ابتریه یا بتریه به فتح و یا به ضم باء از فرق «زیدیه» بودند كه ایشان را صالحیه نیز مى‏ خواندند و از یاران حسن بن صالح بن حىّ و كثیر النواء شاعر معروف اند كه او را ابتر لقب داده بودند.

وجه تسمیه

طوسی در این باب حکایتی به این صورت آورده است: روزی کُثَیر النواء و چند تن دیگر نزد امام باقر علیه‌السلام رفتند که زید بن علی برادر امام نیز در مجلس حضور داشت. اینان به امام اعلام داشتند که اولاً علی ، حسن و حسین علیهم‌السلام را و ثانیاً ابوبکر و عمر را ولی خود می‌شناسند. در این هنگام زید رو به سوی آنان کرد و گفت: آیا از فاطمه علیها‌السلام تبری می‌جویید؟ امر ما را خراب و منقطع کردید (بترتُم امرَنا) که خدا کارتان را خراب و منقطع کند (بترکم اللـه) و از آن زمان ایشان «بتریه» نامیده شدند. [۱]این حکایت را ظاهراً مخالفان ابتره ساخته‌اند، زیرا اینان نیز چون سایر فرق زیدیه، زید بن علی بن حسین را پیشوای خود و امامت را خاص فرزندان علی علیه‌السلام از بطن حضرت فاطمه علیها‌السلام می‌دانستند. چنین به نظر می‌رسد که ابتریه و مخفف آن «بتریه» منسوب باشد به «ابتر» که لقب کثیرالنواء بوده و این لقب را مغیره بن سعد ــ مؤسس فرقه مغیریه ــ به وی داده بوده است.[۲]ابتریه را «صالحیه» نیز گفته‌اند زیرا که یکی دیگر از شخصیت‌های برجسته این گروه «حسن بن صالح بن حیّ» است و لفظ صالحیّه از نام او گرفته شده است. [۳]

عقاید ابتریه

نوبختى می گوید ابتریه مى‏ گفتند كه برترین مردم پس از پیغمبر و شایسته‏ ترین ایشان براى امامت على (ع) بود.ایشان از هواخواهان استوار و پا‏ برجاى على (ع) بودند، و مى ‏گفتند كه مخالفان وى اهل دوزخ و آتش اند، ولى بیعت با ابو بكر و عمر را درست دانسته و درباره عثمان خاموش بودند.ایشان بدین گونه استدلال مى‏كردند كه گرچه على (ع) سزاوارتر و شایسته ‏تر از ایشان بود، امّا چون بر آن دو به خلافت سلام گفت [بیعت با ایشان جایز بوده است‏] و آن درست به معنى این است كه كسى را در كارى حقى بوده باشد و آن را به دیگران واگذارد. باید دانست كه «بتریه» از اصحاب حدیث، و پیروان حسن بن صالح بن حىّ همدانى ثورى كوفى (100- 186 ه) و كثیر النواء، یعنى كثیر هسته ‏فروش از معاصران امام محمد باقر (ع) و امام‏ جعفر صادق (ع) و از یاران سالم بن ابى حفصه (در گذشته در سال 137 ه)، و حكم بن عتیبه كوفى «در گذشته در سال 115 ه»، و ابو المقدام ثابت حداد از اصحاب امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و سلمة بن كهیل (در گذشته در سال 122 ه) بودند.همگى ایشان بر این گفتار اجماع کردند كه على (ع) بهترین اصحاب پیغمبر بود، ولى با وجود این، به دستورهاى ابو بكر و عمر رفتار كرده است، و مانند سفیان ثورى مسح بر موزه و آشامیدن نبیذ مست‏ كننده و خوردن مارماهى را جایز می دانستند، سپس در جنگ على (ع) و نبرد با محاربانش اختلاف كردند. ضعفاى زیدیه كه «عجلیه» نام دارند و از یاران هارون بن سعید عجلى (در گذشته در سال 145 ه) هستند، ایشان نیز از بتریه بشمار مى‏ روند، آنان مردم را به دوستى على بن أبی طالب (ع) خواندند، و سپس امامت او را با ولایت ابو بكر و عمر بهم آمیختند. ایشان در نزد سنّیان بهترین فرقه ‏هاى شیعه هستند، زیرا در عین حالى كه على (ع) را برتر مى ‏شمارند امامت ابو بكر و عمر را نیز قبول دارند.امّا عثمان و طلحه و زبیر را نكوهیده و همراهى و به جنگ بیرون شدن با هر یك از فرزندان على (ع) را از نظر امر به معروف و نهى از منكر واجب مى ‏دانند.آنان در امامت، شخص معینى را در نظر نمی گیرند، بلكه هر كسی از فرزندان على (ع) خروج كند، از هر نسلی كه باشد، او را امام می دانند.عبد القاهر بغدادى مى‏ نویسد كه: بتریه امامت ابو بكر و عمر را درست می دانستند مى‏ گفتند اگر مردم به امامت حضرت على (ع) اقرار مى ‏كردند بهتر بود، ولى این عمل موجب فسق و كفر ایشان نخواهد شد.تنها فرقى كه این دسته با سلیمانیه دارند آن است كه ایشان به عكس سلیمانیه عثمان را هم تكفیر نمى ‏كنند، و به همین جهت در نزد اهل سنت محترم هستند.ابو الحسن اشعرى مى‏ نویسد كه بتریه بر خلاف دیگر فرق شیعه، رجعت مردگان را به این دنیا منكر شدند، و على (ع) را از آن روز امام و خلیفه می دانند كه پس از عثمان به وى بیعت كردند. محمد بن اسحاق الندیم در كتاب «الفهرست» مى ‏نویسد كه حسن بن صالح بن حىّ (كه در سال 100 ه متولد شد و در سال 168 ه درگذشت) از بزرگان شیعه زیدیه بود، و از فقها و متكلمان ایشان بشمار می رفت، از جمله كتاب هاى او: كتاب «التوحید»، كتاب «امامة ولد على من فاطمه»، كتاب «الجامع فى الفقه» است.حسن را دو برادر به نام على بن صالح و صالح بن صالح بود كه بر مذهب برادر خود حسن بن صالح بودند و از متكلمان و محدثان زیدیه به شمار می رفتند.كشّى از «سدیر» روایت مى‏ كند كه خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدم، و سلمة بن كهیل، ابو المقدام ثابت حداد، سالم بن ابى حفصه و كثیر النواء با من بودند، در نزد حضرت باقر (ع) برادرش زید بن على نشسته بود، پس آنان روى به آن حضرت كرده گفتند كه ما، على (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) را دوست داریم و از دشمنان شان بیزاریم، حضرت فرمود آرى، سپس گفتند ما ابو بكر و عمر را دوست داریم و از دشمنان شان بیزاریم،آنگاه زید بن على روى به ایشان كرد و گفت آیا از فاطمه (س) بیزارید؟ بتّرتم امرنا بتّركم اللّه، دنباله ما را بریدید، خدا دنباله شما را ببرد و از آن روز آنان معروف به بتریه شدند. مامقانى در كتاب «مقباس الهدایه» مى ‏نویسد این فرقه را به وجهى دیگر «بتریّه» نیز خوانده‏ اند به تقدیم تاى منقوطه بر باى موحده و این نظر فاضل كاظمى «در تكملة النقد» است كه حدیث فوق را چنین روایت كرده است: «أ تبرءون من فاطمه تبرئتم امرنا تبرئكم اللّه» و از آن روز به «تبریّه» یعنى بیزارى‏ جویان نامیده شدند. [۴]

پانویس

  1. طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۶، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
  2. حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۵، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م.
  3. نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۱۳، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
  4. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی،مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1382، چاپ دوم، ص 9 با ویرایش محدود