زهیر بن قین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جنگها' به 'جنگ‌ها')
بدون خلاصۀ ویرایش
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:زهیر بن قین.jpg |جایگزین=زهیر بن قین]]
{{جعبه اطلاعات شخصیت
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
| عنوان = زهیر بن قین
!نام
| تصویر = زهیر بن قین.jpg
!زُهَیر بن قَین بَجَلی
| نام = زُهَیر بن قَین بَجَلی
|-
| نام‌های دیگر =
|زاده
| سال تولد =
|[[عراق]]
| تاریخ تولد =
|-
| محل تولد = [[عراق]]
|درگذشت
| سال درگذشت =
|عاشورای ۶۱ ه. ق • [[کربلا]] • عراق
| تاریخ درگذشت = ۶۱ق.
|-
| محل درگذشت = [[کربلا]]
|[[دین]] و [[مذهب]]
| استادان =
|[[اسلام]]
| شاگردان =
|-
| دین = [[اسلام]]
|فعالیت‌ها
| مذهب = عثمانی مذهب
|فرمانده جناح راست سپاه [[امام حسین (علیه‌السلام)]] در روز [[عاشورا]] • دفاع از خیمه‌های امام(علیه‌السلام) • محافظت از نمازگزاران ظهر عاشورا
| آثار =
|-
| فعالیت‌ها = فرمانده جناح راست سپاه امام حسین(علیه‌السلام) در روز [[عاشورا]]
|}
| وبگاه =
</div>
}}
'''زُهَیر بن قَین بَجَلی''' از یاران بزرگ و با وفای [[امام حسین |امام حسین (علیه‌السلام)]] و وی از مردان شریف و شجاع شهر [[کوفه]] و قوم خود شمرده می‌شد و به واسطه حضور در جنگ‌ها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود. وی را زهیربن قین بن قیس انماری بجلی می‏‌خواندند<ref> ابصار العین، ص 161. </ref>.
'''زُهَیر بن قَین بَجَلی''' از یاران بزرگ و با وفای [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین(علیه‌السلام)]] و وی از مردان شریف و شجاع شهر [[کوفه]] و قوم خود شمرده می‌شد و به واسطه حضور در جنگ‌ها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود. وی را زهیربن قین بن قیس انماری بجلی می‏‌خواندند<ref> ابصار العین، ص 161. </ref>.
او عثمانی مذهب بود ولی پس از ملاقات با امام حسین(علیه‌السلام) چند روز قبل از واقعه کربلا، به او پیوست و در روز [[عاشورا]] به [[شهادت]] رسید.  
 
او عثمانی مذهب بود ولی پس از ملاقات با امام حسین (علیه‌السلام) چند روز قبل از [[عاشورا|واقعه کربلا]]، به او پیوست و در روز [[عاشورا]] به [[شهادت]] رسید.  


== ویژگی‌های زهیر بن قین ==
== ویژگی‌های زهیر بن قین ==
# شجاعت و پایمردی زهیر وی را بر آن داشت در کنار مدافعان‏ اسلام قرار گیرد. او در برخی فتوحات اسلامی شرکت جست و افتخاراتی بزرگ به ثبت رساند. [[علامه سماوی]] در‌این‌باره‏ می‌نویسد: «له فی المغازی مواقف مشهوره و مواطن مشهوده<ref>همان.</ref>‏» در جنگ‌ها مواضع مشهور و جایگاه مشهودی داشته است.
# شجاعت و پایمردی زهیر وی را بر آن داشت در کنار مدافعان‏ اسلام قرار گیرد. او در برخی فتوحات اسلامی شرکت جست و افتخاراتی بزرگ به ثبت رساند. [[علامه سماوی]] در‌این‌باره‏ می‌نویسد: «له فی المغازی مواقف مشهوره و مواطن مشهوده<ref>همان.</ref>‏» در جنگ‌ها مواضع مشهور و جایگاه مشهودی داشته است.
# از موارد شرکت زهیر در فتوحات همانا شرکت در غزوه بلنجر است‏که خاطره‏ای نیز از آن باز گفته است. و در آینده به آن خواهیم‏ پرداخت.
# از موارد شرکت زهیر در فتوحات همانا شرکت در غزوه بلنجر است ‏که خاطره‌‏ای نیز از آن باز گفته است.
# نمونه دیگرش حضور در کربلاست. او بحق بازوی توانای امام شمرده ‏می‌شد. رشادت و دلاوری او چنان بود که [[امام حسین|امام حسین(علیه‌السلام)]] در [[عاشورا|روزعاشورا]]، هنگام تنظیم سپاه خود که بیش از هفتاد نفر بودند، وی‌را بر میمنه گمارد; [[حبیب بن مظاهر|حبیب‌‌ابن مظاهر]] را در می‌سره جای داد، خود در قلب ‏سپاه قرار گرفت و پرچم را به برادرش [[حضرت عباس]] سپرد<ref> همان، ص 165.</ref>.
# نمونه دیگرش حضور در کربلاست. او بحق بازوی توانای امام شمرده ‏می‌شد. رشادت و دلاوری او چنان بود که امام حسین (علیه‌السلام) در [[عاشورا|روزعاشورا]]، هنگام تنظیم سپاه خود که بیش از هفتاد نفر بودند، وی‌را بر میمنه گمارد; [[حبیب بن مظاهر|حبیب‌‌ابن مظاهر]] را در میسره جای داد، خود در قلب ‏سپاه قرار گرفت و پرچم را به برادرش [[حضرت عباس]] سپرد<ref> همان، ص 165.</ref>.
#
 
# از دیگر ویژگی‌های زهیر سخنوری اوست که زبانزد خاص و عام ودوست و دشمن بود. او آنچنان بر گفتار مسلط بود که گاه از اومی‌خواستند در جمع حاضر شود و در دفاع از امام حسین(علیه‌السلام) سخن‏ بگوید.
# از دیگر ویژگی‌های زهیر سخنوری اوست که زبانزد خاص و عام ودوست و دشمن بود. او آن‌چنان بر گفتار مسلط بود که گاه از اومی‌خواستند در جمع حاضر شود و در دفاع از امام حسین (علیه‌السلام) سخن‏ بگوید.
#
# سومی‌خ ویژگی زهیر، که در حقیقت مهم‌ترین ویژگی اوست، عشق‏ به امام زمانش حسین بن علی(علیه‌السلام) است.
# سومی‌خ ویژگی زهیر، که در حقیقت مهم‌ترین ویژگی اوست، عشق‏ به امام زمانش [[امام حسین|حسین بن علی(علیه‌السلام)]] است.
 
# زهیر در گفتار و عمل، در راه و کربلا در مواقع مختلف، این‏ ویژگی را بخوبی به نمایش گذارد. گفتارش در شب عاشورا و عملش ‏در روز عاشورا بهترین گواه بر درستی این سخن است.
# زهیر در گفتار و عمل، در راه و کربلا در مواقع مختلف، این‏ ویژگی را بخوبی به نمایش گذارد. گفتارش در شب عاشورا و عملش ‏در روز عاشورا بهترین گواه بر درستی این سخن است.


او در شب عاشورا، هنگامی که امام حسین(علیه‌السلام) اجازه رفتن به ویداد، اظهار داشت: «لا و الله لا یکون ذلک ابدا ا اترک ابن رسول‏الله(صلی الله علیه) اسیرا فی ید الاعداء و انجو انا؟! لا ارانی الله ذلک‏الیوم<ref>معجم رجال الحدیث، ج‏7، ص‏297.</ref>.» نه به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهد بود. آیا فرزند رسول خدا را در دست دشمنان اسیر بگذارم و خود را نجات‏ دهم؟! خدای آن روز را به من نشان ندهد.
او در شب عاشورا هنگامی که امام حسین (علیه‌السلام) اجازه رفتن به وی داد، اظهار داشت: «لا و الله لا یکون ذلک ابدا ا اترک ابن رسول‏الله(صلی الله علیه) اسیرا فی ید الاعداء و انجو انا؟! لا ارانی الله ذلک‏الیوم<ref>معجم رجال الحدیث، ج‏7، ص‏297.</ref>.» نه به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهد بود. آیا فرزند رسول خدا را در دست دشمنان اسیر بگذارم و خود را نجات‏ دهم؟! خدای آن روز را به من نشان ندهد.
زهیر در راه [[مکه]] تا [[کوفه]]، هنگامی از خدمت امام حسین(علیه‌السلام) بازگشت، همسر و یارانش را مخاطب قرار داد و گفت:
زهیر در راه [[مکه]] تا [[کوفه]] هنگامی از خدمت امام حسین (علیه‌السلام) بازگشت، همسر و یارانش را مخاطب قرار داد و گفت:
من تصمیم گرفته‏‌ام همراه حسین باشم تا جانم را فدایش سازم و...<ref>بحار الانوار، ج 44، ص 372.</ref>.
من تصمیم گرفته‏‌ام همراه حسین باشم تا جانم را فدایش سازم و...<ref>بحار الانوار، ج 44، ص 372.</ref>.


==پیوستن به امام حسین(علیه‌السلام)==
==پیوستن به امام حسین(علیه‌السلام)==
زهیر بن قین در سال شصت هجری به مقصد فریضه [[حج]]، همراه همسر و گروهی از یارانش، کوفه را ترک کرد.
زهیر بن قین در سال شصت هجری به مقصد فریضه [[حج]]، همراه همسر و گروهی از یارانش کوفه را ترک کرد.
او پس از انجام فریضه حج [[مکه]] را ترک گفت و رهسپار کوفه شد.
او پس از انجام فریضه حج [[مکه]] را ترک گفت و رهسپار کوفه شد.
زهیر و یارانش آنقدر تند می‌رفتند که در کوتاه‌ترین زمان نزدیک‏ منزلگاه رسیدند. آنها همواره می‌کوشیدند که قدری دورتر از محل‏ استقرار موقت امام حسین(علیه‌السلام) فرود آیند.
زهیر و یارانش آنقدر تند می‌رفتند که در کوتاه‌ترین زمان نزدیک‏ منزلگاه رسیدند. آنها همواره می‌کوشیدند که قدری دورتر از محل‏ استقرار موقت امام حسین(علیه‌السلام) فرود آیند.
امام و یارانش در محلی به نام زرود<ref> منزلی است‏بین ثعلبیه و خزیمیه برای کسی که به طرف کوفه‏میرود. (معجم البلدان، ج‏3، ص‏139).</ref> فرود آمدند و چادرهای خود را برپا ساختند. کاروان زهیر از راه رسید، اما چون دورتراز چادرهای امام جایی مناسب نیافت، چادرهای خود را در همان‏حوالی برپا ساخت. [[شیخ عباس قمی]] می‌نویسد: گروهی از قبیله فزاره ‏و بجیله چنین روایت‏ شده است: هنگام مراجعت از مکه، با زهیر بن‏ قین بجلی همراه بودیم. در منازل، که به حضرت امام حسین(علیه‌السلام)می‌رسیدیم، از او دوری می‌کردیم; زیرا سیر با آن حضرت را دوست‏ نمی‌داشتیم. ناگزیر هرگاه امام حرکت می‌کرد، زهیر می‌ماند و هرگاه آن حضرت توقف می‌کرد، زهیر به راه میافتاد. در یکی از منازل، آن حضرت در طرفی منزل کرد و ما نیز ناگزیر در طرف دیگرفرود آمدیم. هنگامی که مشغول غذا خوردن بودیم، ناگاه رسولی ازطرف امام حسین(علیه‌السلام) آمد و پس از ابراز سلام، به زهیر گفت:
امام و یارانش در محلی به نام زرود<ref> منزلی است‏بین ثعلبیه و خزیمیه برای کسی که به طرف کوفه‏میرود. (معجم البلدان، ج‏3، ص‏139).</ref> فرود آمدند و چادرهای خود را برپا ساختند. کاروان زهیر از راه رسید، اما چون دورتراز چادرهای امام جایی مناسب نیافت، چادرهای خود را در همان‏ حوالی برپا ساخت. [[شیخ عباس قمی]] می‌نویسد: گروهی از قبیله فزاره ‏و بجیله چنین روایت‏ شده است: هنگام مراجعت از مکه با زهیر بن‏ قین بجلی همراه بودیم. در منازل که به حضرت امام حسین(علیه‌السلام)می‌رسیدیم، از او دوری می‌کردیم; زیرا سیر با آن حضرت را دوست‏ نمی‌داشتیم. ناگزیر هرگاه امام حرکت می‌کرد، زهیر می‌ماند و هرگاه آن حضرت توقف می‌کرد، زهیر به راه میافتاد. در یکی از منازل، آن حضرت در طرفی منزل کرد و ما نیز ناگزیر در طرف دیگرفرود آمدیم. هنگامی که مشغول غذا خوردن بودیم، ناگاه رسولی ازطرف امام حسین(علیه‌السلام) آمد و پس از ابراز سلام به زهیر گفت:
[[امام حسین|ابا عبد الله(علیه‌السلام)]] تو را می‌خواند.
ابا عبد الله(علیه‌السلام) تو را می‌خواند.
 
ما از نهایت‏ حیرت لقمه‌هایی که در دست داشتیم، افکندیم و لحظه‌‏ای ساکت و بی‌حرکت ماندیم، گویا پرنده‏‌ای بر سر ما نشسته ‏است.
ما از نهایت‏ حیرت لقمه‌هایی که در دست داشتیم، افکندیم و لحظه‌‏ای ساکت و بی‌حرکت ماندیم، گویا پرنده‏‌ای بر سر ما نشسته ‏است.
همسر زهیر، که دلهم نامیده می‌شد، به زهیر گفت: سبحان الله، فرزند [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] تو را می‌طلبد و تو در رفتن درنگ می‌کنی... برخیز و نزدش شتاب، ببین چه می‌فرماید.
همسر زهیر که دلهم نامیده می‌شد به زهیر گفت: سبحان الله، فرزند [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)]] تو را می‌طلبد و تو در رفتن درنگ می‌کنی... برخیز و نزدش شتاب، ببین چه می‌فرماید.


زهیر برخاسته، خدمت ‏حضرت رفت و زمانی نگذشت که شاد و خرم، باچهره بر‌افروخته، نزد همسر و یارانش باز‌گشت. بی‌درنگ دستور داد خیمه‏‌اش را برکنند و نزدیک سراپرده‏‌های آن حضرت برپاسازند. آنگاه به همسرش گفت: تو از قید زوجیت من رهایی، به اهل‏ خود بپیوند; زیرا نمی‌خواهم که از سوی من زیانی به تو رسد<ref>منتهی الآمال، ج 1، ص 325.</ref>.
زهیر برخاسته، خدمت ‏حضرت رفت و زمانی نگذشت که شاد و خرم، باچهره بر‌افروخته، نزد همسر و یارانش باز‌گشت. بی‌درنگ دستور داد خیمه‏‌اش را برکنند و نزدیک سراپرده‏‌های آن حضرت برپاسازند. آنگاه به همسرش گفت: تو از قید زوجیت من رهایی، به اهل‏ خود بپیوند; زیرا نمی‌خواهم که از سوی من زیانی به تو رسد<ref>منتهی الآمال، ج 1، ص 325.</ref>.


[[شیخ مفید]] اضافه می‌کند: آنگاه به یارانش گفت: هر یک از شما که دوست‌‏دارد، همراهم باشد، چه بهتر; و گرنه این آخرین دیدار ماست.
[[شیخ مفید]] اضافه می‌کند: آنگاه به یارانش گفت: هر یک از شما که دوست‌‏دارد، همراهم باشد، چه بهتر; و گرنه این آخرین دیدار ماست.
سپس گفت: شما را از حقیقتی آگاه می‌کنم. یادم نمی‌رود، وقتی در[[غزوه بحر]]<ref> در تاریخ طبری ج‏3، ص 302 کلمه بحر، بلنجر آمده است.
سپس گفت: شما را از حقیقتی آگاه می‌کنم. یادم نمی‌رود، وقتی در [[غزوه بحر]]<ref> در تاریخ طبری ج‏3، ص 302 کلمه بحر، بلنجر آمده است.
بلنجر شهری در بلاد خزر است که در سال‏33 به فرماندهی سلمان بن‏ربیعه باهلی فتح شد. (معجم البلدان، ج 1، ص‏489) اما ابن حجردر الاصابه: بلنجر را در سرزمین عراق می‌داند. (الاصابه، ج 2، ص‏274.)9</ref> شرکت کردیم; [[خداوند]] پیروزی را نصیب ما گردانید و غنایمی به دست آوردیم. [[سلمان فارسی]]، همراه ما بود، هنگامی که‏ دید همگان از این پیش‌آمد خوشحال هستند، گفت: آیا از این‏ پیروزی که خداوند نصیب شما ساخت و از غنیمت‌هایی که به دست ‏آوردید، شادمانید؟! گفتیم: آری.
بلنجر شهری در بلاد خزر است که در سال‏33 به فرماندهی سلمان بن‏ربیعه باهلی فتح شد. (معجم البلدان، ج 1، ص‏489) اما ابن حجردر الاصابه: بلنجر را در سرزمین عراق می‌داند. (الاصابه، ج 2، ص‏274.)9</ref> شرکت کردیم; [[خداوند]] پیروزی را نصیب ما گردانید و غنایمی به دست آوردیم. [[سلمان فارسی]]، همراه ما بود، هنگامی که‏ دید همگان از این پیش‌آمد خوشحال هستند، گفت: آیا از این‏ پیروزی که خداوند نصیب شما ساخت و از غنیمت‌هایی که به دست ‏آوردید، شادمانید؟! گفتیم: آری.
[[سلمان]] گفت: اگر سید جوانان آل محمد را درک کردید، به یاری او خوشحال‏‌تر باشید از آنچه که امروز بر آن دست‏‌یافتید. و اکنون‏ من با شما خدا‌حافظی می‌کنم<ref> ارشاد مفید، ص 204.</ref>. آری او با اهل و یارانش خداخافظی کرد تا به دنبال گمشده‌‏ای که سال‌ها در پی‌اش بود، برود.
[[سلمان]] گفت: اگر سید جوانان آل محمد را درک کردید، به یاری او خوشحال‏‌تر باشید از آنچه که امروز بر آن دست‏‌یافتید. و اکنون‏ من با شما خدا‌حافظی می‌کنم<ref> ارشاد مفید، ص 204.</ref>. آری او با اهل و یارانش خداخافظی کرد تا به دنبال گمشده‌‏ای که سال‌ها در پی‌اش بود برود.
او همه چیز و همه کس را رها کرد و رفت تا حسینی شود و جان خودرا نثار حسین و مکتب و عقیده وی کند.  
او همه چیز و همه کس را رها کرد و رفت تا حسینی شود و جان خودرا نثار حسین و مکتب و عقیده وی کند.


== نقش زهیر در حادثه کربلا ==
== نقش زهیر در حادثه کربلا ==
زهیر همسر خود را طلاق گفت، از یاران خود جدا شد، به اردوگاه‏ حسینی پیوست و در شمار سربازان شیفته و فدایی امام حسین(علیه‌السلام)جای گرفت. او در طول مسیر در موارد گوناگون، از جای برمی‌خاست ‏و به تایید سخنان امام می‌پرداخت. بخشی از مواردی که زهیر ارادت راستین خود را به نمایش گزارد، چنین است:
زهیر همسر خود را طلاق گفت، از یاران خود جدا شد، به اردوگاه‏ حسینی پیوست و در شمار سربازان شیفته و فدایی امام حسین(علیه‌السلام)جای گرفت. او در طول مسیر در موارد گوناگون از جای برمی‌خاست ‏و به تایید سخنان امام می‌پرداخت. بخشی از مواردی که زهیر ارادت راستین خود را به نمایش گزارد، چنین است:


'''حمایت از امام در ذو حسم'''
'''حمایت از امام در ذو حسم'''
خط ۸۲: خط ۸۴:
عزره گفت: هر چه توانی خود ستایی کن.
عزره گفت: هر چه توانی خود ستایی کن.
زهیر گفت: ای عزره، خدا او را ستوده و رهبری کرده، ای عزره، از خدا پرهیز کن من برایت‏ خیر می‌خواهم; به خدا سوگند، ای عزره، تو از آنهایی که گمراهی را برکشتن پاکدامنان یاری می‌دهند... .
زهیر گفت: ای عزره، خدا او را ستوده و رهبری کرده، ای عزره، از خدا پرهیز کن من برایت‏ خیر می‌خواهم; به خدا سوگند، ای عزره، تو از آنهایی که گمراهی را برکشتن پاکدامنان یاری می‌دهند... .
عزره پاسخ داد: ای زهیر، تو نزد ما از [[شیعیان]] این خانواده‏نبودی، تو [[عثمان‏]] خواه بودی.
عزره پاسخ داد: ای زهیر، تو نزد ما از [[مذهب شیعه|شیعیان]] این خانواده‏ نبودی، تو [[عثمان‏]] خواه بودی.
زهیر گفت: از موقعیتی که اکنون دارم، درنمی‌یابی که ازشیعیانم. به خدا نه من نامه‏ای به حسین نوشتم و نه هرگز پیکیدر پیاش فرستادم و نه وعده یاریاش دادم; در راه با اوبرخوردم، به یاد رسول خدا و موقعیت وی افتادم و دانستم که به ‏سوی دشمن می‌آید... .
زهیر گفت: از موقعیتی که اکنون دارم، درنمی‌یابی که ازشیعیانم. به خدا نه من نامه‏ای به حسین نوشتم و نه هرگز پیکیدر پیاش فرستادم و نه وعده یاریاش دادم; در راه با اوبرخوردم، به یاد رسول خدا و موقعیت وی افتادم و دانستم که به ‏سوی دشمن می‌آید... .
پس بر آن شدم یاریاش کنم، در حزب او درآیم و جانم را فدایش‏سازم; برای آن که شما حق خدا و رسولش را ضایع کردید<ref> رموز الشهاده، ص‏99.</ref>.
پس بر آن شدم یاریاش کنم، در حزب او درآیم و جانم را فدایش‏سازم; برای آن که شما حق خدا و رسولش را ضایع کردید<ref> رموز الشهاده، ص‏99.</ref>.
خط ۹۰: خط ۹۲:
پس از برگشتن سپاه [[عمر سعد]] به اردوگاه خویش، این بار صدای [[شمر بن ذی الجوشن|شمربن ذی الجوشن]] به گوش رسید که با صدای بلند میگفت:
پس از برگشتن سپاه [[عمر سعد]] به اردوگاه خویش، این بار صدای [[شمر بن ذی الجوشن|شمربن ذی الجوشن]] به گوش رسید که با صدای بلند میگفت:
کجایند فرزندان خواهر ما، کجاست عباس و برادرانش؟
کجایند فرزندان خواهر ما، کجاست عباس و برادرانش؟
امام حسین(علیه‌السلام) فرمود: جوابش دهید، گر چه فاسق باشد.
امام حسین(علیه‌السلام) فرمود: جوابش دهید، گر‌چه فاسق باشد.
[[عباس بن علی|قمر بنی‌هاشم]] به دستور ابی عبد الله(علیه‌السلام) سمت او رفت تا سخنش را بشنود. اما بیدرنگ، در حالی که بر او و امانی که داده بود لعنت می‌فرستاد، باز گشت. زهیر بن قین از جای برخاسته، قمربنی‌هاشم را مخاطب قرار داد و گفت: تو را از حدیثی که قبلا آن‏را شنیده ‏ام، آگاه سازم؟!
[[عباس بن علی|قمر بنی‌هاشم]] به دستور ابی عبد الله(علیه‌السلام) سمت او رفت تا سخنش را بشنود. اما بیدرنگ، در حالی که بر او و امانی که داده بود لعنت می‌فرستاد، باز گشت. زهیر بن قین از جای برخاسته، قمربنی‌هاشم را مخاطب قرار داد و گفت: تو را از حدیثی که قبلا آن‏را شنیده ‏ام، آگاه سازم؟!
عباس فرمود: آری، حدیث را بیان کن.
عباس فرمود: آری، حدیث را بیان کن.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۴:
'''سخنان زهیر در روز عاشورا'''
'''سخنان زهیر در روز عاشورا'''


کثیر بن عبد الله شعبی گوید: چون بر حسین یورش بردیم، زهیر بن ‏قین سوار بر اسب دم ‏بلند خود سلاح پوشیده در برابر ما آمد وگفت: هشیار باشید، شما را از عذاب خدا بیم می‌دهم; بر مسلمان ‏لازم است‏ برادر مسلمانش را اندرز دهد. ما تا اکنون برادر وهم دین بودیم; تا شمشیر میان ما جدایی نیفکنده هم‏ کیش هستیم واندرز شما بر ما لازم است. چون کار به شمشیسر افتد، رشته‏ برادری میگسلد; ما امتی باشیم و شما امت دیگر. خدا ما و شمارا به فرزندان پیامبر خود [[حضرت محمد (ص)|محمد(صلی الله علیه)]] آزمود تا بنگرد چه کاره‌‏ایم.
کثیر بن عبد الله شعبی گوید: چون بر حسین یورش بردیم، زهیر بن ‏قین سوار بر اسب دم ‏بلند خود سلاح پوشیده در برابر ما آمد وگفت: هشیار باشید، شما را از عذاب خدا بیم می‌دهم; بر مسلمان ‏لازم است‏ برادر مسلمانش را اندرز دهد. ما تا اکنون برادر وهم دین بودیم; تا شمشیر میان ما جدایی نیفکنده هم‏ کیش هستیم واندرز شما بر ما لازم است. چون کار به شمشیسر افتد، رشته‏ برادری میگسلد; ما امتی باشیم و شما امت دیگر. خدا ما و شمارا به فرزندان پیامبر خود [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)]] آزمود تا بنگرد چه کاره‌‏ایم.
ما شما را به یاری او و کناره‏گیری از سرکش فرزند سرکش [[عبیدالله بن زیاد|عبید الله بن زیاد]] می‌خوانیم، زیرا جز بدی از آنها ندیده ونبینند; چشمان شما را میل می‌کشند، دست و پای شما را می‌برند، شما را بر دار می‌آویزند، گوش و بینی می‌برند و نیکان ودانشمندان شما چون [[حجر بن عدی]] و اصحابش و‌ها[[هانی بن عروه|نی بن عروه]] ومانند وی را می‌کشند.
ما شما را به یاری او و کناره‏گیری از سرکش فرزند سرکش [[عبیدالله بن زیاد|عبید الله بن زیاد]] می‌خوانیم، زیرا جز بدی از آنها ندیده ونبینند; چشمان شما را میل می‌کشند، دست و پای شما را می‌برند، شما را بر دار می‌آویزند، گوش و بینی می‌برند و نیکان ودانشمندان شما چون [[حجر بن عدی]] و اصحابش و‌ها[[هانی بن عروه|نی بن عروه]] ومانند وی را می‌کشند.
در پاسخ، او را دشنام دادند، ابن زیاد را ستودند و گفتند: به‏ خدا بازنمی‌گردیم تا آقایت و همراهانش را بکشیم یا نزد امی‌رعبید الله ببریم.
در پاسخ، او را دشنام دادند، ابن زیاد را ستودند و گفتند: به‏ خدا بازنمی‌گردیم تا آقایت و همراهانش را بکشیم یا نزد امی‌رعبید الله ببریم.
زهیر گفت: ای بندگان خدا; پسر [[فاطمه]] به دوستی و نصرت از زاده ‏سمیه شایسته‏ تر است. اگر یاریاش نمی‌کنید، به خدا پناهتان باد;
زهیر گفت: ای بندگان خدا; پسر [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه]] به دوستی و نصرت از زاده ‏سمیه شایسته‏ تر است. اگر یاریاش نمی‌کنید، به خدا پناهتان باد;
ولی او را نکشید و به [[یزید]] وا گذارید به جانم سوگند، که یزید با نکشتن حسین هم از طاعت ‏شما راضی است.
ولی او را نکشید و به [[یزید]] وا گذارید به جانم سوگند، که یزید با نکشتن حسین هم از طاعت ‏شما راضی است.
شمر تیری سمت وی افکند و گفت: خاموش باش، ما را از پرگویی خسته کردی.
شمر تیری سمت وی افکند و گفت: خاموش باش، ما را از پرگویی خسته کردی.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۵:
شمر گفت: خدا یک ساعت دیگر خودت و آقایت را خواهد کشت.
شمر گفت: خدا یک ساعت دیگر خودت و آقایت را خواهد کشت.
زهیر گفت: مرا از [[مرگ]] میترسانی؟! به خدا، مرگ با حسین نزد من ‏بهتر است از آنگونه با شما جاویدان بمانم.
زهیر گفت: مرا از [[مرگ]] میترسانی؟! به خدا، مرگ با حسین نزد من ‏بهتر است از آنگونه با شما جاویدان بمانم.
سپس خطاب به مردم گفت: ای بندگان خدا، این پست جفاجو وهمگنانش شما را از دینتان نفریبند; به خدا، [[شفاعت]] محمد(صلی الله علیه) به‏ مردمی که خون فرزندان و خاندان او را می‌ریزند و کسانی که آنهارا در این ستم یاری می‌کنند و مدافعان آنان را می‌کشند، نمی‌رسد.
سپس خطاب به مردم گفت: ای بندگان خدا، این پست جفاجو وهمگنانش شما را از دینتان نفریبند; به خدا، [[شفاعت]] محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به‏ مردمی که خون فرزندان و خاندان او را می‌ریزند و کسانی که آنهارا در این ستم یاری می‌کنند و مدافعان آنان را می‌کشند، نمی‌رسد.
مردی او را ندا داد که، ابی عبد الله می‌گوید: بیا به جان خودم، اگر مؤمن آل فرعون قوم خود را نصیحت کرد و دعوت را به آنها ابلاغ کرد، تو نیز اینان را اندرز دادی و دعوت را بدان‌ها ابلاغ‏ کردی<ref> رموز الشهاده، ص 108.</ref>.  
مردی او را ندا داد که، ابی عبد الله می‌گوید: بیا به جان خودم، اگر مؤمن آل فرعون قوم خود را نصیحت کرد و دعوت را به آنها ابلاغ کرد، تو نیز اینان را اندرز دادی و دعوت را بدان‌ها ابلاغ‏ کردی<ref> رموز الشهاده، ص 108.</ref>.  


'''دفع هجوم وحشیانه'''
'''دفع هجوم وحشیانه'''


در روز عاشورا شمر بن ذی الجوشن به چادرها و محل استقرار حرم [[اهل بیت (علیهم‌السلام)|‏اهل‌بیت(علیه‌السلام)]] هجوم برد و فریاد زد: آتش بیاورید تااین خانه را با ساکنانش آتش بزنم.
در روز عاشورا شمر بن ذی الجوشن به چادرها و محل استقرار حرم [[‏اهل بیت|‏اهل‌بیت(علیه‌السلام)]] هجوم برد و فریاد زد: آتش بیاورید تااین خانه را با ساکنانش آتش بزنم.
زنان در حالی که فریاد می‌زدند از خیمه بیرون دویدند. امام حسین(علیه‌السلام) فریاد کشید:
زنان در حالی که فریاد می‌زدند از خیمه بیرون دویدند. امام حسین(علیه‌السلام) فریاد کشید:
ای فرزند ذی الجوشن آتش می‌طلبی که خانه را بر اهل بیت من به ‏آتش بکشی، خدا تو را به آتش بسوزاند.
ای فرزند ذی الجوشن آتش می‌طلبی که خانه را بر اهل بیت من به ‏آتش بکشی، خدا تو را به آتش بسوزاند.
خط ۱۳۳: خط ۱۳۵:
فدتک نفسی هادیا مهدیا الیوم القی جدک النبیا و حسنا و المرتضی علیا و ذا الجناحین الشهید حیا
فدتک نفسی هادیا مهدیا الیوم القی جدک النبیا و حسنا و المرتضی علیا و ذا الجناحین الشهید حیا
جانم فدایت ‏باد که هدایت ‏یافت و هدایت گردید. امروز جدت ‏پیامبر را ملاقات می‌کنم، همچنین برادرت حسن و پدرت [[علی بن ابی طالب|علی مرتضی]] وآن شهید زنده ‏ای را که خداوند دو بال به او بخشید، ملاقات خواهم‏ کرد.
جانم فدایت ‏باد که هدایت ‏یافت و هدایت گردید. امروز جدت ‏پیامبر را ملاقات می‌کنم، همچنین برادرت حسن و پدرت [[علی بن ابی طالب|علی مرتضی]] وآن شهید زنده ‏ای را که خداوند دو بال به او بخشید، ملاقات خواهم‏ کرد.
گویا زهیر با این جملات با امام وداع کرد و بار دیگر رهسپار میدان نبرد شد. او همچنان به پیکار ادامه داد تا اینکه کثیر بن ‏عبد الله شعبی و مهاجر بن اوس بر وی حمله بردند و او را به‏ شهادت رساندند<ref> تاریخ طبری، ج‏3، ص 328.</ref>.  
گویا زهیر با این جملات با امام وداع کرد و بار دیگر رهسپار میدان نبرد شد. او همچنان به پیکار ادامه داد تا اینکه کثیر بن ‏عبد الله شعبی و مهاجر بن اوس بر وی حمله بردند و او را به‏ شهادت رساندند<ref> تاریخ طبری، ج‏3، ص 328.</ref>.


== حضور امام بر بالین زهیر ==
== حضور امام بر بالین زهیر ==
[[ابن شهرآشوب]] می‏نویسد: پس از شهادت زهیر، امام حسین(علیه‌السلام) بربالین وی آمد و چنین فرمود: «لا یبعدنک یا زهیر و لعن الله‏قاتلیک لعن الذین مسخوا قرده و خنازیر.» ای زهیر، خداوند تورا از رحمتش دور نگرداند و قاتلانت را لعنت کند; شبیه آن لعنتی‏ که مسخ ‏شدگان به شکل بوزینه‏‌گان و خوکان را فرا گرفت<ref>مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص‏103.</ref>.  
[[ابن شهرآشوب]] می‏نویسد: پس از شهادت زهیر، امام حسین(علیه‌السلام) بربالین وی آمد و چنین فرمود: «لا یبعدنک یا زهیر و لعن الله‏قاتلیک لعن الذین مسخوا قرده و خنازیر.» ای زهیر، خداوند تورا از رحمتش دور نگرداند و قاتلانت را لعنت کند; شبیه آن لعنتی‏ که مسخ ‏شدگان به شکل بوزینه‏‌گان و خوکان را فرا گرفت<ref>مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص‏103.</ref>.  
== پانویس ==
{{پانویس}}


== منابع ==
== منابع ==
[http://ensani.ir/fa/article/55616/%D8%B2%D9%87%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D9%82%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%AC%D9%84%D9%89-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%D8%AA برگرفته از سایت زهیر بن قین بجلی رایت‏شجاعت - پرتال جامع علوم انسانیhttp://ensani.ir]
[http://ensani.ir/fa/article/55616/%D8%B2%D9%87%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D9%82%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%AC%D9%84%D9%89-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%D8%AA برگرفته از سایت زهیر بن قین بجلی رایت‏شجاعت - پرتال جامع علوم انسانیhttp://ensani.ir]


== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:تاریخ اسلام]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:شخصیت‌های تاریخی]]
[[رده:شهدای کربلا]]
[[رده:شهدای کربلا]]
[[رده:اصحاب امام حسین]]
[[رده:نهضت عاشورا]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش