confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:عشره مبشره.jpg |جایگزین=عشره مبشره]]</div> | <div class="wikiInfo">[[پرونده:عشره مبشره.jpg |جایگزین=عشره مبشره]]</div> | ||
'''عَشْرَه مُبَشَّرَه'''، عنوانی در اصطلاح تاریخ و [[حدیث]] [[اهلسنت]] برگرفته از [[حدیث نبوی]]، برای اشاره به ده نفر از [[اصحاب]] است که [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اکرم ( | '''عَشْرَه مُبَشَّرَه'''، عنوانی در اصطلاح تاریخ و [[حدیث]] [[اهلسنت]] برگرفته از [[حدیث نبوی]]، برای اشاره به ده نفر از [[اصحاب]] است که [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم)]] به آنها بشارت [[بهشت]] داده است. به این معنا که آنها در هر حال، به [[بهشت]] خواهند رفت. یعنی اینکه این ده نفر قطعا بهشتی هستند و حتی با وجود گناهان متعدد، هرگز داخل [[جهنم]] نخواهند شد. | ||
== عشره مبشره چیست == | == عشره مبشره چیست == | ||
عشره مبشره، واژه ترکیبی مصطلح در تاریخ و [[حدیث]] [[اهلسنت]] است. بر طبق این حدیث [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اسلام ( | عشره مبشره، واژه ترکیبی مصطلح در تاریخ و [[حدیث]] [[اهلسنت]] است. بر طبق این حدیث [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اسلام (صلیالله علیه وآله وسلّم)]] به ده نفر بشارت [[بهشت]] داده است؛ یعنی اینکه این ده نفر قطعا بهشتی هستند و حتی با وجود گناهان متعدد، هرگز داخل [[جهنم]] نخواهند شد. | ||
== متن حدیث == | == متن حدیث == | ||
«حدثنا قتیبة أخبرنا عبدالعزیز بن محمد، عن عبدالرحمن بن حمید، عن أبیه، عن عبدالرحمن بن عوف، قال: قال | «حدثنا قتیبة أخبرنا عبدالعزیز بن محمد، عن عبدالرحمن بن حمید، عن أبیه، عن عبدالرحمن بن عوف، قال: قال رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم): «أبوبکر فی الجنة، و عمر فی الجنة، و عثمان فی الجنة، و على فی الجنة، و طلحة فی الجنة، و الزبیر فی الجنة، و عبدالرحمن بن عوف فی الجنة، و سعد بن أبی وقاص فی الجنة، و سعید بن زید فی الجنة، و أبو عبیدة بن الجراح فی الجنة».<ref>مسند احمد، ج 1، ص 193; ترمذى، ج 5، ص 647; کتاب المناقب باب مناقب عبدالرحمن بن عوف; فضائل الصحابه، ص 28.</ref> | ||
این ده نفر بر طبق [[سنن ترمذی]] افراد ذیل هستند: | این ده نفر بر طبق [[سنن ترمذی]] افراد ذیل هستند: | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
=== الف) ازطریق عبدالرحمن بن عوف === | === الف) ازطریق عبدالرحمن بن عوف === | ||
احمد بن حنبل در «مسند» و ترمذى در «سنن» و نسائى در «فضائل الصحابه» از قتیبة بن سعید، از عبدالعزیز بن محمّد درآوردی، از عبدالرحمن بن حمید، از پدرش عبدالرحمن بن عوف نقل کرده که رسول خدا (صلیالله علیه واله) فرمود: «ابوبکر در بهشت است و عمر در بهشت است و عثمان در بهشت است و على در بهشت است و طلحه در بهشت است و زبیر در بهشت است و عبدالرحمن بن عوف در بهشت است و سعد در بهشت است و سعید در بهشت است و ابوعبیدة بن جرّاح در بهشت است»<ref>مسند احمد، ج 1، ص 193; ترمذى، ج 5، ص 647; کتاب المناقب باب مناقب عبدالرحمن بن عوف؛ فضائل الصحابه، ص 28</ref>. | احمد بن حنبل در «مسند» و ترمذى در «سنن» و نسائى در «فضائل الصحابه» از قتیبة بن سعید، از عبدالعزیز بن محمّد درآوردی، از عبدالرحمن بن حمید، از پدرش عبدالرحمن بن عوف نقل کرده که رسول خدا (صلیالله علیه واله) فرمود: «ابوبکر در بهشت است و عمر در بهشت است و عثمان در بهشت است و على در بهشت است و طلحه در بهشت است و زبیر در بهشت است و عبدالرحمن بن عوف در بهشت است و سعد در بهشت است و سعید در بهشت است و ابوعبیدة بن جرّاح در بهشت است»<ref>مسند احمد، ج 1، ص 193; ترمذى، ج 5، ص 647; کتاب المناقب باب مناقب عبدالرحمن بن عوف؛ فضائل الصحابه، ص 28</ref>. | ||
علاوه بر مسند ابن حنبل، منابع دیگری از اهلسنت، مانند: سنن الترمذی<ref>سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ .</ref>مسند أبی یعلی، <ref>، مسند أبی یعلی : ج ۲ ص ۳۸۲ ح ۸۳۱ .</ref>صحیح ابن حبّان، <ref>صحیح ابن حبّان : ج ۱۵ ص ۴۶۳ ح ۷۰۰۲ .</ref>السنن الکبری <ref>السنن الکبری : ج ۵ ص ۵۶ ح ۸۱۹۴ .</ref>. و الآحاد و المثانی، <ref>الآحاد و المثانی : ج ۱ ص ۱۸۲ ح ۲۳۲ .</ref>. | علاوه بر مسند ابن حنبل، منابع دیگری از اهلسنت، مانند: سنن الترمذی<ref>سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷.</ref>مسند أبی یعلی، <ref>، مسند أبی یعلی : ج ۲ ص ۳۸۲ ح ۸۳۱.</ref>صحیح ابن حبّان، <ref>صحیح ابن حبّان : ج ۱۵ ص ۴۶۳ ح ۷۰۰۲.</ref>السنن الکبری <ref>السنن الکبری : ج ۵ ص ۵۶ ح ۸۱۹۴.</ref>. و الآحاد و المثانی، <ref>الآحاد و المثانی : ج ۱ ص ۱۸۲ ح ۲۳۲.</ref>. به اسناد خود، حدیثِ یاد شده را از عبدالرحمان بن عوف، نقل کردهاند.<br> | ||
<big>این حدیث از جهاتى اشکال دارد:</big><br> | <big>این حدیث از جهاتى اشکال دارد:</big><br> | ||
# حدیث ترمذى از طریق مصعب بدون شک مرسل است; زیرا حمید بن عبدالرحمن بن عوف، پیامبر(صلیالله علیه واله) را درک نکرده است. و این حدیث از طریق اوّل نیز مرسل به نظر مى رسد; زیرا حمید بن عبدالرحمن بنا بر قول فلاّس و احمد بن حنبل و ابى اسحاق حربى و ابن ابى عاصم و خلیفة بن خیّاط و یعقوب بن سفیان و ابن معین، در سال 150 وفات یافته است<ref>تهذیب التهذیب، ج 2، ص 30.</ref> و در آن سال، 73 سال داشته است. در نتیجه در سال 32 که همان سال وفات پدرش عبدالرحمن بن عوف یا بعد از او به یک سال است متولد شده است؛ یعنی حمید در سال 32 ه. ق به دنیا آمده<ref>ر . ک : الغدیر : ج ۱۰ ص ۱۲۲ .</ref>، و عبدالرحمن(پدر او)در سال 33 ه.ق فوت کرده است<ref>الاستیعاب : ج ۲ ص ۳۹۰ ش | # حدیث ترمذى از طریق مصعب بدون شک مرسل است; زیرا حمید بن عبدالرحمن بن عوف، پیامبر(صلیالله علیه واله) را درک نکرده است. و این حدیث از طریق اوّل نیز مرسل به نظر مى رسد; زیرا حمید بن عبدالرحمن بنا بر قول فلاّس و احمد بن حنبل و ابى اسحاق حربى و ابن ابى عاصم و خلیفة بن خیّاط و یعقوب بن سفیان و ابن معین، در سال 150 وفات یافته است<ref>تهذیب التهذیب، ج 2، ص 30.</ref> و در آن سال، 73 سال داشته است. در نتیجه در سال 32 که همان سال وفات پدرش عبدالرحمن بن عوف یا بعد از او به یک سال است متولد شده است؛ یعنی حمید در سال 32 ه. ق به دنیا آمده<ref>ر. ک : الغدیر : ج ۱۰ ص ۱۲۲.</ref>، و عبدالرحمن(پدر او)در سال 33 ه.ق فوت کرده است<ref>الاستیعاب : ج ۲ ص ۳۹۰ ش ۱۴۵۵، تهذیب الکمال : ج ۱۷ ص ۳۲۸ ش ۳۹۲۳.</ref>. بنا بر این، او پدرش را یا درک نکرده و یا در یک سالگی درک کرده است و بدیهی است که در این سن، امکان دریافت مستقیم حدیث، وجود ندارد،و حتما باید واسطهای بین این دو باشد که هویت این واسطه معلوم نیست. چنان که روایت کودکی با این سن، به اتّفاقِ همه علما، قابل قبول نیست<ref>ر. ک : تدریب الراوی : ص ۲۶۵.</ref>، به همین جهت است که بخارى گفته: حدیث حمید بن عبدالرحمن بن عوف از سعید بن زید صحیح تر از حدیث او از پدرش مى باشد<ref>سنن ترمذى، ج 5، ص 647.</ref>. | ||
# حمید بن عبدالرحمن بن عوف را نمىتوان در این حدیث از تهمت جعل مبرّا ساخت؛ زیرا او از جمله کسانى است که از جانب معاویه براى جعل امثال این احادیث مأمور شده است. | # حمید بن عبدالرحمن بن عوف را نمىتوان در این حدیث از تهمت جعل مبرّا ساخت؛ زیرا او از جمله کسانى است که از جانب معاویه براى جعل امثال این احادیث مأمور شده است. | ||
# از آنجا که راوى این حدیث یعنى عبدالرحمن بن عوف از جمله این ده نفر در متن حدیث است لذا به آن سوء ظنّ حاصل مى شود که ممکن است این حدیث را در شأن خودش جعل کرده باشد. | # از آنجا که راوى این حدیث یعنى عبدالرحمن بن عوف از جمله این ده نفر در متن حدیث است لذا به آن سوء ظنّ حاصل مى شود که ممکن است این حدیث را در شأن خودش جعل کرده باشد. | ||
# در سند | # در سند روایت، نام او، «عبد العزیز بن محمّد بن عبید الدراوردی» آمده است. در کتب رجالی اهلسنت، درباره او چنین آمده است : «عبد العزیز بن محمّد بن عبید الدراوردی، أبو محمّد المدنی، کان ثقة کثیر الحدیث یغلط<ref>الطبقات الکبری : ج ۵ ص ۴۲۴، تهذیب الکمال : ج ۱۸ ص ۱۸۷ ش ۳۴۷۰.</ref>» ابن حجر گفته است : «صدوق، کان یحدّث من کتب غیره فیخطی<ref>(تقریب التهذیب : ص ۶۱۵).</ref>» نسایی، گفته است : «لیس بقوی» و قال أبو زرعة : «سیئ الحفظ<ref>(تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ ش ۴۸۲۵).</ref>» ابو حاتم نیز گفته است : «لا یحتجّ به<ref>(میزان الاعتدال : ج ۲ ص ۶۳۴ ش ۵۱۲۵).</ref>» ابن حجر میگوید: «بخارى به جز دو حدیث از او نقل نکرده و آن دو را نیز به عبدالعزیز بن ابى حازم و دیگران مقرون ساخته است<ref>هدى السارى، ص 441.</ref>. | ||
=== ب) ازطریق سعید بن زید === | === ب) ازطریق سعید بن زید === | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
ابو داوود از حفص بن عمر نمری از شُعبه از حُرّ بن صیاح از عبد الرحمان بن اَخنَس، چنین نقل کرده است: | ابو داوود از حفص بن عمر نمری از شُعبه از حُرّ بن صیاح از عبد الرحمان بن اَخنَس، چنین نقل کرده است: | ||
سعید بن زید صحابی گفت: از پیامبر | سعید بن زید صحابی گفت: از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) شنیدم که ده نفر، در بهشت اند: پیامبر، ابو بکر، عمر، عثمان، علی، طلحه، زبیر بن عَوّام، سعد بن مالک و عبد الرحمان بن عوف. اگر میخواستم، [نفر] دهم را نام میبُردم. از وی پرسیدند: چه کسی است؟ ساکت شد. چون دوباره پرسیدند، گفت: سعید بن زید<ref>ر.ک : ح ۸۳۲ (سنن أبی داود عن عبدالرحمن بن الأخنس).</ref>. | ||
بیشتر طرق حدیث «عشره مبشّره» به سعید بن زید بن عمرو بن نفیل عدوى بازمیگردد که شش نفر از راویان از او نقل کردهاند:<br><big>1 ـ روایت عبدالله بن ظالم مازنى<ref>ر. ک : سنن أبی داوود : ج ۴ ص ۲۱۱ ح ۴۶۴۸ .</ref>.</big><br> | بیشتر طرق حدیث «عشره مبشّره» به سعید بن زید بن عمرو بن نفیل عدوى بازمیگردد که شش نفر از راویان از او نقل کردهاند:<br><big>1 ـ روایت عبدالله بن ظالم مازنى<ref>ر. ک : سنن أبی داوود : ج ۴ ص ۲۱۱ ح ۴۶۴۸.</ref>.</big><br> | ||
عبد اللّه بن ظالم: نسائی و دار قطنی به صحیح نبودن این طریق تصریح کردهاند<ref>ر.ک : الضعفاء الکبیر : ج ۲ ص ۲۶7؛ ر . ک : فضائل | عبد اللّه بن ظالم: نسائی و دار قطنی به صحیح نبودن این طریق تصریح کردهاند<ref>ر.ک : الضعفاء الکبیر : ج ۲ ص ۲۶7؛ ر. ک : فضائل الصحابة، نسایی : ص ۲۸، العلل، دارقطنی : ج ۴ ص ۴۰۹.</ref>. | ||
این طریق به نظر بخاری و مسلم صحیح نیست، حاکم نیشابورى در «المستدرک على الصحیحین» میگوید: بخارى و مسلم به روایات عبدالله بن ظالم احتجاج نکردهاند<ref>المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 316و317.</ref>. ذهبى نیز در «تلخیص المستدرک» میگوید: بخارى عبدالله بن ظالم را یاد کرده و میگوید: حدیثش صحیح نیست<ref>المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 316و317.</ref>.<br>عقیلى حدیث او را صحیح دانسته، و ابن عدى از بخارى همین مطلب را نقل کرده است<ref>تهذیب التهذیب، ج 3، ص 176.</ref>. | این طریق به نظر بخاری و مسلم صحیح نیست، حاکم نیشابورى در «المستدرک على الصحیحین» میگوید: بخارى و مسلم به روایات عبدالله بن ظالم احتجاج نکردهاند<ref>المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 316و317.</ref>. ذهبى نیز در «تلخیص المستدرک» میگوید: بخارى عبدالله بن ظالم را یاد کرده و میگوید: حدیثش صحیح نیست<ref>المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 316و317.</ref>.<br>عقیلى حدیث او را صحیح دانسته، و ابن عدى از بخارى همین مطلب را نقل کرده است<ref>تهذیب التهذیب، ج 3، ص 176.</ref>. | ||
<big>2 ـ روایت عبدالرحمن بن أخنس<ref>ر. ک : | <big>2 ـ روایت عبدالرحمن بن أخنس<ref>ر. ک : همان، ح ۸۰۴</ref></big><br> | ||
ابن حجر از او به «مستور» تعبیر کرده<ref>تقریب التهذیب، ج 1، ص 472</ref> و سرخسى «مستور» را در ردیف فاسق و کافر و بیعقل و هواپرست قرار داده است، و گفته است که محمّد بن حسن شیبانى تصریح کرده بر این که خبر او همانند خبر فاسق است<ref>اصول سرخسى، ج 1، ص 370.</ref> درحالیکه درباره خبر صحیح شرط کردهاند که ناقل آن در عدالت مشهور باشد. | ابن حجر از او به «مستور» تعبیر کرده<ref>تقریب التهذیب، ج 1، ص 472</ref> و سرخسى «مستور» را در ردیف فاسق و کافر و بیعقل و هواپرست قرار داده است، و گفته است که محمّد بن حسن شیبانى تصریح کرده بر این که خبر او همانند خبر فاسق است<ref>اصول سرخسى، ج 1، ص 370.</ref> درحالیکه درباره خبر صحیح شرط کردهاند که ناقل آن در عدالت مشهور باشد. | ||
اشکال دیگرى که در این سند وجود دارد این که محمّد بن طلحة بن مصرف یامى کوفى در سند آن واقع شده که نسائى او را قوى ندانسته و ابن معین او را ضعیف معرفى کرده و ابن سعد میگوید: او داراى احادیث منکر است<ref>ر. ک : فتح المغیث : ص ۱۳۵ ـ ۱۴۵ و تهذیب التهذیب : ج ۵ ص ۱۴۴</ref>.<br><big>3 ـ روایت حُمید بن عبدالرحمن بن عوف<ref>ر. ک : سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ .</ref></big><br> | اشکال دیگرى که در این سند وجود دارد این که محمّد بن طلحة بن مصرف یامى کوفى در سند آن واقع شده که نسائى او را قوى ندانسته و ابن معین او را ضعیف معرفى کرده و ابن سعد میگوید: او داراى احادیث منکر است<ref>ر. ک : فتح المغیث : ص ۱۳۵ ـ ۱۴۵ و تهذیب التهذیب : ج ۵ ص ۱۴۴</ref>.<br><big>3 ـ روایت حُمید بن عبدالرحمن بن عوف<ref>ر. ک : سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷.</ref></big><br> | ||
حدیث حُمید بن عبدالرحمن بن عوف از سعید بن زید از پسرش عبدالرحمن بن حمید نقل کرده، و او از عمر بن سعید بن شریح مدنى، و او از موسى بن یعقوب زمعى و او از محمّد بن اسماعیل بن ابى فدیک حدیث «عشره مبشره» را نقل کرده است.دو نفر از او روایت را نقل کردهاند که یکی به گزارش ابن حجر و ذهبی<ref>ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ و میزان الاعتدال : ج ۳ ص ۶۳۴ .</ref>و دیگری به تصریح نسایی <ref>ر. ک : الضعفاء و المتروکون : ص ۲۳۶ .</ref>، ضعیف شمرده شده است. | حدیث حُمید بن عبدالرحمن بن عوف از سعید بن زید از پسرش عبدالرحمن بن حمید نقل کرده، و او از عمر بن سعید بن شریح مدنى، و او از موسى بن یعقوب زمعى و او از محمّد بن اسماعیل بن ابى فدیک حدیث «عشره مبشره» را نقل کرده است.دو نفر از او روایت را نقل کردهاند که یکی به گزارش ابن حجر و ذهبی<ref>ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ و میزان الاعتدال : ج ۳ ص ۶۳۴.</ref>و دیگری به تصریح نسایی <ref>ر. ک : الضعفاء و المتروکون : ص ۲۳۶.</ref>، ضعیف شمرده شده است. | ||
در مورد حُمید بن عبدالرحمن که قبلا سخن به میان آمد.على بن مدینى، موسى بن یعقوب را ضعیف الحدیث و منکر الحدیث دانسته و نسائى او را غیر قوى معرفى کرده است <ref>تهذیب التهذیب، ج 5، ص 585.</ref> و ابن ابى فدیک را نیز ابن سعد غیر حجت معرفى کرده است<ref>تهذیب التهذیب، ج 5، ص 42.</ref>. | در مورد حُمید بن عبدالرحمن که قبلا سخن به میان آمد.على بن مدینى، موسى بن یعقوب را ضعیف الحدیث و منکر الحدیث دانسته و نسائى او را غیر قوى معرفى کرده است <ref>تهذیب التهذیب، ج 5، ص 585.</ref> و ابن ابى فدیک را نیز ابن سعد غیر حجت معرفى کرده است<ref>تهذیب التهذیب، ج 5، ص 42.</ref>. | ||
<big>4 ـ روایت ریاح بن حارث<ref>ر. ک : مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۹۷ ح ۱۶۲۹</ref></big><br>روایت ریاح از سعید بن زید را به طور انفراد نوهاش صدقة بن مثنى بن ریاح نقل کرده است، و از صدقه، یحیى بن سعید قطان و عیسى بن یونس، و او از هشام بن عمار و عبدالواحد بن زیاد، و او از ابوکامل مظفّر بن مدرک این حدیث را نقل کردهاند. | <big>4 ـ روایت ریاح بن حارث<ref>ر. ک : مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۹۷ ح ۱۶۲۹</ref></big><br>روایت ریاح از سعید بن زید را به طور انفراد نوهاش صدقة بن مثنى بن ریاح نقل کرده است، و از صدقه، یحیى بن سعید قطان و عیسى بن یونس، و او از هشام بن عمار و عبدالواحد بن زیاد، و او از ابوکامل مظفّر بن مدرک این حدیث را نقل کردهاند. | ||
در مورد هشام بن عمار، ابوداوود میگوید: چهارصد حدیث مسند روایت کرده که هیچ یک اصل و اساسى ندارد<ref>تهذیب التهذیب، ج 6، ص 37.</ref> | در مورد هشام بن عمار، ابوداوود میگوید: چهارصد حدیث مسند روایت کرده که هیچ یک اصل و اساسى ندارد<ref>تهذیب التهذیب، ج 6، ص 37.</ref> | ||
و در مورد عبدالواحد بن زیاد عبدى بصرى، ذهبى در ترجمه او میگوید: یحیى و ابن حبّان او را چیزى بهحساب نیاورده و ذهبى درباره او میگوید: او داراى اوهامى است<ref>تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 258.</ref>.<br><big>5 ـ روایت ابوالطفیل<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹ .</ref></big><br>این طریق از منفردات روایت اوست<ref>ر . ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰ ح ۲۰۰۹ .</ref>. | و در مورد عبدالواحد بن زیاد عبدى بصرى، ذهبى در ترجمه او میگوید: یحیى و ابن حبّان او را چیزى بهحساب نیاورده و ذهبى درباره او میگوید: او داراى اوهامى است<ref>تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 258.</ref>.<br><big>5 ـ روایت ابوالطفیل<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹.</ref></big><br>این طریق از منفردات روایت اوست<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰ ح ۲۰۰۹.</ref>. | ||
روایت ابوالطفیل عامر بن واثله از سعید بن زید منفرداً از ولید بن عبدالله بن جُمیع قرشى و فرزندش از او، و محمّد بن بکیر حضرمى نیز از ثابت این حدیث را نقل کرده است.روشن است که چنین سندی با ویژگیهای ذکر شده، حدیث را از حدّ واحد بودن و تردید در صدور آن، خارج نمیکند. | روایت ابوالطفیل عامر بن واثله از سعید بن زید منفرداً از ولید بن عبدالله بن جُمیع قرشى و فرزندش از او، و محمّد بن بکیر حضرمى نیز از ثابت این حدیث را نقل کرده است.روشن است که چنین سندی با ویژگیهای ذکر شده، حدیث را از حدّ واحد بودن و تردید در صدور آن، خارج نمیکند. | ||
اما ولید بن عبدالله; ابن حبّان او را در جمله ضعفا برشمرده و احتجاج به احادیث او را باطل دانسته است. و عقیلى میگوید: در حدیث او اضطراب است و حاکم نیشابورى میگوید: اگر مسلم حدیث او را تخریج نمیکرد، اولى بود و | اما ولید بن عبدالله; ابن حبّان او را در جمله ضعفا برشمرده و احتجاج به احادیث او را باطل دانسته است. و عقیلى میگوید: در حدیث او اضطراب است و حاکم نیشابورى میگوید: اگر مسلم حدیث او را تخریج نمیکرد، اولى بود و فرزندش ثابت از مجاهیل است و محمّد بن بکیر نیز به صاحب غرائب معرفى شده است<ref>تهذیب التهذیب، ج 6، ص 90.</ref>. روایات سعید بن زید غیر از آن که از حیث سند مشکل دارد از حیث متن نیز مضطرب است؛ زیرا در بعضى از سندها، ابوعبیدة بن جراح از جمله ده نفر شمرده شده و در برخى نیز به ابن مسعود بشارت داده شده است<ref>مستدرک حاکم، ج 3، ص 316.</ref> مضافاً به این که سعید بن زید در متن حدیث «عشره مبشره» آمده و لذا او در صدد تزکیه خودش و دیگران است، و این جاى اتهام است که چگونه شخصى خودش را تزکیه میکند و در جاى خود به اثبات رسیده که اگر کسى دیگرى را تزکیه کند درحالیکه آن شخص دیگر تزکیه کننده مزکّى است، تزکیه او در شریعت اسلام مورد قبول واقع نمیشود<ref>الافصاح فى الامامة، ص 71; تلخیص الشافى، ج 3، ص 241.</ref>.<br> | ||
6- روایت زیاد بن علاقه <ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۴ ص ۳۳۹ ح ۴۳۷۴</ref><br> | 6- روایت زیاد بن علاقه <ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۴ ص ۳۳۹ ح ۴۳۷۴</ref><br> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
=== اختلاف در افراد روایت === | === اختلاف در افراد روایت === | ||
در یکی از نقلها ابوعبیده، جزو ده تن است، ولی در روایتی که [[مستدرک]] نقل کرده، به جای وی نام [[عبدالله بن مسعود|ابنمسعود]] آمده است. در روایتی که در [[سنن ابیداود]] و [[سنن ابنماجه]] نقل شده به جای هر دوی آنها نام رسولخدا( | در یکی از نقلها ابوعبیده، جزو ده تن است، ولی در روایتی که [[مستدرک]] نقل کرده، به جای وی نام [[عبدالله بن مسعود|ابنمسعود]] آمده است. در روایتی که در [[سنن ابیداود]] و [[سنن ابنماجه]] نقل شده به جای هر دوی آنها نام رسولخدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) عنوان شده است. [در "الاستیعاب" به این اختلافات اشاره شده است. | ||
همچنین در یکی از [[روایات]] [[ابیداود]]، یکی از آن ده تن، [[سعدبنابیوقاص]] است؛ اما در روایات دیگری که ابیداود ناقل آن است، به جای سعدبنابیوقاص، [[سعدبنمالک]] ذکر شده است. | همچنین در یکی از [[روایات]] [[ابیداود]]، یکی از آن ده تن، [[سعدبنابیوقاص]] است؛ اما در روایات دیگری که ابیداود ناقل آن است، به جای سعدبنابیوقاص، [[سعدبنمالک]] ذکر شده است. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
=== مخالفت با قرآن === | === مخالفت با قرآن === | ||
اگر قرار باشد که عشره مبشره با وجود هر گونه [[گناه]] صد در صد [[بهشت|بهشتی]] باشند، پس باید پیامبر اسلام ( | اگر قرار باشد که عشره مبشره با وجود هر گونه [[گناه]] صد در صد [[بهشت|بهشتی]] باشند، پس باید پیامبر اسلام (صلیالله علیه وآله وسلّم) هم به طریق اولی اینچنین باشد؛ در حالی که [[قرآن کریم]] خلاف آن را میگوید. | ||
[[خداوند]] در قرآن کریم خطاب به [[پیامبر اسلام]] میفرماید: {{متن قرآن |و لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا. إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا |سوره = اسراء |آیه = 75_74 }}. | [[خداوند]] در قرآن کریم خطاب به [[پیامبر اسلام]] میفرماید: {{متن قرآن |و لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا. إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا |سوره = اسراء |آیه = 75_74 }}. | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
== ارزیابی حدیث عشره مبشره == | == ارزیابی حدیث عشره مبشره == | ||
در ارزیابی این حدیث، به نکاتی میرسیم که | در ارزیابی این حدیث، به نکاتی میرسیم که نشانمیدهند این حدیث، حتّی بر پایه معیارهای حدیث شناسی [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]]، فاقد اعتبار است. این نکات، عبارت اند از: | ||
=== نقل نشدن آن به وسیله بخاری و مسلم === | === نقل نشدن آن به وسیله بخاری و مسلم === | ||
نخستین نکته قابل تأمّل در مورد حدیث «عشره مبشَّره»، این است که این حدیث، در مهم ترین کتب حدیثی اهلسنت، یعنی: صحیح البخاری و صحیح مسلم، نقل نشده است. با توجّه به اهمّیت این حدیث و موضوع آن، اگر این حدیث اعتبار لازم را داشت، قطعا مورد توجّه بخاری و مسلم، قرار میگرفت و در کتاب هایشان نقل میشد. این موضوع، | نخستین نکته قابل تأمّل در مورد حدیث «عشره مبشَّره»، این است که این حدیث، در مهم ترین کتب حدیثی اهلسنت، یعنی: صحیح البخاری و صحیح مسلم، نقل نشده است. با توجّه به اهمّیت این حدیث و موضوع آن، اگر این حدیث اعتبار لازم را داشت، قطعا مورد توجّه بخاری و مسلم، قرار میگرفت و در کتاب هایشان نقل میشد. این موضوع، نشانمیدهد که آنان، اعتمادی به این گزارش نداشته اند. | ||
=== اشکالِ سندی در روایت سعید بن زید === | === اشکالِ سندی در روایت سعید بن زید === | ||
راوی دوم حدیث «عشره مبشَّره»، سعید بن زید است. او خودش را نیز در شمارِ این ده تن آورده است. این روایت، به طرق ذیل، از سعید بن زید، نقل شده است: | راوی دوم حدیث «عشره مبشَّره»، سعید بن زید است. او خودش را نیز در شمارِ این ده تن آورده است. این روایت، به طرق ذیل، از سعید بن زید، نقل شده است: | ||
طریق اوّل، از عبد الرحمان بن اَخنس<ref>ر. ک : | طریق اوّل، از عبد الرحمان بن اَخنس<ref>ر. ک : همان، ح ۸۰۴</ref>. | ||
ابن معین او را تضعیف کرده است. راوی بعد از او یعنی محمد بن طلحه هم تضعیف شده است<ref>ر. ک : فتح المغیث : ص ۱۳۵ ـ ۱۴۵ و تهذیب التهذیب : ج ۵ ص ۱۴۴</ref>. | ابن معین او را تضعیف کرده است. راوی بعد از او یعنی محمد بن طلحه هم تضعیف شده است<ref>ر. ک : فتح المغیث : ص ۱۳۵ ـ ۱۴۵ و تهذیب التهذیب : ج ۵ ص ۱۴۴</ref>. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
طریق سوم، از زیاد بن علاقه<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۴ ص ۳۳۹ ح ۴۳۷۴</ref>.طریق این روایت، واحد است و زیاد بن علاقه هم منحرف از [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهلبیت (علیه السلام)]] بوده است<ref>ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۲ ص ۲۲۷ ش ۲۴۴۶همچنین حسن بن صالح، او را فراوان مذمت کرده است. ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۱ ص ۵۵۴ ـ ۵۵۶</ref>. | طریق سوم، از زیاد بن علاقه<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۴ ص ۳۳۹ ح ۴۳۷۴</ref>.طریق این روایت، واحد است و زیاد بن علاقه هم منحرف از [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهلبیت (علیه السلام)]] بوده است<ref>ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۲ ص ۲۲۷ ش ۲۴۴۶همچنین حسن بن صالح، او را فراوان مذمت کرده است. ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۱ ص ۵۵۴ ـ ۵۵۶</ref>. | ||
طریق چهارم، از عبد الرحمان بن حمید<ref>ر. ک : سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ .</ref>. | طریق چهارم، از عبد الرحمان بن حمید<ref>ر. ک : سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷.</ref>. | ||
دو نفر از او روایت را نقل کرده اند که یکی به گزارش ابن حجر و ذهبیر<ref>ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ و میزان الاعتدال : ج ۳ ص ۶۳۴ .</ref>و دیگری به تصریح نسایی <ref>ر. ک : الضعفاء و المتروکون : ص ۲۳۶ .</ref>، ضعیف شمرده شده است. | دو نفر از او روایت را نقل کرده اند که یکی به گزارش ابن حجر و ذهبیر<ref>ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ و میزان الاعتدال : ج ۳ ص ۶۳۴.</ref>و دیگری به تصریح نسایی <ref>ر. ک : الضعفاء و المتروکون : ص ۲۳۶.</ref>، ضعیف شمرده شده است. | ||
طریق پنجم، از عبد اللّه بن ظالم<ref>ر. ک : سنن أبی داوود : ج ۴ ص ۲۱۱ ح ۴۶۴۸ .</ref>. | طریق پنجم، از عبد اللّه بن ظالم<ref>ر. ک : سنن أبی داوود : ج ۴ ص ۲۱۱ ح ۴۶۴۸.</ref>. | ||
نسائی و دار قطنی به صحیح نبودن این طریق تصریح کرده اند<ref>ر.ک : الضعفاء الکبیر : ج ۲ ص ۲۶۷ . | نسائی و دار قطنی به صحیح نبودن این طریق تصریح کرده اند<ref>ر.ک : الضعفاء الکبیر : ج ۲ ص ۲۶۷. نیز، ر. ک : فضائل الصحابة، نسایی : ص ۲۸، العلل، دارقطنی : ج ۴ ص ۴۰۹.</ref>. | ||
طریق ششم، از ابو طفیل<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹ .</ref>. | طریق ششم، از ابو طفیل<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹.</ref>. | ||
این طریق از منفردات روایت اوست<ref>ر . ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰ ح ۲۰۰۹ .</ref>. | این طریق از منفردات روایت اوست<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰ ح ۲۰۰۹.</ref>. | ||
روشن است که چنین سندی با ویژگیهای ذکر شده، حدیث را از حدّ واحد بودن و تردید در صدور آن، خارج نمیکند. | روشن است که چنین سندی با ویژگیهای ذکر شده، حدیث را از حدّ واحد بودن و تردید در صدور آن، خارج نمیکند. | ||
=== نقل نشدن آن به وسیله دیگر افرادی که بهشتی نامیده شدهاند === | === نقل نشدن آن به وسیله دیگر افرادی که بهشتی نامیده شدهاند === | ||
نکته دیگری که موجب تضعیف حدیث «عشره مبشَّره» میشود، این است که جز عبد الرحمان بن عوف و سعید بن زید، دیگر افرادی که در این حدیث، بهشتی معرّفی شدهاند، آن را از پیامبر ( | نکته دیگری که موجب تضعیف حدیث «عشره مبشَّره» میشود، این است که جز عبد الرحمان بن عوف و سعید بن زید، دیگر افرادی که در این حدیث، بهشتی معرّفی شدهاند، آن را از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل نکرده اند. | ||
این پرسش جدّی است که: چرا پیش از این که سعید بن زید، این حدیث را در زمان [[عثمان]] از پیامبر ( | این پرسش جدّی است که: چرا پیش از این که سعید بن زید، این حدیث را در زمان [[عثمان]] از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل کند، هیچ یک از آن نُه نفر، به نفع خود به آن استناد نکرده است؟ و چرا در [[جنگ جمل]]، زبیر در احتجاج با امام علی (علیه السلام)، آن را از سعید بن زید نقل کرده<ref>ر. ک : الإفصاح : ص ۷۱، تلخیص الشافی : ج ۳ ص ۲۴۱.</ref>، نه از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)؟ | ||
=== نپذیرفتن شهادت متّهم === | === نپذیرفتن شهادت متّهم === | ||
با عنایت به این که سند حدیث «عشره مبشَّره»، به عبد الرحمان بن عوف و سعید بن زید میرسد و این دو، خود، در شمارِ بشارت داده شدگان به بهشت در این حدیث اند، شهادت آنها بر خوبی خود، هر چند در کنار دیگران، به اتّفاق علما، قابل قبول نیست. ر . ک : تدریب الراوی : ص ۲۶۵ . گفتنی است که | با عنایت به این که سند حدیث «عشره مبشَّره»، به عبد الرحمان بن عوف و سعید بن زید میرسد و این دو، خود، در شمارِ بشارت داده شدگان به بهشت در این حدیث اند، شهادت آنها بر خوبی خود، هر چند در کنار دیگران، به اتّفاق علما، قابل قبول نیست. ر. ک : تدریب الراوی : ص ۲۶۵. گفتنی است که علما، تمام شرایط شاهد را برای راوی هم معتبر شمرده اند و متّهم بودن راوی به تعریف از خودش، یکی از موانع پذیرش روایت، دانسته شده است. اجماع فقها در این موضوع، ثابت است<ref>ر. ک : الفقه الإسلامی و أدلّته : ج ۸ ص ۶۰۴۱</ref>. | ||
=== اضطراب در متن حدیث === | === اضطراب در متن حدیث === | ||
افزون بر ضعف اسناد حدیث «عشره مبشَّره»، اضطراب شدید متن آن، قرینه ای دیگر بر عدم صدور حدیثِ یاد شده | افزون بر ضعف اسناد حدیث «عشره مبشَّره»، اضطراب شدید متن آن، قرینه ای دیگر بر عدم صدور حدیثِ یاد شده است؛ زیرا در برخی از گزارش ها، نام پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در شمارِ بهشتیان آمده و در برخی دیگر، نیامده است<ref>سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۱۰ ح ۱۶۷۵.</ref>. نیز در برخی از گزارش ها، نام ابو عبیده جرّاح آمده<ref>سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۱۰ ح ۱۶۷۵.</ref> و در برخی نیامده است؛بلکه در برخی گزارش ها، تنها نام شش نفر ذکر شده است<ref>الآحاد و المثانی : ج ۱ ص ۱۸۲ ح ۲۳۲، جزء ابن عاصم : ص ۸۰.</ref>. | ||
همچنین در برخی گزارش ها به نقل از پیامبر ( | همچنین در برخی گزارش ها به نقل از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، نام ده نفر، ذکر شده<ref>مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۹۸ ح ۱۶۳۱.</ref> و در برخی، نام افراد به وسیله سعید بن زید و پس از طرح کلّی موضوع، ذکر شده است<ref>المعجم الأوسط : ج ۱ ص ۲۶۷ ح ۸۶۹ و ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹.</ref>. | ||
=== تعارض با برخی از احادیثِ مورد قبول اهلسنت === | === تعارض با برخی از احادیثِ مورد قبول اهلسنت === | ||
بر پایه دیدگاه اهلسنت، حدیث «عشره مبشَّره»، با احادیث دیگری که مورد قبول آنهاست، معارض است، مانند: آنچه مؤلّفان کتابهای شش گانه ([[صحیح بخاری|بخاری]]، مسلم، [[نسایی]]، [[ابو داوو]]د، [[ترمذی]]، [[ابن ماجه]]) و غیر آنها از سعد بن ابی وقّاص ـ که خود، یکی از عشره مبشّره است ـ نقل میکنند که وی میگوید: | بر پایه دیدگاه اهلسنت، حدیث «عشره مبشَّره»، با احادیث دیگری که مورد قبول آنهاست، معارض است، مانند: آنچه مؤلّفان کتابهای شش گانه ([[صحیح بخاری|بخاری]]، مسلم، [[نسایی]]، [[ابو داوو]]د، [[ترمذی]]، [[ابن ماجه]]) و غیر آنها از سعد بن ابی وقّاص ـ که خود، یکی از عشره مبشّره است ـ نقل میکنند که وی میگوید: | ||
نشنیدم پیامبر ( | نشنیدم پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) برای کسی که روی زمین راه میرود، بگوید از اهل بهشت است، مگر برای عبد اللّه بن سلام<ref>حیح البخاری : ج ۳ ص ۱۳۸۷ ح ۳۶۰۱، صحیح مسلم : ج ۴ ص ۱۹۳۰ ح ۱۴۷، فضائل الصحابة، نسایی : ص ۴۵ ح ۱۴۸، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۵۸ ح ۱۴۵۳، السنن الکبری : ج ۵ ص ۷۰ ح ۸۲۵۲.</ref>. | ||
به همین دلیل، بزرگان اهلسنت، در صدد توجیه این تعارض بر آمده اند. از جمله : «إنّ سعدا کرّه تزکیة نفسه لأنّه أحد | به همین دلیل، بزرگان اهلسنت، در صدد توجیه این تعارض بر آمده اند. از جمله : «إنّ سعدا کرّه تزکیة نفسه لأنّه أحد العشرة؛ یکی از توجیهات این است که چون سعد بن ابی وقّاص یکی از این ده تن بوده است، نخواسته از خود تعریف و تمجید کند<ref>فتح الباری : ج ۷ ص ۱۲۹،</ref>» «إنّ نفی سماعه ذلک، لا یدلّ علی نفی البشارة لغیره؛ توجیه دیگر آن است که نشنیدن او، دلالتی بر بشارت ندادن به دیگران ندارد<ref>(شرح صحیح مسلم، نووی : ج ۶ ص ۱۶۴)</ref>»، «أی البشارة وقعت حینما کان یمشی عبد اللّه بن سلام بخلاف بشارات غیره؛ توجیه دیگر این که مقصود سعد این است که تنها بشارت دادن به عبداللّه بن سلام در حال راه رفتن او بوده است ولی بشارت دیگران در حالتهای دیگر بوده است(<ref>مرقاة المفاتیح : ج ۵ ص ۶۲۲)</ref>.» و «إنّ سعدا قال ذلک بعد موت المبشَّرین و لم یتأخّر إلاّ سعدا و سعیدا؛ و توجیه آخر اینکه، سعد این جمله را پس از مرگ بشارت داده شدگان گفته است، هنگامی که تنها خود او و سعید زنده بوده اند<ref>(فتح الباری : ج ۷ ص ۱۳۰)</ref>.» | ||
=== برخی شواهد تاریخی بر نادرستی حدیث === | === برخی شواهد تاریخی بر نادرستی حدیث === | ||
یکی از نکات مهم در ارزیابی حدیث «عشره مبشَّره»، این است که بعید است سعید بن زید در دوران حیات پیامبر خدا ( | یکی از نکات مهم در ارزیابی حدیث «عشره مبشَّره»، این است که بعید است سعید بن زید در دوران حیات پیامبر خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم)، این حدیث را از ایشان شنیده باشد، ولی آن را در دوران خلیفه اوّل و دوم و سوم، بازگو نکرده باشد. | ||
شاهد این مطلب، آن است که خلیفه اوّل در جریان سقیفه به آن استناد نکرد، در صورتی که به اموری کم اهمّیت تر از این موضوع، استناد کرد. | شاهد این مطلب، آن است که خلیفه اوّل در جریان سقیفه به آن استناد نکرد، در صورتی که به اموری کم اهمّیت تر از این موضوع، استناد کرد. | ||
همچنین اگر این حدیث، صحّت داشت و در زمان پیامبر ( | همچنین اگر این حدیث، صحّت داشت و در زمان پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل شده بود، هنگامی که عثمان در محاصره قرار گرفت، به آن استناد میکرد و بسیاری از بزرگان [[مهاجران|مهاجر]] و [[انصار]]، از جمله [[طلحه]] و [[زبیر]] ـ که طبق این حدیث، خود، جزء ده بهشتی بشارت داده شده به بهشت اند ـ اقدام به محاصره و قتل او نمیکردند، یا برای پیشگیری از قتل وی، به آن استناد میشد، در حالی که در هیچ یک از مصادر تاریخی به آن اشاره نشده است. | ||
=== توجّه به عملکرد افراد بشارت داده شده === | === توجّه به عملکرد افراد بشارت داده شده === | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
نکات یاد شده، هنگامی که در کنار تکذیب شدید [[علی بن ابی طالب|امام علی (علیه السلام)]] در جنگ جمل قرار میگیرد، هر پژوهشگر منصفی را به یقین میرساند که حدیث «عشره مبشَّره»، نادرست است. متن گزارش، چنین است: | نکات یاد شده، هنگامی که در کنار تکذیب شدید [[علی بن ابی طالب|امام علی (علیه السلام)]] در جنگ جمل قرار میگیرد، هر پژوهشگر منصفی را به یقین میرساند که حدیث «عشره مبشَّره»، نادرست است. متن گزارش، چنین است: | ||
سُلَیم بن قیس: هنگامی که امیر مؤمنان (علیه السلام) در جنگ جمل با اهل [[بصره]] رویارو شد، زبیر را به سوی خود خواند. زبیر همراه طلحه، بیرون آمد. علی (علیه السلام) به آنها فرمود: «شما دو تن و همه صاحبان دانش از خاندان محمّد و [[عایشه]] دختر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، میدانید که همه اهل جمل، بر زبان پیامبر ( | سُلَیم بن قیس: هنگامی که امیر مؤمنان (علیه السلام) در جنگ جمل با اهل [[بصره]] رویارو شد، زبیر را به سوی خود خواند. زبیر همراه طلحه، بیرون آمد. علی (علیه السلام) به آنها فرمود: «شما دو تن و همه صاحبان دانش از خاندان محمّد و [[عایشه]] دختر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، میدانید که همه اهل جمل، بر زبان پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) نفرین شدهاند و ناکام، کسی است که [[دروغ]] بندد. | ||
آن دو گفتند: چگونه نفرین شده ایم، در حالی که ما بدری و بهشتی هستیم؟! | آن دو گفتند: چگونه نفرین شده ایم، در حالی که ما بدری و بهشتی هستیم؟! | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
علی (علیه السلام) فرمود: «اگر یقین داشتم که شما بهشتی هستید، هرگز جنگیدن با شما را روا نمیدانستم». | علی (علیه السلام) فرمود: «اگر یقین داشتم که شما بهشتی هستید، هرگز جنگیدن با شما را روا نمیدانستم». | ||
زبیر گفت: آیا خبر سعید بن زید بن عمرو بن نفیل را نشنیده ای که از پیامبر ( | زبیر گفت: آیا خبر سعید بن زید بن عمرو بن نفیل را نشنیده ای که از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) شنیده که میفرمود: «ده نفر از قریش، در بهشت اند»؟ | ||
علی (علیه السلام) فرمود: «شنیدم که آن را عثمان در زمان خلافتش میگفت». | علی (علیه السلام) فرمود: «شنیدم که آن را عثمان در زمان خلافتش میگفت». | ||
زبیر گفت: آیا آن را دروغی بر پیامبر ( | زبیر گفت: آیا آن را دروغی بر پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میدانی؟ | ||
علی (علیه السلام) فرمود: «تو را از چیزی خبردار نمیکنم، مگر آن که آن ده تن را نام ببری». | علی (علیه السلام) فرمود: «تو را از چیزی خبردار نمیکنم، مگر آن که آن ده تن را نام ببری». | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
گفت: تو. | گفت: تو. | ||
علی (علیه السلام) فرمود: «اقرار کردی که من از اهل | علی (علیه السلام) فرمود: «اقرار کردی که من از اهل بهشتم؛ ولی آنچه را درباره خود و یارانت ادّعا کردی، من نمیپذیرم و منکر آن هستم». | ||
زبیر گفت: آیا آن را دروغ بستن بر پیامبر ( | زبیر گفت: آیا آن را دروغ بستن بر پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میپنداری؟ | ||
فرمود: «دروغ | فرمود: «دروغ نمیپندارم؛ بلکه سوگند به خدا، یقین دارم». سپس فرمود: «به خدا سوگند، برخی از افرادی را که نام بردی، در تابوتی در قسمتی از یک گودال در پایین ترین جای جهنّم هستند. بر این گودال، سنگی است که وقتی خدا میخواهد آتش جهنّم را بیفروزد، این سنگ را بر میدارد. من، این را از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) شنیدم. [اگر نمیپذیری،] خدا تو را بر من پیروز کند و خونم را به دست تو بریزد، و گر نه خدا مرا بر تو و یارانت پیروز کند و خون شما را به دست من بریزد و روح شما را زودتر به آتش برساند!». | ||
آن گاه، زبیر باز گشت، در حالی که اشک میریخت<ref>الاحتجاج : ج ۱ ص ۳۷۶ ح | آن گاه، زبیر باز گشت، در حالی که اشک میریخت<ref>الاحتجاج : ج ۱ ص ۳۷۶ ح ۷۰، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۲۱۶ ذیل ح ۱۷۱.</ref>. | ||
گفتنی است [[علامه امینی]] به این حدیث پرداخته و اسناد آن را بررسی کرده است<ref>الغدیر : ج ۱۰ ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳ .</ref>. | گفتنی است [[علامه امینی]] به این حدیث پرداخته و اسناد آن را بررسی کرده است<ref>الغدیر : ج ۱۰ ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳.</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
# بن عیسی محمد الترمذی، جامع الترمذی، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف، من مجموعه الکتب السته، باشراف صالح بن عبدالعزیز، عربستان، دارالسلام، چ3، 1421ه. ق، ص 2037 | # بن عیسی محمد الترمذی، جامع الترمذی، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف، من مجموعه الکتب السته، باشراف صالح بن عبدالعزیز، عربستان، دارالسلام، چ3، 1421ه. ق، ص 2037 | ||
# العسقلانی، شهاب الدین، تهذیب التهذیب، بیروت، دار الفکر، ط1، 1404، ج3، ج5 | # العسقلانی، شهاب الدین، تهذیب التهذیب، بیروت، دار الفکر، ط1، 1404، ج3، ج5 | ||
# ابی عبدالله محمد بن یزید ابن ماجه، سنن ابن ماجه، باب فی فضائل اصحاب | # ابی عبدالله محمد بن یزید ابن ماجه، سنن ابن ماجه، باب فی فضائل اصحاب رسولالله(صلیالله علیه وآله وسلّم)، من مجموعه الکتب السته، باشراف صالح بن عبدالعزیز، عربستان، دارالسلام، چ3، 1421ه. ق، ص2485 | ||
# ابی داوود سلیمان بن الاشعث، سنن ابی داود، باب فی الخلفا، من مجموعه الکتب السته، باشراف صالح بن عبدالعزیز، عربستان، دارالسلام، چ3، 1421ه. ق، ص 1564 | # ابی داوود سلیمان بن الاشعث، سنن ابی داود، باب فی الخلفا، من مجموعه الکتب السته، باشراف صالح بن عبدالعزیز، عربستان، دارالسلام، چ3، 1421ه. ق، ص 1564 | ||
# بن سورْ، محمد بن عیسی؛ الجامع الصحیح، کتابْ المناقب، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف. | # بن سورْ، محمد بن عیسی؛ الجامع الصحیح، کتابْ المناقب، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف. |