تاثیر اندیشههای اخوانالمسلمین مصر بر جهان اسلام پیش از انقلابهای عربی (مقاله)
اخوانالمسلمین سازمان مذهبی - سیاسی که در 1307 هجری شمسی ۱۳۴۷ هجری قمری (سال ۱۹۲۸ میلادی) در مصر و به وسیلهٔ شیخ حسن بن احمد بن عبدالرحمن البنا معروف به حسن البنا (۱۹۰۶-۱۹۴۹)در شهر اسماعیلیه بنیانگذاری شد.
در کشورهای عربی و اسلامی به فعالیت پرداخت. این نهضت به تاءثیر از اندیشههای سید جمالالدین اسدآبادی و در پاسخ به انحطاط داخلی مسلمانان و سلطه بیگانگان بر کشورهای اسلامی، به ویژه بر کشور مصر پدید آمد. اخوانالمسلمین جهت رسیدن به اهدافش (چون زنده کردن شعائر اسلامی و برافکندن سلطه اجانب و برقراری حکومت اسلامی) در جبهههای مختلف فرهنگی، نظامی و سیاسی به مبارزه پرداخت و در این رهگذر چند بار به دست حکومت ملک فاروق منحل شد و طی آن شمار زیادی از اعضای آن دستگیر و یا اعدام شدند. پس از ترور حسن البنا بتدریج تحولی در جنبش اخوانالمسلمین صورت گرفت. این تحول عبارت بود از جایگزین کردن راههای مسالمتآمیز به جای مبارزه مسلحانه علیه رژیم و سلطه بیگانگان. این اقدام که در پی ناامیدی از مؤ ثر بودن راه حل نظامی برگزیده شد، از محبوبیت و کارآیی اخوان کاست و گروههای جدید اسلامی (مانند جهاد اسلامی) که اغلب متاءثر از اخوانالمسلمین بودند، امّا بر مبارزه نظامی پای میفشارند، پا به میدان گذاشتند. با این وصف، تاءثیر عمیقی که جنبش اخوان در روند مبارزات مردم مصر و جهان اسلام داشته است، غیر قابل انکار میباشد.
جنبشهای اسلامی دارای دو بُعد اندیشهای و جامعهشناختی میباشند، برخی صاحبنظران، جنبشها را از بُعد اندیشهای و بعضی از بُعد جامعه شناختی بررسی میکنند؛ اما برای مطالعه همهجانبه باید به هر دو بُعد آن پرداخت. چه بسا بتوان واکنشهای مسلمانان در دو قرن اخیر را به دو جریان پیروی از تمدّن غرب و جریان احیا و بازسازی تفکّر دینی تقسیم کرد. هدف اصلی جریان اصلاحطلبی دینی در قرن 19 در جوامع اسلامی، عکسالعملی در برابر خطر فرهنگی و سیاسی اروپا و رفع سلطه آنان در جوامع اسلامی بود.
یکی از مهمترین جنبشهای اسلامی که تأثیرات شگرفی بر مصر و چندین کشور اسلامی دیگر نهاد، «اخوانالمسلمین» است. این سازمان در شرایطی که مصر از نظر سیاسی، اجتماعی، دینی و اقتصادی در وضعیتی بحرانی قرار داشت، تشکیل گردید و از یکسو برای حاکمیت تعالیم اساسی اسلام در زندگی اجتماعی و سیاسی میکوشید و از سوی دیگر میخواست معتقدات اسلامی را از حالت ایستا و خمودگی خارج نماید.
شکلگیری اخوانالمسلمین
مؤسس اخوانالمسلمین، حسن البناء در حدود سال 1900 م در شمال غربی قاهره متولّد شد، بعد از ورود به دبیرستان به عضویت یکی از انجمنهای اسلامی درآمد و در این ارتباط سازمان جدیدی به نام انجمن امداد حصافیه را پایهگذاری نمود که دارای دو هدف اصلی «نگهداری و گسترش ارزشهای اسلامی» و «دفاع در برابر هجوم میسونرهای غربی» بود. این سازمان الگویی بود که مطابق آن بعدها اخوانالمسلمین طرحریزی گردید. وی در مورد گسست نسل جوان و دانشجویان از فرهنگ خویش وحقایق اسلام بسیار نگران بود و اعتقاد داشت اینده هر ملّت و هر ایدئولوژی در دست نسل جوان، طلبه، دانشجویان و روشنفکران قرار دارد؛ لذا عمده فعالیتهای خود را متوجّه این قشرها کرد. وی بر آن بود همانطور که در انقلابهای چپی، کادر انقلابی از طبقه پرولتاریا برمیخیزد، در انقلاب اسلامی نیز برای پیشبرد اهداف باید، مستضعفین را مورد توجّه قرار داد. وی در مساجد، مراکز فرهنگی و عمومی درباره مسائل ایدئولوژیک اسلامی سخنرانی میکرد و کسانی را که تحت تأثیر حرفهای وی قرار گرفتند به جلسات خصوصی دعوت میکرد و از همین افراد کادر اصلی را برای سازمان انتخاب مینمود. در سال 1927 م جمعیت شباب المسلمین (سازمان جوانان اسلامی) در قاهره به وسیله برخی دوستان قدیمی وی تشکیل شد. حسن البناء نمایندگی این سازمان و مسؤولیت بخش مجله الفتح، ارگان آن را بر عهده گرفت.
سازمان اخوانالمسلمین در سال 1928م با بیعت حسن البناء و شش نفر از همفکرانشان تشکیل گردید. در ابتدا فعالیتهای آنان جنبه نیمه مخفی داشت و برای گسترش جنبش از جزوه، نامه، سخنرانی و ملاقاتهای شخصی استفاده میکرد.
انواع افکار سیاسی در اخوان
دهه 1920 م که حسن البناء جنبش خود را بنیان نهاد، افکار سیاسی اسلام بین اندیشههای سه مکتب در نوسان بود:
1 ـ عناصر محافظهکار الازهر یا سنّتگرایان که هر گونه سازش یا نوسازی جامعه و دگرگونی دین و مذهب را رد میکردند.
2 ـ حامیان نوسازی یا شاگردان عبده که هدفشان جامعهای بود که دین و سیاست از هم جدا باشد.
3 ـ اصلاحطلبان پیرو رشید رضا که خواستار بازگشت به عقاید و اعمال اوّلین نسل از احکام اسلامی بودند، که در این میان حسن البناء به مکتب سوم تمایل داشت.
فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی حسن البناء را میتوان در سه مرحله بیان نمود؛ مرحله اول از 1928 تا 1939م که تمام سعی و تلاش وی بر کارهای نظری، سخنرانیها، انتشار مجلههای و فراگیر شدن نهضت در کشورهای اسلامی بود؛ مرحله دوم از 1939 تا 1945م که وی به سازماندهی سیاسی جنبش پرداخت و مرحله سوم از 1945 تا 1949م که دوران اثرگذاری اخوانالمسلمین در مسائل اساسی مصر بود که با ترور وی در 1949م پایان یافت.
اهداف حسن البناء
حسن البناء تلاشهای خود را در سه مرحله «تبلیغ»، «جذب و سازماندهی» و «مرحله عملی» آغاز نمود. [7] اصولی که حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از: 1 ـ «اجتناب از جدالهای مذهبی و فرقهای» (از زمانی که جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی تأسیس شد حسن البناء و ایتالله قمی در تأسیس آن سهیم بودند همکاری میان اخوانالمسلمین و شیعیان برقرار شد که در نهایت به دیدار نوّاب صفوی در سال 1954م. از مصر منجر گردید. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ایتالله کاشانی دیدار کرد و میان آنها تفاهم برقرار گردید و برخی از دانشجویان شیعه که در مصر تحصیل میکردند به جنبش اخوانالمسلمین پیوستند) 2 ـ «سیاست گام به گام»: در نگاه وی جنبش قبل از آنکه به هدف غایی خویش برسد، باید این مراحل را (تبلیغ، بیان و تفسیر؛ عمل و نتیجهگیری) را گام به گام طی نماید؛ 3 ـ «استفاده از نیروهای مختلف برای تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپایی حکومت اسلامی»: اخوانالمسلمین حکومت را برای خود نمیخواهد، بلکه حامی کسانی میباشد که بتوانند مسؤولیت حکومت را بر عهده بگیرند و قوانین قرآن را اجرا نمایند و اگر چنین فردی پیدا نشد، تشکیل حکومت یکی از برنامههای اخوانالمسلمین خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران».
تحولات اخوان پس از جنگ دوم جهانی
جنگ جهانی دوم و پیامدهای مصر، روند تصاعدی نفوذ اخوانالمسلمین را در مصر گسترش داد، تشکیلات اخوانالمسلمین سازمان یافتهتر و مواضع سیاسی و ایدئولوژیک آنها منسجمتر گردید. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفته حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابی و مخالف نظام موجود معرفی کرد و پایگاههای تودهای حزب وفد را به سرعت تصرف کرد. بر اثر دسیسهها و برخی اقدامات خودسرانه که بعضی از افراد در سازمان علیه دولت انجام میدادند، دولت در سال 1948م با سیزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعالیتهای تروریستی، توطئه علیه سرنگونی نظام سلطنتی مصر، جمعآوری مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئهای سازمان یافته در فوریه 1949م ترور گردید.
جانشینان حسن البناء
بعد از ترور بنیانگذار سازمان، دوران بحرانی و مشکلات برای سازمان هویدا گردید و یکی از علل ناکامی سازمان، سیاست طرد و عدم تحمل نظرات در دوره پس از مرگ حسن البناء بود. در سال 1951م حسن هضیبی رسماً به عنوان مرشد عام اخوانالمسلمین منصوب گردید.
برخی از اقدامات وی از قبیل تغییر و تحولات در سازمان، ارتباط وی با فاروق، محدود کردن شاخه مخفی اخوانالمسلمین و مخالفت وی با خشونت موجب گردید تعارضاتی در سازمان روی دهد.
افکار هضیبی
هضیبی معتقد بود «دین اسلام دین رحمت است نه ترور و خشونت». در این میان سازمان افسران آزاد تصمیم گرفت با سازمان اخوانالمسلمین ارتباط برقرار نماید و بین آنان پیمانی منعقد گردید که اخوانالمسلمین همه امکانات خود را در اختیار سازمان افسران آزاد قرار دهد و همکاری بین آنها در سال 1951م. به اوج خود رسید، ناصر و گروه وی برای جلب حمایت تودهها بر سازمان اخوانالمسلمین تکیه میکردند و در مقابل سازمان هم از طریق افسران آزاد به اسلحه و آموزش نظامی دست مییافت. هواداران اخوانالمسلمین مردم را به نفع انقلاب وارد خیابانها کردند. بعد از پیروزی انقلاب در مصر، تعارضات بین دو طرف پدیدار گردید، اخوانالمسلمین از دولت درخواست نمود در جهت اهداف اسلامی، حرکتهای خود را در جامعه آغاز کند، ولی ناصر معتقد بود دین باید از سیاست جدا باشد و مذهب رابطه فردی بین انسان و خداست و نباید در امور جامعه دخالت نماید. چون هضیبی با اصلاحات أرضی ناصر مخالفت کرد، ناصر آنان را حامی سرمایهداری معرفی کرد و اعلام نمود اختلاف وی با اخوانالمسلمین بر مسأله اجرای اسلام نیست، بلکه موضوع سرمایهداری میباشد؛ ولی حقیقت این بود که ناصر نمیخواست غیر از تشیکلات وی گروه قدرتمند دیگری در کشور باشد.
انحلال اخوان
دولت در ژانویه 1954م. طبق قانون انحلال احزاب، سازمان اخوانالمسلمین را منحل و عضویت در آن را غیر قانونی دانست و اتهاماتی به اخوانالمسلمین وارد کرد که عبارتند از: سکوت هضیبی پس از انقلاب و عدم حمایت از آن، مخالفت با اصلاحات أرضی، مخالفت اخوانالمسلمین با تشکیل گارد ملّی و نیروهای رهایی بخش و ملاقات هضیبی با سفیر انگلستان.
در این زمان سه جناح عمده در اخوانالمسلمین وجود داشتند: 1 ـ جناح اوّل عبدالرحمان البناء برادر حسن البناء که طرفدار حمایت از ناصر بودند. 2 ـ جناح دوم که هضیبی رهبر آن بود که مخالف سیاستهای ناصر بود. 3ـ جناح سوم که میانه رو و بیطرف بوده و درصدد تفاهم بین جناحها و دولت بودند.
اخوانالمسلمین در مصر به دلیل سوء قصد به جمال عبدالناصر یکبار در 1954م. و یکبار در 1965م. مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند. [15]در ترور 1954م، حسن هضیبی دستگیر شد و حکم اعدام وی به دلیل پیری، به حبس ابد تقلیل یافت. هر چند که وی اصرار میورزید در این ترور دست نداشته است ولی سازمان مخفی، که جزیی از اخوانالمسلمین بود این ترور را انجام داده بود.
اخوانالمسلمین دلایل شکست ناصر از اسرائیل در جنگ 1967م را کم توجّهی به مذهب در سیاستهای ناصر میدانستند، و این شکست را نشانگر کیفر الهی به دلیل جوّ اختناق در مصر و اینکه ناصر با یک دولت بیدین (شوروی سابق) متّحد شده بود، معرفی میکردند.
انور سادات در مواجهه با چپیها، افراد اخوانالمسلمین از جمله حسن هضیبی را از زندان آزاد کرد و از آنان برای تهیه پیشنویس قانون اساسی دعوت کرد، ولی چون اخوانالمسلمین نتوانست نظرات خود را در قانون اساسی قرار دهد، مبارزات خود را از طریق پارلمان مصر و وسایل ارتباط جمعی پیگیری نمود. بین سالهای 1970 تا 1978م. روابط اخوانالمسلمین با سادات مسالمتآمیز بود؛ ولی بین سالهای 1978 تا 1981م براثر انعقاد پیمان صلح مصر و اسرائیل و انقلاب اسلامی ایران این روابط تیره گردید و ترور سادات در سال 1981م به وسیله سازمانی از منشعبین اخوانالمسلمین صورت پذیرفت.
بعد از مرگ حسن هضیبی، در سال 1974م شیخ عمر تلمسانی رهبر اخوانالمسلمین گردید و بعد از درگذشت وی در سال 1986م حامد ابونصر جانشین وی گردید. وی بعد از انتخاب شدن نامهای در فوریه 1986م به حسن مبارک رییسجمهور فرستاد و در آن مسائل داخلی و سیاست خارجی کشور مصر را مورد بررسی قرار داد، پیشنهاداتی به رییسجمهور ارائه کرد و از دولت مصر خواست همکاری خود را با اسرائیل متوقف سازد و خواستار بیشتر مشارکت زنان در امور جامعه گردید.
تشکیلات سازمانی اخوانالمسلمین
هیأتهای رییسی شامل «مرشد عام» که رییس کل جمعیت است، «دفتر ارشاد عام» که مخصوص هیأت اداری جمعیت و راهنمایی آموزش و تبلیع میباشد و «هیأت مؤسسان» که از مجلس شورای عام و مجمع عمومی برای دفتر ارشاد عام تشکیل گردیده است، میباشد.
مرشد عام رییس کل جمعیت بوده، سرپرست دفتر ارشاد عام و رییس هیأت مؤسسان هست؛ دفتر ارشاد عام دارای 12 عضو بوده که از بین اعضای هیأت مؤسسان انتخاب شدهاند. هیأت مؤسسان از اعضای مؤسس جمعیت تشکیل میشود که سابقه آنها در عمل به اهداف جمعیت از دیگران بیشتر است و وظیفه آن راهنمایی و رهبری در تبلیغ و آموزش و چگونگی پیشرفت کارها و نیز انتخاب اعضای دفتر ارشاد عام و حسابرسی از کارهای جمعیت است. وظیفه دفتر ارشاد عام، بیدار نمودن مسلمانان و التزام به شرکت در جلسات و حفظ اسرار میباشد و در صورت کوتاهی اعضا مورد مؤاخذه قرار میگیرند.
جمیعت اخوانالمسلمین بر حسب مناطق و شهرها به شعبههای مختلف تقسیم میشوند که هر کدام از این شعبهها دارای مسؤولی به نام مجلس اداری است که به وسیله مجمع عمومی هر شعبه انتخاب میشود. اخوانالمسلمین از نظر اداری به سه بخش اداره شعبه، اداره منطقه و دفتر اداری که هر سه تابع دفتر ارشاد عام هستند تقسیم میگردد.
کمیتههای اصلی وابسته به دفتر ارشاد شامل کمیته مالی، کمیته قضایی، کمیته سیاسی، کمیته خدمات، کمیته مسائل فقهی و کمیته آمار میباشد. بودجه جمعیت به وسیله جمعآوری حق عضویت و هدایا و اوقاف فراهم میآید.
اندیشههای اخوانالمسلمین
حسن البناء منابع اساسی تعالیم اسلامی را قرآن و سیره رسول اکرم (ص) میدانست و تأکید داشت مردم با تکیه به این دو به کامروایی دست مییابند و خواهان بازگشت به اسلام اصیل بود، نه اسلامی که به مرور زمان در جوامع مختلف براثر نفوذ صاحبان قدرت ابزاری برای دستیابی به منافع آنان علیه مردم عامی شده بود؛ در حالیکه اسلام اصیل تمامی عرصههای زندگی انسان را در هر دو جهان مورد توجه قرار میدهد که در این صورت آن را میتوان «مکتب عبادت، وطن دوستی، تمدّن، دین، حکومت، اخلاق و شمشیر»[19] نامید. وی در انتقاد از کسانی که عنوان میکردند نباید وارد مسائل سیاسی گردید، اعتقاد داشت اصولاً هدف اسلام برپایی حکومت اسلامی واستقرار عدالت در جامعه میباشد و بدون ورود به سیاست، دین نمیتواند به اهداف اصیل خود دست یابد؛ اگر ملتها قصد دارند رستگار شوند باید قوانین اسلامی را با تأکید برارزشهای اسلامی اجرا نمایند و اگر دین رسمی کشور اسلام است، تمامی مسائل کشور باید اسلامی باشد و همه نهادهای حکومتی، قدرت خود را باید از اسلام اخذ نمایند.
اخوانالمسلمین در ابتدا دارای اهداف ذیل بود:
1 ـ آزادی مصر در تمامی زمینهها
2 ـ آزادی همه سرزمینهای عربی
3 ـ تلاش در راه وحدت جهان اسلام.
در مورد تجاوز به سرزمین اسلامی این اعتقاد وجود داشت که سرزمین اسلامی سرزمین واحد میباشد و تجاوز به هر بخش آن، تجاوز به کل سرزمینهای اسلامی میباشد و اسلام تأکید مینماید که خود مسلمانان باید برای سرنوشت نهایی خود تصمیم بگیرند و اگر کسی به سرزمینهای اسلامی تجاوز نمود به عنوان غاصب باید با آن مقابله کرد. در این راستا تلاشهای فراوان اخوانالمسلمین به نفع فلسطینیها در جهان عرب، با بازدید عبدالرحمن البناء برادر حسن البناء از فلسطین در سال 1935م آغاز گردید و بعدها گروههایی برای آموزش نظامی وارد فلسطین گردید.
وی اخوانالمسلمین را جنبشی برای اصلاح کامل و بازسازی فکری ـ اجتماعی جامعه به عنوان نهضتی برای بازگشت به اسلام واقعی و استقرار کامل جامعه اسلامی میدانست[22] و تأکید ایدئولوژیک اخوانالمسلمین بر جهان شمولی اسلام، تأکید به بازگشت به اسلام واقعی و تأکید بر عملی بودن تحقق نظام اسلامی در همه مکانها و زمانها میباشد.
افکارعمر تلمسانی
اسلام را مبلغ ایمان، عبادت، عشق به میهن، فرهنگ، قانون وقدرت میدانست که یک سیستم کامل برای اداره تمامی جنبههای زندگی بشر میباشد و تمامی عرصههای زندگی انسان را تحت پوشش و راهنمایی قرار میدهد و به همین دلیل است که مردم برای حل مشکلات خود به سوی اسلامگرایش مییابند. وی در توجیه کسب قدرت از سوی اخوانالمسلمین معتقد است: «نخستین حلقه قدرت، مربوط به قدرت ایمان و اعتقاد است، دومین حلقه از وحدت وهمدلی ناشی میشود و سومین حلقه، قدرت به سلاح و نیروی فیزیکی میباشد، اگر قدرت ایمان وجود نداشته باشد و مسلمین در افتراق و پراکندگی به سر برند اتکا به سلاح میتواند به ویرانی و مصیبت بیانجامد، اخوانالمسلمین خواستار انقلاب نیست و به کار ایی و سودمندی آن نیز باور ندارد، اخوان قدرت را برای خود نمیخواهد و اگر در میان امّت اسلامی کسی را بیابد که بتواند بار سنگین مسؤولیت حکومت براساس اصول اسلامی را بر دوش بکشد، به سربازی او همّت خواهد بست و از وی حمایت خواهد نمود و اگر چنین فردی را نیابد آنگاه تلاش خواهد کرد تا برنامه خاص خود را عملی کند.»
این سخنان وی که اخوانالمسلمین خواستار انقلاب نیست به حکومت مصر امیدواری میداد که اخوانالمسلمین قصد ندارد با خشونت به مبارزه با دولت برای دستیابی به اهداف خود اقدام نماید. درحالیکه که اسلامگرایان افراطی ریشه همه مشکلات جامعه مصر را در سیستم حکومتی مصر دانسته و خواستار سرنگونی آن بودند. آنان اخوانالمسلمین را متهم میکردند اصل جهاد را ترک کرده و به سوی همکاری با دولت گرایش یافتهاند. این افراد بعدها از اخوانالمسلمین جدا و جنبشهای رادیکالی چون جهاد اسلامی مصر را به وجود آوردند. ولی رهبران اخوانالمسلمین تأکید داشتند دین رسمی کشور در قانون اساسی، اسلام میباشد. و از سوی دیگر استعمارگران در کشور وجود ندارند که دست به مبارزه مسلحانه علیه آنان بزنند.
عمر تلمسانی معتقد بود اخوانالمسلمین مایل است حقیقت اسلام در جهان گسترش یابد. وی مانند بنیانگذار اخوانالمسلمین اعتقاد داشت اسلام با هر گونه فرقهگرایی و اختلافات مذهبی مخالف بوده و هدف اصلی اتحاد بین مسلمانان برای دستیابی به اهداف بزرگتری میباشد.
افکار سید قطب
در حالیکه سید قطب یکی از رهبران اصلی بنیادگرایان اسلامی اعتقاد داشت ایمان واقعی به اسلام با تسلیم کامل در مقابل اراده خداوند میباشد و جامعههای موجود جامعه جاهلی است و دارالسلام، جامعهای است که در آن دولت اسلامی برقرار میباشد و حدود الهی در آن اجرا میگردد. در مقابل تمام سرزمینهای که در آن با عقیده یک مسلمان حقیقی مبارزه میکنند و تعالیم اسلام را رعایت نمیکنند، دارالحرب میباشد اگرچه مسلمانان در آنجا زندگی کنند. وظیفه مسلمانان واقعی مبارزه با این وضعیت و تبدیل وضعیت به جامعه اسلامی میباشد و هدف نهایی مسلمانان استقرار حاکمیت خدا در زمین میباشد وی معتقد بود از آنجا که عمل مسلمان همیشه امری بنیادی میباشد، باید در پی تشکیل یک جامعه عقیدتی برآمد هر چند که آن کوچک باشد و اطاعت از حاکم در قوانین اسلامی، به دلیل خود شخص و جایگاه وی در جامعه نیست، بلکه اطاعت از وی ناشی از تبعیتش از قانون الهی میباشد.
افکار حامد ابونصر
حامد ابونصر مانند عمر تلمسانی ضمن مخالفت با خشونت، هدف اصلی اخوانالمسلمین در مصر را ایجاد یک دولت اسلامی میدانست که براساس اصول شریعت اداره شود و استقرار حاکمیت الهی به معنی آزادی بشر است، اخوانالمسلمین دموکراسی را مورد توجه قرار میدهد و از آن حمایت میکند. آنان گسترش آزادیهای دموکراتیک و استقرار سیستم چند حزبی را برای مصر یک ضرورت میدانند و معتقدند توانایی یک دولت نیرومند در قدرت نظامی و سرکوب مردم نمیباشد، بلکه در آزادیهای مدنی و اعتماد مردم به دولت میباشد.
افکار مصطفی مشهور
مصطفی مشهور معتقد است تبدیل شدن اخوانالمسلمین به حزب به بهبود روابط آن با دولت کمک زیادی میکند و مبارزات انتخاباتی به مردم نشان میدهد که اسلام فقط دین عبادت نیست بلکه تمامی عرصههای زندگی فرد را فرا میگیرد. اخوانالمسلمین با استفاده از یک کانال رسمی بهتر میتواند به اهداف اساسی خود دست یابد.
این افکار وگرایش به اندیشه حزبی، با افکار و آرمانهای حسن البناء که خواستار منافع کلّی اُمّت اسلامی بود، در تعارض میباشد. رهبران اوّلیه اخوانالمسلمین خواستار انحلال همه احزاب سیاسی (به دلیل اینکه ایجاد بسیاری از احزاب براساس اهداف فردی و نه مصالح عمومی میباشد) در مصر بودند.
اخوان و اسلام سیاسی
اخوانالمسلمین معتقد بودند الأزهر در راستای اهداف خود در معرفی اسلام به مسلمانان دچار کوتاهی گردیده و به وظیفه واقعی خود عمل نکرده و این قصور منجر به انحراف در عرصههای مختلف در جامعه مسلمین شده است و علّت این ناکامی در تعلیمات و آموزش الأزهر است که به روش قدیمی و سنّتی بوده و پاسخگوی نیازهای مسلمانان امروز نمیباشد. اسلام بیتحرک الأزهر مورد قبول تمامی استعمارگران و حکّام فاسد میباشد.
اخوانالمسلمین یکی از عوامل عقبماندگی و ناکامی جامعه مصر را جدایی دین از سیاست میدانست. به عقیده آنان مبارزه سیاسی باید به عنوان یک وظیفه اساسی برای رسیدن به آرمانهای جامعه اسلامی به کار برده شود واسلام فقط برای عبادت فردی نمیباشد، بلکه چارچوب زندگی در اجتماع را مطرح میسازد، فساد و انحراف در جامعه اسلامی ناشی از غفلت در آموزش تعالیم اسلامی و رواج ارزشهای بیگانه در جامعه میباشد؛ و راه حل آن بازگشت به اسلام واقعی میباشد، نه اسلامی که قرنها براثر نفوذ حکام تحریف شده است و اندیشه کسانی که اسلام را فقط یک دین عبادی میدانند، یا کسانی که خواستار جدایی دین از سیاست میباشند، تحت تأثیر از افکار روشنفکران غربی یا افرادی که شناخت درستی از احکام ندارند، است.
هدف نهایی اخوانالمسلمین برقراری یک حکومت اسلامی میباشد و در دیدگاه آنها مهمترین اساس، یک حکومت الهی با محوریت شریعت میباشد؛ البته ایجاد یک کشور مسلمان تنها خواسته اخوانالمسلمین نبود، بلکه هدف اصلی آنان، سرنوشت جامعه مسلمین بود. آنان بازگشت به قرآن را یک وظیفه شرعی و برای حفظ جامعه اسلامی در برابر انحرافات میدانستند. [28] علاوه بر قرآن، از سنّت، اجماع، قیاس و آرای مجتهدین هم میتوان استفاده کرد، لذا باید مطابق با نیاز زمان احکام را بررسی و تفسیر کرد. آنان درباره جامعیت و قابل اجرا بودن و قوانین الهی در تمام زمانها و مکانها، نظرات خاصی داشتند. به طور مثال در مورد بریدن دست دزد معتقد بودند عمل دزد بعد از اینکه جامعه تمام نیازهای او را فراهم کرد، مستوجب بریدن دست میگردد، نه این که بدون در نظر گرفتن وضعیت جامعه، بتوان حدّ سرقت را جاری کرد، و تا وقتی جامعه اسلامی واقعی وجود ندارد، این قوانین نباید اجرا گردد.
حسن حنفی اندیشمند مصری تحت تأثیر فضاهای فکری دنیای عرب از جمله اخوانالمسلمین، واکنشهای بارزی در مورد هویت خواهی، عدالت جویی، چپگرایی اسلامی و چالش با غرب را بیان داشت و بنیادگرایی مبارز جهان اسلام را «گریه مظلومان» دانسته است و اعلام نمود درست نیست غرب به عنوان مرکزیت فرهنگی جهان به حساب اید، مسلمانان باید غرب را مورد بررسی دقیق قرار دهند و معتقد است برای پیشرفت باید برخود آگاهی و زایش درونی و توسعه بومی توجّه کرد «خدا در خویشتن انسان تجلی میکند و آزادی خواهی آدمی، جلوهای از اراده الهی در اوست» و هیچ اندیشه دینی امری مطلق و مقدّس نیست و قابل بررسی و انتقاد مجدد میباشد و انسانها باید آگاهانه متون دینی را مورد بررسی قرار دهند «اگر خدا را در این نزدیکی و در خویشتن خویش آدمی و در متن هستی، تاریخ، فرهنگ، جامعه و مردمان جلوه کند معرفت دینی هم، معرفت بشری خواهد بود و در عین محدودیتها و قابل انتقاد بودنش همراه به شرط آزمون، خواهد توانست در جهت اعتلا بخشیدن به زندگی دینداران کارآمد باشد و در نتیجه لزومی ندارد دنبال معرفت دینی مقدّس و نابی باشیم که به طور کلّی از حوزه تاریخ، فرهنگ بشری و دخالت فهم ذهن آدمی بیرون باشد». وی خشونت و تکفیر را رد میکند و بر این اعتقاد است که همه باید با تمام اندیشههای خود در جامعه حضور داشته باشند. به دلیل همین اندیشهها، حسن حنفی به تفکر التقاطی متهم گردید.
اخوان در دوره حسنی مبارک
براساس سیاستهای حسنی مبارک در ایجاد دموکراسی در مصر، به اخوانالمسلمین اجازه داده شد به طور محدود در انتخابات شرکت کنند، آنها توانستند کرسیهایی را در پارلمان به دست آورند و وی در سال 1995م عدّهای از رهبران و کادر اصلی اخوانالمسلمین را به علت اینکه برای مبارزان اسلامگرا پوششی سیاسی فراهم میکند به زندان محکوم کرد. اخوانالمسلمین به عنوان کهنترین سازمان بنیادگرا برای تبلیغ ایدئولوژی خود در بعضی کشورهای عربی پایگاهی برای خود فراهم نمود و تبعیدشدگان اخوان، به هیأتهای تبلیغی تبدیل شدند که تلاشهایی را برای ایجاد وحدت در جوامع اسلامی انجام دادهاند؛ ولی سازمانهای اخوانالمسلمین در سایر کشورها، با اخوانالمسلمین مصر هماهنگی کاملی ندارند. آنان خواهان بیداری اسلامی در بین مردم در سراسر جهان عرب میباشند.
در جمعبندی کلّی میتوان به این نتیجه رسید که جنبش اخوانالمسلمین از زمان تشکیل خود تا به امروز دچار فراز و نشیبهای زیادی در افکار و آرمانهای خود گردیده است. شکلیابی اخوانالمسلمین بازتاب شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود که بر جامعه مصر آن زمان حکمفرما بود (گسترش نفوذ استعمار در کشورهای اسلامی، اوضاع نامساعد اقتصادی و تبعیضهای موجود در جامعه) این عوامل بستر مهمّی برای جذب مردم به این جنبش بود؛ در چنین شرایطی اخوانالمسلمین به وسیله حسنالبناء شکل گرفت که خواهان بازگشت به اندیشههای قرآنی و پرهیز از جدالهای فرقهای و وحدت جامعه اسلامی بود، آنان خواستار نهضتی برای بازگشت به اسلام واقعی برای حل مشکلات جامعه و رها گردیدن از بحرانها بودند. حسن البناء سازمانی به وجود آورد که در نوع خود در میان کشورهای اسلامی بینظیر بود.
آنان توجه زیادی به محرومان و مستضعفان در جامعه داشتند، امّا این چیز جدیدی نبود، بیشتر نهضتها، در اکثر کشورها وقتی خواهان گسترش و نفوذ در جامعه میگردند به این پایگاه که از وضعیت موجود ناراضی میباشند اتکا میکنند، ولی هنر اخوانالمسلمین این بود که از آنان با گرایشها، اهداف و آرمانهای گوناگون در جهت اهداف خود استفاده نمودند، یکی از شعارهای اساسی اخوانالمسلمین عدالت اجتماعی و برقراری حکومت اسلامی در جامعه بود که شعارهای جامعه پسند و آرمانی بود و چون شعارهای آنان در مورد جامعه اسلامی بود فراتر از مصر رفت و توانست در کشورهای اسلامی دیگر هم پایگاههایی پیدا نماید اگرچه در خیلی از زمینهها با اخوانالمسلمین مصر اختلافاتی داشتند.
هدفها و خواستههای اخوانالمسلمین
آزادسازی دنیای اسلام از سلطه بیگانگان، مبارزه با جهل، بیماری و فقر، ترویج صلح جهانی، تجدید خلافت اسلامی، ایجاد یک دولت مذهبی، وحدت کشورهای عرب مسلمان و ... از هدفها و خواستههای اخوانالمسلمین است که در اینجا به شرح برخی از آنها میپردازیم:
تاءسیس حکومت اسلامی
یکی از اهداف اوّلیّه اخوانالمسلمین تاءسیس حکومتی بر مبنای اصول اسلام بود. حسن البنا برای دستیابی به این هدف، پیروانش را به تلاش در تحقق حکومت اسلامی تشویق میکرد. به عقیده حسن البنا اگر مسلمانان به چنین تلاشی مبادرت نکنند، در پیشگاه خداوند، گناهکار و مقصر خواهند بود. امّا رهبران بعدی اخوان به این بی توجهی در سال 1366 ه. ش. / 1987 م. که نهضت اخوانالمسلمین به عنوان یک حزب سیاسی در انتخابات مجلس نمایندگان مصر شرکت کرد، به اوج خود رسید. زیرا این اقدام به معنای به رسمیت شناختن حکومت و قدرت حاکم بود.
وحدت جهان عرب
از دیگر خواستهها و هدفهای اخوانالمسلمین، وحدت جهان عرب بر اساس اصول قرآن بود. اخوانالمسلمین عقیده داشتند تحقق این هدف، منجر به استقرار نظام خلافت اسلامی و تجدید نقش رهبری اسلام در جهان خواهد شد. تنها راه دستیابی به این هدف، رها شدن از سلطه قدرتهای استعماری از طریق توسل و به کارگیری تعالیم اسلام (مانند جهاد و اخوت اسلامی) است. بر این پایه، اخوان باملی گرایی و هرگونه فعالیت تفرقهافکنانه در جامعه مصر که نیل به هدف مذکور را با مشکل مواجه سازد، مخالف است.
آزاد سازی فلسطین
در سال 1314 ه. ش. / 1935 م. (عبدالرحمن البنا) برادر حسن البنا از فلسطین دیدار کرد. این سفر که برای اوّلین بار توسط یکی از اعضای برجسته اخوان صورت میگرفت. نقطه عطفی در روابط اخوانالمسلمین با جزوهدفهای نهضت اخوانالمسلمین قرار گرفت. بعد از آن اخوان با شناساندنِ خواستههای فلسطینی در سطح خاورمیانه وجهان و نیز جمعآوری و ارسال کمکهای مردمی، به جنبش اسلامی فلسطین مدد رساند. امّا بعدها این اقدامش را برای آزاد سازی فلسطین ناکافی دید، و در نتیجه از سال 1327 ه. ش. / 1948 م. به همراه فلسطینیها وارد جنگ علیه اسرائیل غاصب شد. روندی که هم اکنون نیز ادامه دارد. زیرا جنبش جهاد اسلامی و حماس که از عمدهترین گروههای مبارز فلسطینی به حساب میآیند، شاخههای فلسطینی اخوانالمسلمین هستند.
رهبران و بزرگان اخوانالمسلمین
شناخت اخوانالمسلمین بدون شناخت رهبران و بزرگان آن غیرممکن است زیرا بطور عمده عملکرد اخوان ناشی از فکر، اندیشه و عمل آنها بود. از بین رهبران و بزرگان این نهضت (حسن البنا) (حسن الهضیبی)، (عمر تلمسانی) و (سید قطب) بیش از دیگران بر روند وعملکرد اخوانالمسلمین تاءثیر گذاشتهاند. بر این اساس به توضیح مختصر زندگی هر یک میپردازیم:
حسن البنا
حسن البنا پایه گذار و اولین رهبر یا مرشد عام نهضت اخوانالمسلمین بود. وی در سال 1284 ه. ش. / 1905 م. در (دهکده محمودیه) واقع در دلتای نیل مصر از یک خانواده روحانی حنبلی مذهب به دنیا آمد. او تحصیلاتش را در قاهره تکمیل و سپس به دبیری پرداخت، ولی با مشاهده فساد اخلاقی، عقاید انحرافی و سلطه خارجیان بر مصر، نهضت اخوانالمسلمین را در سال 1307 ه. ش. / 1928 م. به منظور احیاء اسلام و نیل به استقلال کشور در شهر اسماعیلیه بنانهاد. وی در راه هدفهای اخوان چند بار بازداشت و یا تبعید شد و سرانجام هم در سال 1328 ه. ش. / 1949 م. در مقابل ساختمان خانه جوانان مسلمان مصر به دست افراد ناشناسی به شهادت رسید.
حسن الهضیبی
پس از شهادت حسن البنا، رهبری سازمان بطور موقت به معاون اول او (صالح العشماوی) واگذارشد ولی اخوانالمسلمین ازسوی دولت منحل گردید. اخوان بار دیگر در سال 1330 ه. ش. / 1951 م. اجازه فعالیت رسمی و برنامههای قبلی اخوان (مانند فعالیت شاخه نظامی) موافق نبود. بر این پایه عملیات نظامی علیه دولت مصر را متوقف ساخت، در جذب اعضای جدید دقت قبلی را کنار گذاشت و... نتیجه اِعمال چنین روشی، کاهش بعد ضد حکومتی اخوان و نیز کمرنگ شدن تلاش برای تحقق اندیشههای حسن البنا بود.
عمر تلمسانی
هضیبی در سال 1352 ه. ش. / 1973 م. مُرد، پس از او عمر تلمسانی به عنوان مرشد عام اخوان انتخاب شد. او از آغاز در کنار حسن البنا قرار داشت، و از این رو از با سابقهترین افراد اخوان به شمار میآمد. ولی بعداز سوء قصدی که یکی از اعضای اخوانالمسلمین به جان (جمال عبدالناصر) رئیسجمهوری مصر کرد، بازداشت شد و تا سال 1350 ه. ش . / 1971 م. در زندان به سر برد. او هم مانند هضیبی خط مشی آرامی را در قبال رژیم مصر برگزید، و در نتیجه نهضت اخوانالمسلمین در زمان رهبری تلمسانی بیش از گذشته از روحیه و روش انقلابی فاصله گرفت. بعد از تلمسانی که در سال 1365 از بزرگان اخوان که از شهرت جهانی برخوردارند، میتوان از سید قطب نویسنده، روزنامه نگار و یکی از بزرگترین رهبران میآید.
مهمترین ویژگیهای اخوانالمسلمین
برخی از مهمترین ویژگیهای اخوانالمسلمین عبارتند از:
1) مهمترین ویژگی اخوانالمسلمین، جامع و فراگیر بودن آن است. این ویژگی دارای دو بعد است: نخست این که اخوان در مصر به صورت یک تشکیلات جامع ظهور کرد، به گونهای که فقط یک نهضت سیاسی نبود، بلکه یک واحد فرهنگی، یک مؤ سسه اقتصادی، یک بینش اجتماعی، یک ارتش مردمی و... نیز بود. دوم این که کم و بیش در برخی از کشورهای اسلامی ایدهها، هدفها و تشکیلات اخوانالمسلمین به عنوان یک الگوی مناسب مبارزه ضد دولتی پذیرفته و به کار بسته شد، حتّی این الگوگیری در کشورهای اسلامی دورتر از مصر چون ایران (فدائیان اسلام) و افغانستان (حزب جمعیت اسلامی هم صورت گرفته است. 2) دیگر ویژگیهای اخوان آن است که کارش را با تبلیغ و معرفی دین اسلام به عنوان تنها راه نجات آغاز کرد. سپس به جذب وسازماندهی افراد در مرحله سوم به مبارزه و ستیز همهجانبه (به ویژه نظامی) علیه رژیم مصر و استعمار انگلیس پرداخت. در ستیزه جو شدن اخوان، مساءله فلسطین بیش از سایر مسائل (مانند افزایش سلطه استعمار) مؤ ثر بود. به عنوان نمونه، اخوان در سال 1325 ه. ش. / 1946 م. برای نخستین بار دستههای کوچک نظامی برای حمله مسلحانه به مراکز یهودیان در خاک فلسطین، اعزام کرد؛ وهمچنین اعضای اخوان در اولین جنگ اعراب واسرائیل شرکت کردند. اخوان 1331 ه. ش. / 1952 م. علیه (ملک فاروق) از آن جمله است.
نمی اندیشد. به بیان دیگر، اگرچه اخوان در اعتقاد به پیاده شدن اسلام به عنوان تنها راه نجات مادی و معنوی جامعه پابرجا مانده است، ولی تنها راه تحقق این هدف را در گرو فعالیتهای سیاسی که در چارچوب یک سیستم آزاد انجام میشود، میداند. بدین سان اخوان به صورت یک سازمان سیاسی در آمده است که برای تصاحب قدرت سیاسی از طریق مبارزات سیاسی تلاش میکند.
3) ویژگی و اهمیت اخوانالمسلمین تنها به عقایدی نیست که مطرح ساخته است زیرا آنچه اخوان مطرح نمود از سوی اندیشمندان دیگر اسلامی چون سید جمالالدین، عبده، کواکبی مطرح شده بود. بلکه اهمیت اخوان به آن جهت است که تعالیم و عقاید اسلامی را به زبانی ساده، قابل فهم، منظم، مسنجم که توانا در پاسخگویی به نیازهای جدید مسلمانان باشد، درآورد و نیز آن را برای سامان دادن به یک نهضت نیرومند مردمی به کار برد.
دستاوردهای مبارزه
مبارزه و فعالیت سیاسی بیش از هفتاد ساله اخوانالمسلمین، نتایج و پیامدهای داخلی وخارجی به دنبال داشته است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
الف) زنده کردن امید به نجات: اخوانالمسلمین در اوضاع و شرایطی شکل گرفت که سلطه آشکار و پنهان انگلیسیها، در یک جمله در اوضاع و شرایطی که ناامیدی بر جامعه مصر سایه افکنده بود. شکل گیری آن، با هدف کوشش در نجات کشور و مردم مصر از سلطه اجانب و عقبماندگی همهجانبه با تکیه بر تعالیم اسلام بود. بدین سان شعله امید در دل مردم زنده شد، شاید به همین علت بود که اعضای آن در زمانی کوتاه به بالغ بر یک میلیون نفر رسید. در نتیجه اخوان از شکل اوّلیه که در حدیک انجمن اسلامی کوچک محلی بود به نیرومندترین و گستردهترین سازمان سیاسی تاءثیر گذار در سیاستهای داخلی و خارجی مصر درآمد.
ب) پشتیبانی از افسران آزاد: اخوانالمسلمین امید داشت که با به حکومت رسیدن افسران آزاد به رهبری جمال عبدالناصر، احکام اسلام در مصر پیاده شود. بر این اساس به همکاری با افسران آزاد برای انجام کودتا علیه ملک فاروق پرداخت. مؤ ثرترین کمک اخوان به کودتاگران در این جهت این بود که مردم را در زمان وقوع کودتا به حمایت و پشتیبانی از آن به خیابانها آورد، و در اثر همین حمایت مردمی، کودتای افسران آزاد با موفقیت تواءم گردید. اندکی بعد اخوانالمسلمین دریافت که ناصر و گروه او تمایلی به پیاده کردن احکام اسلامی در مصر ندارند. در نتیجه بین اخوانالمسلمین و افسران آزاد اختلاف پدید آمد. نقطه اوج این اختلاف سوءقصد به جان عبدالناصر از سوی اخوانالمسلمین در سال 1333 ه. ش. / 1954 م. بود.
ج) تاثیر اخوان بر دیگر گروههای اسلامی در مصر: اخوانالمسلمین پس از ناکامیهای نظامی اش در دهه 30 ه. ش. / 50 م. (مانند ترور نافرجام ناصر)، فعالیت نظامی را کنار گذاشت. به بیان دیگر اخوان دیگر از مبارزه مسلحانه برای نیل به هدفهایش پیروی نمیکند، و در پی تغییر رژیم تنها از راههای مسالمتآمیز است، ولی گروههای اسلامی متاءثر و منشعب از همان استراتژی دهه 1940 م. / دهه 1320 ه. ش.اخوانالمسلمین مصر است.
افول اخوان و فقدان رهبری واحد:
قبل از دهه 30 ه. ش. / 50 م. حسن البنا، نه تنها رهبر اخوانالمسلمین بلکه رهبر حرکت اسلامی مصر به شمار میرفت. امّا پس از آن، به علت ناتوانی رهبران بعدی اخوان در پدیدآوردن وحدت رویه در مبارزه علیه رژیم و نیز به دلیل پدیدار شدن گروههای اسلامی مختلف که بطور عمده بر خلاف اخوان، بر مبارزه مسلحانه ضددولتی تکیه داشتند، وحدت رهبری حرکت اسلامی مصر از بین رفت. یکی از مبارزان مصری دراینباره میگوید:
(وضعیت ما طوری است که ایرانیها باید امام خمینی [ره] را بصورت قرض الحسنه به مدت یکسال به مصریها تحویل دهند تا یک انقلاب سراسری به شیوه ایرانی، مصر را دگرگون سازد.)
جنبش اخوانالمسلمین در کشورهای دیگر
ایدهها، هدفها، ... و شکل سازمانیِ اخوانالمسلمینِ مصر از سوی مسلمانان مبارزِ کشورهای اُردن، سوریه مورد قبول قرار گرفت و بر این اساس تشکیلاتی مشابه اخوانالمسلمین مصر در این کشورها تاءسیس شد. به همین جهت است که هم اکنون در حیات سیاسی بسیاری از کشورهای اسلامی، جنبش یا سازمان اخوانالمسلمین حضور دارد. البته این حضور از آن (مانند جماعت اسلامی در پاکستان) به تلاش فرهنگی و سیاسی مشغولند. چون این جنبش در تعداد زیادی از کشورهای اسلامی فعالیت داشته و دارد، امکان توصیف و یا تحلیل همه آنها، در یک درس وجود ندارد. لذا تنها به تشریح تعدادی از مهمترین آنها میپردازیم و در حدّ امکان، تصویری کلی از انگیزهها، هدفها، ایدهها، ویژگیها و نقاط اشتراک و افتراقشان ارائه میدهیم.
اخوانالمسلمین در سودان
در اواسط دهه 20 ه. ش. / 40 م .(178) اخوانالمسلمین سودان به رهبری (علی طالب الله) شکل گرفت. این جنبش به دو جهت متاءثر از اخوانالمسلمین مصر بود.
1) به همان انگیزههایی پدید آمد که اخوانالمسلمین مصر بوجود آمده بود. 2) با کمک و مساعدت مستقیم یکی از رهبران اخوان مصر به نام (عبدالحلیم عابدین) تاءسیس شد.
در آغاز، اخوانالمسلمینِ سودان خواهان اسلامی کردن جامعه از طریق تغییر حکومت موجود و تاءسیس یک حکومت اسلامی بود. امّا پس از آن که دولت (جعفر محمد نُمیری) شریعت اسلامی را در سودان به اجرا گذاشت، و دولت (عمرالبشیر) آن را با شدت و وسعت بیشتری تداوم بخشید، این جنبش با تغییر ایده، تنها خواهان اجرای شریعت اسلامی از طریق دولت وقت است. در مجموع، اخوانالمسلمین سودان در نیل به هدف مذکور، از آغاز تاکنون به ترتیب سه شیوه تبلیغ، جنگ اخوانالمسلمین سودان رهبران متعددی را به خود دیده است، ولی هیچ کدام به اندازه (دکتر حسن الترابی) فعال و مشهور شد، امّا بعدها تغییر عقیده داد ودر دولت نُمیری و صادق المهدی به ترتیب پستهای دولتی مشاور خارجی و وزارت دادگستری را پذیرفت. وی هدف خود را در حال حاضر کمک به ایجاد وحدت ملّی، همکاری در ساختن اقتصادی نیرومند و پدید آوردن یک جامعه اسلامی ذکر میکند.
از مهمترین نتایجی که فعالیت اساسی اخوانالمسلمین سودان بر جای گذاشت، تسریع پذیرشِ اجرای شریعتِ اسلامی به وسیله دولتهای سودان است. اجرای شریعت اسلامی در زمان رئیسجمهوری نمیری آغاز شد و هم اکنون ادامه دارد. در ابتدا نمیری با اجرای شریعت اسلامی مخالف بود، امّا در پی مخالفتهای گسترده مردمی در سال 1352 ه. ش. (معروف به قیام شعبان) و سوء قصد نافرجام به جانش در سال 1355 ه. ش. مجبور به قبول خواستههای مردم گردید.
اخوانالمسلمین سودان در مقایسه با اخوانالمسلمین مصر، حداقل دارای دو ویژگی متمایز است: اوّل آن که اخوانالمسلمین سودان با کودتای افسران آزاد به رهبری سرهنگ جعفر محمد نُمیری در سال 1348 ه. ش. / 1969 م. مخالفت کرد. امّا بعد از آن، شاخه جدا شده از اخوانالمسلمین سودان (جبهه اسلامی ملّی به رهبری حسن الترابی) به مصالحه با رژیم پرداخت، ولی گروه دیگر آن، اخوانالمسلمین به رهبری صادق عبدالله الماجد)، همچنان هرگونه سازش با رژیم را مردود دانست. دوم آن که اخوانالمسلمین از پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی ایران حمایت کرد، و هم اکنون نیز آن را یک انقلاب مبتنی بر ایمان توصیف میکند.
اخوانالمسلمین اردن
در سال 1325 ه ش. / 1946 م. در شهر (امان)(184) با همان انگیزههایی که در تولد اخوان در مصر و سودان مؤ ثر بودهاند، تشکیل شد. امّا بر خلاف کشورهای مذکور، به سُرعت رو به گسترش گذاشت. این گسترش سریع ناشی از دو علت بود: اوّل این که تعداد زیادی فلسطینی رانده شده در اردن که به اخوانالمسلمینِ آن کشور برای آزادی فلسطین دل بسته بودند، به عضویت اخوانالمسلمین اردن درآمدند. دوم، فعالیتهای اسلامی احزابی چون (حزب التحریر) اُردن در ارتقاءِ آگاهیهای سیاسی و مذهبی مردمِ اُردن و در نتیجه جذب آنان به اخوان مؤ ثر بود.
اخوانالمسلمین اردن در نیل به اساسیترین هدفش یعنی اسلامی کردن جامعه، از آغاز، راه مماشات و سازش با دولت و حکومتِ اردن را در پیش گرفت. زیرا پیروی از این شیوه را با توجه به وجود آزادیهای نسبی سیاسی در اُردن (بر خلاف مصر)، بهترین راه حل برای تحقق هدف خویش تشخیص داد. بر این اساس همواره در تلاش است که با به کارگیری تبلیغ، ارشاد، ورود یا نفوذ در مؤ سسات دولتی، شرکت در انتخابات و به دست آوردن کرسیهایی در مجلس نمایندگان، زمینههای تهیّه، تدوین و تصویب قوانین اسلامی که به اسلامی شدن جامعه مدد میرساند، فراهم آورد.
از بزرگترین رهبران اخوانالمسلمین اُردن میتوان از(شیخ عبدالرحمان) که برخی وی را همطراز رهبران بزرگ اخوان همچون عمر تلمسانی قرار دادهاند، نام برد. امّا به دو جهت همطراز دانستن وی با عمر تلمسانی اغراقآمیز است. نخست این که، برخی سازش اخوانالمسلمین اردن با حکومت پادشاهی را ناشی از شخصیت ساده اندیش او دانستهاند. دوم، این که او بیشتر در نقش یک رهبر معنوی ظاهر شده است، و بطور عمده جهتگیریهای سیاسی سازمان اخوانالمسلمین اردن را به افرادی چون (یوسف العظم) واگذار کرده است.
فعالیت سیاسی آشکار داشته است. این مساءله از یک سو ناشی از به رسمیت شناختن حکومت پادشاهی اُردن از سوی اخوانالمسلمین آن کشور است، و از سویی دیگر ناشی از امیدواری رژیم اردن به استفاده از اخوانالمسلمین در جلوگیری از نفوذ و توسعه احزاب و نیروهای سیاسی مخالف (مانند کمونیستها) است. اما جناح انقلابی اخوانالمسلمین اردن به رهبری (عبدالله العظم) که همیشه بر سر مسائلی چون مساءله فلسطین در تعارض و تضاد با رژیم اردن بوده است، هیچگاه از اجازه رسمی فعالیت سیاسی علنی بهرهمند نشده است.
اخوانالمسلمین در سوریه
اخوانالمسلمین سوریه در سال 1314 ه. ش. / 1935 م. در شهر حلب بوسیله دکتر مصطفی السّباعی به تاءسی از اخوانالمسلمین مصر و به منظور مقابله با اشغال سوریه از سوی فرانسه و سروسامان دادن به اوضاع نابسامان اقتصادی و رفع شکاف موجود بین جهان عرب از طریق احیای اسلام به وجود آمد. امّا بعداً عواملی چون لزوم همکاری با اعراب در باز پس گیری فلسطین اشغالی و سکنی گزیدن برخی از رهبران و اعضای اخوانالمسلمین مصر در سوریه که پس از انحلال آن در سال 1333 ه. ش. / 1954 م. صورت گرفت، به گسترش فعالیتهای اخوانالمسلمین سوریه کمک رساند.
هدف اخوانالمسلمین سوریه، استقرار یک نظام اسلامی جامع است که برای حصول به این هدف، نخست به ارشاد وموعظه مردم و دولت روی آورد. امّا در اواخر دهه 40 ه. ش. / 60 م. گروهی از اعضای جنبش این روش را بی نتیجه ارزیابی کرده و جهاد علیه دولت را برگزیدند. این گروه به طور رسمی با تاءسی (جبهه اسلامی سوریه) درسال 1359 ه. ش. / السباعی دوست حسن البنا که اوّلین رهبر اخوانالمسلمین سوریه بود تا سال 1340 ه. ش. / 1961 م در. این سمت باقی یاغان) و سپس تاءسیس جبهه اسلامی سوریه (جناح طرفدار جهاد) به رهبری (ابوالنصر البینونی)، عملاً رهبری عطار بر کلِ اخوانالمسلمین سوریه دوام نیاورد. از اواسط دهه 50 ه. ش. / 70 م. (عدنان سعدالدین) جای عطار را گرفت. در حال حاضر رهبری اخوانالمسلمین سوریه به صورت جمعی انجام میگیرد.
بارزترین مشخصه این جنبش در سوریه، مخالفت دایمی آن با دستگاه سیاسی کشور است. از مهمّترین جلوه این مخالفت، میتوان به درگیری نظامی 1360 ه. ش. / 1981 م. طرفداران جهاد ضد دولتی در جنبش اخوانالمسلمین با نیروهای حکومتی اشاره کرد. طی آن، یک نبرد سه هفته ای در (شهر حما)(190) صورت گرفت که منجر به کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از مقامات دولتی و حزبی (حزب بعث سوریه) و نیز سرکوب شدید اعضای جنبش از سوی دولت بعثی سوریه گردید. با این وصف جنبش اخوانالمسلمین سوریه تا کنون به علت زیر:
1) وجود اختلاف در اخوانالمسلمین بر سر مساءله روش مبارزه علیه دولت 2) اقداماتِ دولت در جهت اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی کشور، نتوانسته است به عنوان یک نیروی مؤ ثر در سیاستهای داخلی و خارجی سوریه ایفای نقش کند.
دلایل تشکیل اخوان در دیگر کشورهای اسلامی
بر این اساس ستیز با سلطه آشکار و پنهان خارجی، نجات جامعه از انحطاط اخلاقی، سیاسی و اقتصادی، مبارزه با افکار و اندیشههای ضد دینی (مانند کمونیسم) از علل مشترک تولد جنبشهای اخوانالمسلمین در کشورهای اسلامی است. همچنین همه آنها به طور عمده پس از سپری کردن یک فرایند و دوره موعظه و ارشاد به مرحله جهاد ضد دولتی (192) و سپس به مرحله شرکت درمبارزات انتخاباتی (به استثنای گروههای جهادی منشعب از آن) روی آوردهاند.
به دیگر سخن همه آنها دین و سیاست را به هم آمیختهاند، برای رهایی از وابستگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی (بویژه نوع غربی آن) میکوشند؛ بر بازگشت به اصول اوّلیّه اسلامی به عنوان تنها راه حل نیل به پیشرفت مادی و معنوی تاءکید دارند، و مبارزه با هر گونه اندیشه غیر دینی را ضروری و اجتنابناپذیر دانستهاند.
با وجود شباهتهای مذکور، تفاوتهایی هم در آنها دیده میشود. به عنوان مثال، اگرچه تاءسیس یک دولت اسلامی مهمترین هدفِ همه آنهاست، امّا برخی از طریق راههای مسالمتآمیز و برخی از طریق جهاد ضد دولتی میکوشند دولت موجود را سرنگون ساخته و حکومت اسلامی را جایگزین آن نمایند.
آن دسته از گروههای اخوانالمسلمین که معتقد به به کارگیری شیوههای صلح آمیزند، نیز با هم متفاوتند، بگونهای که بعضی به همکاری مطلق با رژیم موجود کشیده شدهاند، (مانند جنبش اخوانالمسلمین در عراق) و تعدادی هم با تن دادن به مبارزه انتخاباتی، مشروعیت رژیم را پذیرفتهاند. در حالی که گروههای جهادی جنبش اخوانالمسلمین هیچ گونه، مشروعیتی را برای رژیمهای موجود قائل نیستند. با این وصف وجوه اشتراک جنبش اخوانالمسلمین در کشورهای اسلامی بیش از وجوه افتراق آنهاست، امّا جنبش اخوانالمسلمین نتوانسته است با تکیه و تاکید بر این وجوه مشترک و با دور ریختن عوامل تفرقهافکنانه ای چون گرایشهای ملیگرایانه در نیل به اساسیترین هدفش یعنی اسلامی کردن جامعه از طریق استقرار یک یافته است [۱].