رستمیان دودمانی ایرانی‌تبار از امامان خارجی اباضی مذهب بودند که از سرزمین فعلی عراق به شمال آفریقا مهاجرت و در شمال آفریقا به پایتختی تیارت (تاهَرت) الجزایر از ۷۷۷ تا ۹۰۹ میلادی یک حکومت اسلامی اباضی برپا نموده و قصد قیام و براندازی عباس طوطون حاکم طرابلس را داشتند رستمیان از حمایت آمازیغی های شمال آفریقا موسوم به نفوسیه برخوردار بودند. نام این دودمان از عبدالرحمن بن رستم بن بهرام بن سام بن کسری گرفته شده‌است. [۱]

قلمرو رستمیان


نام رستمیان (برگرفته از نام اولین حاکم)
دین اباضیه
نوع حکومت امامت
اولین حاکم عبدالرحمن ابن رستم ابن بهرام (۷۷۶–۷۸۸)
زمان حکومت ۷۶۷ تا ۹۰۹
تبار ایرانی

تا سال ۷۱۹ م. شاخه‌ای از خوارج به نام جنبش اباضیه وارد شمال آفریقا شده بود. از پیشاهنگان ایشان سلما ابن سعد، از طرف جماعت اباضیه بصره به شمال آفریقا اعزام شد. در سال ۷۴۰ م. تلاش تبلیغی ایشان در جلب قبیله‌های بزرگ بربرِ حواره اطراف تریپولی و کوهستان نفوسه در زنتا نتیجه داد. در ۷۵۷ م. (۱۴۰ ه‍. ق) یک گروه چهار نفره از مبلغان بصره که شامل عبدالرحمان بن رستم بود، اعلام امامت اباضی نمود، که عباسیان آن را در ۷۶۱ سرکوب کردند. سرانجام در ۷۷۷ م. عبدالرحمان بن رستم در الجزایر به عنوان امام انتخاب شد. عبدالرحمان بن رستم در شمال آفریقا از نیایی ایرانی به دنیا آمده و به اباضیه گرویده بود؛ و بدین سان حکومت در بین فرزندان عبدالرحمان باقی ماند. اباضیه پیشوا ماندن این خاندان را این‌گونه توجیه می‌کرد که چون ایشان از هیچ قبیله‌ای نیستند، به نفع هیچ‌کدام از قبیله‌ها تمایل پیدا نمی‌کنند.

در ۸۱۲ م. رستمیان با اغلبیان که به دولت عباسی وابسته بودند جنگیدند. نیای اغلبیان هم از خراسان است، البته عرب و از قبیله بنی تمیم. به هرحال نتیجه این جنگ، رسیدن به حالت تحمل کردن طرف مقابل بود.

پس از عبدالوهاب، رستمیان از نظر نظامی ضعیف شدند و در ۹۰۹ م. فاطمی‌های اسماعیلی مذهب مصر به راحتی ایشان را برانداختند.

رستمیان، محیط فرهنگی آزادی را برای ادیان فراهم نموده بودند که در آن مسیحیان و مسلمانان غیر هم مذهب ایشان به راحتی زندگی می‌کردند.[۲]

تقسیم سرزمین مغرب

۱- "مغرب ادنی" که از طرابلس به سمت مغرب امتداد دارد و شامل تونس امروزی و بخشی از مناطق شرقی الجزایر است. ۲- "مغرب اوسط" این بخش شامل دیگر سرزمین‌های جمهوری الجزایر است و تا رود "ملویه " را در بر می‌گیرد. ۳- "مغرب اقصی" که تقریباً شامل زمین کشور مغرب (مراکش) امروزی است.[۳]

مرکز حکومت رستمیان

شهر تاهرت در مغرب ادنی مرکز حکومت رستمیان بوده است. مقدسی می‌نویسد: "تاهرت شهری است در اقلیم مغرب، اولین استان بعد از مصر، برقه، افریقه و سپس تاهرت و سپس سجلماسه می‌باشد.[۴] این شهر در سال ۱۵۰ هجری به دست عبد الرحمان بن رستم ساخته شد.

ظهور خوارج در مغرب

در دوره حکومت منصور عباسی (۱۳۷- ۱۵۸ ه. ق) خوارج در عرصه حیات سیاسی در مغرب ظاهر شدند. آنان در این سرزمین در پی فرصت بودند و می‌کوشیدند آنجا را تصاحب کنند. خوارج موفق شدند برخی از قبایل بربر را به خود جذب کنند و حکومت‌هایی تأسیس کنند. مغرب در این زمان شاهد ظهور دو حکومت بامرام (مسلک) خارجی در میان بربرها بود، که استقلال نسبتاً کاملی داشتند.[۵]

حکومت‌های خوارج

نخستین آنها حکومت بنی مدرار یا بنی واصول در سجلماسه (جنوب مغرب الا قصی) بود که مذهب "صفریه " داشت. این حکومت سال ۱۴۰ ه. ق آغاز شد و ۱۴۰ سال طول کشید. حکومت دوم حکومت اباضی مذهب "بنو رستم" بود. اباضی منسوب به "عبدالله بن اباض مری" و جزء متعصب‌ترین گروه‌های خوارج بودند.[۶] اباضی‌ها به نفوذ خود در بلاد مغرب ادامه دادند به گونه‌ای که هم اکنون نیز در قسمت‌هایی از لیبی و الجزایر و تونس پیراونی دارند. [۷]

تمایل بربرها به مذهب خوارج

برخی از نویسندگان ظلم و ستم حاکمان به بربرها را، علت اصلی تمایل آنها به مذهب خوارج (مذهبی که در پرتو تعالیم آن به راحتی می‌توانستند بر علیه حاکمان اقدام کنند) می‌دانند. دکتر "محمد اسماعیل" می‌نویسد: «از آنجا که بربرها مورد ستم خلفا و عمال آنها بودند و خوارج، قیام علیه خلفا را لازم می‌دانستند، بربرها در مذهب خوارج، توجیه خوبی برای شورش می‌دیدند.» [۸] به گفته "آلفرد بل " دعوت خوارج با مزاج بربرها که خواهان استقلال بودند سازگار بود. بزودی آن‌ها فهمیدند که نمی‌توانند برضد خلفا انقلاب کنند مگر اینکه واقعاً به عقیده خوارج ایمان بیاورند و همین کار را هم کردند. [۹][۱۰]

حاکمان رستمی

۱. عبد الرحمن بن رستم بن بهرام/ ۷۷۶–۷۸۴

۲. عبد الوهاب بن عبد الرحمن/ ۷۸۴–۸۳۲

۳. أبو سعید الأفلح بن عبد الوهاب/ ۸۳۲–۸۷۱

۴. أبو بکر بن الأفلح/ ۸۷۱–۸۷۱

۵. أبو الیقضان محمد بن الأفلح/ ۸۷۱–۸۹۴

۶. أبو حاتم یوسف بن محمد الحکم/ ۸۹۴–۸۹۷

۷. یعقوب بن الأفلح/ ۸۹۷–۹۰۱

۸. أبو حاتم یوسف بن محمد الحکم/ ۹۰۱–۹۰۶

۹. یقظان بن محمد أبی الیقظان بن أفلح/ ۹۰۶–۹۰۹[۱۱]


مؤسس سلسله رستمیان

تقریباً همه منابع اذعان دارند که عبدالرحمن بن رستم ایرانی بوده است. عده‌ای قائلند نسب او به "شاپور ذوالاکتاف" که از شاهان ساسانی است، می‌رسد. [۱۲] و برخی نسب او را به "رستم" فرمانده سپاه ایرانی در قادسیه و یا "انوشیروان" می‌رسانند.[۱۳] که البته این نسب نامه‌ها از اعتبار چندانی برخوردار نیستند.

شخصیت ابن رستم

عبدالرحمن از شاگردان ابوعبیده در بصره بود. او همراه با هیاتی که سلمة بن سعید «اولین کسی که مذهب اباضی را به افریقا برد.» به بصره، مرکز شعاع اباضیه فرستاد و به عنوان "حملة العلم" معروف بودند، به مغرب بازگشتند.[۱۴] عبدالرحمن بن رستم اولین امام (خلیفه) بنو رستم است که در واقع نام دولت بنو رستم یا رستمیان از نام او گرفته شده است.[۱۵]

شیوه حکومت ابن رستم

در منابع آمده است: «عبدالرحمن در نهایت صلاح و زهد بود و به معرفت و علم مشهور بود».[۱۶] و تالیفاتی مانند تفسیر قرآن، دیوان خطبه‌ها و نامه‌ها را به او نسبت داده‌اند.[۱۷] دوره حکومت عبدالرحمن بن رستم دوره آرامش و صلح سلسله بنو رستم بوده است. در این دوره از اختلافات سیاسی و مذهبی (برخلاف دوره‌های بعد) خبری نیست. سیاست دوره عبدالرحمن بر مساوات و تسامح بود. این سیاست موجب ثبات و استقرار حکومت شد... [۱۸] لذا عبدالرحمن به کارهای عمرانی از جمله حفر قنوات، اقدامات عمرانی شهری، ساخت کاروانسرا و محل‌های تجاری و... پرداخت.[۱۹]

وفات ابن رستم

عبدالرحمن بن رستم سال ۱۷۱ ه. ق فوت کرد و پسرش عبدالوهاب، جانشین او شد.[۲۰]

دومین حاکم رستمیان

"عبدالوهاب" دومین حاکم سلسله رستمیان نیز در علوم شریعت اسلامی و فقه اباضی تبحر داشت. وی علاوه بر رسیدگی به شئون حکومت به مطالعه و تدریس نیز اشتغال داشت.[۲۱] از دوره عبدالوهاب است که درگیری‌های داخلی در دولت بنو رستم ظهور می‌کند. در منابع، علت این امر را کنار گذاشته شدن سیاست مساوات و تسامحی می‌دانند که عبدالرحمن به آن ملتزم بود.[۲۲]

اختلاف بین رستمیان

در زمان "عبدالوهاب" اولین اختلاف بین اباضی‌ها با ظهور "یزید بن فندین یفرنی" آغاز شد. کار به درگیری و قتل و خونریزی انجامید. تا اینکه سرانجام یزید بن فندین کشته شد.[۲۳] درگیری‌های قبایلی و روز فتنه‌ها همواره در دوره عبدالوهاب ادامه یافت. سرانجام عبدالوهاب در سال ۲۸۰ یا ۲۹۰ ه. ق جای خویش را به فرزندش "افلح بن عبدالوهاب" سپرد.[۲۴]

افلح بن عبدالوهاب

افلح بن عبدالوهاب، به شجاعت، زیرکی، عدالت و حب علم وصف کرده‌اند.[۲۵] حکومت او ۵۰ یا ۶۰ سال طول کشید. وی سرانجام در سال ۲۴۰ ه. ق وفات یافت. مهم‌ترین حادثه در دوره حکومت او گسترش قیام "خلف بن سمح" می‌باشد.[۲۶] خلف در طرابلس ادعای امامت اباضیه نمود و جمعی به او پیوستند. هر چند قیام او توسط افلح سرکوب شد، ولی این موضوع اختلاف بین اباضیه را بیشتر کرد. به گونه‌ای که طرفداران خلف بن سمح را فرقه "نکاریه " می‌نامیدند. [۲۷][۲۸]

ابی بکر بن افلح و جانشینانش

"ابوبکر بن افلح" در سال ۲۴۰ ه. ق پس از فوت پدرش، علی رغم اعتراض فقهای مذهب، به قدرت رسید. وی به پادشاهی و عیش و لذات دنیوی روی آورد. و امور را به دست دامادش "ابن عرفه" سپرد، مدتی بعد بین آنها اختلاف شد و ابی بکر، ابن عرفه را کشت.[۲۹]

سال‌های آخر حکومت رستمیان

حکومت ابی بکر بن افلح دو سال بیشتر طول نکشید. فتنه‌های داخلی می‌رفت که امر حکومت را به طور کلی از دست رستمیان خارج کند، اما با قدرت‌گیری "ابی یقظان بن افلح" روند سقوط بنو رستم مدتی به تأخیر افتاد.[۳۰] سپس "ابو حاتم یوسف بن محمد بن افلح" در سال ۲۸۱ ه. ق جانشین پدرش شد. حکومت او یک سال بیشتر طول نکشید و بعد از او عمویش "یعقوب بن افلح" به حکومت رسید.[۳۱]

سقوط سلسله رستمیان

آخرین حاکم سلسله بنو رستم، یقظان بن ابی یقظان بود. در این زمان اعتبار خلیفه کاملاً از بین رفته بود، سرانجام این دولت به دست " ابو عبدالله شیعی" (ازداعیان فاطمی مغرب) در سال ۲۹۶ ه. ق از بین رفت.[۳۲] در واقع اختلافات (قبیله‌ای، مذهبی و خانوادگی) عامل اصلی سقوط این دولت خارجی مسلک بوده است.

جنبه تمدنی حکومت رستمیان

از جنبه تمدنی دولت بنو رستم دولتی موفق محسوب می‌شود. در این زمان "تاهرت" از جهت علوم و عمران پیشرفته بود. در تاهرت علمایی چون "عبدالرحمن بن عبدالله بن محمد تمیمی تاهرتی" (فقیه سنی) و پسرش "قاسم بن عبدالرحمن" و فرزند قاسم "احمد بن قاسم " ظهور کردند. همچنین ادیب شاعر "احمد بن فتح تاهرتی" و فقیه متکلم "عبدالله بن الملطی تاهرتی" و علمای دیگری چون "محمود بن بکر تاهرتی"، "یهود بن قریش"، "ابن صغیر مالکی"، "بکر بن حماد" و... ظهور کردند.[۳۳][۳۴]

[۳۵] [۳۶]

پانویس

  1. الموسوعة المیسرة فی تراجم أئمة التفسیر والإقراء والنحو واللغة. مجلة الحکمة - بریطانیا. ۱۴۲۴–۲۰۰۳. صص. ۳۱۴۹. پارامتر |first1= بدون |last1= در Authors list وارد شده‌است (کمک) ص ۱۱۵۶ تا ۱۱۵۸
  2. John P. Entelis, Algeria: The Revolution Institutionalized, page 14.
  3. نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، مترجم محمد سپهری، قم، پژوهشکده حوزه ودانشگاه، چاپ دوم، ۱۳۸۰، ص ۱۹.
  4. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ترجمه حجت ا... جودکی، قم، پژوهشکده حوزه ودانشگاه، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۶۶.
  5. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ترجمه حجت ا... جودکی، قم، پژوهشکده حوزه ودانشگاه، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۶۶.
  6. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ترجمه حجت ا... جودکی، قم، پژوهشکده حوزه ودانشگاه، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۶۶.
  7. جعفری، یعقوب، خوار جدر تاریخ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۱، چاپ اول، ص ۱۵۳.
  8. محمود، اسماعیل، الخوارج فی المغرب الاسلامی، بیروت، دارالعوده، ۱۹۷۶، ص ۳۴.
  9. جعفری، یعقوب، خوار جدر تاریخ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۱، چاپ اول، ص ۱۶۱-۱۶۰، به نقل از الفرق الاسلامیه فی الشمال الافریقی.
  10. الفرق الاسلامیه فی الشمال الافریقی، ص ۱۴۷.
  11. ، بنو رستم (رستمیان )، سایت پژوهه،
  12. حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵، ج ۲، ص ۸.
  13. محمود، اسماعیل، الخوارج فی المغرب الاسلامی، بیروت، دارالعوده، ۱۹۷۶، ص ۱۰۸.
  14. محمود، اسماعیل، الخوارج فی المغرب الاسلامی، بیروت، دارالعوده، ۱۹۷۶، ص ۱۰۸.
  15. محمود، اسماعیل، الخوارج فی المغرب الاسلامی، بیروت، دارالعوده، ۱۹۷۶، ص ۱۱۲.
  16. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۶۷.
  17. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۶۷.
  18. محمود، اسماعیل، الخوارج فی المغرب الاسلامی، بیروت، دارالعوده، ۱۹۷۶، ص ۱۱۶.
  19. محمود، اسماعیل، الخوارج فی المغرب الاسلامی، بیروت، دارالعوده، ۱۹۷۶، ص ۱۱۳.
  20. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر ، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۶۷.
  21. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۶۷.
  22. محمود، اسماعیل، الخوارج فی المغرب الاسلامی، بیروت، دارالعوده، ۱۹۷۶، ص ۱۱۶.
  23. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۶۹.
  24. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۷۲-۷۰.
  25. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملابین، ۱۹۸۹ م، چاپ ۸، ج ۳، ص ۳۰۶.
  26. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۷۲.
  27. جعفری، یعقوب، خوار جدر تاریخ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۱، چاپ اول، ص ۱۶۶، به نقل از الاباضیه فی مو کب التا ریخ.
  28. الاباضیه فی مو کب التاریخ، ص ۲۱۶.
  29. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۷۳.
  30. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۷۳.
  31. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملابین، ۱۹۸۹ م، چاپ ۸، ج ۱، ص ۲۴۷.
  32. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۷۷.
  33. دراجی، بوزیانی، دول الخوارج و العلویین، الجزایر، دارالکتاب العربی، ۲۰۰۲ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۷۸-۷۹.
  34. دانشنامه جهان اسلام، یونس فرهمند
  35. مقاله بنو رستم (رستمیان)، سایت پژوهه، پژوهشکده باقرالعلوم
  36. ویکی فقه، دانشنامه حوزوی