۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
ابو السرائیه منسوب به ابو السرایا سرّى بن منصور شیبانى از سرداران عرب | ابو السرائیه منسوب به ابو السرایا سرّى بن منصور شیبانى از سرداران عرب بود و مذهب شیعه داشت و مسبب چند قیام از قیام هاى شیعه شد. | ||
==موسسس فرقه== | ==موسسس فرقه== | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
در بصره آن علوى كه از سوى او آن شهر را تسخیر كرده بود زید بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على (ع) نام داشت و با او جماعتى از علویان بودند. وى را از فرط سختگیرى و شدت عمل در كشتار و سوزانیدن خانه هاى مردم زید النّار مى خواندند. | در بصره آن علوى كه از سوى او آن شهر را تسخیر كرده بود زید بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على (ع) نام داشت و با او جماعتى از علویان بودند. وى را از فرط سختگیرى و شدت عمل در كشتار و سوزانیدن خانه هاى مردم زید النّار مى خواندند. | ||
پس از كشته شدن ابو السرایا، حسن بن سهل، محمد بن محمد بن زید بن على بن حسین (ع) را به نزد [[مأمون]] به [[مرو]] فرستاد، مأمون او را امان داد و از گناه وى در گذشت، ولى پس از چهل روز بفرمود تا شربتى زهرآگین به وى خورانیدند تا به قتل رسید (201 ه). | پس از كشته شدن ابو السرایا، حسن بن سهل، محمد بن محمد بن زید بن على بن حسین (ع) را به نزد [[مأمون]] به [[مرو]] فرستاد، مأمون او را امان داد و از گناه وى در گذشت، ولى پس از چهل روز بفرمود تا شربتى زهرآگین به وى خورانیدند تا به قتل رسید (201 ه). | ||
در سال 200 هجرى ابراهیم بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین (ع) در یمن خروج كرد و از نهضت ابو السرایا در عراق طرفدارى مى كرد، و مردم را به امامت محمد بن ابراهیم بن اسماعیل طباطبا مى خواند، و از مكّه با گروهى از اهل بیت و علویان به یمن رفت. ابراهیم همچنان بر یمن مسلط بود و مردم را كشتار مى كرد، چنان كه اهل یمن او را ابراهیم الجزّار، یعنى ابراهیم قصاب و شتر كش مى خواندند. امّا حسین بن حسن افطس همچنان به غارت مكّه مى پرداخت، و جامه كعبه را بكند و خانه خدا را عریان ساخت، و پس از چندى دو جامه بر آن از حریر نازك بپوشانید، و آنها را ابو السرایا با نام هاى به سوى او فرستاده بود و ترجمه آن نامه چنین است: این جامه به امر اصفر بن اصفر ابو السرایا داعى آل محمد بر خانه خدا پوشانیده شد تا جامه ظلمت و سیاهى را كه [[بنى العباس]] بر كعبه پوشانیده بودند بركنند، و آن را از جامه ایشان پاك كند و این نامه را در سال 199 هجرى نوشت. مردم مكّه از او سخت بیمناك بودند تا آن كه گروه بسیارى از ثروت مندان از آن شهر بگریختند. [[حسين افطس|حسین افطس]] حتى طلاهاى نازكى كه بر سر ستون هاى [[مسجد الحرام]] كشیده بودند با زحمت بسیار تراشیده و به غارت برد و آهن هایى كه بر پنجره [[چاه زمزم]] قرار داشت | در سال 200 هجرى ابراهیم بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین (ع) در یمن خروج كرد و از نهضت ابو السرایا در عراق طرفدارى مى كرد، و مردم را به امامت محمد بن ابراهیم بن اسماعیل طباطبا مى خواند، و از مكّه با گروهى از اهل بیت و علویان به یمن رفت. ابراهیم همچنان بر یمن مسلط بود و مردم را كشتار مى كرد، چنان كه اهل یمن او را ابراهیم الجزّار، یعنى ابراهیم قصاب و شتر كش مى خواندند. امّا حسین بن حسن افطس همچنان به غارت مكّه مى پرداخت، و جامه كعبه را بكند و خانه خدا را عریان ساخت، و پس از چندى دو جامه بر آن از حریر نازك بپوشانید، و آنها را ابو السرایا با نام هاى به سوى او فرستاده بود و ترجمه آن نامه چنین است: این جامه به امر اصفر بن اصفر ابو السرایا داعى آل محمد بر خانه خدا پوشانیده شد تا جامه ظلمت و سیاهى را كه [[بنى العباس]] بر كعبه پوشانیده بودند بركنند، و آن را از جامه ایشان پاك كند و این نامه را در سال 199 هجرى نوشت. مردم مكّه از او سخت بیمناك بودند تا آن كه گروه بسیارى از ثروت مندان از آن شهر بگریختند. [[حسين افطس|حسین افطس]] حتى طلاهاى نازكى كه بر سر ستون هاى [[مسجد الحرام]] كشیده بودند با زحمت بسیار تراشیده و به غارت برد و آهن هایى كه بر پنجره [[چاه زمزم]] قرار داشت بركند و چوب هاى ساج را كه از آن مسجد بود همه را از جاى كنده با دیگر اشیاء به مبلغى اندك بفروخت. چون بشنید كه ابو السرایا از كوفه رانده شده و به قتل رسیده است از بیم جان خود به نزد سیدى كه محمد بن جعفر بن محمد بن على بن حسین نام داشت و پیرمردى محبوب و دانشمند و مورد احترام بود رفت. | ||
حسین افطس پسر وى على بن محمد را بفریفت و او را گفت تا پدرش را وادار به قبول خلافت كند و آن قدر او را وسوسه كردند تا محمد بن جعفر راضى شد. مردم مكّه در روز جمعه ششم ربیع الآخر پس از گزاردن نماز جمعه با وى به خلافت بیعت كردند و بیعت آل عباس را از خود برداشتند و او را امیر المؤمنین خواندند. محمد بن جعفر مرد كارآمدى نبود و شایستگى این كار را نداشت، پس از چندى از خلافت جز اسمى بر او نماند و همه كارها به دست پسرش على و حسین بن افطس اداره مى شد. محمد بن جعفر پس از ماجراهایى ناچار شد خود را از خلافت خلع كند و گفت: خویشتن را از بیعتى كه شما با من كرده اید خلع مى نمایم و حق را به صاحب حق كه خلیفه خدا امیر المؤمنین عبد اللّه مأمون بن هارون است مى سپارم (201 ه) | حسین افطس پسر وى على بن محمد را بفریفت و او را گفت تا پدرش را وادار به قبول خلافت كند و آن قدر او را وسوسه كردند تا محمد بن جعفر راضى شد. مردم مكّه در روز جمعه ششم ربیع الآخر پس از گزاردن نماز جمعه با وى به خلافت بیعت كردند و بیعت آل عباس را از خود برداشتند و او را امیر المؤمنین خواندند. محمد بن جعفر مرد كارآمدى نبود و شایستگى این كار را نداشت، پس از چندى از خلافت جز اسمى بر او نماند و همه كارها به دست پسرش على و حسین بن افطس اداره مى شد. محمد بن جعفر پس از ماجراهایى ناچار شد خود را از خلافت خلع كند و گفت: خویشتن را از بیعتى كه شما با من كرده اید خلع مى نمایم و حق را به صاحب حق كه خلیفه خدا امیر المؤمنین عبد اللّه مأمون بن هارون است مى سپارم (201 ه) | ||
امّا ابراهیم بن موسى بن جعفر بن محمّد كه در [[يمن|یمن]] خروج كرده بود سرانجام از لشكرى كه مأمون به آن سرزمین فرستاده بود شكست خورد و او را زنجیر شده به عراق بردند و خلیفه به وى امان داد و از گناه او در گذشت.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 15 با ویرایش صوری و تغییرات اندک در برخی از جملات</ref> | امّا ابراهیم بن موسى بن جعفر بن محمّد كه در [[يمن|یمن]] خروج كرده بود سرانجام از لشكرى كه مأمون به آن سرزمین فرستاده بود شكست خورد و او را زنجیر شده به عراق بردند و خلیفه به وى امان داد و از گناه او در گذشت.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 15 با ویرایش صوری و تغییرات اندک در برخی از جملات</ref> |