اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در این باره' به 'در‌این‌باره')
خط ۹۳: خط ۹۳:
دومین بار که حلیمه سعدیه، کودک عبدالمطلب را به مکه آورده بود، موقعى بود که دسته‌اى از روحانیان حبشه به حجاز آمده بودند، محمد(صلى الله علیه وآله) را در قبیله «بنى سعد» مشاهده کردند. آنان علایمى را که در کتاب‌هاى آسمانى، براى پیامبرى که پس از عیسى(علیه‌السلام) خواهد آمد، به طور کامل در این طفل دیدند. از این نظر تصمیم گرفتند او را به هر شکلى که ممکن است بربایند و با خود به حبشه ببرند تا این افتخار نصیب آنان شود. <ref>سیره ابن هشام، ج 1، ص 167.</ref><br>
دومین بار که حلیمه سعدیه، کودک عبدالمطلب را به مکه آورده بود، موقعى بود که دسته‌اى از روحانیان حبشه به حجاز آمده بودند، محمد(صلى الله علیه وآله) را در قبیله «بنى سعد» مشاهده کردند. آنان علایمى را که در کتاب‌هاى آسمانى، براى پیامبرى که پس از عیسى(علیه‌السلام) خواهد آمد، به طور کامل در این طفل دیدند. از این نظر تصمیم گرفتند او را به هر شکلى که ممکن است بربایند و با خود به حبشه ببرند تا این افتخار نصیب آنان شود. <ref>سیره ابن هشام، ج 1، ص 167.</ref><br>
این مطلب هیچ استبعادى ندارد ؛ زیرا به تصریح قرآن، علایم پیامبر در انجیل بیان شده بود. هیچ مانعى ندارد که دانشمندانِ وقت، از روى آن علایم، دارنده آن را تشخیص داده باشند.<ref>جعفر سبحانى، ج 1، ص 165.</ref><br>
این مطلب هیچ استبعادى ندارد ؛ زیرا به تصریح قرآن، علایم پیامبر در انجیل بیان شده بود. هیچ مانعى ندارد که دانشمندانِ وقت، از روى آن علایم، دارنده آن را تشخیص داده باشند.<ref>جعفر سبحانى، ج 1، ص 165.</ref><br>
قرآن کریم در این باره مى‌فرماید: وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِى إِسْرَائِیلَ إِنِّى رَسُولُ اللهِ إِلَیکمْ مُصَدِّقاً لِمَا بَینَ یدَىَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُول یأْتِى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ<ref>صف (61): 6.</ref><br>
قرآن کریم در‌این‌باره مى‌فرماید: وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِى إِسْرَائِیلَ إِنِّى رَسُولُ اللهِ إِلَیکمْ مُصَدِّقاً لِمَا بَینَ یدَىَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُول یأْتِى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ<ref>صف (61): 6.</ref><br>
و یاد آور هنگامى که عیساى مریم به بنى اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوى شما هستم، و بر حقانیت کتاب تورات که مقابل من است، تصدیق مى‌کنم ونیز شما را مژده مى‌دهم که بعد از من، رسول بزرگوارى که نامش ]در انجیل من[ احمد است، بیاید. چون آن رسول با آیات و معجزات به سوى خلق آمد، گفتند: این ]معجزات و قرآن وى[ سحرى آشکار است.<br>
و یاد آور هنگامى که عیساى مریم به بنى اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوى شما هستم، و بر حقانیت کتاب تورات که مقابل من است، تصدیق مى‌کنم ونیز شما را مژده مى‌دهم که بعد از من، رسول بزرگوارى که نامش ]در انجیل من[ احمد است، بیاید. چون آن رسول با آیات و معجزات به سوى خلق آمد، گفتند: این ]معجزات و قرآن وى[ سحرى آشکار است.<br>
==ج. هجرت صحابه به حبشه:== با آغاز دعوت رسالت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مشرکان قریش یاران حضرت را آزردند. با افزایش گروندگان به اسلام، خشم قریش فزونى یافت و شکنجه مسلمانان بیشتر شد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به مسلمانان دستور داد در شهرها و زمین‌هاى دیگر پراکنده شوند. آنان پرسیدند: کجا رویم؟ حضرت به سمت حبشه که آن را بسیار دوست مى‌داشت، اشاره کرد. دو گروه از مسلمانان که نام سى تن از آنان در مصادر تاریخى آمده است، به حبشه مهاجرت کردند، و در هجرت، ضمن حفظ دین خود، به تبلیغ اسلام پرداختند و بسیارى از آنان در سال هفتم هجرت به مدینه آمدند.<ref>ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 188ـ192 ؛ ابن عبد ربه، ج 2، ص 277.</ref><br>
==ج. هجرت صحابه به حبشه:== با آغاز دعوت رسالت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مشرکان قریش یاران حضرت را آزردند. با افزایش گروندگان به اسلام، خشم قریش فزونى یافت و شکنجه مسلمانان بیشتر شد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به مسلمانان دستور داد در شهرها و زمین‌هاى دیگر پراکنده شوند. آنان پرسیدند: کجا رویم؟ حضرت به سمت حبشه که آن را بسیار دوست مى‌داشت، اشاره کرد. دو گروه از مسلمانان که نام سى تن از آنان در مصادر تاریخى آمده است، به حبشه مهاجرت کردند، و در هجرت، ضمن حفظ دین خود، به تبلیغ اسلام پرداختند و بسیارى از آنان در سال هفتم هجرت به مدینه آمدند.<ref>ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 188ـ192 ؛ ابن عبد ربه، ج 2، ص 277.</ref><br>

نسخهٔ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۰۵

فصلنامه چهارم اندیشه تقریب
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال اول/ شماره چهارم/پاییز 1384
عنوان مقاله اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان
تعداد صفحات 19
بخش سرزمین‌های جهان اسلام
نویسنده عزّالدین رضانژاد امیردهی [۱]
زبان فارسی
اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان عنوان مقاله‌‌ای است که در دومین شماره فصلنامه اندیشه تقریب در پاییز سال 1384 و در بخش سرزمین‌های جهان اسلام، منتشر شده‌است.

چکیده

سرزمین «حبشه» نامى آشنا براى مسلمانان است. در این مقاله سعى شده ابعاد تاریخى ـ سیاسى حبشه به اجمال گزارش شود. سبب نام‌گذارى اتیوپى، ویژگى‌هاى جغرافیایى و اقلیمى و برخى از ویژگى تاریخى و تقسیمات کشورى و ویژگى‌هاى سیاسى این سرزمین، بخشى از مباحث این مقاله است. در بخش دیگر با بیان ظهور دین و آیین مسیحیت و چگونگى ورود و رواج سه مذهب ارتدوکس، کاتولیک و پروتستان، به مسأله اسلام و مسلمانان در حبشه پرداخته شده‌است. گزارش وضعیت مسلمانان اتیوپى در قرن بیستم با تأکید بر أ. مسلمانان اتیوپى در زمان حاکمیت ایتالیا ؛ ب. اسلام و مسلمانان اتیوپى در زمان حاکمیت سوسیالیست‌ها ؛ ج. رشد فعالیت مسلمانان در سه دهه پایانى قرن بیستم، بخش دیگر این نوشتار است.
در بخش پایانى به وضعیت حاضر مسلمانان اتیوپى و مناسبات اقتصادى ایران و اتیوپى پرداخته شده‌است.

کلیدواژه‌ها: حبشه، اتیوپى، اسلام، مسیحیت، هجرت، مذاهب مسیحى، ویژگى جغرافیایى، تاریخى، سیاسى، ایتالیا، حکومت سلطنتى هایله سلاسى، روابط اقتصادى.

از حبشه تا اتیوپى

«حبشه» نام آشنایى براى مسلمانان است. حبشه نخستین پایگاه اسلام و مأمن برخى از صحابى بزرگ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)است. پیش از آن که اسلام در جزیرة العرب بسط یابد، در جریان نخستین هجرت مسلمانان به حبشه وارد شد.
حبشه به علت پذیرایى از مسلمانان مهاجر، از جهاد اسلامى مستثنا شد. نجاشى، نخستین پادشاهى بود که به اسلام گروید و مزار وى اکنون زیارتگاه مسلمانان این کشور است. در منابع عربى، «حبشه» سرزمینى گسترده‌تر از «اتیوپى» امروزى را شامل مى‌شود. مرزهاى این کشور در ادوار تاریخ دستخوش دگرگونى بوده‌است. در اوایل دوره اسلامى، کشور حبشه تا کناره‌هاى دریاى احمر امتداد داشت. حتى در زمان‌هاى اخیر که برخى از سواحل اطراف آن ضمیمه کشور عثمانى شده بود، ایالت‌هاى جداگانه به نام «حبش ایالتى» پدید آمده بود ؛ سپس سواحل آن به ایالت جده و زمانى به ایالت مصر ملحق مى‌شد. هر چند مسلمانان طى قرون 15 تا 17 میلادى دولت شهرهاى مستقل را در شرق فلات اتیوپى تأسیس کردند، به علت اختلاف‌هاى قومى با یک‌دیگر اتحاد نداشته، مجبور بودند براى در امان ماندن از تهاجم حکومت مسیحى، جزیه سنگینى را به حکومت حبشه بپردازند. [۲]
ساختار سیاسى و حکومتى کشور اتیوپى در ادامه مقاله خواهد آمد.

سبب نام‌گذارى

نام اتیوپى از آئتیوپیاى(Aethiopia) لاتین، از واژه اتیوپیاى(Ethiopia) یونانى وارد زبان‌هاى اروپایى شده است. این نام به معناى سرزمین تیره پوستان یا صورت سوختگان است ؛ چنان که «حبشه» را کشور سیاهان گویند که با تلفظ آبیسینیا(Abyssinia) به زبان‌هاى اروپایى نیز راه یافته و در اصل، عنوان طایفه‌اى بوده است که از سرزمین‌هاى عربى به شاخ افریقا کوچ کرده اند.[۳] امروز در اتیوپى، نام «حبشه» به طور رسمى منسوخ شده است.

ویژگى‌هاى جغرافیایى و اقلیمى

اتیوپى دومین کشور پر جمعیت در منطقه زیر صحراى افریقا (SUB SAHARA) و سومین کشور پر جمعیت در قاره افریقا است. این کشور در شمال شرق این قاره واقع شده است و در محدوده مدار استوا قرار دارد و در مجموع 311/5 کیلومتر مربع مرز دارد.
اتیوپى در غرب و شمال غربى یک میلیون و 127 هزار کیلومتر با سودان، از سمت جنوب غربى به طول 830 کیلومتر با کنیا، از سمت شرق و شمال شرقى به طول 912 کیلومتر با اریتره و جیبوتى و در جنوب شرقى با سومالى مرز مشترک دارد.
مساحت کل اتیوپى 127/127/1 کیلومتر مربع، مساحت خاک آن 683/119/1 و حدّاقل 7444 کیلومتر مربع از خاک این سرزمین را آب دریاچه‌هاى گوناگون فراگرفته اند. بخش گسترده اى از اتیوپى را بیابان‌هایى تشکیل مى‌دهد که گسترش آن‌ها به سمت مرزهاى شرقى است.
پست‌ترین منطقه این سرزمین در گودال «دنجیل» [Denakil] حدود 125 متر پست‌تر از سطح آب‌هاى آزاد بین‌المللى است و بلندترین بخش آن در «رأس داشان» 4620 متر ارتفاع دارد.
اتیوپى عموماً سرزمین خشک، صحرایى و در بعضى مناطق کوهستانى است. مناطق جنگلى و مرتعى کمتر از 20 درصد خاک این کشور را شامل مى‌شوند. دماى هوا در مناطق بیابانى اتیوپى و در فصل تابستان گاهى از 55 درجه سانتیگراد نیز فراتر مى‌رود و سردترین منطقه این کشور در فصل زمستان دمایى حدود صفر درجه سانتیگراد دارد. اتیوپى به معاهده‌هاى بین‌المللى بیابان‌زدایى، تغییرات آب و هوا و حفاظت از لایه اوزون پایبند است.
نژاد اصلى مردم اتیوپى Afro Asiatic نامیده مى‌شوند که خود به چندین نژاد دیگر تقسیم مى‌شود:

  1. Semites در منطقه شمالى ؛
  2. Cushtes در مناطق شرقى ؛
  3. Nilosaharan در مناطق شرق و جنوب شرقى ؛
  4. Omotic در مناطق جنوبى.

جمعیت اتیوپى بر اساس جدیدترین آمار بانک جهانى در پایان سال 2001 میلادى حدود 65 میلیون و 891 نفر تخمین زده شده است که حدود 18/47 درصد از آن را افراد کمتر از 15 سال، 3/50 درصد تا 64 سال، و 79/2 درصد دیگر را افراد بیشتر از 65 سال تشکیل مى‌دهند.
عمده مردم اتیوپى از نژاد اورومو(Oromo) 40 درصد و آمهارا(Amhara) 32 درصد هستند که از قبایل سیاهپوست افریقاى شرقى به شمار مى‌روند. دیگر تیره‌هاى نژادى این سرزمین از قبایل «سیدامو» 9 درصد، «شانکلا» 6 درصد، «سومالى» 6 درصد، «عفار»4 درصد و «گوراگى» 2 درصد و 1 درصد سایر گروه‌ها هستند.
نیمى از اتیوپى را مسلمانان تشکیل مى‌دهند و مسیحیان ارتدوکس نیز حدود 32 درصد از جمعیت این کشور هستند. آنیمیست‌ها (پیروان ادیان اولیه) و یهودیان نیز اقلیت مذهبى این کشورند. ساکنان این سرزمین افزون بر لهجه قبایل بومى خود از زبان عربى نیز استفاده مى‌کنند؛ ولى زبان انگلیسى به صورت زبان ادارى در مدارس اتیوپى تدریس مى‌شود.[۴]

برخى ویژگى‌هاى تاریخى

اتیوپى داراى تاریخى بسیار کهن، و یکى از قدیم‌ترین مناطق زیستى انسانى است. کوشى‌هاى جنوبى افریقا در هزاره دوم قبل از میلاد از طریق اتیوپى به قسمت‌هایى که امروزه کنیا و تانزانیا خوانده مى‌شود، وارد شده‌اند. این عده در آغاز مسیحیت به دو گروه تقسیم شده‌اند: گروهى به زندگى مبتنى بر گردآورى خوراک و شکار ادامه داده‌اند ؛ اما گروه دیگر که از لحاظ فرهنگى غلبه داشته‌اند، ارتفاعات را به اشغال خود در آورده و به نگهدارى دام و تا حدى کشاورزى پرداخته‌اند. [۵]
ظاهراً در هزاره اول قبل از میلاد، عنصر سامى به این گروه‌ها ملحق و با آن‌ها ترکیب شده است. [۶] مهم‌ترین اینان حبشى‌ها بودند که پس از تصرف قسمت‌هاى ساحلى به قسمت‌هاى دیگر نیز نفوذ کردند. این حرکت‌ها تا سده‌هاى 3 و 4 میلادى ادامه یافت و احتمالاً یهودیان نیز در همین دوره به سرزمین اتیوپى آمده‌اند. درباره این‌گونه مهاجرت‌ها افسانه‌هایى نیز وجود دارد، تا جایى که هایله سلاسى(Haile Salassie) پادشاه پیشین اتیوپى خود را از اعقاب منلیک (Menelik) اول، پسر ملکه سبا و سلیمان نبى به شمار مى‌آورد و این امر را در قانون اساسى 1995 میلادى کشور نیز گنجانده بود. [۷]
در پایان هزاره اول قبل از میلاد در اتیوپى به سبب ترکیب نژادى حامى و سامى، تمدنى پدید آمد که مى‌توان آن را به طور اخص تمدن اتیوپیایى به شمار آورد. این کشور، صاحب تمدن معروفى به نام «آکسوم» است. پادشاهى آکسوم در پیش از میلاد در شمال اتیوپى پدید آمد و در سده‌هاى 3 و 4 به اوج شکوفایى خود رسید. عزانا (Azana) پادشاه آکسوم در 324 میلادى به مسیحیت گروید. در این دوره، میان بیزانس و اتیوپى مسیحى روابط دوستانه‌اى برقرار شد ؛ اما تمدن آکسوم براى مدت طولانى از قرن هشتم تا دوازدهم رو به افول گذاشت. افزون بر آن، دولت آکسوم هنگام ورود مسلمانان در سده 7 میلادى به اتیوپى، به سبب قدرت گرفتن ایرانیان در دریاى سرخ رو به ضعف نهاده بود.
اسلام در آغاز میان عشایر ساحل دریاى سرخ رایج شد؛ سپس به سمت شمال و بلندى‌هاى شرقى گسترش یافت. گسترش اسلام با عربى شدن ساکنان اتیوپى همراه نبود ؛ بلکه سازمان‌هاى اجتماعى آنان به همان صورت محفوظ ماند؛ هر چند از این زمان به بعد، آثار مسیحیت در سواحل دریاى سرخ از میان رفت و راه‌هاى ارتباطى آکسوم به دست مسلمانان افتاد. [۸]

تقسیمات کشورى و ویژگى‌هاى سیاسى

جمهورى فدرال دمکراتیک اتیوپى یکى از قدیم‌ترین سرزمین‌هاى مستقل در جهان است. این کشور از حدود 2 هزار سال قبل که حبشه نام داشت، تاکنون به صورت مستقل اداره شده‌است. این کشور داراى 9 بخش مجزا و 2 شهر بزرگ خودمختار است. شهرهاى خود مختار این کشور عبارتند از آدیس آبابا (Addis Ababa) و دیر دعا (Dire Dawa) و از سایر بخش‌هاى اتیوپى مى‌توان به آفر(Afar)، امحره (Amhara)، قومس(Gumaz)، جمبله(Gambela)، حرار(Harar)، ارومیه(Oromia) و سومالى(Somali) اشاره کرد.
پرچم اتیوپى از سه رنگ سبز، زرد و قرمز تشکیل شده‌است. سبز علامت حاصل‌خیزى، زرد علامت وجود آزادى مذهبى در کشور، و قرمز علامت کسانى است که جانشان را در راه حمایت از تمامیت ارضى قربانى کرده‌اند. همچنین در وسط پرچم ستاره‌اى وجود دارد که این ستاره نشانه‌اى از آینده روشن و خطوطى که در اطراف آن وجود دارد حاکى از برابرى تمام اقوام و ملیت‌هاى اتیوپى است.
در دوران حضور دو ابر قدرت امریکا و اتحاد جماهیر شوروى و به ویژه دوره جنگ سرد، کشور اتیوپى به لحاظ موقعیت جغرافیایى‌اش مورد توجه خاص این دو ابرقدرت بود. اتیوپى به جهت قرار گرفتن کنار ساحل دریاى سرخ و نزدیکى با تنگه باب‌المندب موقعیت راهبردى ویژه‌اى داشت ؛ اما با جدایى اریتره تا حدودى از اهمیت سوق‌الجیشى اتیوپى کاسته شده‌است با این حال، اتیوپى کماکان با توجه به سابقه دیرینه تاریخى و فرهنگى‌اش و همچنین وجود مقر سازمان وحدت افریقا و کمیسیون اقتصادى سازمان ملل براى افریقا اهمیت ویژه‌اى در افریقا و به ویژه منطقه شاخ دارد. [۹]
در این کشور، احزاب سیاسى متعددى مانند سازمان مردمى الامحره، ائتلاف نیروهاى مشتق براى صلح و دمکراسى، اتحادیه دمکراتیک اتیوپى، جنبش دمکرات اتیوپى، حزب ملى دمکرات و حرکت انقلابى اتیوپى فعالیت دارند. اتیوپى افزون بر سازمان ملل متحد، در بانک توسعه افریقا، کمیسیون اقتصادى افریقا، سازمان خواروبار جهانى، گروه 24 گروه 77، آژانس بین‌المللى انرژى اتمى، بانک بین‌المللى ترمیم و توسعه، سازمان بین‌المللى هواپیمایى کشورى، صندوق توسعه کشاورزى سازمان ملل متحد، سازمان بین‌المللى کار، صندوق بین‌المللى پول، سازمان بین‌المللى هواشناسى، سازمان بین‌المللى ارتباطات دور ماهواره‌اى، سازمان بین‌المللى پلیس جنایى، سازمان بین‌المللى استاندارد، اتحادیه جهانى ارتباطات، جنبش عدم تعهد، کنگره ملى افریقا، سازمان جهان منع سلاح‌هاى شیمیایى، کمیسیون توسعه و تجارت سازمان ملل متحد، کمیسیون توسعه فرهنگى سازمان ملل متحد، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، سازمان توسعه صنعتى، اتحادیه جهانى پست، سازمان جهانى بهداشت، سازمان جهانى مالکیت معنوى و سازمان جهانى گردشگرى عضویت دارد.

ظهور دین و آیین مسیحیت در حبشه

چنان‌که پیش از این یادآور شدیم، حبشه در قبول آیین دینى سابقه دیرینه دارد. قبل از اسلام، آیین مسیحیت، دین اکثریت مردم به شمار مى‌رفت. در موضوع ظهور دین و آیین مسیحیت در حبشه، به اجمال از سه مذهب رایج در مسیحیت گزارش مى‌شود.

أ. مذهب ارتدوکس

در زمان امپراتورى عزانا 330 الى 360 بعد از میلاد حضرت مسیح(علیه‌السلام) که مدت سى سال به طول انجامید، دو نفر از مسیحیان اهل سوریه به نام هاى فرومنتیوس (Frumentius) و آئده سیوس (Aedesius) به حبشه آمدند و به حضور امپراتور رفتند. در آن زمان، عزانا به علت پیرى و ناتوانى پدرش که در بستر بیمارى بود، به جاى وى بر تخت نشسته بود و حکمرانى مى‌کرد. ملاقات عزانا با دو نفر کشیش پیش گفته باعث ایجاد زمینه‌هاى ورود مسیحیت به حبشه شد و سرانجام در سال 331 بعد از میلاد، امپراتور عزانا که پس از فوت پدر به طور رسمى بر تخت امپراتورى جلوس کرده بود، دین حضرت مسیح را پذیرفت.
پذیرش مسیحیت از طرف یکى از امپراتوران آکسوم باعث نزدیکى حبشه به روم و مصر شد ؛ ولى سبب پذیرش این دین از سوى قاطبه مردم نبود و آن‌ها تا مدت‌ها، همچنان بت‌پرست باقى ماندند. از طریق امپراتور، بزرگان قوم و نجیبان و نزدیکان وى به وسیله کشیشان مذکور مسیحى شدند و در حقیقت فرومنتیوس نخستین کسى بود که به حبشه آمد و مسیحیت ارتدوکس وابسته به کلیساى اسکندریه را به این کشور معرفى کرد. شایان ذکر است که در حال حاضر، آبونه پائولس پاتریاک کلیساى ارتدوکس اتیوپى است.

ب. مذهب کاتولیک

زمانى که مسلمانان حبشه به رهبرى امام احمد بن ابراهیم القاضى ضد امپراتورى حاکمان مسیحى این کشور قیام کرده بودند، حکومت پادشاهى پرتغال، مسؤولیت کمک‌هاى نظامى و تسلیحاتى به حبشه را به عهده گرفت و پذیرفت که از هرگونه کمک و یارى براى پیروزى امپراتورى حبشه دریغ نورزد و به همین سبب مستشاران و سربازان فراوانى را به همراه تسلیحات و ادوات جنگى پیشرفته از طریق دریاى سرخ که در آن زمان زیر سلطه نیروى دریایى پرتغال بود، به سوى حبشه گسیل داشت که سرانجام باعث شکست و سرکوبى مسلمانان شد.
براى جلوگیرى از قیام‌ها و نهضت‌هاى احتمالى ضد امپراتورى حبشه، عده‌اى از افراد ارتش پرتغال در این کشور ماندند که میان آنان اسقف‌ها و کشیش‌هایى از سوى کلیساهاى کاتولیک مسیحى پرتغال نیز حضور داشتند و در جهت تغییر مذهب مسیحیان ارتدوکس حبشه به کاتولیک تلاش و تبلیغ مى‌کردند. یک گروه از آنان به سرپرستى اسقف پدروپائز(Pedropaez) موفق شدند که مذهب امپراتور حبشه را از ارتدوکس به کاتولیک تغییر دهند. اسقف مذکور اسپانیایى و از اعضاى فعال «انجمن عیسى» بود.
در سال 1607 میلادى امپراتور سوس نیوس (Susneyos) به قدرت رسید و در سال 1622 میلادى تحت تأثیر اسقف پدروپائز، مذهب کاتولیک را پذیرفت و از طریق وى درباریان و اقوام وى نیز به این مذهب گرویدند.

ج. مذهب پروتستان

تاریخ ورود این مذهب به حبشه به طور دقیق معلوم نیست ؛ اما از شواهد وقراین چنین بر مى‌آید که پس از ورود مذهب کاتولیک یعنى در نیمه دوم قرن هفدهم میلادى، مذهب پروستان به وسیله میسیونرهاى سوئدى به حبشه آمد و به مسیحیانى در استان تیگره معرفى شد [۱۰]

اسلام و مسلمانان در حبشه

ظهور و طلوع دین اسلام نه تنها نقطه عطفى در تاریخ ادیان، بلکه نقطه عطفى در تاریخ جهان و معادلات حاکم بر آن است. تولد این دین به طور عمیق بر اشکال سیاسى ـ مذهبى و ساختار اجتماعى کشورهاى خاورمیانه و همسایگانش اثر گذاشت. در این جهت کشور حبشه که از نظر جغرافیایى در نزدیکى محل تولد اسلام قرار گرفته و همسایه کشور حجاز است، پس از ظهور و حضور دین اسلام دچار دگرگونى‌هایى شد که بررسى و تحقیق در مورد چگونگى حوادث واقعه پس از معرفى اسلام در این کشور بسیار اهمیت دارد.
در قرآن کریم به دو قضیه اشاره شده‌است که به سرزمین حبشه ارتباط مى‌یابد. ابتدا داستان «اخدود» که در سوره بروج از آن یاد شده‌است، و به قتل عام مسیحیان به دست ذونواس پادشاه یهودى مربوط مى‌شود. پادشاه مسیحى اتیوپى، ابرهه یکى از سران ارتش خود را براى سرکوب ذونواس و حمایت از مسیحیان به جزیرة العرب اعزام مى‌کند. در سوره فیل نیز داستان ابرهه و اصحاب فیل که قصد تخریب کعبه را داشتند، ذکر شده‌است. قضیه دوم به مهاجرت مسلمانان به حبشه مربوط مى‌شود که شرح آن خواهد آمد.
«حبشه» داستان‌هاى ماندگارى در روابط با اسلام و مسلمانان دارد که به برخى از آن‌ها اشاره مى‌شود.
==أ. وجود زمینه خداپرستى:== از ورود مسیحیت به حبشه پیش از این سخن گفتیم. نفوذ مسیحیت در حبشه، دولت آن را به جنبش اسلام مساعد کرده بود. پادشاه مسیحى حبشه به نهضت خداپرستى میان بت پرستان جزیرة العرب به نظر احترام مى‌نگریست ؛ به ویژه در آغاز ظهور اسلام که با شعار «لااله‌الاالله» و مبارزه با بت پرستى همراه بود و این رویکرد با ادیان ابراهیمى مخالفتى نداشته و حتى در مواردى روابط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) با یهودیان مدینه تا وقتى که به توطئه و پیمان شکنى دست نزدند، از سویى و مسیحیان حبشه از سوى دیگر نیکو بوده‌است.
==ب. کودکى پیامبر اسلام و روحانیان مسیحى حبشه:== ایام کودکى زندگى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)حادثه‌هاى مهمى را به یاد داشت. در جریان شیرخوارگى کودک عبدالمطلب به وسیله حلیمه سعدیه از قبیله «بنى سعد» که تا مدت پنج سال در آن قبیله بود، دو یا سه بار به مکه برگشت داده شد تا مادرش را ببیند.
دومین بار که حلیمه سعدیه، کودک عبدالمطلب را به مکه آورده بود، موقعى بود که دسته‌اى از روحانیان حبشه به حجاز آمده بودند، محمد(صلى الله علیه وآله) را در قبیله «بنى سعد» مشاهده کردند. آنان علایمى را که در کتاب‌هاى آسمانى، براى پیامبرى که پس از عیسى(علیه‌السلام) خواهد آمد، به طور کامل در این طفل دیدند. از این نظر تصمیم گرفتند او را به هر شکلى که ممکن است بربایند و با خود به حبشه ببرند تا این افتخار نصیب آنان شود. [۱۱]
این مطلب هیچ استبعادى ندارد ؛ زیرا به تصریح قرآن، علایم پیامبر در انجیل بیان شده بود. هیچ مانعى ندارد که دانشمندانِ وقت، از روى آن علایم، دارنده آن را تشخیص داده باشند.[۱۲]
قرآن کریم در‌این‌باره مى‌فرماید: وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِى إِسْرَائِیلَ إِنِّى رَسُولُ اللهِ إِلَیکمْ مُصَدِّقاً لِمَا بَینَ یدَىَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُول یأْتِى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ[۱۳]
و یاد آور هنگامى که عیساى مریم به بنى اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوى شما هستم، و بر حقانیت کتاب تورات که مقابل من است، تصدیق مى‌کنم ونیز شما را مژده مى‌دهم که بعد از من، رسول بزرگوارى که نامش ]در انجیل من[ احمد است، بیاید. چون آن رسول با آیات و معجزات به سوى خلق آمد، گفتند: این ]معجزات و قرآن وى[ سحرى آشکار است.
==ج. هجرت صحابه به حبشه:== با آغاز دعوت رسالت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مشرکان قریش یاران حضرت را آزردند. با افزایش گروندگان به اسلام، خشم قریش فزونى یافت و شکنجه مسلمانان بیشتر شد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به مسلمانان دستور داد در شهرها و زمین‌هاى دیگر پراکنده شوند. آنان پرسیدند: کجا رویم؟ حضرت به سمت حبشه که آن را بسیار دوست مى‌داشت، اشاره کرد. دو گروه از مسلمانان که نام سى تن از آنان در مصادر تاریخى آمده است، به حبشه مهاجرت کردند، و در هجرت، ضمن حفظ دین خود، به تبلیغ اسلام پرداختند و بسیارى از آنان در سال هفتم هجرت به مدینه آمدند.[۱۴]

==د. پذیرش دعوت پیامبر:== سال ششم هجرت، هشت فرستاده از سوى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به سرزمین‌ها و حاکمیت‌هاى اطراف جزیرة‌العرب فرستاده شدند و پادشاهان را به دین اسلام دعوت کردند. طبق نقل ابن سعد، عمرو بن امیه الضمرى از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به اصحم جهت دعوت پادشاه حبشه فرستاده شد و وى اسلام را با آغوش باز پذیرفت و به آن نامه پاسخ نیکو داد و تحفه‌ها و هدایایى فرستاد.[۱۵] و نیز آن‌گاه که خبر درگذشت نجاشى پادشاه حبشه به مدینه رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مدینه بر وى نماز میت غایب خواند.
==هـ . بلال حبشى:== بلال، جوانى که با خلوص ایمان و استقامت کم نظیر، نام حبشه را ماندگار کرده و الگویى براى همه شده‌است. پدر و مادر وى از کسانى بودند که از «حبشه» به حالت اسارت وارد جزیرة العرب شده بودند. بلال که بعد مؤذن رسول گرامى شد، غلام امیه بن خلف بود. امیه از دشمنان سرسخت پیشواى بزرگ مسلمانان به شمار مى‌رفت و چون عشیره رسول خدا دفاع از حضرت را بر عهده گرفته بودند، براى انتقام، غلام تازه مسلمان خود را پیش چشم مردم شکنجه مى‌داد و او را در گرم‌ترین روزها با بدن برهنه روى ریگ‌هاى داغ مى‌خوابانید، و سنگ بسیار بزرگ و داغى را روى سینه او مى‌نهاد و او را با این جمله مخاطب مى‌ساخت: «دست از تو بر نمى‌دارم تا این که به همین حالت جان بسپارى یا از اعتقاد به خداى محمد برگردى، و «لات» و «عزّى» را بپرستى» ؛ ولى بلال در برابر آن همه شکنجه، گفتار او را با دو کلمه که روشنگر پایه استقامت او بود، پاسخ مى‌داد و مى‌گفت: «أحد، أحد» یعنى خدا یکى است! و هرگز به آیین شرک و بت‌پرستى برنمى‌گردم. استقامت این غلام سیاه که در دست سنگدلى اسیر بود، باعث شگفتى دیگران شد. حتى ورقة بن نوفل، بر وضع رقت‌بار او گریست و به امیه گفت: به خدا سوگند! هرگاه او را با این وضع بکشید، من قبر او را زیارتگاه خواهم ساخت.[۱۶]
گاهى امیه شدت عمل بیشترى نشان مى‌داد ؛ ریسمانى به گردن بلال مى‌افکند و به دست بچه‌ها مى‌داد تا او را در کوچه‌ها بگردانند.[۱۷]
در جنگ بدر، نخستین جنگ اسلام، امیه با فرزندش اسیر شدند. برخى از مسلمانان به کشتن امیه رأى نمى‌دادند ؛ ولى بلال گفت: او پیشواى کفر است و باید کشته شود ؛ و بر اثر اصرار او، پدر و پسر به کیفر اعمال ظالمانه خود رسیدند و هر دو کشته شدند.[۱۸]

مسلمانان اتیوپى در قرن بیستم

تاریخ پر فراز و نشیب اتیوپى، چه آن زمانى که یکى از ممالک قدرتمند دنیا بود و چه هنگامى که به اشغال استعمارگرانى چون پرتغال و ایتالیا درآمد، خواندنى و عبرت‌آموز است. اکنون بر وضعیت اسلام و مسلمانان اتیوپى در قرن بیستم با موضوعات ذیل مرورى خواهیم داشت:

أ. مسلمانان اتیوپى در زمان حاکمیت ایتالیا

در آستانه قرن بیستم، یعنى سال 1869 میلادى، اتیوپى موفق شد ایتالیایى‌ها را شکست دهد. در سال 1930 میلادى پس از درگیرى‌هایى، هایله سلاسى روى کار آمد. در سال 1935 میلادى ایتالیا دوباره این کشور را اشغال کرد ؛ اما با شکست در جنگ جهانى دوم در سال 1941 میلادى، اتیوپى و سایر کشورهاى افریقاى شرقى را تخلیه کرد.
ایتالیا براى تأمین منافع نظامى ـ سیاسى خود از آگاهى مسلمانان از قربانى شدنشان به وسیله نظام ستم پیشه حکومت امپراتورى اتیوپى استفاده کرد تا به اهداف خود دست یابد. منافع چند جانبه‌اى که ایتالیا براى مسلمانان فراهم کرد، به شرح ذیل است: آزادى کامل مذهبى به مسلمانان اعطا شد. قاضى (قاضى مسلمان) جانشین دادرس آمهارا شد. زبان عربى در مدارس مسلمانان به طور رسمى تدریس شد. تمام روزنامه‌ها در قلمروى امپراتورى ایتالیا داراى بخش عربى بود و رادیو ایتالیا نیز به زبان عربى برنامه پخش مى‌کرد. رؤساى جدیدى براى مسلمانان انتخاب، و در مراسم رسمى براى آنان جایگاه مخصوص در نظر گرفته شد. تقسیمات ادارى و کشورى جدیدى به منظور ایجاد وحدت دینى و قومى میان مردم مسلمان تشکیل شد.
ایتالیایى‌ها هر جا که مسلمانان حضور داشتند، مساجد جدیدى را ساخته، مساجد قدیم را تعمیر و احیا کردند. شخص موسولینى توجه خاصى به بناى مسجد جامع در آدیس آبابا به صورت پاداش سیاسى براى همکارى مسلمانان در جنگ ایتالیا با اتیوپى داشت.
مسلمانان اتیوپى از دیرباز از جهان اسلام منزوى مانده بودند و از سوى دیگر این سیاست ایتالیا را با وضعیت داخلى کشور در سال‌هاى پیشین مقایسه مى‌کردند. در آن سال‌ها مسلمانان بیگانه تلقى شده، از تبعیض آشکار و پنهان و انواع گوناگون ستم و سرکوب آزرده خاطر بودند.
با پایان یافتن دوران اشغال ایتالیا در سال 1941 و بازگشت رژیم سلطنتى به قدرت، بار دیگر دوره جدیدى از تعقیب رسمى مسلمانان آغاز شد. مسلمانان، خائنان و همدستان دشمن خوانده مى‌شدند تا جایى که اقدام‌هاى کیفرى ضد عده‌اى از رهبران و جوامع مسلمان اجرا شد.
به منظور حفظ وحدت ملى، پادشاه جدید با اقدام‌هاى ریاکارانه خود مى‌کوشید خشنودى مسلمانان اتیوپى را جلب کند؛ به ویژه که مسلمانان، پیش تر نمونه حکومت‌دارى ایتالیا را آزموده بودند.
پیش از این، ایتالیایى‌ها، دادگاه‌هاى شریعت را تاسیس کرده بودند که این دادگاه‌ها صلاحیت داشتند به دعاوى حقوقى در زمینه ازدواج، طلاق، ارث و وقف رسیدگى کنند. هر چند پادشاه هایله سلاسى اجازه داد این دادگاه‌ها عملاً فعالیت کنند، دستور داد مقررات مربوط به مسلمانان از قانون مدنى سال 1960 حذف شود. همچنین در زمان تشکیل کمیسیون تدوین قوانین در سال 1945 به مسلمانان اجازه مشارکت داده نشد و قانون مدنى سال 1960 در خصوص مقررات مربوط به مسلمانان هرگز تعدد زوجات را قانونى نشناخت و در تمام امور ازدواج و مسائل خانوادگى، رویه‌ها و سنت‌هاى دین مسیحیت در آن متبلور بود. در حالى که کمیسیون با مقام‌هاى دینى مسیحى و دانشوران سنتى آنان مشاوره داشت، از هیچ مسلمانى نخواست تا نظریاتش را درباره پیش نویس قانون مزبور اظهار کند. هرچند در پیش نویس قانون مدنى، فصلى تحت عنوان مقررات ویژه مسلمانان درج شده بود، این فصل در زمان انتشار قانون مدنى حذف شد. دادگاه‌هاى شریعت (اسلامى) در اعلامیه سال 1962 در بخش دادگاه‌ها و قانون آیین دادرسى مدنى، قانونى شناخته نشدند ؛ هر چند فعالیت آن‌ها در عمل استمرار یافت. دولت امیدوار بود با تجویز وجود آن‌ها، بدون اعطاى وضعیت قانونى، این دادگاه‌ها هم سرانجام مانند خود مسلمانان پژمرده و منقرض شوند.
با وجود این که پادشاه هایله سلاسى همواره در سخنرانى‌هاى خود تأکید مى‌کرد که دین، امر شخصى است و کشور به همه تعلق دارد، در عمل به حمایت از پارادایم سنتى که ملت اتیوپى را با مسیحیت برابر مى‌دانست پرداخت. وى به دلیل این‌که اسلام، به صورت آنتى تز ملى‌گرایى اتیوپى مطرح بود مى‌کوشید با کم شمردن تعداد جمعیت مسلمان کشور، این اندیشه متعلق به قرون گذشته را که اتیوپى جزیره مسیحیت در دریاى اسلام است، جاودانه سازد.
در این بین، برخى از ملى‌گرایان معتقدند که هیچ گونه سیاست رسمى و آشکارا مبنى بر سرکوب مسلمانان یا تبعیض ضد آنان وجود نداشته (مانند اقدام‌هایى که در سال 1880 ضد مسلمانان انجام شد) بلکه مسلمانان فقط از گردونه حیات ملى منزوى شده یا مورد بى‌مهرى قرار گرفته‌اند!
مارکاکیس (MARKAKIS) در خصوص این که چرا مسلمانان اتیوپى انگیزه‌اى براى شرکت در آموزش‌هاى جدید نداشتند و مشارکت آن‌ها بسیار پایین بود، حقایق ذیل را ذکر مى‌کند: ممنوعیت استفاده از زبان عربى در مدارس دولتى، تبلیغ دین مسیحیت تحت پوشش آموزه‌هاى اخلاقى، استمرار فعالیت مدارس در روزهاى جمعه و اعیاد و تعطیلات دینى مسلمانان، استفاده از آموزش براى تبلیغ و گسترش ملى گرایى مورد نظر دولت و سرانجام این حقیقت که آموزش و پرورش همواره وسیله‌اى براى استخدام در اداره‌هاى دولتى بوده‌است.
علت دیگر ناخرسندى مسلمانان از نظام آموزشى این بودکه تاسیس مراکز آموزشى اسلامى از حمایت مالى دولت بهره مند نبود. هرچند دولت ادعا مى‌کرد آموزش‌هاى مذهبى برعهده نهادهاى دینى است و مدارس سنتى باید خودبسا و خودگردان باشند، در حقیقت غیر مستقیم از طریق اعطاى زمین، معافیت اموال کلیسا از پرداخت مالیات و تخصیص بخشى از مالیات‌هاى آموزشى به کلیسا، مدارس دینى مسیحى را تحت حمایت خود قرار مى‌داد. به هر حال، به ویژه در سال‌هاى 1960تا 1970 بروز تحولات جدید در افریقا، جهان اسلام و اتیوپى، به کاهش شدت کنترل در فرصت‌هاى آموزشى، ثبت نام در خدمات دولتى و سفرهاى خارجى انجامید و اوضاع به تدریج به نفع مسلمانان اتیوپى تغییر یافت.

ب. اسلام و مسلمانان اتیوپى در زمان حاکمیت سوسیالیست‌ها 1975-1991میلادى

به رغم طوفان‌هاى تحولى که در سال‌هاى 1960 تا1970 در سراسر کشور جریان داشت،اسلام درآستانه بروز جنبش مردمى سال 1974 همچنان داغ قدیم همکارى با تجاوز خارجى را بر پیشانى خود داشت و مسلمانان اتیوپى فقط بیگانگانى که اقلیت ناچیزى از جمعیت کشور را تشکیل مى‌دهند، شمرده مى‌شدند.
مسلمانان از حقوق مدنى خود محروم، و در مرداب رکود و تسلیم غوطه ور بودند. هر چند اهمیت حیاتى مسلمانان در اقتصاد کشور، به ویژه در تجارت داخلى از دیر باز به وسیله حکومت و مردم مسیحى شناخته شده بود، این اهمیت نمى توانست استثمار سیاسى و تبعیض اجتماعى حکومت مسیحى را جبران کند. مناسبات تاریخى مسیحیان اتیوپى با همسایه‌هاى مسلمانشان آمیزه‌اى از خصومت شدید و همکارى عملى بوده‌است؛ با وجود این، واکنش به چندین دهه ستم و بى مهرى به مسلمانان اتیوپى را باید در شورش انقلابى 1974 که در نهایت طومار نظام سلطنتى و اقتدار سیاسى و معنوى آن را در هم پیچید، ارزیابى کرد.
تظاهرات مسلمانان اتیوپى ساکن آدیس آبابا در آوریل 1974که از قبل برنامه ریزى و سازماندهى شده بود، یکى از نخستین و بزرگ‌ترین نشانه‌هاى ظهور اعتراض‌هاى مردمى و در خواست بهبود وضعیت و جبران مظالم گذشته بود.
طبق گزارش‌هاى منتشر شده در روزنامه آدیس زمن، نخست وزیر وقت عندلکاچوماکنون (Endalkachaw Makonnen) در تاریخ 9 آوریل 1974 با نمایندگان و بزرگان مسلمانان دیدار و گفتوگو کرد. اعضاى نمایندگان مذکور، پیش تر موضوعاتى را براى بحث و گفتوگو ارائه کرده بودند که نخست وزیر اطمینان داد به این مسائل توجه خواهد شد.
نُه روز بعد در تاریخ 19 آوریل، عندلکاچو دوباره با نمایندگان جامعه مسلمان ملاقات کرد و درباره 13 موضوع که در عریضه 9 آوریل ارائه شده بود، بحث و مذاکره صورت پذیرفت. متن و محتواى این عریضه به روشنى در روزنامه‌ها ذکر نشده بود و مطبوعات فقط به طور کلى مفاد تقاضاها را گزارش کرده بودند. در این عریضه درخواست‌هایى به شرح ذیل مطرح شده بود:
1. حمایت دولت از دین اسلام باید در قانون اساسى بیان، و در عمل اجرا شود ؛ 2. دولت به مسلمانان اجازه دهد که تشکیلات دینى تأسیس کنند؛ 3. دادگاه‌هاى شریعت باید با بودجه معین موجودیت مستقل داشته باشند و این موضوع در قانون اساسى اصلاحى ذکر شود ؛ 4. تعطیلات و اعیاد اسلامى به طور رسمى مراعات شوند؛ 5. تشکیل انجمن جوانان مسلمان و انجمن زنان مسلمان رسمیت یابند؛ 6. مسلمانان اجازه داشته باشند زمین تملک کنند؛ 7. مسلمانان اتیوپى از حق تملک زمین محروم هستند و این موضوع غیر واقعى بودن این جمله پادشاه را ثابت مى‌کند که همواره تکرار مى‌کند: کشور به همگى تعلق دارد و دین امر شخصى تلقى مى‌شود؛ بنابراین، کابینه جدید باید به این مطلب جامه عمل بپوشاند؛ 8. مسلمانان اتیوپى باید اجازه داشته باشند در امور ادارى، قضایى، خدمات سیاسى، ارتش و خدمات دولتى اشتغال داشته، فعالیت کنند؛ 9. دولت باید از تبلیغ و ترویج اسلام حمایت و براى امور تبلیغى بودجه‌اى تخصیص دهد. همچنین مبلغان مسلمان مجاز باشند به کشور وارد شوند؛ 10. تعلیم و تبلیغ اسلام باید از طریق پخش برنامه‌هایى در رسانه‌هاى گروهى صورت پذیرد؛ 11. عبارت «مسلمانان اتیوپى» باید جایگزین اصطلاح «مسلمانان مقیم اتیوپى» شود؛ 12. آموزه‌هاى اسلام باید در تمام مدارس تدریس شود؛ 13. دولت به مسلمانان اجازه دهد مسجد بسازند و کالاهاى مورد نیاز براى این منظور معافیت گمرکى داشته باشد.
هرچند کمیسیون تدوین قانون اساسى 1975 از لحاظ تعداد اعضا بسیار گسترده بود، از جامعه مسلمان اتیوپى فقط یک نماینده در آن منصوب شد. کلیساى ارتدوکسى اتیوپى در مقام اعتراض به حضور یک عضو مسلمان در کمیسیون تدوین قانون اساسى و به دلیل مخالفت با خواسته‌هاى مسلمانان، اعلام کرد: در حالى که از ابقاى زبان امهرى به صورت زبان رسمى کشور به نحوى که در ماده 4 پیش نویس قانون اساسى پیش بینى شده‌است استقبال مى‌کند، این کلیسا اصرار دارد قانون اساسى باید به این مطلب تصریح کند که مذهب ارتدوکس اتیوپى، مذهب رسمى کشور خواهد بود.
همزمان در یک جوابیه آشکار به ادعاهایى که از سوى برخى کشورهاى عربى همسایه مطرح مى‌شد، کلیسا این مطلب را که پیروان ادیان دیگر غیر از مذهب ارتدوکس از مسافرت آزادانه در داخل کشور محروم هستند، تکذیب کرد.کلیسا همچنین اعلام کرد هرگز دستور نداده که باید قوانین جزایى و مدنى بر قوانین کلیسایى مبتنى شوند. کلیسا از ساختن مکان‌هاى عبادت به وسیله غیر مسیحیان جلوگیرى نکرده و افرادى را که خواهان تابعیت اتیوپى هستند به پذیرش مسیحیت ارتدوکس وانداشته است و بر خلاف حکومت اسرائیل، کلیساى ارتدوکس خواهان این نیست که در آن غیر مسیحیان، اتباع درجه دوم تلقى شوند.

ج. رشد فعالیت مسلمانان

در 15 سپتامبر 1975 میلادى هیأتى به سرپرستى حاج محمد ثانى حبیب، امام مسجد انور به همراه نمایندگان مسلمانان استان‌هاى گوناگون کشور با سرهنگ امان میکائیل عاندوم رئیس شوراى نظامیان(DERG) و وزیر دفاع ملاقات کردند. در این دیدار، امام مسجد انور از طرف مسلمانان اتیوپى حمایت خود را از تحولات جارى اعلام کرد.
در 22 سپتامبر 1975 حکومت جدید اعلام کرد که تعطیلات مذهبى و ملى را براى مسیحیان و مسلمانان رعایت خواهد کرد و بر همین اساس براى نخستین بار عید قربان(الاضحى) به صورت تعطیل رسمى در نظر گرفته شد.
همچنین سالروز ولادت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) براى نخستین بار روز سه شنبه 24 مارس 1975 به صورت تعطیل رسمى اعلام شد. نخستین مقاله روزنامه آدیس زمن که پس از انقلاب فردى مسلمان به نام عبدالله طیب آن را نوشت، با عنوان «اسلام و سوسیالیسم» به چاپ رسید.
در مقاله وى آمده بود: برخى افراد از این حقیقت آگاهى ندارند که اسلام در واقع مقررات کاملى است که پیامبر در عصر خود آن‌ها را به اجرا درآورده است. وى سپس به شرح نظریات اسلام درباره زمین ومالکیت خصوصى پرداخت.
اعلامیه اصلاحات ارضى مارس 1975 در ابتدا به نظر مى‌رسید که به سود دهقانان جنوب اتیوپى باشد ؛ چراکه دهقانان این ناحیه را که عموماً مسلمان بودند، از استثمار قبیله آمهارا(Amhara) در جایگاه صاحبان زمین آزاد کرده بود ؛ با وجود این، اقدام‌هاى بعدى دولت براى ایجاد مزارع اشتراکى باعث شد که حمایت اولیه از اصلاحات ارضى از دست برود. اصلاحات ارضى در شمال، به ویژه براى دهقانان مسلمان نحس بود ؛ زیرا قانون اصلاحات ارضى استخدام نیروى کار را ممنوع مى‌کرد و همین باعث شد که مالکان زمین، دهقانان را از زمین خود بیرون کنند. طى دو ماه از زمان صدور اعلامیه، دولت مجبور شد اردوگاه‌هایى براى دهقانان مسلمان گجام (Gojjam) بر پا کند و ناخواسته آنان را در جاى دیگرى مستقر سازد.
با ملى شدن زمین‌هاى شهرى و منازل مسکونى اضافى در ژوئیه 1975 بسیارى از افراد به ویژه بازرگانانى که در زمینه واحدهاى مسکونى اجاره‌اى سرمایه گذارى کرده بودند، از مهم‌ترین منبع درآمدشان محروم شدند. در دسامبر 1974 کمیته‌اى تشکیل شد و از مسلمانان خواست تا پوست‌هاى گوسفندهاى قربانى خود را در عید قربان به این کمیته تحویل دهند. همچنین در ژانویه 1975 مسلمانان اتیوپى مبلغ قابل توجهى به قربانیان قحطى کمک کردند. در فوریه 1979 نیز به مناسبت عید فطر، امام مسجد جامع انور، به طور رسمى از مؤمنان خواست تا در اقدام‌هاى کمیته کمک به قحطى زدگان مشارکت کنند.
با این حال، از آغاز سال 1979 گزارش‌هاى رسمى درباره اعیاد اسلامى که در روزنامه دولتى آدیس زمن به چاپ مى‌رسید، به تدریج کوتاه‌تر مى‌شد. این امر نشان‌دهنده این مطلب بود که دولت به امور مذهبى بى‌توجهى مى‌کند. در سال‌هاى بعد، از ذکر گزارش‌هاى تفصیلى در خصوص اعیاد اسلامى به طور کلى پرهیز مى‌شد و فقط براى آگاهى عموم اطلاعیه‌هایى به چاپ مى‌رسید ؛ با وجود این، انتصاب مسلمانان به مقام‌هاى بلند دولتى، هیأت‌هاى دیپلماتیک و ارتش در مقایسه با دوران‌هاى پیشین قابل توجه مى‌نُمود.
طبق نظر کلاپهام(Clapham) طى دوران سلطنتى حتى یک وزیر مسلمان در دولت وجود نداشت و از میان 138 مقام بلندپایه دولتى، فقط شش پست از آنِ مسلمانان بود. این حقیقت به روشنى نشان دهنده آن است که مسلمانان به میزان اندکى در کشور پست‌هاى مهم دولتى را در اختیار داشتند.
در اوایل روى کار آمدن رژیم نظامى، محمد عبدالرحمان به وزارت بازرگانى، صنعت و جهانگردى منصوب شد. همچنین ناخدا حسن سعید به مدیریت شرکت کشتیرانى اتیوپى، یوسف احمد به وزارت راه و ترابرى، و حسین اسماعیل، به ریاست وزارت آموزش و پرورش تعیین شدند. میان اعضاى دائم کمیته مرکزى کمیسیون تشکیل دهنده حزب کارگران اتیوپى چهار مسلمان وجود داشتند که عبارت بودند از عبدالحافظ یوسف، مدیر سیاسى دانشکده فوریه 1976، على موسى، نماینده منطقه گاموگوفا(Gamo Gofa)، یوسف احمد، وزیر راه و ترابرى، و حسین اسماعیل، مسؤول کمیسیون امور ایدئولوژى در منطقه کافا (Kafa)، در اوایل سال 1980 على موسى، یگانه عضو مسلمان(Derg)، و حسین اسماعیل ازکمیته مرکزى حزب کارگران اتیوپى کنار گذاشته شدند.
کوشش‌هاى مستمر مسلمانان براى تأمین شناسایى قانونى مجلس اعلاى امور اسلامى اتیوپى در طول دوران حکومت نظامیان به نتیجه نرسید. هرچند این مجلس عملاً موجودیت و فعالیت داشت، موجودیت و فعالیت آن از پایه‌هاى قانونى یا شناسایى رسمى ناشى نمى‌شد ؛ بلکه فعالیت مجلس مدیون تصمیم جدى، پیگیرى و قدرت کسانى بود که آماده بودند به هر قیمتى موجودیت آن را حفظ کنند.
در دوران جدید به نظر مى‌رسید که تشکیل مجلس اعلاى امور اسلامى، دستاورد مهم و نتیجه مبارزات مسلمانان اتیوپى بوده است. با وجود چالش‌هاى مبارزات داخلى براى به دست گرفتن قدرت در میان رهبران مسلمانان و تقسیم شدن آن‌ها به سبب مجموعه‌اى از مسائل مانند درگیرى‌هاى شخصى و مشکلات گوناگونى از قبیل نداشتن تجربه مدیریتى و تشکیلاتى، اختلاف بر سر موضوع تخصیص بودجه و میزان کنترل بر بخش‌هاى تشکیل دهنده، مجلس در مجموع توانسته است رهبرى مؤثرى در امور مسلمانان به ویژه در زمینه مناسبات خود با حکومت و جهان اسلام از خود نشان دهد.
در سپتامبر 1991تجدید ساختار اساسى مجلس آغاز شد. پیش از آن در انتخاباتى که براى ریاست مجلس در اکتبر 1990، حدود شش ماه بعد از فوت بنیانگذار آن، عالم معروف و محبوب حاج حبیب ثانى صورت گرفته بود، عمر حسین عبدالواحد، رئیس دادگاه‌هاى شریعت تا برگزارى انتخابات سراسرى و قانونى به ریاست موقت مجلس برگزیده شد. این دومین بارى بود که اعضاى مجلس، خودشان رئیس مجلس را برمى‌گزیدند.[۱۹]

وضعیت حاضر مسلمانان اتیوپى

با توجه به مطالبى که گذشت، وضعیت حاضر مسلمانان اتیوپى را به اجمال گزارش مى‌کنیم:
مسلمانان اتیوپى طى دوران حکومت‌هاى حاکم بر این کشور موقعیت خوبى نداشته و داراى حداقل حقوق اجتماعى، سیاسى و اقتصادى بودند. با این حال هنگام اشغال اتیوپى به وسیله نیروهاى ایتالیایى، تغییراتى در وضعیت آن‌ها پدید آمد و آزادى‌هاى بیشترى براى مردم مسلمان آن کشور فراهم شد ؛ اما همان طور که صباچى(Sbacchi) مورخ مهم ایتالیایى، سیاست ایتالیا در اتیوپى را وصف کرده، حمایت از مسلمانان براى رسیدن به اهداف و منافع نظامى و سیاسى‌اش بوده است.
در هر حال، با روى کار آمدن دولت هایله ماریام، تغییر عمده‌اى در وضعیت رسمى کلیساى ارتدوکس اتیوپى و سایر مذاهب پدید آمد. در سال 1975 رژیم منگیستو، کلیسا را که مالک اصلى زمین‌ها در دوران پادشاهى بود، کنار زد و در اوایل سال 1976 پاتریک کلیسا را از کار برداشت. حکومت منگیستوهایله ماریام اعلام داشت تمام مذاهب با یک‌دیگر برابر هستند و تعدادى از روزهاى مقدس مسلمانان نیز در تعطیلات رسمى کشور گنجانیده شد. به‌رغم تمام این تغییرات، دولت مرکزى براى ایجاد اختلاف میان مسلمانان و مسیحیان مى‌کوشید.
با روى کار آمدن حزب PRDEF در سال 1991 اجماع قاطعى وجود دارد که دورانى با آزادى‌ها و نتایج به نسبت مهمى براى مسلمانان آغاز شد. یکى از دستاوردها این بود که محدودیت وضع شده براى سفر به مکه رفع شد ؛ با وجود این، باید اشاره کرد که این موضوع امتیار خاصى براى مسلمانان نبود ؛ بلکه بخشى از سیاست لیبرالى و آزادسازى بود که رژیم فعلى درباره سفرهاى خارجى به طور کلى اعم از سفرهاى تجارتى، زیارتى یا سیاحتى داشته‌است. دستاورد دیگر، پایان یافتن سانسور و رفع ممنوعیت واردات متون دینى و به ویژه قرآن کریم بود. برپایى جشن‌هاى مربوط به اعیاد اسلامى در محل استادیوم و اجازه تکمیل ساختمان مساجد نیز از تغییرات مهم بود.
با این حال، شایان ذکر است در قانون اساسى جدید اتیوپى که در سال 1994 به تصویب رسید، بر جدایى مذهب از سیاست تأکید شده‌است.
در حال حاضر، مجلس اعلاى امور اسلامى اتیوپى و آدیس آبابا که در سال 1995 تأسیس شدند، مهم‌ترین سازمان‌هاى اسلامى هستند که مسؤولیت رسیدگى به امور مسلمانان اتیوپى را به عهده دارند. همچنین تعداد سه وزیر مسلمان، شامل وزیران کار و امور اجتماعى، دارایى و توسعه اقتصادى و انرژى و معدن در کابینه دولت اتیوپى حضور دارند. [۲۰]

مناسبات اقتصادى ایران و اتیوپى

پیشینه مناسبات رسمى سیاسى و اقتصادى دو کشور به چند دهه قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ایران باز مى‌گردد. اتیوپى یکى از نخستین ممالک افریقایى بود که جمهورى اسلامى ایران را به رسمیت شناخت. در دوران جنگ تحمیلى نیز اتیوپى بارها و بارها مواضع جنگ طلبانه و سلطه‌جویانه عراق ضد ایران را محکوم کرد و بر حقانیت دفاع مردم ایران از مرزهاى خود تأکید ورزید.

با گشایش سفارت ایران در آدیس آبابا و ملاقات‌هاى متعدد مقام‌هاى سیاسى و اقتصادى دو کشور، سطح مناسبات دو جانبه ایران و اتیوپى به گونه شایسته‌اى رشد کرد تا این که آقاى تامیرات لاینه نخست وزیر پیشین اتیوپى در زمان ریاست جمهورى حضرت آیت ا... خامنه‌اى به تهران سفر کرد. در جریان این سفر، نخستین قراردادهاى اقتصادى دو کشور در زمینه همکارى‌هاى نفتى، فولاد و مصالح ساختمانى به امضا رسید ؛ البته مناسبات اقتصادى ایران و اتیوپى به تبع روابط سیاسى دوجانبه، با برکنارى دولت سرهنگ منگیستو هایله ماریام و روى کار آمدن دولت موقت آقاى ملس زنادى در این کشور رشد بیشترى یافت و با آغاز دوران ریاست جمهورى آقاى نگاسو گیدادا بهتر شد تا این که نخستین اجلاس کمیسیون همکارى‌هاى مشترک دو کشور در 26 بهمن ماه 1378 در شهر آدیس آبابا برگزار شد.
در جریان این اجلاس، هیات‌هاى نمایندگى تجارى و صنعتى ایران و اتیوپى مصمم شدند تا به منظور شناخت هرچه بهتر دو طرف از وضعیت اقتصادى و ظرفیت‌هاى خالى همکارى با یک‌دیگر، به تبادل اطلاعات بازرگانى و هیات‌هاى کارشناسى بخش خصوصى اقدام کنند. اندکى بعد آقاى آشالوهایله رئیس اتاق بازرگانى و صنایع و معادن اتیوپى در دیدار با مهندس خاموشى، همتاى ایرانى خود در تهران تاکید کرد که بانک مرکزى اتیوپى براى واردات مواد شیمیایى و منسوجات و ماشین آلات از ایران، اسناد اعتبارى تاجران اتیوپیایى را تأیید خواهد کرد. با اعطاى این تسهیلات، نخستین محموله کامیون‌هاى ولوو F21 شامل 50 دستگاه کامیون ساخت شرکت ایران کاوه به ارزش 3/5 میلیون دلار به اتیوپى صادر شد. از سوى دیگر، دو کشور ارتباطات تجارى خود را در مورد خرید سایر اقلام مانند خشکبار، فرآورده‌هاى نفتى، مواد آلى، فرآورده‌هاى غذایى و مصنوعات فلزى توسعه دادند.
دومین اجلاس کمیسیون همکارى‌هاى مشترک ایران و اتیوپى، اندکى قبل در دى ماه 1380 در تهران برگزار شد و در خلال آن یادداشت تفاهم همکارى‌هاى علمى و فنى دو کشور به امضا رسید. براساس این یادداشت تفاهم‌ها، ایران و اتیوپى متعهد شدند که در زمینه کشاورزى، دامپزشکى، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، توسعه جهانگردى، تشویق سرمایه گذارى گردشگرى و بانکدارى با یک‌دیگر همکارى کنند. از سوى دیگر، کارشناسان دو طرف موظف شده‌اند که راهکارهاى همکارى دوجانبه براى احداث کشتارگاه‌هاى صنعتى و صنایع پایین دستى، طراحى کارخانه‌هاى نیشکر، پودر شیر و آب پنیر و همچنین خط صنعتى نمک طعام و استحصال روغن از دانه‌هاى گیاهى را ارزیابى کنند. طى سال‌هاى اخیر، لوازم و ظروف پلاستیکى، قیر، موم، پارافین، گوگرد، پارچه، مخمل، بیسکویت و آدامس، لبنیات، سینک ظرفشویى، کشمش، برگه زردآلو، خشکبار، مبلمان چوبى، رزین، شیشه، فولاد ممزوج، کفش‌هاى ضد آب، ساچمه خودکار، ماشین‌آلات و قطعات یدکى، فنر، قلاب، چنگک و سایر مصنوعات فلزى مهم‌ترین تولیدات ایرانى بوده‌اند که به اتیوپى صادر شده‌اند.
در این مدت، حجم واردات ایران از اتیوپى بسیار ناچیز بوده و بیشتر شامل برخى قطعات ماشین‌آلات و خودرو شده‌است. چنین به نظر مى‌رسد که دو کشور افزون بر تقویت مناسبات اقتصادى گذشته باید براى توسعه صادرات خدمات فنى و مهندسى، به ویژه در زمینه سدسازى، راهسازى، احداث نیروگاه‌هاى گوناگون، زه کشى انهار کشاورزى و توسعه سازه‌هاى فلزى گام‌هاى جدى‌ترى را بردارند.
در بُعد روابط تجارى و اقتصادى میان دو کشور، کوشش‌هاى فراوان دیگرى به عمل آمده و سعى شده تا امکانات و ظرفیت‌هاى اقتصادى جمهورى اسلامى ایران به تاجران و بازرگانان اتیوپیایى شناسانده شود و زمینه لازم به منظور همکارى و ارتباط میان بخش‌هاى خصوصى دو کشور پدیدآید.[۲۱]

منابع و مآخذ

  1. ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج 2.
  2. اتیوپى.
  3. جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج 1.
  4. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ج 6.
  5. سیره ابن هشام، ج 1.
  6. طبقات ابن سعد، ج 1و3.
  7. لغت‌نامه دهخدا، ج 19.
  8. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4.

پانویس

  1. محقق و مدرس حوزه و دانشگاه.
  2. لغت نامه دهخدا، ج 19، ص 211.
  3. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ج 6، واژه ى «اتیوپى».
  4. مقاله بازارشناسى افريقا، بخش چهارم، جمهورى فدرال اتيوپى، گردآورى و ترجمه از كامران نرجه; اتيوپى(مباحث كشورها و سازمان‌هاى بين‌المللى / 41) تنظيم و گردآورى: رضا ابهرى و محمدرضا الموتى، ص1ـ4.
  5. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 6، واژه اتیوپى، ص 570 به نقل از: ast Africa: its Peoples and Resourses, ed, W.T.W.Morgan, London, 1984,P.23.
  6. ویل دورانت، ج 4، ص 199.
  7. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ص 570.
  8. همان، ص 571.
  9. اتیوپى، ص66و7.
  10. اتیوپى، ص 21و22.
  11. سیره ابن هشام، ج 1، ص 167.
  12. جعفر سبحانى، ج 1، ص 165.
  13. صف (61): 6.
  14. ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 188ـ192 ؛ ابن عبد ربه، ج 2، ص 277.
  15. ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 189 ؛ ابن عبدربه، ج 1، ص 211
  16. ر.ک: سیره ابن هشام، ج 1، ص 318.
  17. ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 3، ص 233.
  18. فروغ ابدیت، ج 1، ص 277و288.
  19. براى توضيحات بيشتر، ر.ك: مقاله گفتمان تاريخى مسلمانان اتيوپى، نوشته دكتر حسين احمد(استاديار دانشگاه آديس آبابا) ترجمه محمدحسين مظفرى، و نيز روزنامه آديس زمن Addis Zaman بين سال‌هاى 1974 ـ 1993 و نيز مقاله‌هاى تحقيقاتى پيرامون تاريخ سياسى اتيوپى كه از سال 1970 به بعد منتشر شده است و نيز هدهد، گزارش ويژه اتيوپى 98، سال دوم، ش 20، بهمن 1377، محمدحسين مظفرى، رايزنى فرهنگى جمهورى اسلامى ايران ـ آديس آبابا.
  20. اتیوپى، ص 24 ـ 25.
  21. اتیوپى، بخش هفتم، ص89 ـ 95.