جبهه آزادیبخش ملی الجزایر
جبهه آزادیبخش ملی الجزایر | |
---|---|
نام جریان | جبهه التحریر الوطنی الجزائری |
رهبران | عبدالعزیز بوتفلیقه |
جبهه آزادیبخش ملی الجزایر (جبهه التحریر الوطنی الجزائری) تشکلی است که جنگ استقلال الجزایر برضد استعمار فرانسه را سازماندهی کرد و پس از استقلال تنها حزب حاکم در این کشور شد. با آغاز استعمار الجزایر و اشغال این کشور به دست فرانسویان در 13 محرم 1246/ 5 ژوئیه 1830، قیامهای گستردهای برضد استعمار فرانسه شکل گرفت که از آن جمله قیام بزرگ عبدالقادر الجزایری در 1249ـ1263/ 1833ـ 1847 بود[۱] در اواخر 1338/1920، به تدریج نهضتهای ملیگرایانه در قالب تشکلهای سیاسی و منسجم گسترش یافتند.
در 24 خرداد 1305/ 15 ژوئن 1926، حزب ستاره شمال آفریقا (حزب نجم شمال افریقیا) تأسیس شد[۲]. و در 31 مرداد 1306/ 23 اوت 1927 مصالی الحاج *، رهبری آن را پذیرفت. این حزب، که با اوضاع نامناسب کار برای کارگران کشورهای شمال آفریقا مبارزه میکرد، در 9 آبان 1308/ 31 اکتبر 1929 منحل شد ولی در 1315 ش/ 1937م با عنوان حزب خلق الجزایر (حزب الشعبالجزائری) مجدداً شروع به فعالیت کرد[۳].
در 14 اردیبهشت 1310/ 5 مه 1931، شیخ عبدالحمیدبن بادیس، جمعیت علماءالمسلمین الجزایر را برای دفاع از فرهنگ عربی و اسلامی سازماندهی کرد. جنگ جهانی دوم (1939ـ 1945) و تحولات پس از آن، جایگاه فرانسه را در کشورهای آفریقای شمالی متزلزل کرد و موجب تحریک جنبشهای آزادیبخش ملی در این کشورها شد.
در 1321 ش/ فوریه 1943، سه تن از سران احزاب الجزایر، بیانیه خلق الجزایر (مشهور به «بیانیه دوم»، البیانالثانی) را برای استقلال کشور صادر کردند. در این بیانیه آمده بود که الجزایر باید مجدداً کشوری اسلامی و مستقل شود و همه شهروندان آن از حقوق مساوی برخوردار گردند. بینتیجهماندن این بیانیه سبب شد که در 23 اسفند 1322/ 14 مارس 1944، جنبش «دوستداران بیانیه و آزادی» (اصدقاءالبیان و الحریه) برای کسب خودمختاری، مبارزه استقلالطلبانهخود را آغاز کند[۴].
در 18 اردیبهشت 1324/ 8 مه 1945، الجزایریها به رهبری خالد الجزایری، یکی از نوادگان امیرعبدالقادر الجزایری، در منطقه سطیف در اقلیم قُسَنْطینه/ قُسْطَنطینه برضد استعمار فرانسه قیام کردند. در این قیام در حدود 000، 45 الجزایری کشته شدند.
«جنبش دوستداران بیانیه و آزادی» نیز، که فرحات عباس آن را به منظور ایجاد جمهوری مستقل و خودمختار الجزایر تشکیل داده بود، بر اثر سیاست خشن استعمار فرانسه و به دستور آن منحل شد[۵].
در فروردین 1325/ مارس 1946، فرحات عباس حزب دیگری را با عنوان اتحادیه دموکراتیک بیانیه الجزایر(الاتحاد الدیمقراطی للبیان الجزائری) برای استقلال الجزایر بنیان گذاشت، ولی بهرغم موفقیتهای چشمگیر حزب در انتخابات، به هیچیک از اهداف خود دست نیافت[۶]. از طرفی دولت فرانسه نیز میکوشید الجزایر را حفظ کند، زیرا منابع غنی نفت و کانی در این کشور سبب شده بود تا فرانسه با استقلال و خودمختاری الجزایر به شدت مخالفت کند[۷].
این عوامل سبب شد تا بسیاری از رهبران ملیگرای الجزایر، برای پیشبرد اهداف خود، به زور متوسل شوند و در اوایل 1326 ش/1947 گروهی از جوانان در جنبش پیروزی آزادیهای دموکراتیک (حرکه إنتصار الحریّات الدیمقراطیه) ــ که در 1325 ش/ 1946، مصالی الحاج به منظور خروج نظامیان اشغالگر فرانسه و استقلال کشور آن را تشکیل داده بود ــ تشکیلاتی به نام سازمان مخفی (المنظّمه السرّیه)، برای فراهم نمودن مقدمات قیام مسلحانه و تأسیس حکومت انقلابی الجزایر به وجود آورند[۸].
به دنبال موجودیت این سازمان، دولت فرانسه در 27 اسفند 1328/ 18 مارس 1950، بنبلا و چند تن از اعضای فعال آن را زندانی کرد، ولی بنبلا در 1331 ش/ 1952 از زندان گریخت و در مصر مبارزات خود را ادامه داد.
در 1333 ش/1954، در گردهمایی اعضای فعال سازمان مخفی در سوئیس توافق شد تا قیام گستردهای را برضد استعمار فرانسه سازماندهی کنند[۹].
آنان در 3 فروردین 1333/ 23 مارس 1954 برای پیشبرد اهداف انقلابی خود تشکلی با 22 عضو، با عنوان کمیته انقلابی برای اتحاد و اقدام (اللَّجْنه الثوریه للوحده و العمل)، ایجاد کردند.
با آغاز شدن انقلاب الجزایر، این کمیته به جبهه آزادیبخش ملی الجزایر (جبهه التحریر الوطنی الجزائری) تغییر نام داد و ارتش آزادیبخش ملی الجزایر (جیش التحریر الوطنی الجزائری) برای انجام دادن عملیات نظامی پایهگذاری شد[۱۰].
آغاز فعالیت
جبهه آزادیبخش ملی در 10 آبان 1333/ اول نوامبر 1954، در بیانیهای، اهداف داخلی و خارجی خود را اعلام کرد. اهداف داخلیعبارت بودند از:
- برپایی حکومت دموکراتیک برطبق مبانی اسلامی و برقراری استقلال ملی؛
- احترام به تمام آزادیهای اساسی بدون هیچگونه تبعیض نژادی یا مذهبی؛
- زدودن فساد و تباهی از چهره انقلاب؛
- گسترش انقلاب الجزایر در عرصه بینالمللی نیز اتحاد کشورهای شمالی آفریقا با محوریت اسلامی ـ عربی و پیوند نزدیک با حامیان انقلاب الجزایر در جامعه بینالمللی، به ویژه در سازمانمللمتحد، از مهمترین اهداف خارجی جبهه بود.
در این بیانیه همچنین نوشته شده بود که در صورت پذیرش حق تعیین سرنوشت مردم الجزایر و استقلال کشور، جبهه نیز آماده است تا بحران الجزایر را به روشهای دموکراتیک و مسالمتآمیز رفع نماید[۱۱].
فرانسوا میتران، وزیر کشور وقت فرانسه، در پاسخ به این بیانیه گفت الجزایر جزئی از فرانسه است و این کشور حاکمیتی جز حاکمیت خود را بر الجزایر به رسمیت نمیشناسد[۱۲]. با انتشار بیانیه جبهه آزادیبخش الجزایر، بسیاری از سازمانها و گروههای سیاسی فعال در الجزایر، در 1335ش/ آوریل 1956 به جبهه ملحق شدند، از جمله جمعیت العلماءالمسلمین، اتحادیه کارگران مسلمان، سازمان دانشجویان مسلمان شمال آفریقا، و اتحادیه دموکراتیک بیانیه الجزایر[۱۳] .
با اتحاد و ائتلاف دیگر تشکلهای انقلابی الجزایر به رهبری احمدبن بلا، در 29 مرداد 1335/ 20 اوت 1956 همایش مخفی جبهه در منطقه صومام شکل گرفت. همچنین کمیته اجرایی و شورای ملی انقلاب الجزایر از نمایندگان سراسر الجزایر تشکیل شد تا به عنوان عالیترین مرجع اجرایی انقلاب، اداره امور را برعهده گیرد[۱۴] دولت فرانسه نیز برای سرکوب قیام الجزایر تلاش نمود تا کمکهای خارجی به جبهه را قطع کند.
در آبان 1335/ اکتبر 1956، منازعه فرانسه، انگلیس و اسرائیل(فلسطین اشغالی) با جمال عبدالناصر - که از حامیان جبهه آزادیبخش ملی الجزایر به شمار میآمد - در قطع ارتباط جبهه با کشورهای خارجی، بینتیجه بود و حتی بحران سوئز سبب شد تا حمایت دیگر دولتهای تازه استقلالیافته و غیرمتعهد، از جبهه بیشتر شود[۱۵].
پس از برگزاری همایش مخفی جبهه در صومام، برنامه تشکیل جمهوری الجزایر سازماندهی شد. این برنامه در چارچوب اصول پیشنهادی رهبران جبهه و با هدف مبارزه مسلحانه با اشغالگران تعیین گردید و تأسیس جمهوری سوسیال دموکرات الجزایر در دستور کار آن بود.
در پی برگزاری این همایش در 1335 ش/ اکتبر 1956، با مقامات فرانسه در مغرب مذاکراتی شد و در 30 مهر /22 اکتبر همان سال نیروی هوایی فرانسه، بنبلا و چهار تن از رهبران اصلی جبهه را در راه بازگشت از رباط به تونس ربودند[۱۶]. فرحات عباس و دوستانش در غیاب بنبلا، رهبری تشکیلات جبهه را به عهده گرفتند.
آنان با صدور اعلامیه، دستگیری پنج تن از رهبران سیاسی ـ نظامی جبهه را محکوم و تأکید کردند تا کسب استقلال و آزادی به مبارزه خود ادامه خواهند داد. ژنرال دوگل پس از روی کار آمدن (1337 ش/ 1958) در فرانسه، به سبب تشدید ناآرامیها در الجزایر، به اقدام نظامی متوسل شد و حدود پانصد هزار تن از نظامیان فرانسه را علیه جبهه آزادیبخش ملی به کار گرفت[۱۷].
ارتش آزادیبخش ملی الجزایر نیز به دو بخش درون مرزی و برون مرزی تقسیم شد. ارتش درون مرزی متشکل از گروههای نظامی بود که بهطور نامنظم و پراکنده در داخل کشور مبارزه میکردند و ارتش برونمرزی در مراکش و تونس دارای فرماندهی واحد و تشکیلات منسجم و مجهز به سلاحهای جدید بود و رهبری آن را هُواری بومِدیَن برعهده داشت.
در مجموع، 90% از کل نیروهای نظامی را دهقانان و کشاورزان تشکیل میدادند[۱۸]. در 13 تیر 1337/ 4 ژوئن 1958، ژنرال دوگل به الجزایر رفت و در سخنرانی خود در مقابل کاخ دولت در الجزایر، خواستار مصالحه شد و بر وجود ملت الجزایر و حق آنان برای تعیین سرنوشت خویش تأکید نمود[۱۹].
در 28 شهریور 1337/ 19 سپتامبر 1958، جبهه آزادیبخش الجزایر، دولت موقت در تبعید را تشکیل داد و شورای ملی انقلاب و اعضای دولت موقت جمهوری الجزایر نیز انتخاب شدند. فرحات عباس نخست وزیر یا رئیس دولت و کریم بِلْقاسم نایب رئیس یا معاون اول نخستوزیر شد[۲۰].
در 13 آبان 1339/ 4 نوامبر 1960، ژنرال دوگل در یک سخنرانی تاریخی تولد الجزایر را اعلام، و تأکید نمود که در راه صلح در الجزایر کوشش خواهد کرد[۲۱].
در 19ـ24 آذر 1339/ 10ـ 15 دسامبر 1960، میلیونها تن از مردم الجزایر در حمایت از جبهه آزادیبخش، تظاهرات کردند و صدها تن از آنان کشته شدند[۲۲].
در پی کشتار مردم الجزایر، سازمان ملل متحد حق استقلال مردم الجزایر را به رسمیت شناخت، ولی حکومت فرانسه بر حفظ حاکمیت خویش در الجزایر پافشاری میکرد. در فرانسه نیز دربارهجنگ با الجزایریها اختلافات بالا گرفته بود. حزب کمونیست فرانسه نیز که از 1333 ش/1954 نسبت به انقلاب الجزایر موضعی انتقادی داشت، ادامه فعالیتهای استعماری دولت فرانسه را علیه الجزایر محکوم نموده و شرکت اعضای خود را در هر نوع فعالیت برضد الجزایر ممنوع کرد.
نیروهای چپگرا و روشنفکر و خانوادههای سربازان فرانسوی در الجزایر نیز از ژنرال دوگل به شدت انتقاد میکردند. جنگ الجزایر سبب بیثباتی سیاسی و بروز بحرانهای اقتصادی و مالی در فرانسه گردیده بود[۲۳].
در 1340 ش/ 1961، تظاهرات گستردهای در مغرب، لیبی، سودان، مصر، سوریه و عراق انجام شد که در اعلام آمادگی دولت ژنرال دو گل برای پذیرش مذاکره جهت خاتمه دادن به جنگ تأثیر به سزایی داشت[۲۴].
دوگل، برای بر طرف شدن بحران الجزایر، سه راه حل پیشنهاد کرد: وابستگی کامل الجزایر به فرانسه ولی با حکومتی ظاهراً خودمختار، تقسیم و تجزیه الجزایر به دو بخش اروپایی و عرب مسلمان، و تشکیل دولتی تحت قیمومت فرانسه[۲۵].
دولت فرانسه در 18 دی 1339/ 8 ژانویه 1961 مسئله لزوم تعیین سرنوشت مردم الجزایر را به همهپرسی گذاشت که در حدود 60% در رأیگیری شرکت کردند[۲۶].
پس از آن دولت فرانسه کوشید تا از طریق سوئیس با دولت موقت الجزایر دربارهتشکیل دولت مستقل ولی وابسته به حکومت مرکزی مذاکره کند، ولی نظامیان عالی رتبه فرانسه در الجزایر در 2ـ6 اردیبهشت 1340/22ـ26 آوریل 1961 اعتراض نموده و اقدام به کودتا کردند، اما اکثر قوای ارتش از آن حمایت نکردند و کودتا شکست خورد. [۲۷]
پس از آن نیروهای تندرو در ارتش فرانسه سازمان ارتش سرّی را پایهگذاری کردند و درصدد قتل عام مردم الجزایر بر آمدند. آنها با اقدامات تروریستی مصمم بودند مذاکرات صلح بین جمهوری پنجم فرانسه و دولت موقت جمهوری الجزایر را به بنبست بکشانند. [۲۸]؛ اما در 28 اردیبهشت 1341/ 18 مارس 1962 نمایندگان دولت موقت جمهوری الجزایر (کریم بلقاسم و بنیوسفبنخدّه) و نماینده رئیسجمهور فرانسه (لوئی ژوکس) قرارداد اویان را امضا کردند.
بخش اول این قرارداد شامل آتشبس میشد که از 29 اردیبهشت 1341/ 19 مارس 1962 قابل اجرا بود. براساس مفاد دیگر این قرارداد، الجزایر حقوق سیاسی و اقتصادی مهاجران اروپایی را به رسمیت میشناخت و در مقابل فرانسه را متعهد میکرد به الجزایر استقلال دهد به شرط اینکه الجزایر مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را با فرانسه تنظیم کند و دولت فرانسه نیز متعهد شد در بازسازی اقتصادی الجزایر مشارکت کند. [۲۹] ولی تعهداتی که الجزایر در قبال وضع حقوقی و سیاسی اقلیت اروپایی مقیم این کشور میپذیرفت و همچنین ادامه استخراج منابع زیرزمینی منطقه صحرا و استفاده از کلیه پایگاههای نظامی این کشور، در حقیقت سازشی در جهت منافع دولت استعماری فرانسه بود. [۳۰] از این پس اداره الجزایر تا برگزاری همهپرسی و تشکیل دولت جدید، به یک هیئت اجرایی موقت واگذار شد که ریاست آن را عبدالرحمان فارس، رئیس سابق مجلس الجزایر، به عنوان مسلمانی ملیگرا و میانهرو، برعهده داشت. [۳۱]
در 29 اردیبهشت 1341/ 19 مارس 1962، بن بلا و همراهانش پس از شش سال از زندان آزاد شدند. او از هیئت نمایندگی دولت موقت انتقاد نمود و معتقد بود دولت فرانسه، استقلال الجزایر را تنها به شکل ظاهری به رسمیت شناخته است[۳۲].
در تیر ـ مرداد / ژوئیه همان سال اعضای شورای ملی انقلاب (المجلس الوطنیللثوره) در طرابلس (پایتخت لیبی) گرد آمدند و به اعمال سازشکارانه دولت موقت اعتراض کردند[۳۳].
در همهپرسی که در تیر 1341/ اول ژوئیه 1962 برگزار شد، مردم الجزایر با 581، 951، 5 رأی موافق، در مقابل 534، 16 رأی مخالف، به استقلال رسیدند[۳۴].
اختلاف در بین اعضا
دولت موقت، در پی اعتراض اعضای جبهه آزادیبخش به اقدامات سازشکارانه دولت موقت در قرارداد اویان، مبارزان معروف ارتش آزادیبخش ملی را بازداشت کرد و هواری بومدین و دو تن از فرماندهان ارتش و معاونان او را برکنار نمود. دولت موقت کوشید تا مردم الجزایر را علیه بنبلا تحریک کند، از اینرو بن بلا به قاهره و سپس به مراکش رفت. او در 20 تیر/ 11 ژوئیه همان سال به الجزایر بازگشت. به عقیده بنبلا جبهه میتوانست حمایت مردمی را در جهت سیاستهای دولت سازماندهی کند و از این طریق نقش خود را در رهبری کشور تقویت نماید؛ از اینرو، وی در فروردین 1342/ آوریل 1963 بن خیضر را به دبیرکلی جبهه بر گزید. در مرداد 1342/ اوت 1963، قانون اساسی تحت نظارت جبهه پس از همهپرسی، به تصویب مجلس الجزایر رسید. بر اساس قانون اساسی جدید، جبهه آزادیبخش به عنوان تنها حزب سیاسی تعیین گردید و بنبلا نیز برای پنج سال به ریاست جمهوری انتخاب شد[۳۵].
احیای دوباره
نخستین کنگره جبهه در 1343 ش/1964 در الجزیره تشکیل شد و در آن آییننامه و برنامه حزب - که به منشور الجزیره شهرت یافت - تصویب گردید. در این منشور، بر هدایت جبهه در مسیر تغییرات عمیق دموکراتیک، مبارزه با امپریالیسم و حرکت در مسیر سوسیالیسم تأکید شد. حزب کمونیست الجزایر نیز منشور الجزیره را مبنای همکاریهای مشترک با جبهه قرار داد و در خرداد 1343/ ژوئن 1964 اعضای حزب کمونیست الجزایر به جبهه پیوستند[۳۶] 1976، «منشور ملی» پس از انتشار و همهپرسی تصویب شد و دوباره در آن نقش مسلط جبهه آزادیبخش ملی احیا گردید. در آبان/ نوامبر همان سال، اصول مندرج در منشور ملی مجدداً به عنوان قانون اساسی جدید به همهپرسی گذاشته و تصویب شد.
بر اساس قانون اساسی جدید، ارتش ملی و خلقی وارث ارتش ملی آزادیبخش و حافظ انقلاب دانسته شد و جبهه آزادیبخش نیز نیروی پیشاهنگی تلقی شد که خلق را برای برپایی نظام سوسیالیسم هدایت مینمود. همچنین بر اساس قانون اساسی جدید، مقرر شد مناصب و مقامات حساس و اساسی دولتی در اختیار اعضای رهبری حزب قرار گیرد[۳۷].
تشکیلات
از لحاظ تشکیلاتی نیز، براساس اساسنامههای حزبی مصوبه دی 1357/ژانویه 1979 در همایش جبهه آزادیبخش ملی، مقرر گردید کمیته مرکزی این حزب - که همایش حزب آن را انتخاب میکند - دبیر کلی برای حزب برگزیند که دبیرکل نامزد ریاست جمهوری نیز بشود.
- این حزب را دبیرخانهای اجرایی، متشکل از پنج عضو، اداره میکند.
- این حزب به 17 فدراسیون،
- 109 بخش (دایره) و 112،
- 1 کمون (بلدیه) تقسیم گردیده است[۳۸].
کثرت گرایی حزبی
از اواسط دهه 1360 ش/1980، الجزایر با وخامت اوضاع اقتصادی و شکست سیاستهای صنعتی و توسعه ملی مواجه شد. دراین دهه رشد اسلامگرایی از یکسو و افزایش انحصارطلبی جبهه آزادیبخش ملی از سوی دیگر، به عنوان تنها حزب حاکم در کشور، سبب گسترش ناآرامیها و درگیریهایی در الجزایر شد و دولت حاکم مجبور گردید در 14 اسفند 1367/ 23 فوریه 1989، با برگزاری همهپرسی، در قانون اساسی بازنگری کند.
بر اساس قانون اساسی جدید، کثرتگرایی حزبی به رسمیت شناخته شد و همین امر، سبب اعتراض رهبران سنتی و قدیمی جبهه گردید. جبهه نجات اسلامی الجزایر نیز در این فضای باز سیاسی، با اخذ مجوز رسمی از وزارت کشور، به عنوان رقیب اصلی جبهه آزادیبخش ملی فعالیت خود را آغاز کرد. دائرهالمعارف جهان اسلام آکسفورد[۳۹]. و در انتخابات شوراهای شهرداری و شوراهای شهر (ایالتی) الجزایر در 22 خرداد 1362/ 12 ژوئن 1990، و انتخابات مجلس در 5 دی 1370/ 26 دسامبر 1991 بهطور شگفتانگیزی بر جبهه آزادیبخش ملی الجزایر پیروز شد، ولی کودتای نظامیان در 22 دی 1370/ 12 ژانویه 1992 و انحلال جبهه در 14 اسفند/ 4 مارس همان سال، زمینه را برای افزایش انحصارطلبی حزب حاکم فراهم کرد[۴۰].
الیامین رِزوال نیز در دوره ریاست جمهوری خود تلاش کرد تا سازمان حزبی جدیدی را جانشین جبهه آزادیبخش نماید، از اینرو حزب التجمع الوطنیالدیمقراطی را تأسیس کرد، که از اعضای پایین رتبه جبهه تشکیل شده بود. حزب مذکور، در انتخابات مجلس در 15 خرداد 1376/ 5 ژوئن 1997 بر جبهه آزادیبخش ملی پیروز شد اما، در 20 شهریور 1377/ 11 سپتامبر 1998 ژنرال زروال، تحت فشار سیاسی نظامیان، از قدرت کناره گرفت[۴۱].
پس از او در 16 فروردین 1378/ 5 آوریل 1999، عبدالعزیز بوتفلیقه که از 1356ش/1977 در ارتش جبهه آزادیبخش ملی حضور داشت، با حمایت کمیته مرکزی جبهه و پشتیبانی نظامیان، نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد. برخی از رهبران سنتی و قدیمی جبههآزادیبخش، با نامزدی وی مخالف بودند؛ با این همه، بوتفلیقه با کسب 79ر73% آرا به ریاست جمهوری الجزایر رسید[۴۲].
پانویس:
- ↑ بوحوش، ص 108، 120
- ↑ سعداللّه، ج 2، ص 372؛ بوحوش، ص 288
- ↑ سعداللّه، همانجا؛ آژرون، ص 112؛ نیز رجوع کنید به: بوحوش، ص 289ـ301
- ↑ بوحوش، ص 307ـ 308؛ براگینسکی، ص 49ـ 50؛ شیخنوری، ص 154ـ 155
- ↑ بوحوش، ص 308؛ مرل، ص 4، 61، 92
- ↑ رجوع کنید به: بوحوش، ص 310ـ311
- ↑ دژاردن، ص 331؛ براگینسکی، ص 50 ـ51
- ↑ آژرون، ص 127ـ 128؛ بوحوش، ص 312ـ313، 320ـ324؛ شریط و میلی، ص 282
- ↑ بوحوش، ص 346؛ عسلی، ص 19؛ ازغندی، ص 64
- ↑ حربی، ص 135؛ آژرون، ص 131ـ132؛ بوحوش، ص 351ـ 356، 359ـ361؛ عسلی، ص 17، 19، 202ـ 203
- ↑ رودی، ص 159ـ160؛ بوحوش، ص 576 ـ579؛ شیخ نوری، ص 159ـ 160
- ↑ بوحوش، ص 405؛ دژاردن، ص 331
- ↑ اوزگان، ص 199ـ200؛ عسلی، ص 21؛ آژرون، ص 131
- ↑ اوزگان، همانجا؛ بوحوش، ص 391ـ397؛ آژرون، ص 131ـ 132
- ↑ بیل و لیدن، ص 148ـ242؛ شریط و میلی، ص 291ـ292؛ صدر، ص 22؛ سوئز
- ↑ حربی، ص 159؛ اسعدی، ج 1، ص 146؛ آژرون، ص 132
- ↑ بوحوش، ص 429ـ431؛ اسعدی، ج 1، ص 146ـ147
- ↑ روآ، ص 102؛ ازغندی، ص 71ـ73
- ↑ بوحوش، ص 432؛ آژرون، ص 136ـ137
- ↑ بوحوش، ص 475ـ476؛ ازغندی، ص 79ـ80
- ↑ بوحوش، ص 523 ـ524
- ↑ بوحوش، ص449؛ رودی، ص174؛ ازغندی، ص 81
- ↑ براگینسکی، ص 56؛ ازغندی، ص 119ـ 125؛ مجیدی سورکی، ص 89، 92؛ نیز رجوع کنید بهصدر، ص 31ـ32
- ↑ مرل، ص 236ـ244؛ ازغندی، ص 113
- ↑ صدر، ص34ـ 38؛ مرل، ص 13ـ14؛ براگینسکی، ص 54
- ↑ آژرون، ص141؛ بوحوش، ص525
- ↑ بوحوش، ص 529
- ↑ خسروشاهی، ص 39ـ41؛ مرل، ص 19؛ شریط و میلی، ص308ـ313؛ آژرون، ص 142
- ↑ بوحوش، ص 538 ـ539؛ شریط و میلی، ص 294؛ آژرون، ص143ـ 144
- ↑ دژاردن، ص 327؛ ازغندی، ص 87؛ مرل، ص 22
- ↑ ازغندی، ص 91
- ↑ همان، ص 91ـ92؛ مرل، ص 22، 125ـ126
- ↑ ازغندی، ص 92؛ رودی، ص 191؛ بوحوش، ص 538
- ↑ بوحوش، ص 540؛ براگینسکی، ص 61
- ↑ اسعدی، ج 1، ص 153؛ میتکیس، ص 27
- ↑ (دخانیاتی، ص380ـ381). در 1355ش/
- ↑ رودی، ص210؛ مجیدی سورکی، ص73؛ نیز رجوع کنید به: بومدین، هواری
- ↑ اسعدی، ج 1، ص 166
- ↑ ذیل "Islamic Salvation Front"؛ کسرایی، ص19ـ26، 31ـ 35، 68؛ نیز رجوع کنید به جبهه نجات اسلامی الجزایر
- ↑ کسرایی، ص 71، 74، 137، 167ـ169؛ رمضان قرنی محمد، ص 213ـ217
- ↑ صیداوی، ص40؛ میتکیس، ص 34ـ35؛ باسل، ص200؛ مهابه، 1997، ص 136
- ↑ مهابه، 1999، ص 178ـ179؛ صیداوی، ص40ـ41
منابع
- شارل روبر آژرون، تاریخ معاصر الجزایر، ترجمه منوچهر بیات مختاری، مشهد] 1365 ش [؛
- علیرضا ازغندی، انقلاب الجزایر: بررسی اوضاع سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی الجزایر قبل و بعد از استقلال (1965ـ1954)، تهران 1365 ش؛
- مرتضی اسعدی، جهان اسلام، تهران 1366ـ1369 ش؛ عمار اوزگان، افضل الجهاد، ترجمه حسن حبیبی،] بیجا [: نشر جهاد،] 1357 ش [؛
- رجب باسل، «ابعاد استقاله الرئیس الجزائری الامین زروال»، السیاسهالدولیه، ش 135 (ژانویه 1999)؛
- م. براگینسکی، بیداری آفریقا: بررسی جنبشهای آزادیبخش ملی در آفریقای استعماری، ترجمه ج. علوینیا و ا. ح. رضوانی، تهران 1352 ش؛
- عمار بوحوش، التاریخ السیاسی للجزائر: من البدایه و لغایه 1962، بیروت 1997؛ محمد حربی، الجزائر 1954ـ1962: جبهه التحریر الوطنی، الاسطوره و الواقع، ترجمه کمیل قیصر داغر، بیروت 1983؛
- هادی خسروشاهی، الجزایر: سرزمین قهرمانان اسلامی، تهران 1379 ش؛ علی دخانیاتی، تاریخ آفریقا، تهران 1358 ش؛
- تیری دژاردن، صد میلیون عرب: برداشتی نو از رویدادهای جهان عرب، ترجمه حسین مهری، تهران 1357ش؛ رمضان قرنیمحمد، «الجزائر علی ابواب الانتخابات البرلمانیه»، السیاسهالدولیه، ش 107 (ژانویه 1992)؛
- ژول روآ، جنگ الجزایر، ترجمه اسداللّه مبشری، تهران1361ش؛ ابوالقاسم سعداللّه، الحرکه الوطنیهالجزائریه، بیروت1992؛
- عبداللّه شریط و محمد مبارک میلی، مختصر تاریخ الجزائر: السیاسی و الثقافی والاجتماعی، الجزائر 1985؛
- محمدامیر شیخنوری، پژوهشی درباره نهضتهای رهایی بخش (افریقا، آمریکای لاتین و مسئله فلسطین)، تهران 1378 ش؛
- حسن صدر، الجزایر و مردان مجاهد، تهران 1360 ش؛ ریاض صیداوی، «الانتخابات و الدیمقراطیه و العنففیالجزائر»، المستقبلالعربی، سال22، ش 7 (ژوئیه 1999)؛
- بسام عسلی، جبهه التحریر الوطنی الجزائری ،] بیجا. [: دارالنقائص،] بیتا. [؛ شاکر کسرایی، اسلامگرایی در الجزایر، تهران 1380ش؛
- علی مجیدیسورکی، الجزایر، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1375ش؛
- روبر مرل، بنبلا، ترجمه خلیل کوشا، تهران] 1355 ش [؛ احمد مهابه، «الجزائر بینالمشکلات الداخلیه و التدخلات الخارجیه»، السیاسه الدولیه، ش 128 (آوریل 1997)؛
- همو، «الجزائر و الانتخابات الرئاسیه»،
- همان، ش 136 (آوریل 1999)؛
- هدی میتکیس، «توازنات القوی فیالجزائر: اشکالیات الصراع علی السلطه فی اطار تعددی»، المستقبلالعربی، سال16،ش6 (ژوئن 1993).