۸۷۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی « <sub> <div class="wikiInfo"> {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | |- !عنوان مقاله!! data-type="a...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
</div> | </div> | ||
نقش عظیم اخلاق در تعمیق وحدت اسلامی آن هم در سفر زیارتی حج بر کسی پوشیده نیست .استاد شهید مطهری بعنوان یکی از عالمان برجسته و زمان شناس معاصر در نوشتار ذیل تحت عنوان اخلاق و آداب سفر نکات بسیار ارزشمند و کلیدی را جهت آموزش مسافران حج بصورت درسواره مطرح نموده اند . هر چند مطالب ذکر شده در این قسمت بیش از دو درس نمی باشد اماظاهرا بنای استاد شهید بر تکمیل این سلسله از دروس بود. امید است این نوشتار که تحت عنوان اخلاق تقریبی ذکر شده است نقطه شروعی برای تحقیقاتی عمیق در این زمینه باشد ان شاء الله. | |||
== اخلاق و آداب سفر == | |||
== درس اول: فايده و لزوم درس اخلاق براى مسافران حج == | |||
اخلاق و آداب سفر، بخشى از اخلاق و آداب انسانى است. هر انسانى از آن نظر كه انسان است بايد داراى خُلقها و خويهاى پسنديده و بزرگوارانه باشد. | اخلاق و آداب سفر، بخشى از اخلاق و آداب انسانى است. هر انسانى از آن نظر كه انسان است بايد داراى خُلقها و خويهاى پسنديده و بزرگوارانه باشد. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۱: | ||
يعنى از جمله اخلاق بزرگوارانه اين است كه آدمى در مقابل بديهاى مردم خوبى كند به اينكه از انتقام صرفنظر كند و ببخشايد، به كسى كه از احسان به او دريغ داشته است احسان كند، با كسى كه پيوند با او را بريده است از نو پيوند كند، كسى را كه از او عيادت نكرده است عيادت كند. | يعنى از جمله اخلاق بزرگوارانه اين است كه آدمى در مقابل بديهاى مردم خوبى كند به اينكه از انتقام صرفنظر كند و ببخشايد، به كسى كه از احسان به او دريغ داشته است احسان كند، با كسى كه پيوند با او را بريده است از نو پيوند كند، كسى را كه از او عيادت نكرده است عيادت كند. | ||
اخلاق بر دو قسم است: عمومى و خصوصى. اخلاق عمومى وظايفى است كه انسان در همه جا و همه وقت بايد رعايت كند. ولى اخلاق خصوصى ناشى | اخلاق بر دو قسم است: عمومى و خصوصى. اخلاق عمومى وظايفى است كه انسان در همه جا و همه وقت بايد رعايت كند. ولى اخلاق خصوصى ناشى ازوظايف و تكاليفى است كه انسان در شرايط خاص و زمان خاص و يا نسبت به افراد خاص پيدا مىكند. مثلًا اخلاق خانوادگى نوع خاصى از اخلاق است، اخلاق كسبى نوعى ديگر است. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۵: | ||
پس معلوم شد كه استطاعت اخلاقى و روحى و به عبارت ديگر صلاحيت اجتماعى نيز شرط است و اين استطاعت از استطاعت مالى و بدنى و طريقى از نظر اسلام مهمتر است، زيرا اين را شرط وجود قرار داده كه الزاماً بايد آن را به وجود آورد و تحصيل كرد نه شرط وجوب. | پس معلوم شد كه استطاعت اخلاقى و روحى و به عبارت ديگر صلاحيت اجتماعى نيز شرط است و اين استطاعت از استطاعت مالى و بدنى و طريقى از نظر اسلام مهمتر است، زيرا اين را شرط وجود قرار داده كه الزاماً بايد آن را به وجود آورد و تحصيل كرد نه شرط وجوب. | ||
درس دوم: آشنايى با چند لغت | |||
== درس دوم: آشنايى با چند لغت == | |||
وقتى كه مىگوييم «اخلاق و آداب سفر» بايد معنى اخلاق و معنى آداب و فرق ميان آنها را بدانيم. حتى خوب است بدانيم چرا به سفر، سفر مىگويند و چرا همسفر را «رفيق» مىگويند. | وقتى كه مىگوييم «اخلاق و آداب سفر» بايد معنى اخلاق و معنى آداب و فرق ميان آنها را بدانيم. حتى خوب است بدانيم چرا به سفر، سفر مىگويند و چرا همسفر را «رفيق» مىگويند. | ||
اخلاق | اخلاق | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۵: | ||
به عبارت ديگر عكسالعمل هر فردى در مقابل فرد ديگر متفاوت است؛ ممكن است عكسالعملى باشد كه به زيان او و اجتماع باشد و ممكن است عكسالعملى باشد مفيد به حال او و اجتماع. اگر عكسالعملهاى انسان در برابر ديگران هميشه خوب و مفيد باشد و انسان عادت كند كه هميشه عكسالعمل خوب نشان بدهد، گفته مىشود خلقيات او خوب است. | به عبارت ديگر عكسالعمل هر فردى در مقابل فرد ديگر متفاوت است؛ ممكن است عكسالعملى باشد كه به زيان او و اجتماع باشد و ممكن است عكسالعملى باشد مفيد به حال او و اجتماع. اگر عكسالعملهاى انسان در برابر ديگران هميشه خوب و مفيد باشد و انسان عادت كند كه هميشه عكسالعمل خوب نشان بدهد، گفته مىشود خلقيات او خوب است. | ||
آداب | آداب | ||
آداب جمع ادب است. تشريفاتى كه انسان براى كارهاى خود قرار مىدهد، آداب آن كار ناميده مىشود. مثلًا خوردن يك عمل طبيعى است. انسان مىتواند احياناً مانند حيوانات با دهان آب يا غذا بخورد و مىتواند با دست بخورد و يا با قاشق بخورد، مىتواند با دست راست بخورد و يا با دست چپ بخورد، مىتواند با دست | آداب جمع ادب است. تشريفاتى كه انسان براى كارهاى خود قرار مىدهد، آداب آن كار ناميده مىشود. مثلًا خوردن يك عمل طبيعى است. انسان مىتواند احياناً مانند حيوانات با دهان آب يا غذا بخورد و مىتواند با دست بخورد و يا با قاشق بخورد، مىتواند با دست راست بخورد و يا با دست چپ بخورد، مىتواند با دست نشُسته يا قاشق كثيف بخورد و مىتواند با دست پاكيزه و يا قاشق پاكيزه بخورد. | ||
نشُسته يا قاشق كثيف بخورد و مىتواند با دست پاكيزه و يا قاشق پاكيزه بخورد. | |||
اينكه انسان غذا را با دست راست بخورد و دست يا قاشقش شسته باشد، هنگام شروع بسم اللَّه بگويد، با تأنّى بخورد، لقمهها را زياد بجود، آداب غذا خوردن ناميده مىشود. | اينكه انسان غذا را با دست راست بخورد و دست يا قاشقش شسته باشد، هنگام شروع بسم اللَّه بگويد، با تأنّى بخورد، لقمهها را زياد بجود، آداب غذا خوردن ناميده مىشود. | ||
افراد هنگام برخورد به يكديگر معمولًا آدابى را رعايت مىكنند. بعضيها سر خود را مىجنبانند يا كلاه خود را برمىدارند و شنيدهام بعضى از ملتها بينىهاى خود را به هم مىمالند، و آنها كه يادشان نرفته كه انسانند و مىدانند بهترين وسيله تفهيم معنويات براى انسان سخن است و بهترين آرزويى كه يك نفر براى يك نفر ديگر بايد بكند اين است كه براى او سلامت و صلح و مسالمت بخواهد، اينها وقتى كه به يكديگر مىرسند مىگويند: «سلام عليك» يعنى من براى تو از خداوند سلامت و مسالمت آرزو مىكنم. | افراد هنگام برخورد به يكديگر معمولًا آدابى را رعايت مىكنند. بعضيها سر خود را مىجنبانند يا كلاه خود را برمىدارند و شنيدهام بعضى از ملتها بينىهاى خود را به هم مىمالند، و آنها كه يادشان نرفته كه انسانند و مىدانند بهترين وسيله تفهيم معنويات براى انسان سخن است و بهترين آرزويى كه يك نفر براى يك نفر ديگر بايد بكند اين است كه براى او سلامت و صلح و مسالمت بخواهد، اينها وقتى كه به يكديگر مىرسند مىگويند: «سلام عليك» يعنى من براى تو از خداوند سلامت و مسالمت آرزو مىكنم. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۲: | ||
سفر | سفر | ||
كلمه سفر از ماده سفور است كه به معنى برداشتن پرده از روى يك چيز است. غزالى (به نقل محجة البيضاء) مىگويد: سفر ازآنجهت سفر ناميده شده است كه پرده از روى اخلاق واقعى انسان برمىدارد. فقط در مسافرت مىتوان به اخلاق واقعى اشخاص پى برد و آنها را شناخت. مىگويد: شخصى مىخواست درباره ديگرى شهادت بدهد، به او گفتند: آيا با او سفر كردهاى؟ گفت: نه. گفتند: پس او را نمىشناسى. | كلمه سفر از ماده سفور است كه به معنى برداشتن پرده از روى يك چيز است. غزالى (به نقل محجة البيضاء) مىگويد: سفر ازآنجهت سفر ناميده شده است كه پرده از روى اخلاق واقعى انسان برمىدارد. فقط در مسافرت مىتوان به اخلاق واقعى اشخاص پى برد و آنها را شناخت. مىگويد: شخصى مىخواست درباره ديگرى شهادت بدهد، به او گفتند: آيا با او سفر كردهاى؟ گفت: نه. گفتند: پس او را نمىشناسى. | ||
مىگويد: اگر كسى را ديديد كه مردمى كه با او معامله و دادوستد كردهاند و كسانى | مىگويد: اگر كسى را ديديد كه مردمى كه با او معامله و دادوستد كردهاند و كسانى كه با او مسافرت كردهاند از او تمجيد مىكنند، قطعاً بدانيد آدم خوبى است . | ||
كه با او مسافرت كردهاند از او تمجيد مىكنند، قطعاً بدانيد آدم خوبى است . | |||
به طور كلى هر چيزى كه انسان را در شرايط غير عادى كه آرامش روح را بهم مىزند قرار دهد، پرده از روى اخلاق واقعى انسان برمىدارد. انسان در حال عادى حكم آب راكد را دارد كه در حوضى جمع شده است؛ به واسطه ركود، مخلوطهاى آب تهنشين مىشود و آب بسيار صاف و زلال مشاهده مىشود. اما همينكه يك چوب داخل آب ببريد و آب را تكان بدهيد و زير و رو كنيد، آنوقت مىبينيد چقدر كثافت داخل اين آب است. بسا افرادى كه در شرايط عادى به دل و نفس خود مراجعه مىكنند، آن را مانند همان آب حوض صاف و پاك مىبينند و خودشان غافلند كه اگر شرايط جديدى به وجود آيد و موجباتى پيدا شود كه صفات پليد تهنشينشده باطن ظهور كند معلوم خواهد شد كه چقدر آلودگيها در روح آنها بوده است. غزالى مىگويد: يكى از فوايد سفر اين است كه ماهيت هركس را بر خودش روشن مىكند. اخلاق واقعى هركسى در سفر ظاهر مىشود. در سفر معلوم مىشود كه كى شجاع است و كى ترسو، كى مهربان است و كى بىعاطفه، كى خدمتگزار است و كى لافزن و دروغگو، كى حليم و پرحوصله است و كى كمظرفيت و سبك؟ و از اين روست كه سفر را سفر گفتهاند. | به طور كلى هر چيزى كه انسان را در شرايط غير عادى كه آرامش روح را بهم مىزند قرار دهد، پرده از روى اخلاق واقعى انسان برمىدارد. انسان در حال عادى حكم آب راكد را دارد كه در حوضى جمع شده است؛ به واسطه ركود، مخلوطهاى آب تهنشين مىشود و آب بسيار صاف و زلال مشاهده مىشود. اما همينكه يك چوب داخل آب ببريد و آب را تكان بدهيد و زير و رو كنيد، آنوقت مىبينيد چقدر كثافت داخل اين آب است. بسا افرادى كه در شرايط عادى به دل و نفس خود مراجعه مىكنند، آن را مانند همان آب حوض صاف و پاك مىبينند و خودشان غافلند كه اگر شرايط جديدى به وجود آيد و موجباتى پيدا شود كه صفات پليد تهنشينشده باطن ظهور كند معلوم خواهد شد كه چقدر آلودگيها در روح آنها بوده است. غزالى مىگويد: يكى از فوايد سفر اين است كه ماهيت هركس را بر خودش روشن مىكند. اخلاق واقعى هركسى در سفر ظاهر مىشود. در سفر معلوم مىشود كه كى شجاع است و كى ترسو، كى مهربان است و كى بىعاطفه، كى خدمتگزار است و كى لافزن و دروغگو، كى حليم و پرحوصله است و كى كمظرفيت و سبك؟ و از اين روست كه سفر را سفر گفتهاند. | ||
سفر به طور كلى مفيد و لازم است. قطع نظر از اينكه اخلاق واقعى هركسى را بر خودش ظاهر مىكند، حقايق ديگرى را نيز بر انسان روشن مىكند: آدمى را پخته و جهانديده مىنمايد، فوايد مادى و معنوى فراوانى دارد. در مدح سفر سخنان زيادى رسيده است. قرآن كريم به سير در زمين امر مىكند و آن را موجب باز شدن چشم و گوش و ازدياد عقل و تجربه مىداند. در سوره مباركه حج، آيه 46 مىفرمايد: | سفر به طور كلى مفيد و لازم است. قطع نظر از اينكه اخلاق واقعى هركسى را بر خودش ظاهر مىكند، حقايق ديگرى را نيز بر انسان روشن مىكند: آدمى را پخته و جهانديده مىنمايد، فوايد مادى و معنوى فراوانى دارد. در مدح سفر سخنان زيادى رسيده است. قرآن كريم به سير در زمين امر مىكند و آن را موجب باز شدن چشم و گوش و ازدياد عقل و تجربه مىداند. در سوره مباركه حج، آيه 46 مىفرمايد: | ||
أَ فَلَمْ يَسيروا فِى الْارْضِ فَتَكونَ لَهُمْ قُلوبٌ يَعْقِلونَ بِها اوْ آذانٌ يَسْمَعونَ بِها يعنى آيا در زمين گردش نكردهاند تا روحيههايى متفكر و گوشهايى باز و شنوا پيدا كنند؟ | أَ فَلَمْ يَسيروا فِى الْارْضِ فَتَكونَ لَهُمْ قُلوبٌ يَعْقِلونَ بِها اوْ آذانٌ يَسْمَعونَ بِها يعنى آيا در زمين گردش نكردهاند تا روحيههايى متفكر و گوشهايى باز و شنوا پيدا كنند؟ | ||
پيغمبر اكرم مىفرمود: سافِروا تَصِحّوا مسافرت كنيد، صحت مىيابيد. در ديوان | پيغمبر اكرم مىفرمود: سافِروا تَصِحّوا مسافرت كنيد، صحت مىيابيد. در ديوان منسوب به مولى امير المؤمنين است: | ||
منسوب به مولى امير المؤمنين است: | |||
تَغَرَّبْ عَنِ الْاوْطانِ فى طَلَبِ الْعُلى وَ سافِرْ فَفِى الأَسْفارِ خَمْسُ فَوائِدِ | تَغَرَّبْ عَنِ الْاوْطانِ فى طَلَبِ الْعُلى وَ سافِرْ فَفِى الأَسْفارِ خَمْسُ فَوائِدِ | ||
تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اكْتِسابُ مَعيشَةٍ وَ عِلْمٍ وَ آدابٍ وَ صُحْبَةُ ماجِدِ | تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اكْتِسابُ مَعيشَةٍ وَ عِلْمٍ وَ آدابٍ وَ صُحْبَةُ ماجِدِ | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۶: | ||
يعنى از بس كه يك جا ماندم از نظرها افتاده و پست شدم، آرى هركس در يك نقطه زياد بماند عزتش تبديل به خوارى مىشود، زياد ماندن مرد در جايگاه خودش رنگ و بوى و مزه او را مىبرد. | يعنى از بس كه يك جا ماندم از نظرها افتاده و پست شدم، آرى هركس در يك نقطه زياد بماند عزتش تبديل به خوارى مىشود، زياد ماندن مرد در جايگاه خودش رنگ و بوى و مزه او را مىبرد. | ||
رفيق | رفيق | ||
كلمه رفيق از ماده رفق است كه به معنى نرمى است. از قديمالايام كلمه رفيق به همسفر اطلاق مىشده است. در احاديث همين تعبير به كار رفته است. پيغمبر اكرم فرمود: الرَّفيقَ ثُمَّ السَّفَرَ يعنى اول رفيق خوب انتخاب كنيد، بعد تصميم به مسافرت بگيريد. | كلمه رفيق از ماده رفق است كه به معنى نرمى است. از قديمالايام كلمه رفيق به همسفر اطلاق مىشده است. در احاديث همين تعبير به كار رفته است. پيغمبر اكرم فرمود: الرَّفيقَ ثُمَّ السَّفَرَ يعنى اول رفيق خوب انتخاب كنيد، بعد تصميم به مسافرت بگيريد. | ||
اين كلمه ازآنجهت براى همسفر انتخاب شده است كه لازمترين شرط همسفرى، رفق و نرمى و ملايمت است. انسان بايد كوشش كند حد اكثر ملايمت و همراهى را با رفقاى خود داشته باشد. | اين كلمه ازآنجهت براى همسفر انتخاب شده است كه لازمترين شرط همسفرى، رفق و نرمى و ملايمت است. انسان بايد كوشش كند حد اكثر ملايمت و همراهى را با رفقاى خود داشته باشد. | ||
پس معلوم شد كه سفر به نوبه خود اخلاق و آدابى دارد. بايد آنها را بدانيم و بكار ببنديم. | پس معلوم شد كه سفر به نوبه خود اخلاق و آدابى دارد. بايد آنها را بدانيم و بكار ببنديم. | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
== منبع == | |||
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حج)، ج25، ص: 61-51- با تلخیص و ویرایش- | |||
== [[رده: وحدت اسلامیٰ ٰاخلاق تقریبی ]] == |
ویرایش