محمد بن حنفیه

محمد بن حنفیه (م ۸۱ قمری) فرزند امام علی (علیه‌السلام) از همسرش خوله بنت جعفر است. او از شخصیت‌های برجسته صدر اسلام به شمار می‌رود. فرقه کیسانیه در نتیجۀ اعتقاد به امامت محمد حنفیه به وجود آمدند. محمد بن حنفیه از شخصیت ‏های علوی است که ابهامات و اشکالاتی در تاریخ زندگی وی به چشم می‏‌خورد. از جمله علت ‏شرکت نکردن او در قیام کربلا و عدم همراهی او با امام حسین (علیه‌السلام). علما و رجال ‏شناسان شیعه برای روشن ساختن این ابهام و در مقام دفاع از محمد بن حنفیه دلایلی را مطرح کرده‌‏اند. به اعتقاد اینان عدم شرکت ابن‏ حنفیه از سر نافرمانی و مخالفت ‏با امام (علیه‌السلام) نبوده و او در عدم همراهی با امام (علیه‌السلام) دلایل موجهی داشته است، از جمله: بیماری در موقع حرکت امام (علیه‌السلام) از مدینه و مکه. مامور بودن محمدبن حنفیه از جانب امام (علیه‌السلام) برای ماندن در مدینه، مکلف نشدن محمدبن حنفیه از جانب امام حسین (علیه‌السلام) به شرکت در قیام و همراهی با آن حضرت. گرچه محمدبن حنفیه از طرف امام به شرکت در قیام مکلف نشده، ولی عدم شرکت او در قیام امام شاید تخلف محسوب شده و وی به درجه‏‌ی «فتح‏» نایل نشده است.

محمد بن حنفیه
محمد بن حنفیه.jpg
نام کاملمحمد بن علی بن ابی‌طالب
اطلاعات شخصی
سال تولد21 ق، ۲۱ ش‌، ۶۴۲ م
سال درگذشت۸۱ ق، ۷۹ ش‌، ۷۰۰ م
دیناسلام، شیعه

محمد بن حنفیه کیست

محمد بن حنفیه پسر حضرت امیر (علیه‌السلام) بود که مادر وی خویله دخترجعفر ابن قیس حنفیه می‌باشد و او به نام قبیله مادر خویش ملقب گشت به (حنفیه). متولد سال 21 و متوفای سال81 ه ق.

گروهی از شیعیان معتقدشدند که پس از امام حسن و امام حسین، امامت به برادر ایشان محمد بن حنفیه و پس از وی به پسرانش می‌رسد، این گروه را کیسانیه می‌گویند. منسوب به کیسان غلام آزادشدۀ محمدبن حنفیه[۱]. کیسانیه درباره درگذشت محمد بن حنفیه دچار اختلاف شدند؛ بعضی از آنها معتقد به مرگ او شدند و برخی دیگر پنداشتند که او نمرده و در کوه‌های رضوی زنده است[۲].

محمد بن حنفیه بعلت نپذیرفتن بیعت با عبدالله بن زبیر در مکه تحت فشار قرار داشت و ابن زبیر او و خانواده‌اش را محصور کرده بود و قصد کشتن او را داشت که مختار گروهی چوب بدست (خشبیه) را برای نجات محمد فرستاد وآنها او را نجات دادند.

قدر مسلّم این است که محمد حنفیه خود ادعای امامت نداشت. کلینی از امام باقر (علیه‌السلام) روایت کرده است که محمد درخلوت با امام سجاد (علیه‌السلام) صحبت کرد و به حضرت گفت: من از شما بزرگترم و شایسته رهبری هستم. حضرت سجاد (علیه‌السلام) پیشنهاد کرد که به حجرالاسود سلام دهند. حجرالاسود جواب سلام امام را داد ولی پاسخ محمد حنفیه را نداد[۳]. در منابع رجالی شیعه تاکید شده است که محمد حنفیه می‌خواست با این کار برای دیگران ثابت شود که امامت از آن امام سجاد (علیه‌السلام) است.

تولد، نام و نسب

شهرت محمد به ابن‌حنفیه به این دلیل است که مادرش (خوله) دختر جعفر بن قیس[۴]. از قبیلۀ بنی‌حنفیه بود. به گفته برخی محققان، مادرش کنیزی بوده که در حمله بنی اسد به بنی حنفیه در زمان خلافت ابوبکر به اسارت در آمد و علی (علیه‌السلام) او را خرید و آزاد کرد و سپس با او ازدواج نمود.

از آنجا که تاریخ درگذشت محمد حنفیه درسال ۸۱ق است و در آن هنگام ۶۵ سال داشته به دست می‌آید که او در سال۱۶ق به دنیا آمده است[۵].

برخی عنوان کرده‌اند که حضرت رسول (صلی الله علیه) پیش از وفات به علی (علیه‌السلام) گفت که اگر از خوله پسری برای تو متولد شد، او را هم‌نام و هم‌کنیه من نام‌گذاری کن[۶].

ابن حنفیه در کنار امام علی

در جنگ صفیّن نیز وی پرچمدار سپاه علی (علیه‌السلام) بود و شاهد سستی و تردید عراقیان در نبرد با معاویه و شامیان و ناخرسندی پدرش از آنان بود تا آن جا که علی (علیه‌السلام) از آنان به تنگ آمده، درباره اهل عراق چنین دعا‌ کرد. ‌«پروردگارا من از ایشان ملول و ایشان از من ملول شده‌اند. ‌به جای آنها چیزی بهتر از ایشان به من ارزانی فرمای و به جای من بدتر از من برای آنان قرار ده[۷]

ابن حنفیه دوران حکومت یزید

هنگام شهادت امام حسین (علیه‌السلام) در کربلا، محمد حنفیه در مکّه بود[۸].

پس از مرگ یزید (اوّل ربیع الاخر ۶۴ هجری)، [۹] ابن زبیر در مکّه از مردم برای خود بیعت گرفت و اعلام خودمختاری کرد. ‌او خواست به زور از محمد حنفیه نیز که در مکّه به سر می‌برد بیعت بگیرد، چون وی امتناع ورزید. او و افرادی از خاندانش را که با وی بودند و نیز ۱۷ تن از سران کوفه را که از بیعت با او سرباز زده و به حرم گریخته بودند، در زمزم زندانی کرد و سوگند خورد اگر بیعت نکنند آنها را بسوزاند[۱۰].

محمد حنفیه سه تن از مردم کوفه را با نامه‌ای نزد مختار فرستاد، مختار تعداد بسیاری را به یاری او فرستاد. ‌آنان محمد و همراهانشان را آزاد کردند و خواستند بر ابن زبیر بتازند، امّا محمد بن حنفیه که جنگ در حرم خدا را روا نمی‌داشت مانع شد. ‌سپس محمد حنفیه همراه چهار هزار تن به دره علی (علیه‌السلام) رفتند[۱۱].

ابن حنفیه و فرقه کیسانیه

چنان‌که گفته شد برخی از شیعیان پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) اعتقاد به امامت محمد حنفیه پیدا کرده و به کیسانیه معروف شدند. این مذهب نخستین انشعابی بود که در میان شیعیان امیرمؤمنان (علیه‌السلام) و پیروان اهل‌بیت (علیه‌السلام) به وجود آمد.

کیسانیه معتقد بودند که محمد حنفیه امام چهارم شیعیان و همان مهدی موعود است که در کوه‌های رضوی (کوهستانی در یمن) جای کرده است و روزی ظهور خواهد نمود[۱۲]. گرچه مدتی برای این مذاهب انحرافی پیروانی در عالم اسلام به وجود آمد ولی خوشبختانه هم اکنون این مذهب منقرض شده و اثری از آن نیست.

وفات محمد حنفیه

محمد بن حنفیه در اول ماه محرم سال ۸۱ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی در خلافت عبدالملک بن مروان بدرود حیات گفت. پس از درگذشت او فرزندش ابوهاشم و بنا به روایتی ابان بن عثمان والی مدینه بر وی نماز گزارد. بلاذری به نقل از واقدی سال وفات محمد حنفیه را ۸۲ قمری ذکر کرده است[۱۳].

درباره محل وفاتش نیز اختلاف است. برخی ایله، برخی طائف و گروهی مدینه را محل درگذشتش می دانند. ولی ظاهرا همه اتفاق دارند بر این که مدفنش در قبرستان بقیع [۱۴]، واقع در مدينه منوره است. محمد حنفیه دارای ۲۴ فرزند بود که ۱۴ تن پسر و ۱۰ تن دختر بودند. اعقاب وی از دو پسرش علی و جعفر می باشد[۱۵].

پانویس

  1. تاریخ ابن خلدون / ترجمه محمدپروین گنابادی/ ج1ص379
  2. مروج الذهب / ترجمه ابوالقاسم پاینده/ ج2ص82
  3. کلینی درکتاب اصول کافی ج 1 ص348
  4. بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۰۰
  5. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، دار الکتب العلمیة، ج۵، ص۸۷
  6. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ‌ص۲۰۰-۲۰۱
  7. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج‌۵، ص۶۸-۶۹، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰
  8. بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج‌۴، ص۷۰۹، تحقیق محمد روشن، تهران، ج۱و۲، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ج۳، ۴، ۵ البرز، چاپ ۳، ۱۳۷۳ش
  9. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۵، ص۴۴۹، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷
  10. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۶، ص۷۶، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷
  11. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج‌۶، ص۷۷-۷۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷
  12. شیعه در اسلام، ص ۳۳
  13. تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۵
  14. اعیان الشیعه، ج۱۴، ص۲۷۰
  15. منتهى الامال، ج ۱، ص ۱۸۶