او را بردۀ قیدوبندهای مادیات جوامع صنعتی نمود؛ و نه سوسیالیسم توانست عدالت اجتماعی را تأمین کند». از همه مهمتر اینکه بشر امروز نه ایدآلهای انقلاب فرانسه را میطلبد و نه دیگر امیدی به بهشت موعود بلشویکهای روسیه بسته است.
بشر امروز جامعهای را میخواهد که از یک سو، موجبات ارتقای انسانها و آرامش روحی و جسمی او در آن فراهم شده باشد و از سوی دیگر، آزادیهای سیاسی و عدالت اجتماعی هیچیک قربانی دیگری نشود. چنین خواستههایی هرگز در چهارچوب ایدآلهای مادی و دنیایی مکاتب انقلابهای فرانسه و روسیه تأمینشدنی نبود. دنیای مادی برای روح الهی، بلندپرواز و در عین حال کنجکاو بشر، دنیایی تنگ و تاریک شده است. بدیهی است که در چنین شرایط مأیوسکنندهای ما شاهد بازگشت بشر به جانب مذهب و شاهد پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان انقلابی بشری باشیم که با تکیه بر مذهب تحقق یافته است. از سوی دیگر، «بیست سال بعد از انقلاب فرانسه، برای بناپارت هیچ افتخاری از لحاظ آرمانهای انقلاب و آن حرفهایی که «ژان ژاپلوسه» و «ولتر» و دیگران میگفتند، در حکومت فرانسه، مطلقاً وجود نداشت». همانگونه که مقام معظم رهبری بیان نمود: «... یک دورۀ 24ساله دیکتاتوری مطلقه در فرانسه حاکم میشود و مجدداً همۀ منابع کشور در اختیار جنگ قرار میگیرد. پس از ناپلئون نیز برادرزادۀ او به قدرت میرسد. در واقع، کار را به جایی میرسانند که مردم را از انقلاب پشیمان میکنند. به این ترتیب، مردم خواهان بازگشت به دوران قبل میشوند که به این دوره «ترمیدور» میگویند.
«کرین برینتون» در کتاب کالبدشکافی چهار انقلاب بر همین اساس، نظریۀ «پاتولوژی انقلاب» را ارائه میکند. او بر این باور است که انقلاب مانند تبی است که در بدن سالمی وارد میشود، بدن را دچار بحران میکند و پس از یک دورۀ بحرانی، به دوران قبلی خود بازمیگردد. در انقلاب فرانسه نیز واقعاً همین اتفاق افتاد؛ چراکه فرانسۀ انقلابی پس از چهل سال با کشورهای اروپایی که انقلاب نکرده بودند، هیچ تفاوتی نداشت».
اما انقلاب ایران در تحقق بیشتر اهداف کلان خود موفق بود؛ زیرا از اهداف کلان انقلاب اسلامی که احیای دین، گرایش جهانیان به اسلام، ایجاد حکومت اسلامی، معنویتاندیشی و استقلال بود؛ تحقق یافت. برخی اندیشمندان غرب نیز معتقدند که انقلاب اسلامی به اهداف کلان خود دست یافته است. «تدا اسکاچ پول» مینویسد: «انقلاب اسلامی به دنبال پیروی از برنامههای انقلاب دموکراتیک فرانسه یا برنامههای سوسیالیستی انقلاب روسیه نبود، بلکه به دنبال...استقرار جامعهای مستحکم و نوین بر اساس مکتب پویا و سازندۀ اسلام بود».
همچنین «جیمز بیل» میگوید: «...از نقطهنظر محافل سیاسی، ارزشمندترین دستاورد انقلاب اسلامی را میتوان در بیداری مسلمین جهان و احیای اسلام به عنوان نظام یک جامعۀ سیاسی مکتبی خلاصه کرد و همۀ اینها برخاسته از روح متعالی و تفکر ناب اسلامی و سیاسی امام خمینی(ره) میباشد».
از سوی دیگر، انقلاب اسلامی در دنیای اسلام و دنیای عرب، امیدها را زنده کرد؛ همچنانکه رهبر معظم انقلاب بیان داشت: «وقتی انقلاب ما پیروز شد، به طور کلی دنیای عرب و دنیای اسلام در یک حال رکود و سکوت و نومیدی به سر میبرد؛ صهیونیستها کار خودشان را پیش برده و همه را ترسانده بودند و هیچ ملتی گمان نمیکرد درِامیدی برایش باز باشد. ناگهان دروازۀ عظیم فَرَج گشوده شد و ملتها امید پیدا کردند...؛ شما ببینید امروز ملت فلسطین با همۀ وجود وسط میدان آمده است...؛ این فقط شکست اسرائیل نیست؛ این شکستِ امریکاست». البته برای رسیدن به همۀ اهداف باید تلاش کرد؛ از این رو،ایشان ابراز کرد: «من اعتقادم این است که در بسیاری از اهدافِ خود هنوز در نیمۀ راه هستیم...؛ اما آیندۀ بسیار روشنی پیش روی ماست، که به سمت آن در حرکتیم؛ آیندهای که ملت ایران خواهد توانست به برکت اسلام و نظام اسلامی، هم عدالت اجتماعی و رفاه مادی داشته باشد، و هم به استقلال کامل دست یابد».
حمایت از مظلومان و مستضعفان
یکی از امتیازات انقلاب اسلامی حمایت از مظلومان و مستضعان جهان است، یعنی استراتژی [حجمهوری اسلامی]] فرامنطقهای ومبتنی بر حفظ کرامت وحمایت از مستضعفان جهان میباشد، چنانکه در اصل سوم قانون اساسی ایران آمده است؛ دولت جمهوری اسلامی موظف است سیاست خارجی کشور را طوری تنظیم نماید که بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همۀ مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان باشد. اصل 154 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین جهان حمایت میکند. نمونه عینی آن حمایت از فلسطین است.
فرجام سخن
انقلاب اسلامی ایران دارای امتیازات گوناگونی است و در مقایسه با انقلاب فرانسه و روسیه در ویژگیهای زیر متمایز می شود:
- ماهیت دینی انقلاب،
- امنیت و آزادی،
- معنویت و مردمگرایی رهبر،
- نقش رهبر و مردم در استمرار انقلاب،
- همگانی بودن انقلاب،
- تاثیرگذاری انقلاب در بیداری اسلامی و تحولات جهانی،
- امدادهای غیبی و تحقق اهداف انقلاب.
پانویس
[1] در خصوص مذهب کشور فرانسه میتوان به مقالهٔ: فرانسه و فرهنگ مراجعه نمود.
[2] نمونهای از اعتصاب و اعتراض مردم فرانسه را میتوان در مقالهٔ: اعتراضی از جنس جلیقههای زرد دنبال کرد.
- ↑ سورهٔ:شرح6.