اخوان المسلمین لیبی
اخوانالمسلمین لیبی | |
---|---|
نام حزب | اخوانالمسلمین لیبی |
تاریخ تأسیس | 1949 م، ۱۳۲۷ ش، ۱۳۶۷ ق |
مؤسس | عزالدین ابراهیم |
رهبران |
|
اخوانالمسلمین لیبی از جمله نخستین شاخههای اخوانالمسلمین مصر است که طی سالهای گذشته با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است. این شاخه از اخوانالمسلمین دارای ماهیتی نخبگانی و فرهیخته است و اکثر اعضای جماعت اخوانالمسلمین لیبی دارای تحصیلات عالیه هستند، لذا رویکرد غالب تشکیلات اخوانالمسلمین لیبی برای تحقق اهداف خود بیشتر میل به پارلمانتاریسم و الگوهای مسالمتآمیز است. اگرچه، اخوان لیبی در شرایط فعلی که خود را بازنده میدان میپندارد، با توسل به جنگ نیابتی و حمایت از شبه نظامیان درصدد حفظ قدرت خود در دوره آتی است.
سیر تکامل
نخستین هستههای اخوانالمسلمین لیبی در دوران پادشاهی محمد ادریس السنوسی در سال 1949 م توسط 3 تن از عناصر تحت تعقیب اخوانالمسلمین مصر به نامهای «عزالدین ابراهیم - محمود یونس الشریبنی - جلالالدین ابراهیم سعده» که به لیبی پناهنده شده بودند، شکل گرفت.
السنوسی چون شخصاً فردی متدین و از پیروان طریقههای صوفیه بود، از حضور آنان در کشورش استقبال کرد، اما این اقدام وی با مخالفت جمال عبدالناصر مواجه شد و در واکنش به آن مرز استان رقه در شرق لیبی و غرب مصر توسط دولت جمال عبدالناصر مسدود گردید. با این حال، پادشاه لیبی امکاناتی را نیز جهت انجام امور فرهنگی و تبلیغی در اختیار آنها قرار داد؛ بگونهای که عزالدین ابراهیم اقدام به برگزاری حلقههای درس شبانه در مساجد بنغازی نمود و جوانان لیبیایی را با اندیشههای حسن البنا آشنا نمود. به این ترتیب، پس از اندکی شاگردان وی که با علوم دینی آشنا شده بودند، به اقامه نماز و ایراد خطبه در مساجد سرتاسر این کشور پرداختند.
آغاز فعالیت در لیبی
بر این اساس، اولین دفتر اخوان المسلمین لیبی در سال 1954 م و با حمایتهای شخص پادشاه در این کشور تاسیس شد، اما اندکی نگذشت که با ترور «محیی الدین السنوسی» پسر عموی پادشاه به دست یکی از اعضای اخوانالمسلمین، کلیه فعالیت جماعت اخوانالمسلمین در لیبی ممنوع اعلام شد. لذا اعضای این جماعت با انتشار کتب و مجلهها سیاسی و دینی به فعالیتهای زیر زمینی و نامحسوس روی آوردند و تشکیلات اخوان بتدریج رنگ و بوی مخفی به خود گرفت. در اواسط دهه شصت قرن بیستم میلادی اولین تشکیلات پنهان اخوانالمسلمین لیبی در بنغازی به ریاست شیخ فاتح احواص فعالیت خود را آغاز نمود. همزمان تشکیلات دیگری در شهر طرابلس آغاز به کار نمود. لازم به ذکر است که در این دوره (1952- 1969) اگرچه هیچ یک از اعضای اخوان بازداشت نشدند، اما فعالیت آنها به شدت توسط سازمانهای امنیتی رصد و کنترل میشد.
سیاست قذافی گریبانگیر اخوانالمسلمین
معمر قذافی در سال 1969 م طی کودتایی ادریس السنوسی را از حکومت خلع و جماهیریه لیبی را تاسیس نمود. از آنجا که وی دارای تفکرات شبه کمونیستی و سوسیالیستی بود، به سرعت مورد مخالفت اخوانیها قرار گرفت و قذافی نیز همچون عبدالناصر به مقابله با اخوانالمسلمین پرداخت. اگرچه اعضای اخوانالمسلمین حتی تا سال 1973م در مقامات عالیرتبه کشوری حضور داشتند، اما از این تاریخ به بعد هر گونه فعالیت اخوان در لیبی به دستور قذافی ممنوع اعلام شد. بطور کلی سیاست قذافی جلوگیری از اختلاط میان دین و سیاست یا به تعبیر خود مسجد و حکومت بود. لذا اخوان لیبی برای دومین بار از فعالیت رسمی محروم شده و عده زیادی از آنها به کشورهای اروپایی و آمریکایی پناهنده شدند. البته، در سال 1980م تعدادی از دانشجویان اخوانی لیبی که در کشورهای دیگر مشغول به تحصیل بودند، به کشور بازگشتند و سعی در راهاندازی مجدد تشکیلات اخوان نمودند.
بازداشت گسترده رهبران اخوان در لیبی
در این دوره از تاریخ اخوان به دلیل حضور دانشجویان و استادان دانشگاه در راهاندازی تشکیلات اخوان، اعضای آن را عمدتاً قشر فرهیخته و نخبه لیبی تشکیل میدادند که بطور مخفیانه فعالیت میکردند. اما در سال 1998م با بازداشت 150 تن از رهبران جماعت که عمدتا استادان دانشگاههای لیبی بودند، ضربه سختی به اخوانالمسلمین لیبی وارد شد و در سال 2002م دادگاه لیبی حکم اعدام را برای «عزالدین ابراهیم» ناظرکل اخوان و چند تن دیگر از رهبران جماعت در این کشور صادر کرد. به این ترتیب، شرایط سختی بر جماعت سایه افکند و افراد مجددا مجبور به خروج از کشور شدند. عدهای نیز مجبور شدند از در تعامل با «سیف الاسلام قذافی» وارد شده و ضمن تایید پروژه اصلاحی وی تحت عنوان «لیبیا الغد» (لیبی فردا) به نوعی از گزند حملات قذافی در امان بمانند. بگونهای که برخی معتقدند که اخوانالمسلمین لیبی تا قبل از سقوط قذافی از متحدان حکومت وی محسوب میشدند.
انقلاب 17 فوریه و جهش اخوانالمسلمین لیبی
سقوط قذافی نقطه عطف دیگری در سیر تکاملی اخوانالمسلمین لیبی بود. در این دوره با توجه به قدرت یابی اخوانیها در مصر فضای مناسبی جهت حضور پُررنگ تر اخوانالمسلمین لیبی در عرصه حکومتی ایجاد شد و تشکیلات اخوان در لیبی با ایجاد دفاتری در شهرهای جربه (تونس)، بنغازی (لیبی) و قاهره (مصر) و استفاده از تجربه طولانی خود در فعالیت اجتماعی موفق شد از طریق «مجلس ملی انتقالی» و بهرهبرداری از بازوی نظامی خود به نام «الجماعه المقاتله» بر ارکان حکومت انقلابی لیبی سیطره یابد. علاوه بر این، دفتر اجرایی اخوانالمسلمین لیبی در ماه مارس 2012م اقدام به تاسیس حزب «عدالت و سازندگی» با 18 شعبه در کلیه استانهای کشور نمود. این حزب که از سوی تجار و ثروتمندان لیبیایی حمایت میشود به ریاست «محمد صوان» از اهالی شهر مصراته اداره میگردد، به دنبال اجرای شریعت اسلامی در کشور است.
بتدریج اخوان لیبی بر نهادهای حکومتی از جمله هیات دولت، بانک مرکزی و دیگر موسسات مالی سیطره پیدا کرد و با تصویب قانون «عزل سیاسی» در 29 سبتامبر 2012م گام مهمی در کنار زدن گروهها و افراد وابسته به نظام قذافی برداشت. در این راستا، لابی اخوانالمسلمین در حکومت با «علی زیدان» نخستوزیر وقت که به جریان لیبرال گرایش داشت و مدافع برکناری محمد مرسی در مصر بود، بارها درگیر شد و به طرق مختلف سیاسی و میدانی دولت زیدان را تا پای استعفا پیش برد و در نهایت موفق به این امر شد.
رهبران و شخصیتها
عزالدین ابراهیم
دکتر عزالدین ابراهیم در سال 1928م همزمان با تاسیس جماعت اخوانالمسلمین مصر در اسماعیلیه متولد شد و در سنین جوانی به قاهره رفت تا در دانشگاه فؤاد اول (قاهره کنونی) به تحصیل بپردازد. وی سالها در حوزه تعلیم و تربیت در کشورهای مصر، لیبی، سوریه، قطر، عربستان، انگلستان و آمریکا فعالیت کرده است. ابراهیم در دورانی که اخوانیهای مصر تحت تعقیب دولت جمال عبدالناصر بودند، به لیبی گریخت و نخستین هستههای اولیه اخوانالمسلمین را در این کشور بنا نهاد. این شخصیت اخوانی بارها توسط حکومتهای لیبی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تشکیل گروههای زیر زمینی بازداشت شد و در سال 2002م محکوم به اعدام گردید، اما بعدها این حکم به حبس ابد تقلیل یافت. ابراهیم که سالها در کشورهای اروپایی زندگی کرده بود، در اواخر عمر خویش به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نقل مکان کرد و در دورهای ریاست دانشگاه امارات و مشاور فرهنگی امیر دبی بود. وی در نهایت سال 2010م در لندن دنیا از جهان فرو بست.
سلیمان عبدالقادر
سلیمان عبدالقادر از اعضای جوان و فعال اخوانالمسلمین لیبی است که در سال 2004م به عنوان جوانترین ناظرکل اخوان لیبی برگزیده شد. وی در سال 1969م در بنغازی متولد شد، اما خانواده او اصالتاً اهل مصراته هستند. عبدالقادر تحصیلات آکادمیک خود را دانشگاه «النجم الساطع» بنغازی در رشته مهندسی مکانیک آغاز کرد و سپس برای ادامنه تحصیلات عازم شهر زوریخ سوئیس شد و در حال حاضر استاد گروه توسعه دانشگاه زوریخ است. وی در سال 1982م عضو کمیتههای انقلابی قدافی بود، اما پس از حوادث سال 1984م و اعدام جمعی از رهبران اخوانالمسلمین تغییر موضع داد و به جنبش «التبلیغ» ملحق شد. در این دوره تحت تاثیر تعالیم مبلغان سوری الاصل همچون عبدالسلام المشیطی و دکتر محمد بوسدره به فعالیتهای اسلامی گرایش پیدا کرد و در نهایت در سال 1989م بصورت رسمی در تشکیلات اخوانالمسلمین عضویت یافت. در حوادث خونبار 1995م و بازداشت صدها تن از رهبران و اعضای اخوانالمسلمین توسط دولت قذافی به سوئیس رفت و در آنجا فعالیت خود را توسعه بخشید تا اینکه در سال 2004م به عنوان ناظرکل اخوان منصوب گردید. در سال 2011م و بعد از سقوط قدافی پس از 16 سال دوری مجددا به لیبی بازگشت و تا کنگره نهم اخوان در تاریخ 20/11/2011م در منصب خود ابقا گردید.
بشیر عبدالسلام الکبتی
بشیر عبدالسلام الکبتی، مسئول کل اخوانالمسلمین لیبی است که سال 1953م در شهر بنغازی متولد شد. وی دانش آموخته رشته حسابداری از دانشکده اقتصاد و بازرگانی دانشگاه قاریونس در بنغازی است. الکبتی در سال 1982م همزمان با بازداشت سراسری اعضای اخوانالمسلمین لیبی برای تحصیل در دانشگاههاروارد عازم آمریکا شد و طی مدت 33 سال اقامت خود در این کشور مسئولیتهایی متعددی همچون ریاست مرکز اسلامی کلرمونت و انجمن دانشجویان لیبیایی مقیم آمریکا را بر عهده داشت. در نهایت عبدالسلام الکبتی بعد از سقوط دولت قذافی به لیبی بازگشت و در کنگره نهم اخوانالمسلمین با رأی اکثریت به عنوان مسئول کل اخوانالمسلمین انتخاب شد.
گروه اخوانالمسلمین لیبی مانند بسیاری از گروههای سیاسی این کشور در زمان حکمرانی معمر قذافی حق فعالیت قانونی نداشت. بعد از سال 2011 و سرنگونی قذافی، اخوانیها هم مانند بسیاری از گروههای دیگر فرصت نقش آفرینی در تحولات لیبی را پیدا کردند.
این نقش آفرینی با انتخاب آقای مصطفی عبدالجلیل[۱]. برای نخستوزیری دولت انتقالی انتخاب میشود و نقش آفرینی اخوانیها آغاز میشود.
در این دوره و به ویژه بعد از جریانات انقلابهای عربی، با توجه به قدرتی که اخوانیها در تونس و مصر پیدا میکنند، به تبع فضای مناسب برای حضور پُررنگ اخوانیها در عرصه حکومتی لیبی ایجاد میشود و تشکیلات اخوانیها در لیبی با ایجاد یک سری دفاتر در قاهره مصر، جزیره جربه در تونس و مهمتر از همه شهر بنغازی در لیبی موفق میشود که از طریق مجلس ملی انتقالی و بهرهبرداری از بازوی نظامی خود به نام الجماعه المقاتله، بر ارکان حکومت انقلابی لیبی سیطره پیدا کند. به هر حال روابط گروه اخوان با نیروهای مسلحی[۲]. به خصوص با گروههای مسلح اسلامگرا روابط خوبی بوده است. اما نقطه تحول جدی در فعالیت اخوان لیبی در سال 2012 بود. جایی که اخوانیها رسما حزب «عدالت و سازندگی» را با نزدیک به حدود بیست شعبه در استانهای مختلف لیبی تاسیس کردند که نوعی حرکت رو به جلو در فعالیتهای سیاسی اخوانالمسلمین در لیبی به شمار میرفت.
بعد از این اخوانیها توانستند به سرعت نهادهای حکومتی به ویژه هیئت دولت، بانک مرکزی و خیلی از موسسههای مالی را در اختیار خود بگیرند و قانونی به نام قانون «عزل سیاسی» تصویب کنند و با این اقدام گام مهمی را در کنار زدن گروهها و افراد وابسته به دولت و نظام قذافی بر داشتند و توانستند جای خود را در فضای سیاسی لیبی به خوبی باز کنند. هر چند آنها اکثریت نبودند، ولی به بخش مهمی از کنگره ملی را هم در دست خود داشتند.
تا جایی که بارها شاهد بودیم که با دولت آقای علی زیدان، نخستوزیر وقت[۳]. درگیر شدند و از هر راهی که میتوانستند بارها دولت زیدان را تا پای استعفا پیش میبرند و در نهایت هم موفق میشوند دولت زیدان را مجبور به استعفا کنند.
اخوانیها از لحاظ تاریخی سابقه قابل توجهی در لیبی داشتند، سابقه آنها به دوره سنوسی و قبل از دوره قذافی برمیگردد و فضای بعد از انقلاب هم برای آنها بسیار مساعد بود. ولی واقعیت این بود که شرایط برای اخوانالمسلمین لیبی مانند اخوانالمسلمین مصر، خیلی خوب پیش نرفت.
در این بین ورود لیبی به یک دوره هرج و مرج سبب میشود که اخوانیها از شرایط این هرج و مرج و آشوبهایی (که به واسطه حضور گروههای متعدد مسلح در لیبی به وجود میآید) متاثر شوند. چنانچه از سال 2014 به بعد اوضاع برای گروههای مختلف سیاسی در لیبی و به تبع آن اخوانالمسلمین بدتر هم میشود و علت آن حضور ملموس و جدی گروههای مختلف سلفی جهادی به ویژه داعش در لیبی است.
اما از جهت دیگر باید گفت که هر چند اخوانیهای لیبی مانند اخوانیهای مصر، از محبوبیت گسترده مردمی برخوردار نیستند، اما واقعا بازیگر تاثیرگذاری هستند. اگر بخواهیم جایگاه اخوان را در صحنه سیاسی امروز لیبی ترسیم کنیم، باید به این نکته توجه کنیم که در یکی دو سال گذشته فضای سیاسی لیبی شاهد حضور همزمان دو دولت و مجلس موازی و رقیب (به بیان دیگر نوعی حاکمیت دوگانه در لیبی) بود. شرایط در لیبی به گونهای پیش رفت که در آن انتخاباتی برگزار میشود و با وجود مشارکت بسیار کمی مجلسی با ماهیتی سکولار و لیبرال شکل گرفت و مورد تایید جامعه جهانی و غربیها قرار گرفت. از طرف دیگر جریانهای اسلامگرا و نزدیک به اخوان هم (که نتیجه این انتخابات را قبول نداشتند) عمدتا در شهر طرابلس، پایتخت، اوضاع را در دست داشتند و مجلس و دولتی به ریاست آقای عمرالحاسی در طرابلس (که نزدیک به اخوانیهاست) شکل میگیرد و یک مجلس و دولت هم در تقرق در شرق لیبی به ریاست آقای عبدالله السناف شکل گرفت.
بعد از آن ماجرای خلیفه و ژنرال حفتر و حملات به طرابلس را میبینیم که عملا با کار حفتر ارتش لیبی دچار انشقاق جدی میشود و عملا نیروهای حفتر نقش بازوی نظامی مجلس غربگرا بازی میکنند و در مقابل آن در شهر طرابلس جریان نظامی فجر همپیمان اخوان است و از مجلس و دولت طرابلس حمایت میکنند. در این بین برگ برنده طرابلسیها حمایت جدی ترکیه و قطر در پشت سر خود بود. از طرف دیگر هم گروه حفتر واقعا گزینهای جدی برای غربیها و به نوعی زنگ خطر جدی برای اخوانیها محسوب میشد. یعنی قرار است سناریویی دقیقا مانند عبدالفتاح السیسی مصر، در لیبی به وسیله حفتر شکل بگیرد و واقعا شرایط برای اخوانیها سخت میشود.
بعد از آن شاهد خلا حاکمیتی در کشور هستیم که به واسطه این خلا امنیتی و نبود دولت مقتدر مرکزی، جریانهای جهادی مانند داعش، قدرت میگیرند و تا نزدیکی طرابلس هم میرسند و این موضوع برای لیبیاییها و غربیها زنگ خطر بوده است. داعشیها به ساحل اروپا نزدیک میشوند و در آن جا شهر سرت را در یک قدمی اروپا در دست خود میگیرند. بعد از این ماجرا شاهد گفتگوهای ملی طی یک سال اخیر با میانجیگری سازمان ملل بودیم و اخوانیها هم در این گفتگوها شرکت میکنند. در این میان به نظر میرسد که طرفهای غربی، ترکها و قطریها توانستهاند برای تشکیل دولت وحدت ملی به تفاهماتی برسند و به تشتت و حکومت دوگانه پایان دهند. به نظر میرسد که غربیها دراینباره ارادهای جدی دارند و گفتگوها را به قصد ایجاد دولت وحدت ملی انجام میدهند و اخوانیها واقعا از این جدال عقب کشیده و به تشکیل یک دولت وحدت ملی رضایت دادهاند.
در حال حاضر شرایط به گونهای است که لیبی بیشتر از هر چیز نیاز به یک وحدت ملی و پارلمانی که در طبرق به عنوان یک پارلمان قانونی شناخته میشود، ظاهرا دولت وحدت ملی را قبول دارد. به هر حال این وضعیت به نوعی عقبگرد برای اخوانیهای لیبی است و البته به نظر میرسد که راه دیگری هم نداشتند، یعنی هم شرایط لیبی این طور اقتضا میکرده است و هم در به روی پاشنه اخوانیها نمیچرخد و فشارهای بینالمللی هم واقعا بر روی آنها زیاد بوده است و شاید بتوان گفت که دوره قدرت نمایی اخوانیها در لیبی به پایان رسیده است. در حال حاضر پس از چهار سال از سرنگونی قذافی باید گفت که در بروز این شرایط وخیم سیاسی لیبی (که از نبود یک دولت مقتدر رنج میبرده است) همه گروهها از جمله اخوانیها نقش داشته و شاید در حال حاضر به نوعی در حال توبیخ شدن هستند. در ابتدا شاید همگرایی خوبی میان اخوانیها و دیگر گروههای سیاسی لیبی شکل گرفت، اما به مرور زمان با نقش آفرینی قدرتهای منطقهای بعد از خلع مرسی در مصر و ایجاد دو قطبی اسلامگرا، سکولار در لیبی، شکافها بیشتر میشود و شاهد شکلگیری این دو قطبی در تونس و مصر هم بودیم. کشور به یک خلا دولت مرکزی سوق داده میشود که مامن گروههای مسلح بسیار زیادی مانند داعش میشود.
اما نکته مهم این است که واقعا در لیبی آینده نمیتوان از تاثیرگذاری اخوانالمسلمین بر ساختار سیاسی و توزیع قدرت در لیبی صرف نظر کرد و این امر حقیقتی است که اخوانالمسلمین، علیرغم همه شکستهایی (که با آن مواجه شده) در آینده لیبی نقش آفرینی جدی خواهند داشت.
چگونگی گسترش مبانی فکری اخوان در لیبی
حضور مبارزان و مجاهدان لیبیایی در مصر
بسیاری از خانوادههای مبارزان و مجاهدان لیبی از جور و ستم استعمار ایتالیا، فرار و در شهرهای مصری پناه گرفته و اقامت گزیدند. اکثر جوانان لیبیایی مقیم مصر در دانشگاههای مصر به ویژه دانشگاه الازهر به تحصیل پرداختند و از این رهگذر با جریانات فکری و سیاسی مصر از جمله افکار و عقاید حسن البنا مرشد اول و مؤسس اخوانالمسلمین، آشنا شده و تحت تأثیر آن قرار گرفتند. آنها پس از استقلال کشورشان در اوایل دهه پنجاه به کشورشان بازگشتند و افکار اخوانالمسلمین مصر را به دیارشان منتقل کردند.
حضور روحانیون مصری در نهادهای لیبی
حضور روحانیون مصری در دستگاهها و نهادهای مذهبی، فرهنگی، آموزشی و قضایی لیبی نقش موثری در انتقال افکار اخوان مصر به این کشور داشته، زیرا اکثر روحانیون مصری متأثر از اصول و بنیادهای فکری حسن البنا بوده و خود از مبلغان این اندیشهها در میان جوانان لیبیایی و اقشار مختلف این کشور بودهاند.
حضور جوانان اخوانی مصر در لیبی
حوادث و تحولات سیاسی همچون ترور حسن البنا در اواخر دهه چهل و آتش سوزی بزرگ قاهره در اوایل دهه پنجاه و پیروزی کودتای افسران آزاد مصر به رهبری سرهنگ جمال عبدالناصر و درگیری میان افسران آزاد و اخوانیها، عرصه و صحنه حیات سیاسی و اجتماعی مصر را بر اخوانیها و کادرهای فعال آنها تنگ کرد و برخی از آنها مجبور به جلاء وطن و به کشورهای همسایه همچون لیبی و سودان پناه بردند. عزالدین ابراهیم، جلال سعده و محمود شریبتی از جمله جوانان فعال اخوانی مصر بودند که در اوایل دهه پنجاه تحت تعقیب دستگاه امنیتی مصر به لیبی پناه بردند. برخی از آگاهان به مسائل لیبی و مورخان جنبشهای اسلامی و سیاسی لیبی بر این باورند که عزالدین ابراهیم مؤسس حقیقی اخوانالمسلمین لیبی بوده است.
مرجعیت فکری
اساس افکار و اندیشه و مرامنامه و برنامههای سیاسی این گروه و مرجعیت فکری و سازمانی آنها همان شالودههای اندیشههای حسن البنا و دیگر متفکران اخوان مصر بوده است و همچنین ادبیات سیاسی این گروه طی پنجاه سال اخیر همیشه تحت تأثیر مفردات گفتمانی اخوانالمسلمین مصر بوده است.
حضور در نهادهای علمی و آموزشی
در دوران حاکمیت نظام پادشاهی در لیبی[۴]، گرایشهای همسو و نزدیک به سیاست و اندیشههای ادریس مسنوسی پادشاه لیبی داشته و در صحنه سیاست و اندیشه، علیه افکار و برنامههای سیاسی بعثیها و کمونیستهای لیبی در نبرد بودند. حضورشان در مراکز و نهادهای علمی و آموزشی مانع گسترش و رشد افکار و فعالیتهای بعثیها و کمونیستها، گشت.
استقبال از مبارزان مصری
در دوره سرکوب اخوانیهای مصر توسط سرهنگ ناصر در پی حادثه المنشیه[۵]. اخوانیهای لیبی از اخوانیهای فراری مصری به خوبی استقبال کرده و به آنها پناه دادند و وسایل و اسباب معیشتی و رفاهی آنان را فراهم نمودند. به قدرت رسیدن افسران آزاد لیبی به رهبری سرهنگ قذافی در اوایل سپتامبر 1969، دوران محنتها و سختیها و فشارها علیه گروه اخوانالمسلمین لیبی را به همراه داشت.
مقابله قذافی با اخوانیها
سرهنگ قذافی که خود را شاگرد و امانتدار افکار و اندیشههای ناصر میداند، تجربه تلخ رفتار خشن با اخوانیهای مصر را، در لیبی تکرار نمود. با وجود اینکه این گروه در مقابل نظام سوسیالیستی و جماهیری سرهنگ قذافی خط مشی مسالمتآمیزی داشته، ولی طی سی و شش سال اخیر، این گروه از سوی دستگاه اطلاعاتی امنیتی نظام حاکم لیبی، انواع فشارها و مضایقه سیاسی معیشتی را متحمل شدند.
مبارزه با حکومت قذافی
در دهه هشتاد گروههای اسلامی و ملی مخالف رژیم لیبی برای سرنگونی سرهنگ قذافی خط مشی مسلحانه و قهرآمیزی اتخاذ نمودند ولی اخوانیهای لیبی کماکان از خط مشی گذشته و سنتی خود عدول نکردند. در اواخر دهه هشتاد جریان جهاد نئوسلفی لیبی با بازگشت افغانیهای لیبی و تحت تأثیر روند رشد نئوسلفی در شمال آفریقا به ویژه تحت تأثیر افاغنه الجزایر، رشد جریان شتابزدهای داشت و توانست برخی از جوانان اخوان لیبی را نیز جذب سازمان خود کند.
مبارزه قذافی با گروههای اسلامی
از دیدگاه امنیتی لیبی، جریانات و گروههای اسلامی از جمله اخوانیها، حرکت التجمع الاسلامی (در سال 1992 تأسیس شد) و گروه نئوسلفی الجماعه الاسلامیه المقاتله اللیبیه، خطر اول برای امنیت ملی کشور محسوب میشدند. کشتار زندان بوسلیم در سال 1996 بسیاری از کادرها و رهبران جریانات اسلامگرای لیبی را به تیغ مرگ سپرد.
ورود به عرصه حکومت
بعد از سقوط دولت قذافی در لیبی، یکی از بازیگران سیاسی که به سرعت اقتدار خود را در صحنه سیاسی این کشور به نمایش گذارد، اخوانالمسلمین بود. اخوان لیبی در این برهه از زمان که پس از سالها توانسته بود به فعالیت آشکار بپردازد، با الگوگیری از همقطاران خود در مصر سعی در تسلط بر «مجلس ملی انتقالی» نمود و با انتخاب مصطفی عبدالجلیل از اعضای سابق اخوانالمسلمین به عنوان نخستوزیر دولت انتقالی به آرزوی دیرینه خود دست یافت، اما این شرایط چندان تداوم نیافت و همزمان با سقوط حکومت اخوانالمسلمین در مصر، عرصه فعالیت برای اخوانیهای لیبی نیز تنگ گردید.
افول اخوانالمسلمین در لیبی
در شرایط کنونی نیز اخوانالمسلمین در قالب «کنگره ملی» و دولت موقت «عمر حاسی» در تلاش برای حفظ قدرت برآمده از انقلاب هستند. این در حالی است که تشکیل پارلمان ضد اخوانالمسلمین در شهر طبرق و انتخاب نخستوزیری همسو با کشورهای حوزه خلیج فارس و مصر وضعیت بغزنجی را برای ادامه حیات حکومت اخوانی لیبی ایجاد کرده است. نیروهای خلیفه حفتر ضمن دریافت کمکهای مالی و لجستیکی از کشورهای غربی و عربی در حال پیشروی به سمت مناطق غربی تحت نفوذ کنگره.
- ↑ از اعضای سابق اخوانالمسلمین و به عنوان کسی که مدتی در اخوانالمسلمین لیبی فعالیت داشت و در فضای سیاسی این کشور به عنوان فردی اسلامگرا شناخته میشد
- ↑ بعد از خلا حکومتی و سرنگونی قذافی در لیبی ایجاد میشود
- ↑ به جریان لیبرال گرایش داشت و مدافع کودتا علیه مرسی در مصر بود
- ↑ بین سالهای 1969 1950 میلادی
- ↑ توطئه ترور سرهنگ ناصر در شهر اسکندریه مصر