پرش به محتوا

جری و تطبیق

از ویکی‌وحدت

جری و تطبیق به این معناست که مفاهیم، مصادیق و تکالیف آیات قرآن در هر زمان و مکانی بر حوادث و اشخاصی که شرایط و موقعیت آن را داشته باشد، جاری و قابل انطباق است.

مفهوم‌شناسی جری و تطبیق

واژه «جری» مصدر ثلاثی مجرد فعل «جَرَی، یَجرِی»، در لغت به معنای جریان داشتن، عبور سریع، حرکت منظم داشتن در طول مکان، و «تطبیق» نیز مصدر ثلاثی مزید فعل «طَبَّقَ، یُطَبِّقُ»، در لغت به معنای پوشاندن چیزی توسط چیز دیگر است.

اما در اصطلاح، «جری و تطبیق» از واژگانی است که نخستین بار توسط علامه طباطبایی، استعمال شده و ایشان نیز مفهوم آن را از روایاتی که آیات قرآن را دارای ظاهر و باطن دانسته و ظاهر را به تنزیل و باطن را به تأویل معنا کرده و تأویل قرآن را به مثابه گردش ماه و خورشید می‌داند که در گذر زمان جریان دارد. مانند روایتی که می‌گوید که از امام صادق (علیه‌السّلام) درباره «مَا مِنَ الْقُرْآنِ آیَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ» سوال شد و امام در پاسخ فرمودند: «... ظَهْرُهُ تَنْزِیلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ یَجْرِی‏ کَمَا یَجْرِی‏ الشَّمْسُ‏ وَ الْقَمَرُ کَمَا جَاءَ تَأْوِیلُ شَیْ‏ءٍ مِنْهُ یَکُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ کَمَا یَکُونُ عَلَى الْأَحْیَاءِ ...»؛ ... ظاهر قرآن تنزیل آن و باطن آن تاویلش است. بخشی از تاویل آن واقع شده و بخشی دیگر هنوز نیامده است. مثل تاویل قرآن مانند جریان خورشید و ماه جریان دارد همچنانکه بر گذشتگان جاری بوده بر آیندگان نیز جاری خواهد بود ....

علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام در مورد فلسفه «جری» می‌گوید: «نظر به اینکه قرآن مجید کتابی است همگانی و همیشگی، در غایب مانند حاضر جاری است و به آینده و گذشته مانند حال منطبق می‌شود، مثلا آیاتی که در شرایط خاصه‌ای برای مومنین زمان نزول تکالیفی بار می‌کنند، مومنینی که پس از عصر نزول دارای همان شرایط هستند بی کم و کاست همان تکالیف را دارند و آیاتی را که صاحبان صفاتی را ستایش یا سرزنش می‌کنند یا مژده می‌دهند یا می‌ترسانند کسانی را که با آن صفات متّصفند در هر زمان و در هر مکان باشند شامل هستند. بنابراین هرگز مورد نزول آیه‌ای مُخَصِّصِ آن آیه نخواهد بود. یعنی آیه‌ای که درباره شخصی یا اشخاص معیّنی نازل شده در مورد نزول خود منجمد نشده، به هر موردی که در صفات و خصوصیّات با مورد نزول آیه شریک است سرایت خواهد نمود و این خاصه همان است که در عرف روایات به نام «جری» نامیده می‌شود».

همچنین ایشان در تفسیرش در توضیح «تطبیق» می‌نویسد: «این خود سلیقه اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) است، که همواره یک آیه از قرآن را بر هر موردی که قابل انطباق با آن باشد تطبیق می‌کنند، هر چند که اصلا ربطى به مورد نزول آیه نداشته باشد، عقل هم همین سلیقه و روش را صحیح می‌داند، برای اینکه قرآن به‌منظور هدایت همه انسان‌ها، در همه ادوار نازل شده، تا آنان را به سوى آنچه باید بدان معتقد باشند، و آنچه باید بدان متخلّق گردند، و آنچه که باید عمل کنند، هدایت کند، چون معارف نظری قرآن مختص به یک عصر خاص، و یک حال مخصوص نیست ...».

انواع جری و تطبیق

روایات «جری و تطبیق» نه شأن تفسیری دارد و نه سبب نزول آیه به‌ حساب می‌آید، بلکه اگر صحت سند و متن آن احراز شود، می‌توان آن را نوعی از جری و تطبیق صحیح دانست . علامه طباطبایی نیز در بحث روایی تفسیرش در ذیل آیات مختلف در نقد و بررسی روایات اسباب نزول با عبارت «هی من الجری و التطبیق أو من البطن و لیست بمفسّره» این گونه روایات را مورد نزول آیه به حساب نمی‌آورد و آن را از باب «جری و تطبیق» می‌داند.

تطبیق مفهوم کلی آیه با مصداق کلی

در این نوع از «جری و تطبیق»، روایت منقول از پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) یا ائمه معصومین (علیهم‌السّلام)، گزارش از مفهوم عام آیه بر مصداق کلی می‌کند. از جمله: احمد بن علی طبرسی در الاحتجاج علی اهل اللجاج از امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) روایت تقریبا طولانی را نقل کرده که در قسمتی از این روایت از بهترین خلق بعد از ائمه هدی؛ و بدترین خلق بعد از ابلیس و فرعون سوال شده که حضرت در جواب بهترین خلق بعد از ائمه علیهم را ، عالمان صالح؛ و بدترین خلق بعد از نمرود و ابلیس را، عالمان فاسد معرفی کردند و سپس امام (علیه‌السّلام) ، عالمان فاسد را کسانی دانسته‌اند که خداوند در قرآن در حقشان فرموده است: إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ [بقره–159] . طبق این روایت در کلام امام (علیه‌السّلام) مصداق عام عالمان فاسد با مفهوم عام «الَّذِينَ يَكْتُمُونَ» تطبیق داده شده است.

تطبیق مفهوم کلی آیه بر مصداق خاصی

در این نوع از «جری و تطبیق»، روایت نقل شده، مفهوم عام آیه را بر مصداقی خاص منطبق می‌کند. برای نمونه: سیوطی در الدر المنثور در تفسیر آیه لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاه وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِير [آل عمرن–28] نقل کرده که ابن اسحاق و ابن جریر و ابن ابی‌حاتم از ابن عباس روایت آورده‌‏ا‌ند که گفت: حجاج بن عمرو هم پیمان قبیله کعب بن اشرف و ابن ابی‌الحقیق و قیس بن زید، پنهان از دیگران تصمیم گرفته بودند چند نفر از مسلمانان مدینه را از دین خود گمراه سازند. رفاعه بن منذر و عبد اللَّه بن جبیر و سعد بن خثیمه از جریان خبر داشتند به آن چند نفر مسلمان هشدار دادند که با این اشخاص نشست و برخاست نکنید، این یهودیان در دل تصمیم دارند شما را گمراه کنند و از دین مرتد سازند، ولی مسلمانان اعتنا نکردند، در این باره بود که آیه «لايَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ» تا جمله «وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ» نازل گردید. ظاهرا منظور روایت، تطبیق یک مصداق بر عموم آیه است برای اینکه در عرف قرآن کلمه «کافرین» اعم از یهود و نصارا و مشرکین است و مسلمانان را بطور کلی از دوستی عموم کفار نهی می‌کند و اگر بنا باشد داستان نامبرده سبب نزول باشد، باید سبب نزول آیاتی باشد که خصوص یهود و نصارا را نام می‌برد، نه سبب نزول آیات مورد بحث که نامی از اهل کتاب نمی‌برد.

تطبیق مفهوم عام آیه بر مصداق اکمل

در این نوع از «جری و تطبیق» نیز ، روایت بیان شده، در جهت انطباق مفهوم آیه با مصداق روشن و کامل آن است از جمله: کلینی در الکافی روایتی را آورده که شخصی به نام «ابن محبوب» نقل کرده که وی از امام صادق (علیه‌السّلام) در مورد الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ‏ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ‏ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ‏ [بقره–121] ، سوال کرده‌اند که آن حضرت در جواب فرموده‌اند: ایشان ائمه (علیهم‌السّلام) هستند. علامه طباطبایی در بحث روایی ذیل این آیه در توضیح نحوه تطبیق روایت این روایت با آیه «يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» می‌نویسد: «و هو من باب الجري و الانطباق على المصداق الكامل»؛ این روایت از باب جری یعنی تطبیق آیه به مصداق روشن و کامل آن است.

منابع

  • قرآن کریم.
  • عابدینی، ناصر، فصلنامه حسنا، معیارهای جعل در روایات اسباب نزول، شماره 31، زمستان 1395 ش.