دین حنیف

از ویکی‌وحدت

دین حنیف یعنی دینی که مطابق با فطرت انسان است که پیامبران الهی از آدم (ع) تا خاتم (ص) مأمور به تبلیغ آن شدند.

حنیف در اصطلاح عام و خاص

حنیف در اصطلاح عام، صفت تمام ادیان الهی است که هیچ انحرافی در آن نیست و از خطا و نیز مخلوط شدن با سایر آیین‌های غیر الهی دور است. و در اصطلاح خاص، توصیفی برای حضرت ابراهیم و دین او می‌باشد.

معنای لغوی حنیف

حنیف از ماده «ح ن ف» به معنای هدایت به استقامت و راه مستقیم است.[۱].همچنین حنیف به معنای كسی است كه از آیین ها و روش‌های منحرف چشم می‌پوشد و متوجه آیین حقیقی می‌شود. [۲]

معنای اصطلاحی حنیف

حنیف در اصطلاح به معنای کسی است که از آیین‌ها و روش‌های منحرف چشم می‌پوشد و متوجه آیین حقیقی می‌شود. حضرت امام باقر علیه‌ السلام می‌فرماید: «حنیف کلمه جامعی است که هیچ چیز را باقی نمی‌گذارد، حتی کوتاه کردن شارب و گرفتن ناخن و...».[۳]

پیشینه

پیروان دین حنیف قبل از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جزیرة العرب دارای جایگاه دینی ممتازی بودند و به توحیدگرایی و دوری از اموری همانند شرک و بت‌پرستی و انجام آدابی چون حج شهرت داشتند. در آن زمان، بت‌پرستی و پرستش خدایان چندگانه رواج فراوانی داشت و پای‌بندی به توحید و دوری از شرک اندک بود. گرچه ادیان یهود و مسیحیت نیز که پرچم‌دار توحید بودند، در آن جامعه نمود آشکار داشتند و پیروان‌شان خود را از بت‌پرستی دور می‌دانستند، با این‌حال دین حنیف از ادیان مطرح بوده و در مکه و دیگر مناطق، پیروانی داشت. علی بن ابی طالب علیه السلام، وضعیت اعتقادی و فرهنگی مردم جزیرة العرب پیش از اسلام را چنین ترسیم کردند: پدران رفتند و پسران جای آنان را گرفتند تا آن که خداوند محمد(صلی الله علیه و آله) را مبعوث کرد و با وجود او، سلسله رسالت را به پایان رساند و وعده حق را محقق کرد. طومار نبوت او به مهر پیامبران ممهور و نشانه‌های او در کتاب آنان مذکور و آمدنش بر همه مبارک و موجب سرور گردید؛ درحالی که مردم هر دسته به کیشی گردن نهاده و هر گروه پی خواهشی افتاده و در خدمت آیینی ایستاده، یا خدای را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتی که سزای او نیست بدو بسته، یا به بتی پیوسته و از خدای گسسته بودند. پروردگار، آنان را از گمراهی به رستگاری کشاند و از تاریکی نادانی رهانید. [۴] و این هنگامی بود که مردم به بلاها گرفتار بودند و رشته دین سست و نا استوار و پایه‌های ایمان ناپایدار، چراغ هدایت بی نور، دیده‌های حقیقت‌بین کور، همگی به خدا نافرمان، فرمان‌بر و یاور شیطان، از ایمان رو گردان، پایه‌های دین ویران، شریعت بی نام و نشان، راه‌هایش پوشیده و نا آبادان؛ دیو را فرمان بردند و به راه او رفتند و چون گله که به آبشخور رود، پی او گرفتند. [۵]

وجه تسمیه دین حنیف

قرآن کریم حضرت ابراهیم ـ علیه‌ السلام ـ را حنیف معرفی می‌کند و می‌فرماید: «ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ. [۶] ابراهیم یهودی و نصرانی نبود، بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود. از جمله تلاش‌های یهود و نصاری این بود که سعی داشتند حضرت ابراهیم ـ علیه‌ السلام ـ را که در میان تمام پیروان مذاهب و ادیان از او به عظمت یاد می‌شود، از خود بدانند. یهودیان و مسیحیان مدعی بودند که او از ما و پیرو آیین ما است، اما قرآن کریم در آیه‌ای که بیان شد، به آنان پاسخ می‌دهد که ادعای تان‌ نادرست است، چون حضرت ابراهیم ـ علیه‌ السلام ـ سال‌ها قبل از حضرت موسی و حضرت عیسی ـ علیهما‌السلام ـ بوده و تورات و انجیل نیز سال‌ها بعد از او نازل شده است و معقول نیست که پیامبر پیشین پیرو ادیانی باشد که وقت نزول آن فرا نرسیده است. خداوند متعال در ادامه آیه، حضرت ابراهیم ـ علیه‌ السلام ـ را موحدی پاک و تسلیم در برابر خدا معرفی می‌کند و می‌گوید: او هرگز چون شما برای خداوند شریکی قائل نشد. حضرت امام صادق ـ علیه‌ السلام ـ می‌فرماید:‌ «حنیفیت حضرت حضرت ابراهیم، اسلام است.[۷] مسلمانان نیز، چون از آیین‌های خالص و پاک حضرت ابراهیم ـ علیه‌ السلام ـ پیروی و روش‌های آن حضرت را دنبال می‌کنند، از این‌رو می‌توان گفت که دین حضرت ابراهیم ـ علیه‌ السلام ـ اسلام (تسلیم شدن در برابر خداوند متعال و توصیه کامل) بوده و آن حضرت پیرو دین اسلام می‌باشد. قرآن می‌فرماید که دین خدا یکی است و آن اسلام (تسلیم حق شدن و فرمانبرداری از خداوند متعال) است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام» [۸] دین در نزد خدا اسلام است. بنابراین، دین حنیف، آیین پاک و خالص و تسلیم در برابر حق و اعتقاد به توحید کامل است که تمام پیامبران بزرگ الهی از جمله حضرت ابراهیم ـ علیه‌ السلام ـ و حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ به چنین آیین و دینی بودند. [۹] همچنین نوشته‌اند: دین حنیف دینی است بدون انحراف و کژی، زیرا که «حنف» در اصل به معنای میل است و حنیف کسی است که پیرو دین حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) باشد و آیین او را از آن‌رو حنیف گفته‌اند که به باطل میل نداشته است.[۱۰]

دین حنیف در قرآن

کلمه حنیف ده بار در قرآن تکرار شده و جمع آن یعنی کلمه حنفاء نیز دو بار آمده است. [۱۱] از ده مورد یاد شده دوبار در توصیف کلمه دین آورده شده [۱۲] و پنج مورد حال یا صفت از دین و ملت ابراهیم است.[۱۳] در این آیات به پیروی از دین حضرت ابراهیم -دینی که از همه دین‌های باطل به سوی دین حق مایل بوده- امر شده است. کلمه حنیف دوبار نیز در توصیف خود حضرت ابراهیم آورده شده است. به عنوان مثال خداوند در توصیف اعتقادات او می‌فرماید:«ما کانَ إِبراهیم یهُودیاً وَلا نَصْرانیاً ولکنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین» [۱۴] یعنی: ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه حنیف و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود. و به نوعی دیگر، همین معنا را در آیه دیگر تکرار کرده و می‌فرماید:«إِنَّ إِبْراهیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یک مِنَ الْمُشْرِکین» ابراهیم امتی مطیع فرمان خدا حنیف بود و از مشرکان نبود.[۱۵] از مجموع موارد استعمال کلمه حنیف در قرآن، چنین برمی‌آید که مراد از آن توحید فطری و روش و نگرش انبیای الهی مخصوصاً حضرت ابراهیم(ع) بوده و به نوعی نقطه مقابل شرک و مشرکان شمرده می‌شده است. همچنین از آیه ۷۹ سوره انعام و ۳۰ سوره روم و آیات دیگر فهمیده می‌شود که بین حنیفیت و فطرت یعنی نگرش پاک و بی‌آلایش و گرایش غریزی و فطری نسبت به آفریدگار جهان، پیوندی وجود دارد. دز ضمن از آیات ۱۳۵ بقره و ۶۷ آل عمران دو نکته به دست می‌آید: 1: حنیفیت نه یهودیت است و نه مسیحیت 2: با مسلم بودن (در معنای قبل از «اسلامی» آن) مترادف است.[۱۶]

دین حنیف در روایات

در احادیث کلمه حنیف و حنیفیه، فراوان به‌کار رفته و منشأ آن فطرت دانسته شده است. محمد بن علی (باقر العلوم) می‌فرماید:الحنیفیة من الفطرة التی فطر اللّه الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه... ؛ حنیفیت از فطرتی است که خداوند مردم را بر آن خلق کرده و در خلق الهی تبدیل نیست.[۱۷] [۱۸] مهم‌ترین کاربرد حنیفیت در احادیث، اطلاق آن به مجموعه‌ای از سنت‌ها است که خداوند آنها را بر حضرت ابراهیم نازل کرده بود و بعدها برخی از آنها در میان اعراب جاهلی نیز مورد عمل واقع می‌شد.[۱۹] [۲۰] تا این که همه آنها دوباره توسط پیامبر اکرم(ص) احیا شد. [۲۱]

پانویس

  1. راغب اصفهاني، محمد، مفردات الفاظ القرآن، بيروت، دارالكاتب العربي، بي تا، ص 133
  2. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، نشر دارصادر، سال 1414 هجری قمری، ج 9، ص 57
  3. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۱۷.
  4. نهج‌البلاغه، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی،خطبه اول، ص6 با تصرف اندک در عبارات
  5. نهج‌البلاغه، خطبه اول، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی، خطبه2، ص8.
  6. سوره آل عمران، آیه۶۷.
  7. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفاء، ۱۴۰۴ ق، ج۵۳، ص۱.
  8. سوره آل عمران، آیه۱۹.
  9. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دار‌الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، ۱۳۹۷ ق، ج۳، ص۲۹۸.
  10. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۱.
  11. ر. ک. سوره حج، آیه ۳۱؛ سوره بینه، آیه ۵.
  12. ر. ک. سوره یونس، آیه ۱۰۵؛ سوره روم، آیه ۳۰.
  13. سوره بقره، ‌آیه ۱۳۵؛ سوره آل عمران، آیه ۹۵؛ سوره نساء، آیه ۱۲۵؛ سوره انعام، آیه ۱۶۱؛ سوره نحل، آیه ۱۲۳
  14. سوره آل عمران، آیه 67
  15. سوره نحل، آیه ۱۲۰.
  16. خرمشاهی بهاء الدین، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه مربوط به قرآن کریم، ص۲۱.
  17. کلینی محمدبن یعقوب، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۱۲؛
  18. مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۲۸۱
  19. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۱۳، ص۲۳۷
  20. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵۳.
  21. مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۵۶.