نقد و بررسی یکی از مبانی حدیثی جریانهای تکفیری ( احادیث رفض )
احادیث رفض مجموعهای از احادیثی است که جریانهای تکفیری بر اساس آن شیعیان را تکفیر نموده و حکم به لزوم قتل آنان نمودهاند. هر چند این روایات در برخی از کتب اهل سنت مطرح گردیده اما اکثریت عالمان اهل سنت آنها را موضوع و مجعول و اسنادشان را نیز مخدوش میدانند.
بررسی یکی از مبانی حدیثی جریانهای تکفیری(احادیث رفض)
در برخی از کتابهای حدیثی اهل سنت احادیثی آمده است که مضمونشان این است که:
عدهای در آخرالزمان میآیند که مدعی عشق به اهلبیت پیامبر ص هستند در حالی که دروغ میگویند؛ اینان رافضی بوده و نشانه رفض و خروج اینان این است که به اصحاب من از جمله ابوبکر و عمر سب و لعن میکنند. آنگاه پیامبر دستور میدهد اینان ر ا به قتل برسانید.
در برخی دیگر از این روایات از اینان بعنوان مشرک نیز یاد شده است.
احادیث رفض
در اینجا چند نمونه از این روایات را ذکر میکنیم:
1-محمد بن علی بن میمون، حدثنا أبو سعید محمد بن أسعدالتغلبی. حدثنا عثبر بن القاسم أبو زبید، عن حصین بن عبدالرحمن، عن أبی عبدالرحمن السلمی. عن علی قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: سیأتی بعدی قوم لهم نبز یقال لهم الرافضة فإذا لقیتموهم فاقتلوهم فإنهم مشرکون. قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم؟ قال: یقرضونک بما لیس فیک ویطعنون علی أصحابی ویشتمونهم.[۱]
2- حدثنا محمد بن عوف، ثنا بکر بن خنیس، حدثنا سواد بن مصعب، عن داود بن أبی عوف، عن فاطمة بنت علی، عن فاطمة الکبری، عن أسماء بنت عمیس، عن أم سلمة قالت کانت لیلتی وکان رسول الله صلی الله علیه وسلم عندی فجاءت إلی فاطمة مسلمة فتبعها علی فرفع رسول الله صلی الله علیه وسلم رأسه فقال: أبشر یا علی أنت وأصحابک فی الجنة إلا إن ممن یزعم أنه یحبک قوم یرفضون الإسلام یلفظونه یقال لهم الرافضة (فإذا التقیتهم فجاهدهم) فإنهم مشرکون قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم؟ قال لا یشهدون جمعة ولا جماعة ویطعنون علی السلف [۲]
3-حدثنا إسماعیل بن سالم، حدثنا یونس بن محمد، حدثنا عمران ابن زید عن الحجاج بن تمیم، عن میمون بن مهران، عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: یکون فی آخر الزمان قوم ینبزون الرافضة یرفضون الإسلام ویلفظونه فاقتلوهم فإنهم مشرکون. [۳]
4- ثنا أبو بکر بن أبی شیبة، ثنا یزید بنهارون، حدثنا یحیی بن المتوکل أبو عقیل، حدثنا کثیر بن إسماعیل أبو إسماعیل، عن إبراهیم بن الحسن، عن أبیه، عن جده، عن علی بن أبیطالب رضیالله عنه، عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: یکون قوم یسمون الرافضة یرفضون الإسلام.[۴]
نقد و بررسی
بعد از بیان روایات مذکور اینک به نقد و بررسی آنها میپردازیم:
1- ضعف سندی
احادیث رفض بر اساس اعتراف عالمان بزرگ اهل سنت از موضوعات و مجعولات بوده و قابل استناد نمیباشد؛ بعلاوه آنکه در سلسله سند آنها افرادی قرار گرفتهاند که در کتب رجالی اهل سنت ضعیف شمرده شدهاند.
در اینجا گفتار برخی از عالمان اهل سنت را در زمینه غیر قابل استناد بودن احادیث رفض بیان میکنیم:
حدیث اول:
محمد بن علی بن میمون، حدثنا أبو سعید محمد بن أسعدالتغلبی. حدثنا عثبر بن القاسم أبو زبید، عن حصین بن عبدالرحمن، عن أبی عبدالرحمن السلمی. عن علی قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: سیأتی بعدی قوم لهم نبز یقال لهم الرافضة فإذا لقیتموهم فاقتلوهم فإنهم مشرکون. قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم؟ قال: یقرضونک بما لیس فیک ویطعنون علی أصحابی ویشتمونهم [۵]
بررسی سند
در بین روات ذکر شده در حدیث ابوسعید محمدبن اسعدالتغلبی گرچه برخی رجالیین او را توثیق کردهاما ابوزرعه او را منکر الحدیث میداند؛ عمروبن ابی عاصم مولف کتاب السنه نیز ذیل این حدیث ص460 مینویسد:
إسناده ضعیف، ورجاله کلهم ثقات غیر محمد بن أسعدالتغلبی قال أبو زرعة والعقیلی " منکر الحدیث "[۶]
حدیث دوم
- حدثنا محمد بن عوف، ثنا بکر بن خنیس، حدثنا سواد بن مصعب، عن داود بن أبی عوف، عن فاطمة بنت علی، عن فاطمة الکبری، عن أسماء بنت عمیس، عن أم سلمة قالت کانت لیلتی وکان رسول الله صلی الله علیه وسلم عندی فجاءت إلی فاطمة مسلمة فتبعها علی فرفع رسول الله صلی الله علیه وسلم رأسه فقال: أبشر یا علی أنت وأصحابک فی الجنة إلا إن ممن یزعم أنه یحبک قوم یرفضون الإسلام یلفظونه یقال لهم الرافضة (فإذا التقیتهم فجاهدهم) فإنهم مشرکون قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم؟ قال لا یشهدون جمعة ولا جماعة ویطعنون علی السلف.[۷]
بررسی سند
عقیلی در کتاب الضعفاءالکبیر، بکر بن خنیس را ضعیف شمرده است و نیز در همین کتاب از قول یحیی بن معین نقل میکند که: بکر بن خنیس لیس بشیئ [۸]
مولف کتاب السنه (ابن ابی عاصم) نیزدر زمینه ضعف اسناد این حدیث مینویسد:
إسناده ضعیف جدا، آفته سوار بن مصعب، قال البخاری: " منکر الحدیث ". وقال النسائی وغیره: " متروک ". وبکر بن خنیس ضعیف.... والحدیث أخرجه الخطیب فی " التاریخ " (12 / 358) من طریق الفضل بن غانم: وحدثنا سوار بن مصعب به وأتم منه. والفضل هذا ضعیف کما قال الخطیب،.... والحدیث أورده الشوکانی فی " الأحادیث الموضوعة " (ص 381) [۹]
طبرانی نیز این حدیث را نقل نموده و در ذیل آن گفته است:
لم یرو هذاالحدیث عن عطیه عن ابی سعید عن ام سلمه الا سواربن مسلم [۱۰]
حدیث سوم
- حدثنا إسماعیل بن سالم، حدثنا یونس بن محمد، حدثنا عمران ابن زید عن الحجاج بن تمیم، عن میمون بن مهران، عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: یکون فی آخر الزمان قوم ینبزون الرافضة یرفضون الإسلام ویلفظونه فاقتلوهم فإنهم مشرکون [۱۱]
مولف کتاب«السنه» نسبت به ضعف سندی این حدیث مینویسد:
إسناده ضعیف، الحجاج بن تمیم ضعیف. وعمران بن زید وهو التغلبی کما فی " التقریب ". وسائر رجاله ثقات رجال مسلم، وإسماعیل بن سالم هو الصائغ البغدادی. والحدیث أخرجه أبو یعلی (2 / 673) من طریق أخری عن عمران بن زید به. وقال الهیثمی (10 / 22): " رواه أبو یعلی، والبزار، والطبرانی، ورجاله وثقوا، وفی بعضهم خلاف " [۱۲]
همانگونه ملاحظه شد علاوه بر ضعف برخی رواتی که در سند حدیث قرار گرفتهاند در مورد برخی از روات بین رجال اهل سنت نسبت به جرح و تعدیل آنها اختلاف است که دراینصورت نیز حدیث مقبول نخواهد بود. چون بر اساس قواعد علم رجال اگر در مورد یکی از روات بین علمای این علم در توثیق و عدم آن اختلاف وجود داشت همگی معتقدند که قول جارح مقدم است.[۱۳]
حدیث چهارم
أبوبکر بن أبی شیبة، ثنا یزید بنهارون، حدثنا یحیی بن المتوکل أبو عقیل، حدثنا کثیر بن إسماعیل أبو إسماعیل، عن إبراهیم بن الحسن، عن أبیه، عن جده، عن علی بن أبیطالب رضی الله عنه، عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: یکون قوم یسمون الرافضة یرفضون الإسلام[۱۴] مولف کتاب«السنه» ذیل این حدیث مینویسد:
إسناده ضعیف، یحیی بن المتوکل وشیخه کثیر وهو ابن إسماعیل أبو إسماعیل النواء، کلاهما ضعیف،.[۱۵]
حدیث پنجم
5-عن علی قال: یخرج فی آخر الزمان قوم لهم نبز یقال لهم الرافضة یعرفون به، ینتحلون شیعتنا ولیسوا من شیعتنا، وآیة ذلک أنهم یشتمون أبا بکر وعمر، أینما أدرکتموهم فاقتلوهم! فإنهم مشرکون. [۱۶]
این حدیث نیز بدلیل ارسالش قابل استناد نیست.
حدیث ششم
6-عن ابن عباس قال کنت عند النبی صلی الله علیه وسلم وعنده علی فقال النبی صلی الله علیه وسلم یا علی سیکون فی أمتی قوم ینتحلون حب أهل البیت لهم نبز یسمون الرافضة قاتلوهم فإنهم مشرکون.[۱۷]
این روایت نیز بدلیل حجاج بن تمیم از منظر رجالیین اهل سنت قابل استناد نیست [۱۸]
حدیث هفتم
7-عن أبی الجحاف، عن محمد بن عمرو الهاشمی، عن زینب بنت علی، عن فاطمة، قالت: نظر رسول الله صلی الله علیه وسلم إلی علی فقال: هذا فی الجنة، وإن من شیعته قوما یلفظون الاسلام لهم نبز یسمون الرافضة، من لقیهم فلیقتلهم، فإنهم مشرکون[۱۹]
همین روایت با تغییراتی جزیی در ج 2 میزان الاعتدال - الذهبی نیزنقل شده است:
تلید بن سلیمان، عن أبی الجحاف، عن محمد بن عمرو الهاشمی، عن زینب بنت علی، عن فاطمة - أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: أما إنک یا بن أبیطالب وشیعتک فی الجنة، وسیجئ أقوام ینتحلون حبک یمرقون من الاسلام، یقال لهم الرافضة: فإن لقیتهم فاقتلهم، فإنهم مشرکون[۲۰]
بررسی سند
اولا تلید بن سلیمان بنابرنقل ذهبی متهم به کذب میباشد [۲۱] ایشان در مورد سند این حدیث مینویسد:
تلید بن سلیمان [ت] الکوفی الأعرج. عن عطاء بن السائب، وعبدالملک بن عمیر. وعنه أحمد، وابن نمیر. فمن مناکیره عن ابی الجحاف....وقال النسائی: ضعیف –انتهی-
ثانیا بدلیل نقل ابی الحجاف از محمد بن عمرو الهاشمی روایت مرسل میباشد در کتاب التاریخ الکبیر آمده است:
محمد بن عمرو الهاشمی عن زینب، روی عنه أبوالجحاف حدیثه مرسل لم یصح، إن لم یکن هذا هو الأول فلا أدری یعنی محمد بن عمرو بن الحسن.)[۲۲]
بنابر این حدیث مذکورقابل استناد نیست.
حدیث هشتم
8-اخبرنا إبراهیم بن مخلد المعدل، حدثنا محمد بن أحمد بن إبراهیم الحکیمی قال: حدثنا أحمد بن زهیر، حدثناالفضل بن غانم، حدثنا سوار بن مصعب عن عطیة العوفی عن أبی سعید الخدری عن أم سلمة قالت: کانت لیلتی من رسول الله صلی الله علیه وسلم فأتته فاطمة ومعها علی فقال له النبی صلی الله علیه وسلم " أنت وأصحابک فی الجنة، أنت وشیعتک فی الجنة، إلا أن ممن یحبک قوما یضفزون الإسلام بألسنتهم یقرءون القرآن لا یجاوز تراقیهم، لهم نبز یسمون الرافضة. فإذا لقیتهم فجاهدهم فإنهم مشرکون " قال: قلت یا رسول الله ما علامة ذلک فیهم؟ قال: " یترکون الجمعة والجماعة، ویطعنون فی السلف الأول " [۲۳]
بررسی سند
این روایت نیز بدلیل الفضل بن غانم و سواربن مصعب ضعیف است.
با دقت در مطالبی که پیرامون احادیث مذکور بیان گردید ضعف سندی روایات دیگر نیز که مضامینی مشابه روایات مذکور دارند روشن میشود که به دلیل اختصار از ذکر آنها صرف نظر میکنیم.
2- ضعف متنی و دلالتی
بر فرض صحت اسناد روایات مذکور را بپذیریم اشکالات فراوان متنی و دلالتی بر آن وارد است که در اینجا برخی از آنها را بیان میکنیم:
1- در مفهوم سب و شتم و فرق ا ن با لعن و نفرین با ید دقت نمود بنابر آموزههای قرآن کریم سب و فحش دادن به هیچکس حتی به بت مشرکین نیزجایزنیست اما لعن که در برابردعا بوده و نوعی نفرین است درموارد متعدد در قرآن کریم ذکرشده است و خداوندمتعال خود برخی از انسانها را نظیر ظالمین و نیزکسانی را که موجب اذیت او و پیامبرش میگردند را لعن نموده است.
بنابر این باید بین سب و اهانت به برخی اصحاب و لعن و نفرین نسبت به آنها فرق گذاشت وروایات رفض برفرض صحت، سب به اصحاب را موجب شرک و کفردانسته است نه لعن و نفرین به آنها را
2- روایات رفض چند طائفه هستند که مضامین برخی از آنها با یکدیگر قابل جمع نیستند –در برخی از این روایات آمده است که فرقه رافضه در آخر الزمان پیدا میشوند:
عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: یکون فی آخر الزمان قوم ینبزون الرافضة یرفضون الإسلام ویلفظونه فاقتلوهم فإنهم مشرکون[۲۴]
در برخی دیگر آمده است که پیامبر ص زمان پیدایش این فرقه را بعد از وفاتش میداند:
سیکون من بعدی الرافضة فإن وقعوا فی أیدیهم فاقتلوهم لکونهم من أهل الشرک إنهم یسبون أبا بکر ومن یفعل ذلک فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین.[۲۵]
در برخی دیگر از این روایات آمده است که پیامبر ص نزدیکترین زمان را هنگام پیدایش فرقه رافضه میدانند:
- تولد فی أقرب الأزمنة فرقة تسب أصحابی وتتبع أخطاءهم فلا وع سوهم ولا تناکحوهم ولا تسلموا علیهم علیهم لعنة الله.[۲۶]
بعد از بیان سه طائفه از روایات مذکور میگوییم:
برفرض روایت دوم و سوم قابل جمع باشد هیچکدام از آنها با روایت اول قابل جمع نیست.
چون بر اساس روایت اول زمان پیدایش رافضه در آخر الزمان میباشد در حالی که مصداق بارز این گروه که از نظر معتقدان به این احادیث شیعه میباشد از همان قرن اول هجری وجود داشته است.
3- در متن روایات مذکور آمده است که از مشخصههای رافضه آن است که اسلام را رها میکنند:یرفضون الاسلام آیا پیروان مذهب امامیه و شیعیان اثنی عشری که همه عشقشان به اسلام و قرآن و اهلبیت پیامبر ص بوده و عقائدشان را از شخصیتهای بینظیری همانند امام باقر و امام صادق ع میگیرند میتواند مصداق رافضه در این روایات باشد. اگر اینان رافضی هستند پس نسبت به کسانی که از شاگردان این امامان همانند ابوحنیفه و مالک بن انس تبعیت میکنند چه میگویید آیا اینان نیز را فضی و تارک اسلام هستند؟
4- بین صدر و ذیل این روایات تهافت و ناهماهنگی زیادی وجود دارد. در تبیین این نکته مهم باید گفت مفاد روایات رفض این است که سب به برخی از صحابه موجب شرک و کفر است در اینجا این سئوال مطرح میگردد که چه ارتباطی بین شرک و کفر وسب اینان است. شرک امری است که به توحید نظری و اعتقادی انسان لطمه میزند و مشرک در عرض خدای متعال خدایان دیگری را قرار میدهد در حالی که سب و لعن به برخی از صحابه ارتباطی به شرک ندارد چون این امور از از مسائل فرعی بوده و تاثیری در ایمان انسان به توحید ندارد به عبارت دیگر بین اعتقاد انسان به توحید و لعن به برخی از صحابه که به اجتهاد قائلین به آن مستحق لعن و نفرین هستند تناقضی وجود نداشته و هر دو آنها با یکدیگر قابل جمع هستند. حتی نعوذبالله اگر کسی به پیامبر ص جسارت کند گرچه موجب کفر او خواهد بود اما نمیتوان او را مشرک دانست.
5- چگونه ممکن است سب و لعن برخی از صحابه موجب کفر گردد مگر اعتقاد به صحابه جزیی از ارکان دین است که انکار آن موجب کفر و شرک باشد. غزالی در الاقتصاد فی الاعتقاد ص261 دراینکه آیا انکار خلافت شیخین موجب کفر است یا خیر میگوید:
اعلم ان للناس فی الصحابه و الخلفا اسراف فی اطراف؛ فمن مبالغ فی الثنا حتی یدعی العصمه للائمه و منهم منهجهم علی الطعن یطلق اللسان بذم الصحابه فلا تکونن من الفریقین و اسلک طریق الاقتصاد فی الاعتقاد:
بدان مردم دیدگاه معتدلی در مورد صحابه و خلفا ندارند برخی با نگاه افراطیشان آنان را در حد عصمت مطرح میکنند و برخی نیز با نگاه تفریطیشان زبان به طعن و مذمت آنان گشودهاند باید گفت هر دو گروه از مسیر اعتدال خارج شده پس از هر دو گروه فاصله گرفته و در عقیدهات طریق اعتدال را برگزین.
ایشان در قسمتی دیگر از کتابش مینویسد:
اگر کسی اصلی از اصول قطعی اسلام را انکار کند اگرچه این انکار با صراحت نباشد کافر شمرده میشود....و اگر کسی وجود ابوبکر یا خلافت او را انکار کند نمیتوان حکم به کفر او نمود چون او اصلی از اصول دین را انکار ننموده است.[۲۷]
6- نکته اساسی فهم درست این روایات است باید دید معنای رفض و رافضی در روایات مذکور چیست؟ آیا مراد از آنها طائفه غلات هستند یا مراد از آنها کسانی هستند که زیر بار خلافت شیخین نرفته و یا مراد از رافضه شیعیان و پیروان اهلبیت ع هستند؟
مولف کتاب دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة در این زمینه تحقیق جامعی کرده که بدلیل اهمیتش خلاصهای از آن را بیان میکنیم.
ایشان در ابتدا میگوید:
اگر مراد از رافضه غلاه هستند باید گفت اینان سه گروه هستند:
گروه اول: غلات نسبت به اهل بیت ع که مصداق بارز اینان فرقه خطابیه هستند براساس گفتار بزرگان شیعه نظیر سید شرفالدین اینان کافر بوده و امامان شیعه پیروانشان ر ا از آنها تحذیر کردهاند.
گروه دوم غلات نسبت به خاندان معاویه که مصداق بارز آن فرقه یزیدیه هستند.
گروه سوم غلاتی هستند که در وجود خویش افکار غلوآمیز داشته و ادعاهای عجیبی میکنند نظیر برخی از متصوفه و عرفا مثلابنعربی و حلاج و... که قائل به وحدت وجود میباشند که در این موارد باید سخن محققان و اهل اندیشه را جستجو نمود که آنان نسبت به این نوع تفکرات چه میگویند.
ایشان در ادامه نسبت به معنای دوم رفض مینویسد:
اگر مراد از رافضه کسانیاند که زیر بار خلافت شیخین نرفته و منکر خلافت آنان شدند در اینصورت باید گفت اولین رافضی سعدبن عباده انصاری است که یکی از صحابه جلیلالقدر پیامبر ص میباشد چون ایشان خلافت شیخین را به رسمیت نشناخت و در هیچیک از مراسم جمعی آنان شرکت ننمود.
سپس ایشان از معتقدان به احادیث رفض سئوال میکند که: آیا بخودتان اجازه میدهید این صحابی بزرگ پیامبر ص را کافر و مشرک دانسته و او را مهدورالدم بدانید؟
سپس درجواب میگوید:
أنا أجیب عن أخوانی أهل السنة - بالطبع لا، سعد بن عبادة غیر رافضی وغیر مشرک وغیر مهدور الدم بل من السابقین الأولین ورضی الله عنه أرضاه
من از طرف برادران اهل سنت جواب میدهم خیر سعدبن معاذ رافضی و مشرک و مهدورالدم نبوده بلکه از سابقین و صحابه راستین پیامبر ص بود که خداوند از او راضی بود.
آنگاه سئوال دیگری را مطرح میکند اگر سعد از سابقین و صحابه است پس به چه جرمی او را کشتند و قتلش را به جنیان نسبت دادند؟
ایشان در ادامه معنای ر فض میگوید:
اگر مراد از رافضه محبین اهل بیت ع و پیروان آنان هستند دراینصورت باید آنان را در زمره هدایتشدگان دانست چون اینان پایبند به عهد الهی بوده و عمل به وصیت پیامبر ص در تمسک به ثقلین نمودهاند.[۲۸]
7-سیره عملی پیامبرص ناقض مضمون روایات رفض است؛ روایات فراوانی از رفتار پیامبرص رسیده است که مفادش آن است که در حضور آن حضرت گاه به یکی ازصحابه آن حضرت جسارت میشد اما آن حضرت نسبت کفر به او نداده و دستور به کشتن او نمیدادند و حتی با کسانی که نسبت کفر یا نفاق به برخی از افراد میدادند بشدت برخورد میکردند؛ چنانکه وقتی آن حضرت مشاهده نمود در حضورش یکی از اصحابش به ابن مالک بن الدخیشن گفت: ذلک منافق لا یحب الله ورسوله؛ رسول خدا ص بدو فرمود: لا تقل ذلک ألا تراه قد قال لا اله إلا الله یرید بذلک وجه الله [۲۹]
8- چگونه پیامبری که مظهر رافت و محبت به انسانهاست و دینی که او برای بشریت به ارمغان آورد بر مبنای رحمانیت و رحیمیت الهی بنا گردیده است اینچنین و براحتی دستور کشتن انسانها را میدهد بدون اینکه توجیه منطقی برای آن ارائه دهد و فرد باصطلاح مستحق قتل را نسبت به کاری که انجام میدهد مجاب کند. ممکن نیست دینی که نسبت به خون و آبرو و حیثیت مسلمانان اهتمام فراوان داشته و نهایت احتیاط و سختگیریها را نسبت به آن اعمال کرده است پیامبرش اینچنین دستور قتل انسانها را صادر نماید.
از آن حضرت روایات مختلفی در زمینه لزوم حرمت خون و آبرو و حیثیت مسلمانان وارد شده است نظیر: لا یحلّ دمُ امریءٍ مسلمٍ یشهد أن لا اله الّا اللَّه، محمد رسول اللَّه الّا بإحدی الثلاث، الثَّیب الزانی والنفسُبالنفسِ والتارکُ لدینه.49[۳۰]
9- اگر سب و لعن برخی از صحابه موجب شرک و کفر است پس چرا معاویه را که سب و لعن به علی ع را بصورت رسمی پایهگذاری کرد کافر و رافضه نمیدانید؟ بلکه از او با عنوان رضی الله عنه یاد میکنید.
10- اگر سب و لعن برخی صحابه موجب کفر است پس باید کسانی که فاجعه حره را درمدینه مرتکب شدند و صدها صحابی پیامبرص را بقتل رساندند کافر باشند و بتبع آن کسانی را که دستور به کشتن آنان دادند نیز کافر باشند درحالی که شما حتی از یزید نیزبه عنوان رضی الله عنه یاد میکنید.
11-اگر سب و لعن برخی صحابه موجب کفر است پس باید قاسطین و ناکثین و مارقین که با امام علی ع که حاکم رسمی جامعه اسلامی بود جنگیده و موجب کشته شدن هزاران مسلمان گردیدند کافر باشند درحالی که شما قائل به آن نیستید و از بسیاری از آنها تجلیل میکنید.
12- اگر طعن و سب و لعن برخی از صحابه موجب کفر و شرک است پس سب و اهانت و طعن برخی از صحابه را نسبت به یکدیگر بلکه قتال و جنگ آنان با یکدیگر که منجر به کشته شدن برخی از آنان گردید را چگونه توجیه میکنید؟ آیا میتوان به کفر همه کسانی که مرتکب چینن اعمال و رفتاری شدهاند حکم نمود؟[۳۱]
13- در سیره برخی از خلفای صدر اسلام در موارد گوناگون آمده است که آنان برخی ازصحابه پیامبرص را تجریح و اهانت مینمودند. اگر سب و اهانت به صحابه موجب کفر و شرک است چرا این حکم را نسبت به آنان اعمال نمیکنید[۳۲]
14- رضایت خداوند ازصحابه (مهاجرین و انصار)که درقرآن کریم آمده است مشروط به آن است که نقض نگردد. همانگونه که درسوره فتح آیه 9 پذیرش بیعت صحابه با پیامبرص (بیعت الشجره) و رضوان الهی از آنان مشروط به عدم النکث شده است:
إن الذین یبایعونک إنما یبایعون الله ید الله فوق أیدیهم فمن نکث فإنما ینکث علی نفسه ومن أوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه أجرا عظیما
در اینجا باید گفت: نگاهی هر چند کوتاه به تاریخ اسلام نشان میدهد که برخی از صحابه پیامبرص متاسفانه نقض عهد نموده و حتی مرتد شدند چنانکه طبق برخی از احادیثی که از منابع معتبر اهل سنت نظیر صحیح مسلم و بخاری نقل شده است در قیامت آنگاه که سراغ اصحابش را میگیرد به آن حضرت گفته میشود که بسیاری از آنان به جاهلیت سابقشان برگشته و از شریعتت دور شدند:
عن ابن عباس رضی الله عنهما عن النبی صلی الله علیه وسلم قال إنکم تحشرون حفاةعراة غرلا ثم قرأ کما بدأنا أول خلق نعیده وعدا علینا انا کنا فاعلین وأول من یکسی یوم القیامة إبراهیم وان أناسا من أصحابی یؤخذ بهم ذات الشمال فأقول أصحابی أصحابی فیقال انهم لم یزالوا مرتدین علی أعقابهم منذ فارقتهم52[۳۳]
نتیجه آنکه احادیث رفض از جنبه سند مخدوش بوده و از جنبه دلالت بر مهدور الدم بودن کسانی که نسبت به برخی صحابه لعن میکنند نیز تمام نمیباشد.
حکم فقهی سب و لعن بر صحابه از منظر اهل سنت
در اینکه آیا سب و شتم صحابه موجب کفر است یا خیر باید گفت:
اولا سب و شتم بر اساس آموزههای قرآنی مطلقا حتی به بتهای بتپرستان جایز نیست آری لعن و نفرین بر ظالمین و کافران و منافقین یکی از آموزههای قرآنی است که منطبق بر ادله عقلی نیز میباشد اما اینکه این عمل مستلزم کفر باشد باید گفت: اگر سب به صحابه فقط به دلیل صحابی بودنشان باشد شکی نیست که موجب کفر خواهد بود چون این عمل در واقع اهانت به پیامبرص خواهد بود. اما اگر به این عنوان نباشد گرچه عمل حرامی است اما نمیتوان حکم به کفر چنین کسی نمود؛ چون مستلزم انکار رکنی از ارکان دین نشده است. در این زمینه آیتالله صافی در مجموعة الرسائل مینویسد:
اگر کسی که در پوشش اسلام به صحابه یا سایر مسلمین اهانت میکند از روی عناد به خداوند و رسولش باشد شکی در کفر او نیست اما اگر این عمل از روی جهل یا القای شبههای در ذهنش باشد بنا بر سخن ابن حزم معذور خواهد بود.
سپس در همین زمینه مطالب مهمی را از قول برخی عالمان اهل سنت نقل میکند:
اگر مرا تهدید به اعدام هم کنند هیچگاه حکم به تکفیر حتی یک نفر در صورتی که اظهار شهادتین کند نخواهم کرد و مولف کتاب الاختیار میگوید: همه امامان اهل سنت بر گمراهی اهل بدعت اجماع دارند اما سب و بغض صحابه را موجب کفر ندانسته وفقط چنین شخصی را گمراه میدانند و مولف فتح القدیر میگوید: کسی که صحابه را کافر دانسته یا به آنان سب میکند قطعا کافر نخواهد بود و کسانی که حکم به کفر اینان نمودهاند در زمره مجتهدان نیستند و ابن حجر نیز در الصواعق لعن کننده به صحابه را کافر نمیداند.
ایشان در ادامه مینویسد:
اگر بخواهیم همه فتاوای فقیهان اهل سنت را ذکر کنیم از حالت اختصار خارج شده اما اجمالا میگوئیم مقتضای کلام بسیاری از آنان است که ساب به صحابه کافر نخواهد بود حتی اگر عملش از روی عمد و علم به حرمت آن باشد.
ایشان در ادامه مستند گفتار این فقیهان را از احادیث نبوی بیان کرده و در ادامه از بزرگان اهل سنت نقل میکند که قول به عدم کفر ساب به صحابه و مسلم بودن کسی که اظهار شهادتین نموده و به ارکان خمسه دین اعتقاد دارد مورد اتفاق همه فقیهان اهل سنت است؛ اینان حتی خوارج را کافر میدانند بنابراین بطریق اولی پیرو آن مذهبی که شعار اهلبیت را میدهد مسلمان خواهند [۳۴].
ابن عابدین از عالمان اهل سنت (علاءالدین) در تکملة حاشیة رد المحتار) - ج 1 - ص 580 – 581 مینویسد:
...والحاصل: أن الحکم بالکفر علی ساب الشیخین أو غیرهما من الصحابة مطلقا قول ضعیف لا ینبغی الافتاء به ولا التعویل علیه کما حققه سیدی الوالد رحمه الله تعالی فی کتابه تنبیه الولاة والحکام فراجعه [۳۵]
خلاصه آنکه حکم به کفر کسی که به شیخین یا دیگر صحابه سب میکند قول ضعیفی است و شایسته نیست کسی چنین فتوایی بدهد و اعتماد به چنین فتوایی نیز نباید کرد.
نووی در شرح مسلم در باب تحریم سب الصحابه مینویسد:
واعلم أن سب الصحابة رضی الله عنهم حرام من فواحش المحرمات سواء من لابس الفتن منهم وغیره لأنهم مجتهدون فی تلک الحروب متأولون کما أوضحناه فی أول فضائل الصحابة من هذا الشرح قال القاضی وسب أحدهم من المعاصی الکبائر ومذهبنا ومذهب الجمهور انه یعزر ولا یقتل -[۳۶]: سب صحابه بطور مطلق از محرمات و گناه کبیره بوده و کسی که مرتکب آن بشود تعزیر شده ولی کشته نخواهد شد.
بنابر این حکم به کفر و قتل ساب الصحابه طبق این گفتار جایز نیست.
اما برخی از عالمان اهل سنت در این زمینه آرای دیگری دارند. چنانکه علامه أمینی در کتاب الغدیر از قول برخی اهل سنت نقل میکند که ساب الصحابه مطلقا حتی سب و شتم افرادی مثل عمروعاص موجب کفر شده و چنین شخصی قتلش لازم و واجب است:
... وقال القاضی أبو یعلی: الذی علیه الفقهاء فی سب الصحابة إن کان مستحلا لذلک کفر، وإن لم یکن مستحلا فسق ولم یکفر، سواء کفرهم أو طعن فی دینهم مع إسلامهم وقد قطع طائفة من الفقهاء من أهل الکوفة وغیرهم بقتل من سب الصحابة وکفر الرافضة. وقال أبو بکر بن عبدالعزیز فی المقنع: فأما الرافضی فإن کان یسب فقد کفر فلا یزوج. وقال الشیخ علاءالدین أبوالحسن الطرابلسی الحنفی فی [معین الحکام فیما یتردد بین الخصمین من الأحکام] ص 187: من شتم أحدا من أصحاب النبی علیهالسلام أبا بکر أو عمر أو عثمان أو علیا أو معاویة أو عمرو بن العاص فإن قال: کانوا علی ضلال وکفر. قتل وإن شتمهم بغیر هذا من مشاتمة الناس نکل نکالا شدیدا.
ایشان در ادامه از ذهبی نقل میکند که ساب به صحابه از دین الهی خارج شده و عملش به انکار آیات الهی در مدح صحابه برمیگردد و آنگاه به روایاتی در این باب استشهاد میکند[۳۷].
بنابراین بین فقیهان اهل سنت در حکم نمودن به کفر و کشتن کسانی که به برخی صحابه سب و اهانت میکنند اختلاف زیادی وجود داشته و همانطور که ملاحظه گردید اکثر آنان مخالف آن میباشند. [۳۸]
چند سئوال از جریانهای تکفیری تروریستی و سران وهابیت:
1- اگر حرکت تکفیری و تروریستی شما در کشتن مسلمانان بر مبنای اصول دینی و روایات مذکور است چرا دشمنان واقعی اسلام نظیر آمریکا و صهیونیسم از شما حمایت نموده و از هیچ حمایتی از شما مضایقه نمیکنند؟
2- اگر شیعه مشرک است و مستحق قتل چرا دولت وهابی سعودی به آنان اجازه حج وعمره را میدهد؟ مگرقرآن کریم ورود مشرکان را به مکه مکرمه ونزدیک شدن به خانه خدا و مسجدالحرام ممنوع ننموده است؟ آیا این رفتار دوگانه اینان بیانگر آن نیست که جریانهای تکفیری که رهبری آن اکنون در وهابیت متمرکز شده است اعتقادی به احادیث رفض نداشته و از اینگونه روایات استفاده ابزاری میکنند؟
والسلام
پانویس
- ↑ السنه ص408
- ↑ همان ص461
- ↑ 20همان
- ↑ همان ص460
- ↑ رک به:تهذیب الکمال ج2ص 429
- ↑ السنه ص408
- ↑ همان ص461
- ↑ رجوع کنید به: کتاب الضعفا و المتروكین تالیف نسائی ص 160و عقیلی درالضعفاءالكبیر ج1ص148
- ↑ السنه ص461
- ↑ رک به المعجم الاوسط الطبرانی ج6 ص355
- ↑ السنه ص 461
- ↑ همان ص 460
- ↑ در این زمینه سید حسین رجا - مولف کتاب دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة مینویسد: إذا اختلف علماء الرجال فی رجال السند فجرح بعضهم زیدا وعدله آخرون یقدم الجرح على التعدیل وهذا هو الصحیح الذی علیه الجمهور وكما جاء فی التدریب على التقریب ما ملخصه إذا اجتمع فی الراوی جرح مفسر وتعدیل فالجرح مقدم ولو زاد عدد المعدل ایشان در علت تقدیم قول جارح مینویسد:لأن مع الجارح زیادة علم لم یطلع علیها المعدل، ولأنه مصدق للمعدل فیما أخبر به من ظاهر حاله إلا أنه یخبر عن أمر باطن خفی عنه، وقید الفقهاء ذلك بما لم یقل المعدل عرفت السبب الذی ذكره الجارح ولكنه تاب وحسنت حاله فإنه حینئذ یقدم المعدل دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة ص 253 - 260
- ↑ كنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 325
- ↑ السنه ص 461: ایشان در ادامه مینویسد وساق الذهبی هذا الحدیث فیما أنكر على النواء. والحدیث أخرجه عبدالله بن أحمد فی "زوائد المسند" (1 / 103) من طریقین آخرین عن یحیى به. وقال الهیثمی (10/22): "رواه عبدالله والبزار، وفیه كثیر بن إسماعیل النواء وهو ضعیف"
- ↑ مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 10 - ص 22
- ↑ مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 10 - ص 22
- ↑ رک به:الکامل – عبدالله عدی الجرجانی ج2ص229و المغنی فی الضعفاء –الذهبی ج1ص235
- ↑ تاریخ مدینه دمشق ج69ص175
- ↑ میزان الاعتدال - الذهبی - ج 2 - ص 18
- ↑ در میزان الاعتدال - الذهبی - ج 2- ص 18امده است:. فهذا آفته تلید، فإنه متهم بالكذب
- ↑ رجوع کنید به التاریخ الكبیر ج 1 / ص 191
- ↑ تاریخ بغداد - الخطیب البغدادی - ج 12 - ص 353
- ↑ بغیه الباحث عن زوائد مسند الحارث ص 312
- ↑ تاریخ مدینه دمشق ج69ص175
- ↑ شرح مسلم ج 16 - ص 92 – 94
- ↑ الاقتصاد فی الاعتقاد ص271-261
- ↑ دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة ص267 -255
- ↑ در کتاب صحیح البخاری ج 1ص 110امده است که وقتی پیامبر ص مشاهده نمود برخی از افراد خانه عتبان بن مالك نسبت به مالك بن الدخیشن اظهار داشتند که: ذلك منافق لا یحب الله ورسوله رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: " لا تقل ذلك ألا تراه قد قال لا اله إلا الله یرید بذلك وجه الله... و آنگاه که ان فرد اظهار داشت که: فإنا نرى وجهه ونصیحته إلى المنافقین رسول الله ص فرمود: " فإن الله حرم النار على من قال لا إله إلا الله یبتغی بذلك وجه الله همین روایت در کتاب صحیح مسلم ج 1 ص 45امده است که پیامبر ص فرمود: ألیس یشهد أن لا إله إلا الله وأننی رسول الله و آنگاه که آنها گفتند: أنه یقول ذلك وما هو فی قلبه ان حضرت فرمود: لا یشهد أحد أن لا إله إلا الله وأننی رسول الله فیدخل النار أو تطعمه درپایان این روایت امده است که أنس بعد از شنیدن این حدیث گفت: فأعجبنی هذا الحدیث وقلت لابنی: اكتبه فكتبه - انتهی - دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة ص 75
- ↑ مسند احمد ج1ص382
- ↑ فردى در محضر ابوبكر او را دشنام گفت، ابوبرزه به او گفت: اى خلیفهى رسول خدا! اگر رخصت دهى گردنش را بزنم. ابوبكر در پاسخ گفت: برجاى خود بنشین زیرا این كار جز براى رسول خدا روا نیست. رجوع کنید به:السنن الکبری ج 7، ص 60، مسند احمد بن حنبل ج 1، ص 9.خلیفه دوم، خالد بن ولید را در جریان قتل مالك بن نویره دشمن خدا خطاب كرد. رک به:تاریخ طبرى ج 2، ص 504، و عایشه امّ المؤمنین، عثمان را به فردى یهودى به نام نعثل تشبیه كرده و مىگفت: او را بكشید كه كافر شده است. رک به: تاریخ طبرى ج 3، ص 477،
- ↑ دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة ازص53ببعد
- ↑ صحیح البخاری - البخاری - ج 4 - ص 110
- ↑ رک به: مجموعة الرسائل - - ج 2 - ص 413 – 415:...... وقد قال رسول الله صلى الله علیه وآله فی حدیث أخرجه البخاری فی صحیحه -: إذا حكم الحاكم فاجتهد ثم أصاب فله اجران، وإذا حكم فاجتهد ثم أخطأ فله اجر. وهذا ابن حزم یقول فی كتابه الفصل: وذهبت طائفة إلى أنه لا یكفر ولا یفسق مسلم بقول قاله فی اعتقاد أو فتیا، وان كل من اجتهد فی شئ من ذلك فدان بما رأى أنه الحق فإنه مأجور على كل حال، وان أصاب فاجران وان أخطأ فاجر واحد (قال) وهذا قول ابن أبی لیلى وأبی حنیفة، والشافعی وسفیان الثوری، وداود بن علی، وهو قول كل من عرفنا له قولا فی هذه المسألة من الصحابة لا نعلم منهم خلافا فی ذلك أصلا. وقال الفاضل النبهانی فی أوائل كتاب (شواهد الحق) على ما حكى عنه: اعلم انى لا اعتقد ولا أقول بتكفیر أحد من أهل القبلة لا الوهابیة ولا غیرهم، وكلهم مسلمون تجمعهم مع سائر المسلمین كلمة التوحید والایمان بسیدنا محمد صلى الله علیه وآله، وما جاء من دین الاسلام. وبالغ فی ذلك الشیخ أبو طاهر القزوینی على ما حكى عنه فی كتابه (سراج العقول) فقال باثبات الاسلام لكل فرد من أهل القبلة، وجزم بنجاة الجمیع من كل فرق الاسلام، وحكى عن شیخ السادة الحنفیة ابن عابدین فی باب المرتد من كتاب الجهاد ص 302 انه حكم قاطعا باسلام من یتأول فی سب الصحابة، مصرحا بان القول بتكفیر المتأولین فی ذلك مخالف لاجماع الفقهاء. وقد أسلفنا فی بعض المباحث السابقة مقالة ابن حزم فیمن سب أحدا من الصحابة، وما قال فی تكفیر عمر بحضرة النبی صلى الله علیه حاطبا، وهو صحابی مهاجری بدری. وأضف إلى جمیع ذلك كله النصوص الكثیرة المخرجة فی الصحاح الستة الحاكمة على أهل الأركان الخمسة بالاسلام ودخول الجنة، وإذا كان الخوارج الذین استحلوا دما المسلمین، وكفروا الصحابة، وحاربوا أمیر المؤمنین علی بن أبیطالب علیهالسلام، ونص النبی صلى الله علیه وآله على أنهم یمرقون من الدین كما یمرق السهم من الرمیة ثم لا یعودون فیه، وانهم شر الخلق والخلیقة، وطوبى لمن قتلهم وقتلوه، عند أهل السنة من المسلمین والمعذورین فی مذهبهم، فغیرهم ممن تمسكوا بالثقلین وتمذهبوا بمذاهب أهل البیت أعدال الكتاب، واقتفوا أثرهم واهتدوا بهدیهم أولى بذلك –انتهی -
- ↑ تكملة حاشیة رد المحتار) - ج 1 - ص 580 – 581
- ↑ شرح مسلم ج 16 - ص 92 – 94
- ↑ رک به الغدیر – علامه أمینی - ج 10 - ص 268 – محب طبری در الریاض النضرة ازپیامبر ص نقل میکند که ان حضرت فرمود: " كنت أنا وأبو بكر وعمر وعثمان وعلی أنوارا على یمین العرش قبل أن یخلق آدم بألف عام، فلما خلق أسكناه ظهره، ولم نزل ننتقل فی الأصلاب الطاهرة إلى أن نقلنی الله إلى صلب عبدالله، ونقل أبا بكر إلى صلب أبی قحافة، ونقل عمر إلى صلب الخطاب، ونقل عثمان إلى صلب عفان، ونقل علیا إلى صلب أبیطالب، ثم اختارهم لی، فجعل أبا بكر صدیقا، وعمر فاروقا، وعثمان ذا النورین، وعلیا وصیا، ومن سب أصحابی فقد سبنی ومن سبنی فقد سب الله، ومن سب الله أكبه فی النار على منخره - انتهی -"
- ↑ در کتاب الغدیر – علامه أمینی - ج 10 - ص 268 – 269 امده است:...... ولهم فی سب الشیخین وعثمان تصویب وتصعید، قال محمد بن یوسف الفریابی: سئل " القاضی أبو یعلى " عمن شتم أبا بكر؟ قال: كافر. قیل: فیصلى علیه؟ قال: لا. وسأله كیف یصنع به وهو یقول: لا إله إلا الله؟ قال: لا تمسوه بأیدیكم ادفعوه بالخشب حتى تواروه فی حفرته......وقال ابن تیمیة فی " الصارم المسلول " ص 581: قال إبراهیم النخعی:كان یقال شتم أبی بكر وعمر من الكبائر. وكذلك قال أبو إسحاق السبیعی: شتم أبی بكر و عمر من الكبائر التی قال الله تعالى: إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه. وقتل عیسی بن جعفر بن محمد لشتمه أبا بكر وعمر وعائشة وحفصة بأمر المتوكل على الله. قاله ابن كثیر فی تاریخه 10: 324. وفی "الصارم المسلول" ص 576: قال أحمد فی روایة أبیطالب فی الرجل یشتم عثمان: هذا زندقة. هب أن هذه الفتاوى المجردة من مسلمات الفقه، ولیس للباحث أن یناقش أصحابها الحساب، ویطالبه ـ انتهی ـ
منابع
تهذیب الکمال ج2ص 429
کتاب الضعفا و المتروکین تالیف نسائی
الضعفاءالکبیر -عقیلی
المعجم الاوسط الطبرانی
السنه
دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة تالیف: سید حسین رجا -
کنز العمال - المتقی الهندی -
مجمع الزوائد - الهیثمی
الکامل – عبدالله عدی الجرجانی
المغنی فی الضعفاء –الذهبی
تاریخ مدینه دمشق
میزان الاعتدال - الذهبی
التاریخ الکبیر
تاریخ بغداد - الخطیب البغدادی
تاریخ الذهبی
بغیه الباحث
شرح مسلم
الاقتصاد فی الاعتقاد
السنن الکبری
مسند احمد بن حنبل
تاریخ طبری
صحیح البخاری - البخاری
مجموعة الرسائل
تکملة حاشیة رد المحتار)
شرح مسلم
الغدیر – علامه أمینی
الریاض النضرة - محب طبری