confirmed
۵٬۹۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
خوارج یکی از گروه های تاثیر گذار پر حاشیه در فضای [[تاریخ اسلام]] است. مهم ترین تاثیر این فرقه، ایجاد انشعاب و دو دستگی در سپاه امام علی علیه السلام بود. <ref> [[بلاذری]]، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۳؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۶۲.</ref> این حادثه موجب شد تا اولین گروه معارض دینی در اسلام شکل بگیرد.<ref> نجار، الخوارج عقیدة و فکرا و فلسفة، ۱۹۸۸م، ص۱۴۴؛ [[معیطه احمد]]، الاسلام الخوارجی، ۲۰۰۶م، ص۱۴، ۱۷؛ [[ناصر عبد الکریم العقل،]] الخوارج اول الفرق فى تاریخ الاسلام، ۱۴۱۹ق، ص۲۴-۲۵</ref> | خوارج یکی از گروه های تاثیر گذار پر حاشیه در فضای [[تاریخ اسلام]] است. مهم ترین تاثیر این فرقه، ایجاد انشعاب و دو دستگی در سپاه امام علی علیه السلام بود. <ref> [[بلاذری]]، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۱۳؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۶۲.</ref> این حادثه موجب شد تا اولین گروه معارض دینی در اسلام شکل بگیرد.<ref> نجار، الخوارج عقیدة و فکرا و فلسفة، ۱۹۸۸م، ص۱۴۴؛ [[معیطه احمد]]، الاسلام الخوارجی، ۲۰۰۶م، ص۱۴، ۱۷؛ [[ناصر عبد الکریم العقل،]] الخوارج اول الفرق فى تاریخ الاسلام، ۱۴۱۹ق، ص۲۴-۲۵</ref> | ||
این فرقه در آغاز پیدایش صرفا حرکتی سیاسی داشت، اما در زمان خلافت عبد الملک مروان رویکرد خود را تغییر داده در تعالیم خود مباحث کلامی را وارد کردند.<ref>ابوالنصر، الخوارج فی الاسلام، ۱۹۴۹م، ص۴۱، ۱۰۱-۱۰۲.</ref> مورخینی چون طبری و [[ابن اعثم کوفی]] معتقدند مقابله خوارج با امام علی علیه السلام که منجر به شهادت حضرت شد، راه را برای تصاحب حکومت از سوی معاویه باز کرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۷۸؛ ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۵۷-۵۸.</ref> | این فرقه در آغاز پیدایش صرفا حرکتی سیاسی داشت، اما در زمان خلافت عبد الملک مروان رویکرد خود را تغییر داده در تعالیم خود مباحث کلامی را وارد کردند.<ref>ابوالنصر، الخوارج فی الاسلام، ۱۹۴۹م، ص۴۱، ۱۰۱-۱۰۲.</ref> مورخینی چون طبری و [[ابن اعثم کوفی]] معتقدند مقابله خوارج با امام علی علیه السلام که منجر به شهادت حضرت شد، راه را برای تصاحب حکومت از سوی معاویه باز کرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۷۸؛ ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۵۷-۵۸.</ref> | ||
البته خوارج در زمان امام حسن علیه السلام جهت مقابله با معاویه، به سپاه امام پیوستند.<ref>[[شیخ مفید]]، [[الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد]]، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۰؛ بهاءالدین | البته خوارج در زمان [[امام حسن علیه السلام]] جهت مقابله با معاویه، به سپاه امام پیوستند.<ref>[[شیخ مفید]]، [[الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد]]، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۰؛ [[بهاءالدین اربلی]]، [[کشف الغمّة فی معرفة الائمة]]، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۶۲.</ref> همچنین پس از صلح حضرت، مبارزه با معاویه و [[امویان]] را ادامه دادند.<ref> [[بلاذری احمد بن یحیی]]، [[جمل من أنساب الأشراف]]، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۱۶۹؛ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۱۶۵-۱۶۶؛ [[عاملی جعفر مرتضی]]، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۱؛ [[سهیر قلماوی]]، [[ادب الخوارج فی العصر الاموی]]، ۱۹۴۵م، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> خوارج، امویان و پیروان شان را کافر می دانستند و معتقد بودند که برای ریشه کن شدن ظلم می بایستی با هر کسی که کافر است، مبارزه کرد.<ref>سبحانی محمد تقی، بحوث فی الملل و النحل، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۵۸-۱۷۴.</ref> | ||
فرقه مذکور در قیام های معروفی که در ضدیت با امویان شکل گرفت، شرکت کردند و به افرادی چون [[عبد الله بن زبیر]] و [[زیدبن علی]] و [[ابو مسلم خراسانی]] یاری رساندند.<ref> [[بخاری محمد بن اسماعیل]]، [[التاریخ الصغیر]]، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۶۰، ۳۷۳؛ [[اخبار الدولة العباسیة]]، ۱۹۷۱م، ص۲۹۷-۳۰۰؛ [[حمیرى سید اسماعیل]]، الحور العین، ۱۹۷۲م، ص۱۸۵-۱۸۷.</ref> | |||
فرقه مذکور در قیام های معروفی که در ضدیت با امویان شکل | با این حال، در برخی از موارد با والیان اموی همراه شدند و از طرف آن ها به مناصبی رسیدند.<ref>ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴۷، ص۲۷۴؛ شیخ مفید، [[کتاب الاختصاص]]، ۱۴۰۲ق، ص۱۲۲؛ عاملی جعفر مرتضی، علی (ع) و الخوارج، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۷۱-۷۶، ۹۴-۹۶.</ref> | ||
و در برخی از موارد نیز خود عهده دار خلافت شده در مناطقی از شهرها با عناوینی چون چون خلیفه، امام و امیر المومنین حکومت کردند.<ref>[[مسعودی علی بن حسین]]، [[مروج الذهب]]، بیروت، ج۴، ص۲۶-۲۷؛ [[ابن حزم اندلسی]]، [[الفصل فی الملل والاهواء والنحل]]، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق، ص۳۸۶؛ [[یاقوت حموی]]، [[معجم الادباء]]، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۲۸، ج۶، ص۲۴۹۷؛ [[ابن کثیر]]، [[البدایة والنهایة]]، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۳۰.</ref> | |||
در برخی از موارد نیز خود عهده دار خلافت شده در | [[بنی امیه]] در مناطقی چون [[عراق]] و [[ایران]] سعی در سرکوبی شدید خوارج داشتند.<ref> اابلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۰؛ [[دینوری ابن قتیبه]]، [[الأخبار الطوال]]، ۱۹۶۰م، ص۲۷۰-۲۷۷.</ref> البته این رویارویی ها به تدریج موجب ضعف دولت اموی شده در نهایت به سقوط دولت آنان انجامید. | ||
بنی امیه در مناطقی چون عراق و ایران در | <ref>عاملی جعفر مرتضی، [[دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام]]، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۹-۴۰؛ اخبار الدولة العباسیة، ۱۹۷۱م، ص۲۵۱؛ مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب، بیروت، ج۴، ص۷۹-۸۰.</ref> | ||
<ref> | |||
==مبانی اعتقادی خوارج== | ==مبانی اعتقادی خوارج== | ||
خط ۳۲: | خط ۳۱: | ||
'''تکفیر''' | '''تکفیر''' | ||
خوارج در این عقیده اجماع دارند که مرتکب کبیره را کافر و از ساکنان جحیم می دانند. <ref> | خوارج در این عقیده اجماع دارند که مرتکب کبیره را کافر و از ساکنان [[جحیم]] می دانند. <ref>[[مقدسی مطهر بن طاهر]]، [[البدء و التاریخ]]، ج۵، ص۱۴۲، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.</ref> <ref>ابن عبری، غریغوریوس الملطی، تاریخ مختصر الدول، ص۹۷، تحقیق انطون صالحانی الیسوعی، بیروت، دار الشرق، ط الثالثة، ۱۹۹۲.</ref> در واکنش به این عقیده خاص خوارج که مخالف عقاید شیعه، مرجئه و معتزله بود و <ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۴۲، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.</ref> <ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۱۳۸، تحقیق [[اسعد داغر]]، [[قم]]، دارالهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹.</ref> و در ادامه منجر به شکل گیری مکاتب مرجئه و معتزله شد، دو نکته به دست می آید: | ||
'''نکته اول'' | '''نکته اول'' | ||
سر زمینی که خوارج در آن حکومت | سر زمینی که خوارج در آن حکومت نکند، دار الکفر است و کسی که در چنین سرزمینی ساکن شود کافر است و باید با او مبارزه کرد. همچنان که خلیفه یا حاکم دینی اگر مرتکب کبیره ای بشود، مسلمان نیست و اقدام علیه او واجب خواهد بود.<ref> مقدسی مطهر بن طاهر، [[آفرینش و تاریخ]]، ج۱، ص۹۴، ترجمه [[محمدرضا شفیعی کدکنی]]، [[تهران]]، نشر آگه، چ اول، ۱۳۷۴.</ref> <ref>مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۱۳۸، تحقیق اسعد داغر، قم، نشر دارالهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹.</ref> | ||
''' نکته دوم''' | ''' نکته دوم''' | ||
خوارج مناطقی را که تحت سلطه چنین حاکمی | خوارج مناطقی را که تحت سلطه چنین حاکمی باشد، سرزمین کفر می پندارند و ریختن خون مردم ساکن در آن مناطق را جایز دانسته دست به کشتارهای وسیع می زنند. این نوع کشتارها در طول حیات سیاسی این فرقه وجود داشته و همچنان ادامه دارد.<ref>دینوری ابن قتیبه، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۰۵ ۲۰۶، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمالالدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.</ref> | ||
<ref>ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۹، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.</ref> | <ref>ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۹، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.</ref> | ||
<ref> | <ref>همان ج۳، ص۱۸۲</ref> | ||
'''خلافت''' | '''خلافت''' |