حديث
حدیث اصطلاحی در فرهنگ اسلامی و علوم دینی است که بیانگر سخنان نقل شده از زبان پیامبر(ص) و دیگر معصومین(ع) یا حاکی از رفتار و سلوک ایشان باشد. اهل سنت واژه حدیث را فقط به سخنان پیامبر اطلاق نموده در حالی که شیعه سخنان اهل بیت علیهمالسلام را نیز همانند سخنان پیامبر دانسته و تبعیت از آن را لازم میداند. برای احادیث تقسیمات گوناگونی ذکر شده است که در کتب علوم حدیثی فریقین بیان گردیده است.
حدیث
حدیث اصطلاحی در فرهنگ اسلامی و علوم دینی است که بیانگر سخنان نقل شده از زبان پیامبر(ص) و دیگر معصومین(ع) یا حاکی از رفتار و سلوک ایشان باشد.
معنای لغوی حدیث
حدیث در لغت به معنای چیز تازه[۱]، ضد قدیما[۲] است. و به کلام و خبر نیز حدیث میگویند، خواه کم باشد خواه زیاد.[۳] و به تعریف جامعتر، هر سخنی است که انسان از طریق شنیدن یا وحی، در خواب یا بیداری، با آن مواجه شود.[۴]. سخن و کلام را از آنرو حدیث نامیدهاند که اجزای آن بهتدریج و پیدرپی پدیدار میشوند.[۵] جمع حدیث، برخلاف قاعده، احادیث است [۶]، زیرا مفرد احادیث، اُحدوثه است که مترادف است با حدیث. [۷] واژه حدیث در قرآن 28 بار، 23 بار به صورت مفرد و 5 بار به صورت جمع آمده است. کاربرد واژه حدیث به صورت مفرد و جمع در قرآن برای اشاره به سرگذشت پیشینیان و در موارد متعددی به معنای مطلق کلام و خبر به کار رفته است [۸]
معنای اصطلاحی حدیث
معنای اصطلاحی حدیث برای اهل سنت و شیعه متفاوت است
معنای اصطلاحی حدیث نزد اهل سنت
حدیث در اصطلاح اهلسنّت عبارت است از آنچه به پیامبر اکرم نسبت داده شود.[۹]، از قول و فعل و تقریرا[۱۰] و صفاتِ خَلقی و خُلقی و حتی حرکات و سکنات آن حضرت در خواب و بیداری.[۱۱] به سیره، فضائل و ویژگیهای پیامبر اکرم در پیش از بعثت نیز حدیث اطلاق شده است[۱۲] عدهای حدیث را شامل قول، فعل و تقریرِ صحابه و تابعین [۱۳] و علما و صُلحا[۱۴] نیز دانستهاند. ظاهرا وجه نامگذاری حدیث از آن جهت است که در مقابل قرآن (که هر دو بیان احکام الهی است) قرار گرفته، زیرا بیشتر اهل سنت، قایل به قدم قرآن میباشند و از این رو، احکامی را که از شخص پیغمبر(ص) صادر شده است (حدیث) در مقابل قرآن (قدیم) نامیدهاند.[۱۵]
معنای اصطلاحی حدیث نزد شیعه
حدیث در اصطلاح علمای شیعه عبارت است از کلامی که قول، فعل یا تقریر معصوم را گزارش کند[۱۶] و اطلاق آن بر آنچه از غیر معصوم رسیده از باب مَجاز است [۱۷]. [۱۷]
ارتباط معنایی حدیث با دیگر اصطلاحات مرتبط خبر
خبر در لغت به معنی مخبر به (یعنی چیزی که از آن اخبار شده) میباشد. ولی در اصطلاح این فن مرادف حدیث استعمال شده است» [۱۸]
سنت
در لغت به معنی طریقه یا طریقه پسندیده است و در اینجا مراد از سنت همان گفتار(قول) و کردار(فعل) معصوم یا عمل شخص دیگری است که در حضور وی انجام شود و آن جناب به زبان یا به سکوت خود، آن را امضا فرماید. قسمت اخیر در اصطلاح، «تقریر» معصوم نامیده میشود. تقریر امام از آن جهت حجت است که معصوم، عمل منکری را تقریر و امضا نمیکند، مگر به عنوان تقیه که برای امام جایز است، بنابراین، سنت در مقابل کتاب الله، به نفس فعل و تقریر، و به عبارت دیگر به آنچه طریقه معصوم و منتسب به اوست گفته میشود لذا پارهای از کتب حدیثی مهم عامه، «سنن» نامیده شده، مانند: سنن نسایی، سنن ابن ماجه، سنن بیهقی، چنان که در فقه، بیشتر به معنی دوم (مستحب) آمده.[۱۹]
روایت
روایت را به معنی حدیث گفتهاند. در مجمع البحرین فرموده است: روایت، خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد. منتها روایت، در نقل شعر و قرائت قراء قرآن و مقالات ادب عربی بسیار اطلاق شده است.[۲۰]
اثر
اثر را در کتب لغت مرادف با حدیث و روایت و خبر بر شمرده اند، ولی بعضی اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص دادهاند علامه قاسمی در قواعد التحدیث، اصطلاح مزبور را به محدثان خراسان نسبت میدهد. [۲۱][۲۱]
اجزاء حدیث
متن حدیث
متن حدیث دراصطلاح عبارت است از الفاظ حدیث که معنا را افاده میکند [۲۲]
سند حدیث
به زنجیره راویان متن حدیث سند میگویند.
علوم مرتبط با حدیث
به دلیل اهمیت بالای حدیث برای مسلمانان علوم مختلفی ناظر به بررسی محتوایی و سندی احادیث پدید آمده است که تحت عنوان علوم حدیث دستهبندی میشوند. علوم مرتبط با حدیث عبارتند از: 1.درایه الحدیث که از آن به اصول الحدیث یا مصطلح الحدیث نیز یاد میشود. 2.علم رجال 3.فقه الحدیث
منابع حدیثی
در عصر نبوی علی علیهالسلام و عدهای از صحابه احادیث پیامبر(ص) را مینوشتند. پس از رحلت پیامبر(ص) اوضاع کتابت حدیث در بین اهل سنت با شیعه تفاوت زیادی پیدا کرد. خلیفه اول و دوم و به دنبال آنها عثمان و تا زمان عمر بن عبدالعزیز سیاست رسمی حکومت مخالفت با نقل و کتابت و تدوین احادیث پیامبر(ص) بود تا جایی که تعداد زیادی از مکتوبات حدیثی را سوزاندند. عمر بن عبدالعزیز سیاست رسمی را تغییر داد و تدوین کتابهای روایی آغاز گشت اما منع تدوین حدیث آثار مخرب خود در اصالت منابع بعدی را به جای گذاشت. البته شیعیان از همان دوران رسول خدا و پس از ایشان در زمان ائمه معصومین(ع) تا غیبت صغری احادیث را مینوشتند. به مرور زمان در میان اهل سنت و شیعیان کتابهای حدیث و جوامع بزرگ روایی با ویژگیهای خاص خود شکل گرفتند
منابع مهم روایی اهل سنت
مهمترین نگاشتههای حدیثی اهل سنت 6 کتاب است که به صحاح سته معروف هستند. این 6 کتاب عبارتند از: صحیح بخاری, صحیح مسلم, سنن ابی داود, سنن ترمذی, سنن ابن ماجه, سنن نسائی.
سه کتاب مهم دیگر در میان اهل سنت که بعد از صحاح سته قرار میگیرند عبارتند از:موطأ مالک, مسند ابن حنبل , سنن دارمی. [۲۳]
منابع مهم روایی شیعه
اصول اربعمائه اولین مجموعههای حدیثی در بین شیعیان بودند که برخی از آنها در حال حاضر موجود است. همچنین کتاب المحاسن تألیف احمد بن محمد بن خالد برقی و تحف العقول تألیف ابن شعبه حرانی از اولین مجموعههای حدیثی شیعه به شمار میآید. و اما مهمترین جوامع حدیثی شیعه که بین سالهای 300 تا 450 هجری قمری تألیف شد و به کتب اربعه معروف است عبارتند از 1.الکافی اثر محمد بن یعقوب کلینی 2.من لا یحضره الفقیه اثر شیخ صدوق 3.تهذیب الاحکام اثر شیخ طوسی 4.الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار اثر شیخ طوسی
از جوامع مهم روایی متأخر شیعه میتوان از این کتابها یاد نمود: وسائل الشیعه تالیف محمد بن حسن حر عاملی الوافی اثر فیض کاشانی بحارالانوار اثر علامه مجلسی
طبقه بندی احادیث
تا زمانی که هدف از نوشتن حدیث، صرف ثبت و ضبط آن باشد، اهمیتی ندارد که این احادیث با چه منطقی ثبت شده باشند؛ این ویژگی درباره نخستین اصول حدیث که همین هدف را دنبال میکردند، کاملا وجود دارد. اما بزرگ شدن حجم نوشتههای حدیثی و تعدد چنین نوشتههایی به تدریج نگرانیهایی را از نظر دسترسی به احادیث ثبت شده ایجاد میکرد؛ این نگرانی هم برای خود محدثان وجود داشت که لازم بود دائما با این احادیث ممارست داشته باشند و هم برای عالمان دیگر به خصوص فقیهان و واعظان لطفی نداشت که نتوانند از ثمره کار محدثان برای اهداف خود بهره گیرند. این بود که از اواسط سده 2ق، مسئله طبقه بندی احادیث و پیشبینی کردن روشی برای بازیابی آنها به موضوعی مهم در حیطه حدیث مبدل شده بود. این تلاشها منجر به گونههای مختلف طبقه بندی احادیث شد
طبقه بندی موضوعی
در این روش طبقه بندی احادیث بر اساس موضوعات مطرح شده در آنها انجام میشود بیشتر جوامع بزرگ روایی بر چنین مبنایی طبقه بندی شدهاند
طبقه بندی سندی
مسانید که از سده 3ق تألیف آنها آغاز شده بود، نوشتههایی بودند که نه به ترتیب موضوعی، بلکه به ترتیب صحابیانی مرتب شده بودند که نخستین ناقل حدیث از پیامبر (ص) شمرده میشدند. مرتب کردن احادیث یک کتاب بر اساس چهارده معصوم نیز شیوهای نزدیک به شیوه یاد شده است
ترتیب الفبایی مطلع
در طی سدههای متمادی، شیوه دیگری برای بازیابی زمینه پیدایی طیفی از کتب شده است؛ در این شیوه، مطلع متن حدیث مبنای طبقه بندی بود و هدف ارائه احادیث با ترتیب الفبایی مطلع آنها بود.
تقسیمات حدیث
در علوم حدیث دستهبندیهای متنوعی برای فهم بهتر سند یا متن روایات به کار میرود. این تقسیمات عبارتند از: تقسیم بر اساس تعداد راویان سند: خبر واحد، خبر مُسْتَفیض و خبر متواتر تقسیم بر اساس اعتبار سند: صحیح، حَسَن، موثوق، قوی، ضعیف و اقسام آن (مُدْرَج، مشترک، مُصَحَّف، مؤتلف و مختلف) تقسیم بر اساس اتصال یا قطع سند:مُسنَد، مُتَّصِل، مرفوع،موقوفمَقطوع، مُرْسَل، مُنْقَطِع, مُعْضَل یا مشکل، مُضْمَر، مُعَلَّق، مُعَنْعَن، مُهْمَل تقسیم بر اساس متن: نَصّ و ظاهر، مُؤَوَّل مُطلَق و مُقَید، عام و خاص، مُجْمَل و مُبَین، مُکاتَب و مکاتِبه، مشهور، متروک، مطروح، حدیث قدسی، شاذ، مقلوب، متشابه تقسیم بر اساس عمل به روایت: حجت و لاحجت، مقبول، ناسخ و منسوخ
جعل حدیث
به موازات آنکه حدیث به عنوان منبعی برای فهم دین در قرنهای اول و دوم هجری موقعیت خود را به دست آورد، سوءاستفاده از این موقعیت نیز آغاز شد و کسانی دست اندرکار جعل حدیث شدند. پدیده جعل حدیث در همان زمان پیامبر(ص)آغاز شد تا آنجا که پیامبر خود نسبت به این پدیده شوم واکنش نشان داد. در منابع حدیثی، چندین حدیث وجود دارد که در آن از زبان خود پیامبر(ص) مردم به نقل احادیث آن حضرت ترغیب گردیده، و از دروغ بستن بر ایشان برحذر داشته شدهاند. علی(ع) نیز در خطبهای در واکنش نسبت به رواج «احادیث بدعت آمیز» یادآور شد که «در دست مردم (از احادیث پیامبر(ص) حق و باطل و راست و دروغ است» و سپس ناقلان حدیث پیامبر(ص) را ۴ گروه دانسته است: منافقانی که عامدانه بر پیامبر(ص) دروغ میبندند، کسانی که سخنی از پیامبر(ص) شنیدهاند، اما آن را به درستی حفظ نکرده و دچار وهم شدهاند، کسانی که امر و نهیی از پیامبر(ص) شنیدهاند، ولی ناسخ آن را از آن حضرت درنیافتهاند، و چهارم کسانی که با امانت حدیث آن حضرت را حفظ نموده و به دیگران انتقال دادهاند.[۲۴]
عالمان حدیث برای حل این دو مشکل از دو علم رجال و درایه بهره میبرند و به این وسیله حدیث سره از ناسره را بازمیشناسند.
پدیده نقل به معنا
پدیدۀ نقل به معنا که یک حقیقت تأیید شده در تاریخ حدیث است یعنی برخی از راویان حدیث ــ به ویژه در دورۀ متقدم حدیث، پیش از تدوین آثار حدیثی ــ در مواردی شنیدههای خود از معصوم را در قالب معانی حفظ میکردند و به هنگام انتقال در قالب الفاظی بیان میکردند که انتخاب واژگان و ترکیب نحوی آن مربوط به خود ایشان بود، البته با این تأکید که راوی مطمئن بود مطلب را به درستی منتقل میکند.[۲۵] کمتر میتوان در باب واحد، احادیثی را منقول از راویان موازی بازجست که در آنها الفاظ عیناً با یکدیگر انطباق داشته باشند و میتوان بر این پایه مدعی شد که نسبت نقل به معنا در مقایسه با نقل عین الفاظ، نسبتی قابل توجه است.
پانویس
منابع
1. دایره المعارف بزرگ اسلامی
2.درایه الحدیث, کاظم مدیر شانه چی
3. آشنایی با تاریخ و منابع حدیث, محمد کاظم طباطبایی, قم: نشر هاجر,1385
منبع: دانشنامه اسلامی
- ↑ العین, خلیلبن احمد، ج 2، ص 177، ذیل «حدث»
- ↑ لمنهل الروی,ابنجماعه، ص 30
- ↑ تهذیب اللغه ازهری، ج 4، ص 405، ذیل «حدث
- ↑ المفردات، راغب اصفهانی، ذیل «حدث
- ↑ المنهل الروی، ابنجماعه، ص 30
- ↑ ]رجوع کنید به لسان العرب, ابنمنظور، ذیل «حدث
- ↑ رجوع کنید به تهذیب اللغه ازهری، ج 4، ص 405، ذیل «حدث»
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به تحریم: 3؛ طه: 9؛ طور: 34؛ نجم: 59؛ نساء: 78، 140
- ↑ ابنحجر عسقلانی، 1300ـ1301، ج 1، ص 173
- ↑ ابنتیمیه، ص 5؛ سخاوی، ج 1، ص 21؛ سیوطی، همانجا؛ انصاری، ص 41
- ↑ سخاوی، همانجا
- ↑ رجوع کنید به ابنتیمیه، ص 7ـ8
- ↑ رجوع کنید به سیوطی؛ انصاری، همانجاها
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به شهیدثانی، ص 54
- ↑ فتح الباری، ج۱
- ↑ رجوع کنید به شیخ بهائی، ص 412؛ میرزای قمی، ج 1، ص 409؛ مامقانی، ج 1، ص 57
- ↑ رجوع کنید به شیخ بهائی، همانجا؛ صدر، ص 81
- ↑ درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
- ↑ درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
- ↑ درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
- ↑ درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
- ↑ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۲۳، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
- ↑ آشنایی با تاریخ و منابع حدیث, محمد کاظم طباطبایی, ص79
- ↑ نهج البلاغة، همانجا
- ↑ مثلاً نک: دارمی، ۱/۱۰۴-۱۰۶؛ کلینی، ۱/۵۱-۵۲؛ قرطبی، ۱/۴۱۲